کد خبر: 39367
A
پیام فضلی‌نژاد در تحلیلی رفتار سیاسی رئیس جمهور و منتقدان را بررسی کرد

آیا فقط روحانى اشتباه مى‌کند؟

آیا فقط روحانى اشتباه می‌کند یا رقباى سیاسى و مخالفان فکرى دولت حاکم نیز راه او را می‌روند؟ امروزه باید نگران بود که شاید چرخه روزمرگى و کنش‌هاى سنتى بر «عقلانیت انقلابى» فائق آمده باشد؛ چنانکه این چرخه نیز، خود تولید تخاصم مى‌کند و خواسته یا ناخواسته بر آتش سرکشِ فضاى داخلى کشور مى‌دمد.

آیا فقط روحانى اشتباه مى‌کند؟
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران؛ پیام فضلى‌نژاد نویسنده و پژوهشگر طی یادداشتی نوشت:

با برافروختن یک آتش، نمی‌توان آتشى دیگر را خاموش کرد اما در روزگار آتش و دود، آیا هنوز راهى هست تا در چرخه التهابات پیاپى، شکاف ایجاد کنیم؟ چگونه می‌توان فرصت تنفس تازه‌اى یافت و از آتش‌زدن به سرمایه‌هاى اجتماعى دست کشید؟

١ مدت‌هاست که معتقدم در «وضعیت استثناییِ بی‌دولتی» قرار داریم. آقاى روحانى از رهگذر پروژه برجام و با القای ثبات کاذب، کشور را به خواب مصنوعى برد و از ماه‌ها پیش، پیش‌بینى مى‌شد که باید منتظر موج نارضایتى‌هاى عمومى باشد.

او اکنون حتى با تحریک گسل‌هاى مذهبى، سیاسى و اجتماعى از راه سخنرانى‌هاى بحث‌برانگیز، نه‌تنها دیگر نمی‌تواند ناکارآمدى کابینه خود را پنهان کند و از موج نارضایتى‌ها بکاهد، بلکه اگر همین مسیر را ادامه دهد یک بازى دو سر باخت را کلید زده است. رئیس دولت، تضاد گفتمانى و تخاصم سیاسى را در فضاى داخلى تشدید می‌کند تا شاید بتواند بحران نارضایتى عمومى از عملکردش را در بطن جامعه به حاشیه ببرد.

اما آقاى روحانى اینقدر ناآگاه نیست که نداند با برافروختن یک آتش، نمی‌توان آتشى دیگر را خاموش کرد، آن هم در روزگارى که آب هم بر آتش اثری ندارد و گاهى همراه آن می‌سوزد! با این همه، رئیس‌جمهور همه گزینه‌هاى دیگر را کنار گذاشته و اگر از زاویه او به شرایط کشور نگاه کنیم، احتمالا به این نتیجه می‌رسیم که شاید بهتر است براى گریز از مسئولیت‌پذیرى به سبب وضع خراب مردم، بحران‌هاى خودانگیخته بسازیم تا تضادهاى ایدئولوژیک در همه سطوح قدرت و جامعه حاد شود. در بستر این تضادهاى حاد، هم می‌توان علیه رقباى خود عملیات روانى کرد و هم می‌توان جامعه را سرگرم ساخت و در این میان، می‌توان زمان بیشترى براى زیست‌سیاسى خود خرید.

2 اکنون دو پرسش در برابر ماست: در این وضعیت استثنایى که از مجلس تا دیگر ارکان دیوان‌سالارى و حتى نهادهاى عرصه عمومى نیز منفعل به نظر می‌رسند، چه باید کرد؟ دوم اینکه، آیا فقط آقاى روحانى این اشتباهات استراتژیک را مى‌کند، یا ما نیز در همین چرخه گیر افتاده‌ایم؟

3 پاسخ سرراست سوال اول این است که معلوم نیست چه باید کرد! همه مى‌دانیم که «توصیف وضع موجود» براى «تغییر شرایط» کافى نیست. امروزه شناخت جامعى از وضع کشور در دست است. حتى برخی گروه‌ها که منتقد جدى یکدیگر هستند، در توصیف وضع موجود اشتراک نظر دارند اما این اشتراکات تبدیل به یک سرمایه اجتماعى و کنش مشترک سودمند نمی‌شود. این ناتوانى ما در افزایش سرمایه اجتماعى نیز اشکالى کلیدى است که ممکن است تا مدتى دیگر به یک بحران جدى براى گروه‌هاى مرجع تبدیل شود.

وانگهى، علی‌رغم خطر این بحران، بخشى از مردم هنوز گمان مى‌کنند که فرزانگان، دانشوران، نخبگان و فرهیختگان سناریوهایى براى تغییر وضع موجود به نفع آنها دارند و دردهاى جامعه را می‌فهمند اما یک خطر جدى آن است که هنوز سناریویى، جز برخى اظهارنظرهاى پراکنده، وجود ندارد. هرچند علائم گویای آن است که امروزه مردم عقلانیت خود را تحت تکفل جریان‌های سیاسى‌ قرار نمی‌دهند و علائم روشنى از این دل‌بریدگى وجود دارد اما این وضعیت فی‌النفسه یک تهدید نیست، به شرطى که گروه‌هایى از نخبگان و فرزانگان و دانشوران زمان را براى یک جریان‌سازى جدید مغتنم بدانند، به صحنه عمومی بازگردند و اینقدر در ایفاى نقش‌هاى حیاتی خود تعلل نکنند.

در غیر این صورت، در فقدان «نیروهای خردمند» و در نبود «سناریوهاى واقع‌گرا» براى تغییر وضع موجود، سرخوردگى‌هاى انباشته شده اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و... با صورتى تخریبگر و هیاتى ویرانگر، راه را بر «عقلانیت» خواهند بست و جاده «پوپولیسم» را باز خواهند کرد. این چنین بسیارى از امیدها نقش برآب خواهد شد.

4 اینجا پاسخ سوال دوم را نیز می‌توان داد. آیا فقط روحانى اشتباه می‌کند یا رقباى سیاسى و مخالفان فکرى دولت حاکم نیز راه او را می‌روند؟ امروزه باید نگران بود که شاید چرخه روزمرگى و کنش‌هاى سنتى بر «عقلانیت انقلابى» فائق آمده باشد؛ چنانکه این چرخه نیز، خود تولید تخاصم مى‌کند و خواسته یا ناخواسته بر آتش سرکشِ فضاى داخلى کشور مى‌دمد. این صحنه، صحنه یک جنگ سیاسى با مایه‌هاى ایدئولوژیک است که علی‌رغم ظاهرِ صحنه، فکر و اندیشه براى گروه‌هاى سیاسى اصالت ندارد؛ نزاعی که سودى را نصیب مردم نخواهد کرد اما گویى همه ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به این راه کشیده شده‌ایم و گاه، آگاه از تبعات این جنگ بى‌ثمر به بازیگرى در آن عادت کرده‌ایم.

۵ بنابراین، قبل از پاسخ به هر پرسشى درباره تغییر وضع موجود، پرسش مقدر این است: چگونه مى‌توانیم به این بازى ادامه ندهیم؟ در این روزگار آتش و دود، چگونه می‌توان فرصت تنفس تازه‌اى یافت و از آتش زدن به سرمایه‌هاى اجتماعى دست کشید تا مقدمه تغییر به نفع مردم فراهم شود؟ در یادداشت‌هاى دیگر، با هم به این موضوع فکر کنیم و ایده‌هاى خود را به اشتراک بگذاریم. فرصت زیادى پیش روى ما نیست.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر