توجیهات روزنامه اعتماد برای رفتار الیاس حضرتی در مجلس
رفتار دو گانه الیاس حضرتی در مخالفت با یک وزیر به علت آنکه نمی تواند از رئیس جمهور سوال کند و سکوت این نماینده عضو فراکسیون امید در روز سوال از رئیس جمهور سبب پرسش ها و تردید های متعددی درباره رفتار این نماینده مجلس شده است. از سوی دیگر حمایت همه جانبه همین نماینده از وزیر کار و مخالفت او با وزیری دیگر سوال های زیادی را در ذهن افکار عمومی ایجاد کرده است. روزنامه اعتماد در توجیه رفتار دو گانه مدیر مسئول خود مطلبی را منتشر کرده است.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران :رفتار دو گانه الیاس حضرتی در مخالفت با یک وزیر به علت آنکه نمی تواند از رئیس جمهور سوال کند و سکوت این نماینده عضو فراکسیون امید در روز سوال از رئیس جمهور سبب پرسش ها و تردید های متعددی درباره رفتار این نماینده مجلس شده است.از سوی دیگر حمایت همه جانبه همین نماینده از وزیر کار و مخالفت او با وزیری دیگر سوال های زیادی را در ذهن افکار عمومی ایجاد کرده است.
روزنامه اعتماد در توجیه رفتار دو گانه مدیر مسئول خود مطلبی را منتشر کرده است.
اتفاقاتی که این اواخر در مجلس افتاد و قصه استیضاح آقای کرباسیان و نطق پرشور آقای حضرتی، بعد از آن هم تیترها و گزارشهای روزنامه، بعضی از همراهان «اعتماد» را به این گمان انداخت که نکند «اینها» خبرهای پشتپردهای دارند و میخواهند هر چه زودتر حسابشان را از دولت جدا کنند و تا وقت باقی است با تغییر موضع، سرنوشتشان را عوض کنند.
چند نفری پیغام فرستادند و تلگرام کردند که «آیا کشتیبان را سیاستی دیگر افتاده و قرار است اختلاف و افتراقی در جبهه اصلاحطلبان رخ دهد؟ آیا حالا که دولت از شش جهت در تنگنا افتاده، قانون بقا حکم میکند شما هم پشت حسن روحانی را خالی کنید و تنهایش بگذارید...» آیا حالا «ما» هم به بیوفاها پیوستهایم؟
آیا اگر یک جریان سیاسی پنج سال از دولت حمایت کند از این پس باید از او چنین توقعی داشت و آن را وظیفه مسلمش دانست؟ سیاست یک بحث مدرن است و اقتضائات خودش را دارد. در این مناسبات حتما باید جایگاه دین و اخلاق و تاریخ و جغرافیا محترم شمرده شود اما هیچ کدام از اینها را نباید خرج مناسبات سیاسی کرد. ما به هر معنایی که در ذهن مراد کنیم در موقعیت حساس کنونی قرار گرفتهایم. بعضیها به شوخی گفتهاند که امروز در کنونیترین وضعیت ممکن قرار گرفتهایم. از یک طرف اوضاع بینالمللی، شکل جدیدی به خود گرفته است، از طرف دیگر بسیاری از مشکلات داخلی که به هر دلیلی طی این چهار دهه، بعضیهایشان طی یک قرن اخیر، به تعویق انداخته بودیم، امروز عود کردهاند و سر از زندگی ما بیرون آوردهاند و به هیچ روی نمیشود ندیدهشان گرفت. از این جهت دولت روحانی بلکه شخص روحانی بدشانسی هم آورده است. یعنی به محض اینکه نوبت به او رسید محیط زیست هم سر ناسازگاری گذاشت و در صدر فهرست مشکلات نشست، دیوانهای مثل ترامپ هم سرکار آمد و اوضاع نفت هم به هم ریخت... اما بدترین بدشانسی روحانی پیشرفت عجیب و غریب تکنولوژیهای ارتباطاتی بود. شاید اگر دولتهای قبل هم با پدیده گوشی هوشمند و نفوذ باورنکردنی ماهواره روبهرو میشدند به همین اندازه، بلکه بیشتر به مشقت میافتادند. حکمرانی بر مردم دهه شصت کار سختی نبود. آن مردم هم وفادار بودند، هم آرمانخواه و هم قانع. چه بسا قناعتشان به این جهت بود که از دنیا خبر نداشتند. بحث انقلاب و جنگ هم بود. ما داغ بودیم و حتی در خواب و خیال هم به فکر تمناهای عجیب و غریب امروزیمان نمیافتادیم. امروز اما دولت علاوه بر هزاران گرفتاری که دارد گرفتاری شهروندان فوقمدرن را هم دارد. ما بارها نوشتهایم و گفتهایم که تیم رسانهای دولت ضعیف است و نمیتواند، بلکه زورش نمیرسد تا از تلاش و توفیق دولت خدمتگزار گزارش بدهد. منظور این نیست که تیم رسانهای زحمت نمیکشد و تلاش نمیکند و سستی و تنبلی پیشه میکند؛ چه بسا تا حدودی اینها هم باشند، اما نکته اصلی اینجاست که این تیم اقتضائات دنیای امروز و توقعات مخاطب امروز را نمیشناسد و راه اقناع شهروندان را نمیداند. اما از بد حادثه هر چقدر این دوستان نمیدانند و نمیشناسند و نمیتوانند، رقبایشان بیپروا میتازند و کار خود را پیش میبرند و پیام خود را- که اتفاقا پیام خطرناکی است- مخابره میکنند. کافی است به همین کنوانسیون خزر و قصه صید چینیها در دریای عمان نگاه کنید تا ببینید تیم رسانهای دولت تا چه اندازه عقب نشسته و میدان را تمام و کمال به حریف واگذاشته. یک مثال دیگر بزنم. زمان اصلاحات، دولت به لحاظ تبلیغاتی و رسانهای کاری کرده بود تا هزینه درافتادن با دولت و هزینه استیضاح وزرا را بالا ببرد. یادتان هست استیضاح مهاجرانی چه هزینه سنگینی روی دست اصولگرایان گذاشت؟ به لحاظ افکار عمومی، اصلاحطلبان کاری کردند که بعد از گذشت بیست سال هنوز هم از استیضاح وزیر ارشاد بهره میبرند. اما در دولت تدبیر و امید نه تنها دوستان نتوانستند افکار عمومی را با خود همراه کنند بلکه حتی نتوانستند یاران و نزدیکان خود را نسبت به توانایی کابینه قانع سازند. در واقع طی این بیست سال دنیا عوض شده، شهروندان عوض شدهاند، مناسبات سیاسی عوض شد، اما تیم رسانهای دولت عوض که نشده هیچ، از جایی که بوده صد پله عقبتر نشسته. به قول معروف جاده پیچید اما اینها نپیچیدند. این عقبنشینی مختص تیم رسانهای هم نیست. دولت ضعفهای دیگری هم دارد که به نظر میرسد وقعی به آنها نمینهد. به خصوص در امر اقتصاد. تجربه این یک سال اخیر نشان داد که دولت قدرت و قوت سابقش را از دست داده و چندان تحرکی از خود نشان نمیدهد. البته قضایای اقتصادی پیچیدهاند و انصاف نیست همه کاسه کوزهها را سر دولت یا سر یکی دو وزیر بشکنیم. حتما دستهای داخلی و خارجی در کار بودهاند تا اوضاع را به این روز و حال بیندازند. کسی از دولت انتظار تکلیف مالایطاق ندارد. کسی توقع معجزه هم ندارد. اما همه گفتیم و تصریح کردیم که دولت باید این پیام مهم را به مردم مخابره کند که سخت کار میکند، حواسش به همهجا هست و جلوی «اقدام علیه ایران» ایستاده است. حتی یادتان باشد فوتبال جام جهانی را مثال زدیم که مردم قدردانند و با این که نتیجه نگرفتهایم و باختهایم، اما از تلاش فوتبالیستها راضیاند. گفتیم و نوشتیم که دولت باید این تلاش و زحمت را نشان دهد تا جایگاهش نزد افکار عمومی ترمیم شود. اما آیا شد؟ آیا دولت توانست گوشهای از زحمت و تلاش بیوقفهاش را نشان دهد؟ نشان که نداد هیچ، طوری رفتار کرد که حتی دوستانش نیز به تردید افتادند و خواهان تجدیدنظر در رویکرد سیاسی، اقتصادی دولت شدند. از آن طرف توپخانه دشمنان دولت- چه در داخل و چه در خارج- بیست و چهار ساعته دارد کار میکند، از این طرف دعوا سر این است که فیالمثل حق با معاون اول است یا مسوول دفتر. تازه این دعوا، دعوای قابل تاملی است و تا حدودی جدی، کافی است وارد جزییات دیگر شوید تا بفهمید دوستان ما در دولت هنوز در یک حال و هوای دیگرند و موقعیت خطیر کنونی را ملتفت نشدهاند. حالا ما به عنوان دوست و طرفدار دولت چه باید بکنیم؟ به عنوان رسانهای که میخواهد جانب حق را بگیرد و در جای خوب بایستد چه باید بگوییم و چه بکنیم؟ آیا اگر ضعفها و کاستیهای دولت منتخبمان را لاپوشانی کنیم کار درستی کردهایم یا نه، بیاییم و مشفقانه نقد کنیم و نظر بدهیم؟ دوستی و طرفداری در لاپوشانی است یا در بازگویی عیب و ایرادها؟ قرنها قبل شیخ سعدی گفته بود: «از صحبت دوستی برنجم/ کاخلاق بدم حسن نماید/ عیبم هنر و کمال بیند/ خارم گل و یاسمن نماید/ کو دشمن شوخ چشم ناپاک/ تا عیب مرا به من نماید...» واقعا آیا باید صبر کنیم تا دشمن شوخچشم ناپاک، داخل پرانتز ترامپ، بیاید و عیبهای ما را گوشزدمان کند؟ آیا بهتر نیست، خودمان جلوتر، از باب شفقت و معاضدت عیب یکدیگر را بگوییم و در اصلاح امور بکوشیم؟ مگر نه اینکه معنی اصلی اصلاحطلبی تلاش برای اصلاح امور است؟ نگران نشوید؛ در جبهه اصلاحطلبی شکافی نیفتاده و دعوای زودهنگام انتخابات هم پیش نیامده. نه، موضوع چندان هم پیچیده نیست. ما دولتی انتخاب کردهایم که دلمان نمیآید صاحب تجربه شکست شود. ما دولتی را برگزیدهایم که نمیخواهیم نامش با وضعیت بد معیشتی مردم گره بخورد. مهمتر از آن ما نمیخواهیم به جهت خطای محاسباتی یک یا چند نفر از اعضای تیم اقتصادی، مخالفان تدبیر و امید، طعنمان بزنند و بیتوفیقیمان را توی سرمان بکوبند و به ریشمان بخندند. دولت محبوب و منتخب ما نهتنها باید در عرصه اقتصاد روش و منشش را عوض کند بلکه از نان شب واجبتر است تا رویکرد رسانهایاش را عوض کند. آمدنیوز و بیبیسی و ویاوای و کوفت و زهرمار و دهها رسانه دیگر دارند کلیت دولت، بلکه نظام را تخریب میکنند، آن وقت دوستان ما در تیم رسانهای دولت سرگرم این بحث بیاهمیتند که آیا مثلا پنکه کذایی زیر تریبون مجلس بوده یا نبوده. عربستان و امریکا و اسرائیل متحد شدهاند و رسما جنگی رسانهای را علیه ایران راه انداختهاند آنوقت تیم رسانهای دولت دارد با شک و تردید به استیضاحهای مجلس نگاه میکند تا ببیند آیا میتواند از انگیزه برخی نمایندههای اصلاحطلب سردربیاورد یا نه. آیا این خود به این معنا نیست که دوستان تاخیر فاز دارند و از آنچه در جامعه میگذرد بیخبرند...
ما جزو پشیمانها نیستیم و ذرهای از کار بزرگی که در انتخابات نود و دو و نود شش انجام دادیم احساس ندامت نمیکنیم. ١٠ بار دیگر هم که فیلم را به عقب برگردانید ما با شور و حال و البته با تحلیل درست از شرایط، وارد کارزار انتخاباتی میشویم و به حسن روحانی رای میدهیم. بعد از انتخابات هم حمایت از رییسجمهور را جدیترین وظیفه خود میدانیم بلکه خود را مکلف به طرفداری از گفتمان اعتدال و دولت اعتدال میبینیم.
بعید است در بین روزنامهها - بلکه در بین رسانهها - روزنامه و رسانهای پیدا کنید که به اندازه «اعتماد» از دولت تدبیر و امید دفاع کرده باشد. سر این دفاع منتی نداریم که به گردن کسی بیندازیم. ما نه رابطه مالی و کاری با دولت داشتهایم و نه از آنها متوقع قدردانی بودهایم. بلکه به لحاظ سیاسی احساس تکلیف کردهایم که در این موقعیت خطیر دولت را تنها نگذاریم، هنوز هم نباید دولت را تنها بگذاریم. اما لازم است طرفداری و حمایت سیاسی را بازتعریف کنیم تا در این بین سوءتفاهمی پیش نیاید.
اولا ما «رسانهایم» و اقتضائات رسانه حکم میکند از ارتفاعی بالاتر، بالاتر از «له و علیه»های متداول به اخبار و قضایا نگاه کنیم. همچنین تحلیلهایی که از اوضاع و احوال مملکت و جهان ارائه میدهیم، زمانی قابل اعتنا خواهند بود که به غرضهای عاطفی و هیجانی آلوده نباشند.
مخالفان قسم خورده دولت معمولا در تحلیلهایشان مغرضند و هر خبر و اتفاقی را بهانه میکنند برای اثبات مدعای اولیه خود: «ناکارآمدی دولت» مثال بارزش برجام است که مخالفان دولت رسما از به هم خوردن آن شادمانند و بدعهدی امریکا سرحالشان آورده و زبانشان را برای ملامت و شماتت دولت دراز کرده. از این طرف هم نباید غرض طرفداری جلوی چشممان را بگیرد و نگذارد که عیبها و نقطه ضعفها را ببینیم. لازم است این امر بدیهی را نیز یادآور شوم که طرفداری سیاسی را نباید از روی طرفداری تیمهای ورزشی شبیهسازی کنیم. طرفداریهای مرسوم ورزشی فرصت تحلیل و واقعبینی را از شما میگیرند و نمیگذارند بر موقعیت تیم محبوبتان واقف شوید. گاهی در بحثهای شفاهی و کتبی دیدهام که این طرفیها و آن طرفیها شبیه به پرسپولیسیها و استقلالیها رفتار میکنند و در دعواهای جناحی فرصت خودآگاهی و وقوف را بر آنچه هستیم از خود و دیگری میگیرند. ما ظاهرا در دنیای مدرن نفس میکشیم و به اقتضائات مدرن گردن مینهیم، اما اگر خوب در افعال و اقوالمان متمرکز شویم، میبینیم که عادتهای کهنه و مناسبات سنتی دست از سرمان برنداشتهاند.