زنده ماندن به فقر؛ نگاهی به وضعیت معیشتی بازنشستگان حداقلیبگیر/ حداقلیبگیران، درمان خود را هم نیمهکاره رها میکنند
کفایت نکردن حقوق بازنشستگی برای هزینههای زندگی، عدم پوشش کافی بیمه برای درمان و بهداشت آنها، بیمههای تکمیلی پرهزینه اما کمفایدت، اجرای نیمبند قانون همسانسازی و متناسبسازی حقوق، افزایش سن بازنشستگی، افزودن یک سال به دوسال آخر برای محاسبه حقوق بازنشستگی و ... همه گویای این نکته است که دولت و نظام بازنشستگی در ایران، هیچ اعتنایی به وظایف و هشدارهای کارشناسان در مورد شرایط نامناسب بازنشستگان ندارند و سیاستگذاریهای خود را بهگونهای پیش میبرند که نهتنها هیچ تناسبی برای افزایش کیفیت زندگی بازنشستگان نداشته؛ بلکه باعث نزدیکی هرچه بیشتر آنها به فقر سالمندی و سقوط به ورطه فرودستی شده است؛ به گونهای که بازنشستگان حداقلیبگیر حتی گاهی ناچار میشوند که درمان خود را هم نیمهکاره رها کنند.
دیدهبان ایران؛ زهرا جعفری - براساس اعلام مرکز فناوری، اطلاعات و محاسبات سازمان تأمین اجتماعی و نشریه آماری صندوق بازنشستگی کشوری، تا زمستان سال ۱۴۰۲، ۴ میلیون و ۵۵۰ هزار و ۵ نفر در دو صندوق بازنشستگی کشوری و تامین اجتماعی حقوق بازنشستگی دریافت میکنند. البته حقوق هر یک از این بازنشستگان با دیگری تفاوتهایی دارد و نمیتوان همه بازنشستگان را در یک گروه همگن و منسجمی قرار داد. البته در این گزارش فقط به سراغ یک گروه از بازنشستگان یعنی بازنشستگان حداقلیبگیر رفتیم و سعی کردیم از وضعیت معیشتی و چگونگی گذران زندگی با حقوق حداقلی این افراد آگاه شویم.
بازنشستگان حداقلیبگیر، افرادی هستند که در زمان اشتغال جزو گروههای فعال اقتصادی در بازار کار رسمی محسوب میشدند و در متن جامعه حضور فعال داشتند، اما بعد از بازنشستگی و عدم هماهنگی و تناسب میان مستمری و نرخ تورم، کمکم جزئی از تهیدستان شهری شده، به حاشیه رانده و به حال خود رها شدهاند. این بازنشستگان بعد از خروج از بازار کار و بازنشستگی، با مشکلات معیشتی زیادی مواجه میشوند و در معرض فقر سالمندی قرار میگیرند و زیستشان به مخاطره میافتد. نتایج مصاحبه خبرنگار دیدهبان ایران با چند تن از بازنشستگان حداقلیبگیر نشان میدهد حقوق بازنشستگی تنها و اصلیترین منبع درآمد برای این بازنشستگان است.
حقوق بازنشستگی کفاف معیشت حداقلیبگیران را نمیدهد
مهری خانم که درگذشته مددکار بوده است، به خبرنگار ما میگوید: «درآمدی نداریم جز همین حقوقی که میگیریم. همین حقوقی که میگیریم همینه. درآمد اضافی دیگهای نداریم.» همچنین آقا محمد، مرد بازنشستهٔ ۸۰ سالهای که از ۶ سالگی کارکرده و حالا و بعد از بازنشستگی نیز مشغول به کار است میگوید: «هیچی، هیچی نداریم. هیچی. آه در بساط نداریم.»
پژوهشهای بسیاری نشان میدهند بازنشستگان تأمین اجتماعی و صندوق کشوری در سال ۱۳۹۵، جزو دهکهای دوم و سوم درآمدی قرار داشتهاند. این پژوهشها به نکته اشاره میکنند که مهمترین مسئلهای که بازنشستگان با آن دستبهگریبان هستند، معیشت و اقتصاد خانوار است (باقری و عبدی، ۱۳۹۸) و (نورینیا و عبدی، ۱۴۰۰). بنابراین باید دید این بازنشستگان چگونه به زندگی ادامه میدهند و نوع مقاومت آنها برای جلوگیری از سقوط به ورطۀ فقر چیست.
آقا اسماعیل که بعد از بازنشستگی همچنان به کارگری در کارهای غیررسمی مشغول است، میگوید: «الان اگه شما بتونی با حقوق بازنشستگی ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان شکمت رو سیر کنی، خیلی زرنگی.» افزایش تورم و قیمتها و کافینبودن حقوق بازنشستگی، بیشتر از این پیش، بازنشستگان را به ستوه آورده است.
آقا یوسف که در زمان اشتغال زندگی نسبتا مناسبی را تجربه کرده بود، بیان میکند: «گرانی پدر مردم رو درآورده! الان با این حقوق نمیتونم چیزی بخرم.» به گفته همسر این بازنشسته، آنها مجبورند از همه چیز بزنند و دستبهعصا زندگی کنند.
حاج عباس هم که قبلا شاگرد نانوایی بوده شرایط خود را برای خبرنگار دیدهبان ایران اینگونه توصیف میکند: «باور کن من چند ساله گوشت نخریدم... گاهی مرغ میخرم. اگه بخوام جزئیات زندگیم رو بگم اینه که با فقر و بیچارگی روزگار میگذرونم. به قولی با سیلی رد میکنم. همون اول هم گفتم، ۱۰ میلیون حقوق رو من میتونم با صبحانه تموم کنم. من وسعم نمیرسه برای برنجی ایرانی که از کیلویی ۶ و ۷ هزار تومان به ۷۰۰ یا ۸۰۰ هزار تومان رسیده پول بدم و برنج خارجی میخرم. با خورشتهای سبزیجات و کدو و با اینها میگذرونم. الان من یک شلوار بخرم، ۵ سال یا ۱۰ سال استفاده میکنم. خودم و خانوادم از اونها نیستیم که هفتهای یکبار یک یا دو پیراهن عوض کنیم. باور کن من یکدست کتوشلوار را شاید ۲۰ یا ۳۰ سال هست که دارم میپوشم. نمیشه. الان یکدست کتوشلوار چند میلیون است...»
هزینههای بالای درمانی و مزمن شدن بیماریهای بازنشستگان
اوضاع نامناسب معیشتی باعث میشود که تعداد زیادی از بازنشستگان حداقلیبگیر به این دلیل که هزینههای درمان بالا است، یا از ادامه معالجه صرفنظر کنند، یا به طور کلی به پزشک و بیمارستان مراجعه نکنند و همین مسأله باعث مزمن شدن بیماریهای آنها میشود.
آقا اسماعیل درباره حذف هزینههای درمانش میگوید: «من نزدیک ۲۰ ساله که دیسک کمر دارم. با این دیسک کمرم دارم میسازم. دکترها گفته بودند بیا عمل کن اما نرفتم. با این حال، درد را تحمل میکنم اما به پایم میزند. همیشه درد داره. با این شرایط دارم به سختی زندگی میکنم... من الان ۲۰ ساله که دندان ندارم. باهاش میسازم. مشکل داشته، اما گفتم نمیخوام پرش کنم و دندانم را کشیدم، گفتم بکشه که هزینه نبره.»
این بازنشستگان بهخوبی میدانند حقوق بازنشستگی، کفاف تمام روزهای یک ماه را نمیدهد، بنابراین سعی میکنند بهگونهای برنامهریزی کنند که بتوانند حقوق را به آخر ماه برسانند. یعنی مجبورند بسیاری از نیازهای اساسی و اقلام خوراکی را از سبد معیشتی خود حذف کنند. اما با این وجود هم حقوق بازنشستگی دریافتی آنها فقط کفاف ۱۰ روز از ماه را میدهد.
آقا اسماعیل در پاسخ به این سؤال که وقتی حقوق بازنشستگی تمام میشود، بقیه روزها را چه میکند، میگوید: «چاره نداریم باید بسازیم دیگه. نان بخریم، دو تا سیبزمینی بخریم، سیبزمینی هم که حالا ۲۴ هزار تومان شده. گرسنه نمیمونیم، ولی... ما از همه چیز میزنیم، از همه چیز. اگر بگم من ۵ سال هست که یک پیراهن نخریدم، باور نمیکنی، کتوشلوار رو از قبل دارم، اداره میداد، از ۳۵ سال پیش دارمش». مهری خانم از عدم کفاف حقوق بازنشستگی میگوید و این که: «سفر اصلا نمیریم. مهمان بیاید و برود اصلا. لباس و پوشاک همه رو حذف کردهایم.»
اشتغال مجدد؛ نیاز ضروری اغلب بازنشستگان حداقلیبگیر
کار بعد از بازنشستگی، یکی از اصلی و مهمترین نوع مقاومت برای ادامه زیست تنگدستانه این بازنشستگان است. نسرین خانم، بازنشسته زن تأمین اجتماعی که خود، شغل دوم دارد، معتقد است: «الان بزرگترین دغدغه یک بازنشسته این است که اگه بازنشسته بشه حتما یک شغل دوم داشته باشه. باید شغل دیگهای پیدا کنه. چون نمیچرخه. اصلا زندگی نمیگذره. بزرگترین دغدغه ما الان این هست». او در ادامه توضیح میدهد: «من بازنشسته باید امکاناتی داشته باشم که بتونم یک جایی وقتم را بگذرونم و فکرم رو آزاد کنم؟ اما تمام تلاشم اینه که برم شغل دوم پیدا کنم. من الان شغل دوم دارم. بیشترین دغدغه من اینه که ماه را بگذرونم... مجبورم که دنبال یک حقوق دیگه بگردم. همسر من باید دو ماه دیگه باید بازنشسته بشه؛ اما خودش رو بازنشسته نمیکنه، چرا؟ چون میگه اگر بیرون بیاد نمیتونه کار کنه. مجبوره اضافه بمونه تا حقوق اضافه بگیره.»
تقریبا تمام بازنشستگانی که با آنها مصاحبه کردیم، در کارهای غیررسمی به عنوان شغل دوم مشغول به کار هستند؛ کارهایی که هم امنیت و درآمد کمی دارد و هم باید ساعات طولانیتر کار کنند تا بتوانند حقوق ناچیزی دریافت کنند.
در سال ۱۳۹۹، طرح متناسبسازی و همسانسازی اجرا شد؛ اما بازنشستگان نظر مثبتی به این افزایش نداشتند. آقا اسماعیل بازنشسته کارگری معتقد است: «این حقوقی که اضافه شد گرانی هم سه برابر، چهار برابر اضافه شد دیگه. چاله گرانی رو پر نمیکنه. مثلاً به حقوقها یک میلیون تومان اضافه میکنند، این همه کالا، روغن ۷۰ تومانی شده ۸۰۰ تومان! چالهشون رو پر میکنه؟ حالا این یک قلم هست. گوشت سر جای خودش، مرغ سر جای خودش. اگه اینها را بخریم که خرج در نمیاد.» حاج عباس کارگر بازنشستۀ نانوایی به این نکته اشاره میکند که: «الان مثلاً اگه به من ۱۰ یا ۲۰ میلیون تومان حقوق بدهند، ۲۲ میلیون تومان گرانی میشه. سالی یک میلیون حقوق بالا میره، اما همون سال ۲ میلیون تومان به قیمت اجناس اضافه میشه.»
جایگاه نظام بازنشستگی در وضعیت این روزهای حداقلیبگیران
بازنشستگان مورد مصاحبه، برای ادامۀ زندگی با چالش و محدودیتهای زیادی مواجهه هستند. فقر سالمندی، حقوق بازنشستگی حداقلی، عدم پسانداز، افزایش تورم و هزینههای زندگی، پیری، اضطراب و افسردگی تنها چند مورد از مشکلات این بازنشستگان است. بسیاری از این بازنشستگان هنوز که هنوز است علیه فقر و محرومیت، مبارزه و مقاومت میکنند و برای زیستن تقلا میکنند؛ اما همچنان وضعیت معیشتی حداقلی نیز ندارند. بسیاری از این بازنشستگان به دلیل کمبود منابع درآمدی، بهسختی مایحتاج خوراکی خود را تأمین میکنند و ناچارند برخی اقلام خوراکی را از سبد معیشتی خود به را به حداقل رسانده یا حذف کنند تا از افزایش هزینهها جلوگیری شود. میتوان گفت حذف نیازهای اساسی، صرفهجویی و اشتغال مجدد، مهمترین شیوه و مقاومتهایی است که بازنشستگان برای ادامه زیست خود از آنها استفاده میکنند.
اگرچه بیثباتی اقتصادی، افزایش تورم و همچنین ثابتبودن حقوق پرداختی به بازنشستگان، مشکلات زیادی برای این افراد به وجود آورده؛ اما نقش سیستم بازنشستگی یک کشور، در ایجاد و شکلگیری انواع زیست بازنشستگان بسیار اهمیت دارد. چراکه نظامهای بازنشستگی یکی از مهمترین اجزای نظام رفاهی هر کشور به شمار میروند و وظیفه دارند حقوق بازنشستگی و درآمد جایگزینی در دوران سالمندی را فراهم کنند و از بازنشستگان در برابر فقر سالمندی حفاظت کنند.
عدم کفایت حقوق بازنشستگی، عدم پوشش کافی بیمه برای درمان و بهداشت آنها، بیمههای تکمیلی پرهزینه اما کمفایده اجرای نیمبند قانون همسانسازی و متناسبسازی حقوق، افزایش سن بازنشستگی، افزودن یک سال به دوسال آخر برای محاسبه حقوق بازنشستگی و... همه گویای این نکته است که دولت و نظام بازنشستگی در ایران، هیچ اعتنایی به وظایف و هشدارهای کارشناسان در مورد شرایط نامناسب بازنشستگان ندارند و سیاستگذاریهای خود را بهگونهای پیش میبرند که نهتنها هیچ تناسبی برای افزایش کیفیت زندگی بازنشستگان ندارد، بلکه باعث نزدیکی هرچه بیشتر آنها به فقر سالمندی و سقوط به ورطه فرودستی شده است.
منبع: دیدهبان ایران