برتری دادن رویکرد دینی – مذهبی بر جهت گیری تاریخی – ملی ایرانیان در چهاردهه اخیر/ فرهنگ و با هم بودگی
جهان روز به روز رو به سوی گوناگونی و تنوع فرهنگی بیشتر میرود و شامل مردمی با ادیان، زبانها، گروههای اقتصادی و گروههای فرهنگی متعددی میشود. کثرت هر روزه به روز دیگر کثیر می شود. اما نمی تواند اسیر رودرویی گردد.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ در جغرافیای سیاسی جهان امروز ارتباط میان آدمیان و مجموعه آن ها در پیکره ملت ها ، یکی از موضوعات مهم به حساب می آید. ایرانیان به عنوان یک فرهنگ و تمدن بزرگ و هزاره ای سال ها در کنار هم زیسته اند و زیست تجربی آن ها و تجربه زیسته شده ی آن ها هماره نشان دهنده تلاشی سهمگین برایباه زیستی ، باهم بودگی و شکل دهی به ملتی بزرگ برای معرفی به صحن عمومی حیات بین المللی و جهانی ملت ها بوده است. در چهاردهه اخیر تلاش شده است که این جهت گیری ملی پشت داد به عنصر تاریخی – ملی بر عنصر دینی – مذهبی استوار شود. ملت کمرنگ شده است و امت به آشکارا و در امرواقع و واقع امر قابل ردیابی است. این دو در دهه های اخیر در واقعیت در برابر هم قرار داده شده اند و در سایش همیشگی به سر برده اند. بدیهی است که در این آشفته بازار همین مورد می توانست دستاویز هجوم برونی و بهانه های گوناگون درونی برای بهره برداری های نامیمون باشد. اما در همین میان تلاش های اثقوام و گرایش های گوناگون موجود در ملیت ایران برای نزدیک تر شدن به هم در فضای غبارآلود ارتباط رسمی میان ملت و قوای های حاکم بر تهران بر پیکره قوای مجریه متمایز از هم ولی واحد از نظر برتری دادن رویکرد دینی – مذهبی بر جهت گیری تاریخی – ملی در باب باهم بودگی ایرانیان بخش مهمی از تعاملات فرهنگی میان مردمان بزرگ ایران را دربر می گیرد. این تلاش در پی آن است که به مقوله باهم بودگی و ابعاد گوناگون آن برای آینده ایران و آینده ایران پروا روا دارد.
– اهمیت ارتباط فرهنگی
* فرهنگ
«فرهنگ» به ویژگیهای گروه یا باهم بودگی هایی اشاره میکند که پنجره زیست مشترک اعضای آن در بستر زمان، شیوه درک آن ها از جهان را شکل میدهد. مانند گروههایی که در آنها زاده شدهایم مثل تبار، خاستگاه ملی، جنسیت، طبقه یا دین. فرهنگ هم چنین میتواند ویژگیهای گروهی باشد که بدان میپیوندیم یا بخشی از آن میشویم. مثلا میتوان با نقل مکان به کشور یا منطقهای تازه، با تغییر در جایگاه اقتصادی، یا به خاطر معلول شدن، فرهنگی تازه را کسب کرد. وقتی به فرهنگ با این وسعت فکر میکنیم درمییابیم که همه ما همزمان به فرهنگمتفاوت و خرده فرهنگ های متعددی تعلق داریم.
* اهمیت فرهنگ
چرا فرهنگ مهم است؟ پرسشی اساسی است. فرهنگ بخش مهم و جداییناپذیری از زندگی مردم است. فرهنگ بر دیدگاهها، ارزشها، حس شوخطبعی، امیدها، وفاداریها، نگرانیها و ترسهای مردم اثر میگذارد. در نتیجه، کار کردن با مردم و برقراری رابطه با آنها، به شما کمک میکند شناخت و درک بهتری از فرهنگشان پیدا کنید. ولی ضمن شناخت فرهنگ، این نیز مهم است که به یاد داشته باشید ما چقدر زمینههای مشترک داریم. نگاههای مردم به دنیا بسیار متفاوت است ولی همه میدانند صبح از خواب برخواستن و انتظار ماجراهای روز را داشتن یعنی چه؟. همه ما انسان هستیم. همه ما درژرفای وجودمان به هم مهر میورزیم، میخواهیم چیز یاد بگیریم، امیدها و آرزوهایی داریم، و درد و ترس را تجربه کردهایم.
در عین حال، نمیتوانیم تظاهر کنیم که فرهنگها و تفاوتهای ما مهم نیستند. نمیتوانیم از کنار تفاوتهایمان بیاعتنا عبور کنیم و تظاهر کنیم که این تفاوتها وجود ندارند و آرزو کنیم که کاش همه شبیه هم بودیم. نمیتوانیم وانمود کنیم که تفاوت، تمایز و تبعیض وجود ندارد.
جهان روز به روز رو به سوی گوناگونی و تنوع فرهنگی بیشتر میرود و شامل مردمی با ادیان، زبانها، گروههای اقتصادی و گروههای فرهنگی متعددی میشود. کثرت هر روزه به روز دیگر کثیر می شود. اما نمی تواند اسیر رودرویی گردد.
در این میان، بیش تر روشن میشود که برای ساختن گروه ها و باهم بودن هایی که در بهبود شرایط و حل مشکلات موفقتر باشند، باید فرهنگهای بسیاری را درک کنیم و قدرشان را بدانیم، با مردمی با فرهنگهای متفاوت ارتباط برقرار کنیم و ائتلافهایی قوی با گروههای فرهنگی مختلف ایجاد کنیم. افزون بر این، باید گروههایی را که جزء جریان اصلی محسوب نمیشوند به مرکز فعالیت شهروندی وارد کنیم. چرا؟
1- برای ساختن باهم بودن هایی که آنقدر قوی باشند که بتوانند تغییر مهمی ایجاد کنند، به افراد زیادی نیاز داریم که با هم کار کنند. اگر گروههای فرهنگی با هم متحد شوند، در رسیدن به اهداف مشترک موفقتر خواهند بود تا وقتی که هر گروهی به تنهایی و در انزوا عمل کند.
2- هر گروه فرهنگی نقاط قوت و چشماندازهای منحصر به فردی دارد که باهم بودگی های بزرگتر میتواند از آنها سود ببرد. ما به افکار، رسوم و حکمتهای متفاوت و گوناگون برای حل مشکلات و غنی کردن زندگی اعضای گروه نیازمندیم.
3- فهم فرهنگها به ما کمک میکند که بر شکافهای نژادی و قومی غلبه کرده و از آنها اجتناب کنیم. شکافهای نژادی و قومی منجر به سوء تفاهمها، از دست رفتن فرصتها و گاهی اوقات اعمال خشونت میشود. درگیریهای نژادی و قومی منابع مالی و انسانی گروه ها را به تحلیل میبرند و گروههای فرهنگی را از حل مسائل مشترک کلیدیشان منصرف و دور میکند.
4- مردمی که فرهنگهای مختلفی دارند باید در روندهای تصمیمگیری دخالت داده شوند تا برنامهها یا سیاستگذاریها موثر باشند. مردمی که تحت تاثیر تصمیمی قرار میگیرند باید در تعیین راه حلها دخالت داده شوند – این یک اصل اساسی دموکراتیک است. بدون نظر و پشتیبانی همه گروههای درگیر، احتمال تحقق تصمیمگیری، اجرا و پیگیری بسیار پایینتر میآید.
5- ارج نهادن به گوناگونی و تنوع فرهنگی زمینهساز ایجاد جامعهای برابر و منصف است. برای مثال تحقیقات نشان داده است که وقتی معلمان پیشینههای مختلف فرهنگی دانشآموزان را میفهمند و برای آنها ارزش قائل میشوند، دانشآموزان در مدرسه عملکرد بهتری دارند، چون بیشتر احساس میکنند که محیط پذیرای آنها است، و احساس میکنند عضوی از باهمستان مدرسهاند، در نتیجه بیشتر تلاش میکنند و در مدرسه موفقتر خواهند بود.
6- اگر از تاثیرات گروههای فرهنگی بر جریانهای تاریخی و فرهنگی درسی نیاموزیم، نمیتوانیم دیدگاهی درست و دقیق درباره جامعه و باهم بودگی هایمان داشته باشیم.
وقتی به گوناگونی و تنوع فرهنگی فکر میکنید، شاید مفید باشد که آینده باهم بودن را با توجه به ویژگیهای فرهنگی که در حال ایجادش هستید تجسم کنید. برای تعیین اهدافی مربوط به ساختن رابطه میان فرهنگها، حل و فصل اختلافات، یا ایجاد یک ائتلاف دارای تنوع فرهنگی، داشتن چشماندازی از ویژگیهای فرهنگی که قصد دارید به آن برسید، مفید است.
نویسنده: مهدی مطهرنیا، آینده پژوه و استاد دانشگاه_باریخ نیوز