عزت الله ضرغامی: خودم را برای انتخابات ۱۴۰۰ اصلح میدانم/ آملی لاریجانی تا روز آخر از «اکبر طبری» حمایت می کرد
نامزد ردصلاحیت شده انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم گفت: یکی از ویژگیهای منِ ضرغامی این است که عاشق پیادهروی هستم. من از منزل تا دفتر کارم یک ساعت راه است. اکثر مواقع پیادهروی میکنم و از مسیرهای مختلف هم میآیم تا در میان مردم باشم. اکثر مغازهدارها بنده را میشناسند. خیلی از مواقع در بازار و یا در جنوبیترین نقطه تهران میروم و جزو علاقهمندیهای بنده است. من خودم خریدهایم را انجام میدهم و اغلب هم با همسرم به بازار میرویم. در بازار هم گهگاه پیش میآید با بعضی افرادی که بنده را میشناسند گپوگفت میکنم.
به گزارش دیده بان ایران؛ روزنامه کیهان در شماره امروزش گفت وگویی با عزت الله ضرغامی را منتشر کرده است که می گوید این گفت و گو یک هفته پیش از اعلام نهایی اسامی کاندیداهای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تنظیم شده است.
بهعنوان سؤال اول بفرمایید که مهندس عزتالله ضرغامی چه توانمندی در خود دیده که وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شده است؟
- بسمالله الرحمن الرحیم. من خودم را برای انتخابات 1400 اصلح میدانم و معتقدم امروز کشور به فردی نیاز دارد که در حوزههای مختلف حکمرانی کشور تجربه و کارنامه موفقی داشته باشد. همینطور آسیبشناسی درستی نسبت به مسائل کشور و موانع پیشروی مردم و برنامه مناسبی برای حل مشکلات و تقویت انقلاب داشته باشد و ضمناً قدرت و شجاعت برخورد با موانع را هم در خودش ببیند. بر اساس همین ضرورتهاست که احساس میکنم بهترین آمادگی را برای اداره کشور دارم. ضمن اینکه از سال 93 که از مسئولیت صداوسیما کنار رفتم و پست اجرایی قبول نکردم بهویژه در دو سال گذشته با گروههای اقتصادی فراوانی که اکثراً جوانان تحصیلکرده و باانگیزه کشور بودند، برای اداره کشور برنامهریزی کردم و این ظرفیت را مرتباًً در خودم ایجاد و تقویت کردم. درواقع یک کار فشرده دقیق کارشناسی بر روی برنامههایم انجام دادم و الان آمادگی بسیار خوبی برای ریلگذاریهای جدید و تحویل گرفتن دولت از آقای روحانی و جبران مافات گذشته را دارم.
پایگاه رأی خودتان را چه اقشاری در جامعه میدانید؟
- با توجه به برنامههای کارشناسیشدهای که تهیه کردهام معتقدم که نخبگان حرفهای مرا خوب میفهمند اما پایگاه پشتیبانی من تودههای مردم و بخش نیازمند و محروم کشور هستند. البته من متأسفم که بگویم امروز به دلیل سوء مدیریتها در حوزه اجرایی کشور، طبقه متوسط ما هم فقیر شدهاند؛ وقتی دهکهای مختلف را بررسی میکنیم متوجه میشویم که دهکهای بالا و بخش برخوردار کشور به سمت طبقات فرودست متمایل شده و درواقع زکاتبدههای ما زکاتبگیر شدهاند.
گفتهاید میخواهید زیر میز «پدرخواندهها» و کسانی بزنید که منافع آنها در ادامه شرایط موجود است. اولاً این شرایط چیست؟ ذینفعان چه کسانی هستند و چطور میخواهید این شرایط را تغییر دهید؟
- در واقع «زیر میز زدن» راهبردی است که خیلی از افراد و بخشهای مختلف جامعه را با خود درگیر کرده و مورد استقبال واقع شده است. مردم میگویند کسی را میخواهیم که زیر میزِ وضعیت کنونی کشور بزند. درواقع منظور من از زیر میز زدن این است که یک تعادل نامیمونی برخلاف مصالح مردم و منافع ملی در طول این سالها شکل گرفته و این بازی باید به هم بخورد. روشهای قبلی برای اصلاح مانند اقدامات محافظهکارانه، مذاکره، گفتوگو و نصیحت و... ناکارآمد بوده و کار از اینها گذشته است. اژدهای هفت سری که مقام معظم رهبری از آن نام میبرد به تعبیر من اصحاب قدرت و ثروت است که امروز به یک موجود زنده و هوشمند تبدیل شده که قدرت زایش وترمیم دارد. درواقع معاملات بر این اساس شکل گرفته و راهی جز یک برخورد قاطع و ویرانگر با این معادلات نامیمون باقی نمانده است. از طرفی در هر حوزهای که من وارد میشوم میبینیم که چنان تقسیم منافع شده و همه هوای یکدیگر را دارند که من میگویم همهچیز بین این اصحاب قدرت و ثروت تقسیم شده است حتی فساد.
وقتی پای درد دل تولیدکنندگان و جوانان باانگیزه و کارآفرینان کشور مینشینم که به بنبست رسیدهاند، در بررسیها متوجه میشویم که فلان جا وارد حریم ممنوعه و خطوط ممنوعه شدهاند، وارد بخشهای تولیدی شدهاند که انحصارش در دست فلان آدم است. این انحصارگران همان «پدرخواندهها» و مافیای قدرت هستند که منافعشان در ادامه شرایط موجود است؛ وضعیت بیضابطه و بدون نظارتی که پیکره آنان را فربهتر میکند و باید زیر میز آنها زد.
این رانتها و انحصارگریها در دولتهای دیگر هم بوده است؟
- بله، همه دولتها به این تعادل رسیدهاند البته در این دولت غلظت آن بیشتر بوده است. یعنی مدیریت ریموتی آقای روحانی که هرگز وارد میدان نشد این مسئله را تشدید کرد و هیچ دولتی به اندازه این دولت در شکلگیری و گسترده شدن این فسادها- نه اینکه فساد سازمانیافته داشته باشیم که همه مدیران کشور را در برگرفته باشد- نقش مؤثری نداشته است. ببینید از یکجایی به بعد در کنار مافیای قدرت، مافیای ثروت ایجاد شد، بهویژه از وقتیکه پدیدههایی مثل آقازادهها و دامادزادهها و ژن خوب آمد. الان مافیای قدرت و ثروت بهموازات هم حضور جدی دارند و در معادلات سیاسی تأثیر گذارند. شما در پرونده آقای طبری (معاون رئیس سابق قوه قضائیه) که نمونه خوبی در این موضوع است میبینید کسی که جزو قدرتمندترین آدمهای مدیریت کشور بود چگونه به باندهای ثروت وصل شد... ماجرای او به حدی تعجببرانگیز بود که آقای آملی لاریجانی حتی تا روز آخر تشکیل پرونده طبری قبول نمیکند و در دفاع تمامقد از طبری بیانیه میدهد که امکان ندارد معاون من فاسد باشد! البته بعد از روشن شدن ابعاد پرونده میگوید که من کاری ندارم و محاکمه و دادرسی ایشان پیگیری شود.
و شما هم میخواهید زیر میز این مافیا بزنید.
- بله، این نشان میدهد که گره خوردن باندهای قدرت و ثروت جدی است و همین مافیا اجازه نمیدهند که تولیدکنندگان و جوانان مملکت بروند به سمت خودکفایی. من حتی در طرحهای خودم اعلام کردم که شما وقتی در اوج کمبود ذخایر ارزی کشور، ارز دولتی را تخصیص میدهید برای واردات موز، آنهم به پدرداماد آقای روحانی، حداقل در کنارش بیایید بگویید موز که وارد میشود سیب ارومیه را هم صادر کنند. این کشور کارخانجات نساجی فراوانی دارد ولی عدهای بهخاطر اینکه انحصار واردات چادر را در اختیار گرفتهاند باعث شدهاند کارخانههای نساجی و یا چادرسازی ما تعطیل شوند. اینها خیانتهای بزرگی است که انجام شده و بهراحتی با مماشات و حرف و گفتوگو نمیشود حل کرد. اینجاست که باید بزنید زیر میز.
حالا چه کسی میتواند زیر میز اینها بزند؟
- کسی که خودش و همکارانش تعارض منافع نداشته باشند. مرعوب نباشند و خودشان و خانوادهشان به فلان حزب و دسته و قبیله وابستگی نداشته باشند. کسی که محافظهکار نباشد و کارنامه و برنامهاش نشان بدهد که اهل زیر میز زدن بوده است.
برای این «زیر میز زدن» طوری که مابهازای عینی داشته باشد، چه برنامه و یا طرحی را در دستور کار خودتان نهادهاید؟
- ببینید یکی از شعارهایی که مطرح کردهام، «فرصت زندگی» است. بعد از گذشت 40 سال، مردم ما انتظار وضعیت کنونی کشور را ندارند. به عبارتی زندگی در شرایط کنونی کشور شایسته مردم ما نیست. به همین دلیل در همه برنامههایم راهبرد زیر میز زدن برای تحقق فرصت زندگی جاری و ساری است. هر برنامهای که پیاده میکنم اگر احساس کنم موانعی وجود دارند و صاحبان منافع، مانع آن میشوند تلاشم این است که با قاطعیت برخورد کنم و جلوی زیادهخواهیهای آنان را بگیرم. مثلاً در حوزههای خدماتی جوانان نخبه و باانگیزهای هستند که میخواهند وارد شوند اما عدهای دیگر انحصار آن فعالیت خاص را در اختیار دارند و نمیگذارند. خب اینجا باید زیر میز بزنید و اجازه بدهید که دیگران هم بتوانند وارد شوند. عدهای در کشور هستند که در «مهندسی اضطرار» قدرتمند هستند و سعی دارند القا کنند که اگر فلان کار انجام نشود، کشور به بنبست میرسد! و همین مهندسی اضطرار است که مانع رونق یافتن تولید در کشور میشود.
بنابراین یکی از حوزههای زیر میز زدن، مقابله با انحصار است.
- بله، مدیرانی در کشور داریم که خودشان جزو واردکنندههای بزرگ و همواره نگران بار کشتیهایشان روی اقیانوسها هستند. در حوزه سلامت بهعنوان یک نمونه روشن بگویم که خیلی از بازیگردانان دولتی خودشان شرکت واردات و صادرات دارند و هر تصمیمی که بخواهند بگیرند وصل به این موضوع است. حتماً این فیلم «محمد رسولالله» را دیدهاید که در بخشی از آن، وقتی جوان هندی از ابوسفیان میخواهد که به لشگر مبارزان بدر بپیوندد و سؤال میکند که غیرتت کجا رفته، ابوسفیان (بهعنوان رئیس یک قافله تجاری) در جواب میگوید: «غیرت من بر پشت شترانم است!». مدیری که خودش صاحب منفعت است اینگونه عمل میکند. بسیاری از مدیران و بازیگردانان، مستقیم و غیرمستقیم نگران بار کشتیهایشان هستند و منِ ضرغامی اینها را میشناسم و میخواهم زیر میز آنها بزنم.
نسبت «زیر میز زدن» با اصول و مبانی انقلاب چیست؟
- اتفاقاً «زیر میز زدن» برای تحقق اصول و محکمات انقلاب است و بهترین روش برای احیای ارزشها، هنجارها و آرمانهای انقلاب اسلامی است. معتقدم که بهترین راهحل برای حل مشکلات کشور برگشت به همان فرهنگ 57 است. ما زیر میز روشها و رویههای غلط میزنیم. ما در طول این سالها مشکلی که داشتیم این بود که یکجاهایی قانون خوب تصویب شده اما روش کارآمد برای تحقق آن پیدا نکردهایم. در کشورهای پیشرفته دنیا، یک خط «اصول» مینویسند ولی 10 تا کتاب «رویه و روش» اما اینجا برعکس دنیاست!
بهنظر میرسد شما در مبانی «اصولگرا» هستید و در روشها و تاکتیکها «اصلاحطلب».
- ببینید. اصولگرا و اصلاحطلب در این کشور آنقدر دستمالی شده که هیچکدام آبرویی نزد ملت ندارند. به همین دلیل من میگویم که ملت عبور کرده و من هم سالهاست که معتقدم باید از این تقسیمبندی عبور کنیم. اصلاً من معتقدم سوداگرانی وجود دارند که به نام «اصلاح» و به نام «اصول» مدتهاست این ملت بیپناه را گروگان خودشان گرفتهاند. ما باید با همان فرهنگی که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید میکنند، به «جبهه انقلاب» اصالت بدهیم و از دعواهای قبیلهای بیرون بیاییم. مطمئناً اصولگرایی اگر گرایش به اصول انقلاب باشد عالی است و اگر اصلاحطلبی هم آن اصلاحگری باشد که امام حسین(ع) بهعنوان فلسفه انقلابش مطرح کرد حتماً ضروری است. اساساًً زیر میز زدن برای اصلاحات است.
بهنظر میرسد که از یکجایی به بعد مسیر منحرف شده و شما میخواهید به آن دوراهی انحراف برگردید و ازآنجا طی مسیر کنید. شما این انحراف را از چه مقطعی میدانید؟ اساساًً در چه برههای این انحراف، شدت و حدّت پیدا کرد؟
- رویههای غلط و روشهای نادرست و ناکارآمد بهتدریج در دولتها شکل گرفته و بعضی ریلگذاریهای نادرست انجام شده است ولی دولتهای بعد به دلیل آنکه از برهم زدن نظم مستقر واهمه داشتهاند این ریلگذاریها را ادامه دادهاند. بنابراین همه دولتها بهخاطر نوع نگاهی که داشتهاند مکمل و مقوم این مسئله بودهاند. مثلاً ما امروز آمدهایم در فضای مجازی بهجای اینکه از «دولت الکترونیک» استفاده واقعی داشته باشیم، «دولت سامانهها» را راه انداختهایم. این سامانهها، به همان رویهها و روشهای غلط در فضای مجازی فرمت جدید میدهد و تثبیتش میکند.
بهعنوان آخرین نمونه، من وقتی برای ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری در وزارت کشور حضور یافتم، حداقل 20 دقیقه برای ثبتنام معطل شدم چرا؟ برای اینکه با وجود حجم زیادی از کامپیوترها و امکانات، مدارک شناسایی و سجلی و شماره کد ملی و... را ارائه کنم. درحالیکه بایستی همین که اثرانگشت من را ثبت میکردند تمام این اطلاعات در سامانه آنها ظاهر شود. منظورم این است که شیپور را از سر گشاد آن میزنیم! و اساساًً رویههای غلط گذشته، تثبیت شده و همچنان اصلاح نشدهاند.
نگاه شما به مسئله شفافیت در دولت احتمالی آینده چیست؟ آیا با گزاره «زیر میز زدن» هم نسبتی دارد؟
- شفافیت یکی از مسیرهای زیر میز زدن است. چون کسانی با شفافیت مخالف هستند که منافعشان در پنهانکاری است. کسانی که وضع موجود را مطلوب میدانند؛ آنهم وضعیت موجودی که در آن نه شفافیتی وجود دارد و نه نظارتی. بهطور مثال در مسئله ایجاد بومگردی در یک روستا، دهها منفذ برای فساد و رشوه ایجاد میشود. هر جا شما ایستگاههای مجوز را زیاد میکنید به همان اندازه به مسئله پنهانکاری و بروز و ظهور فساد دامن میزنید. در اینجاست که شفافیت مهم میشود و این مجوزها و واگذاریها ورودی و خروجیاش باید شفاف بشود.
درخصوص معادلات بین دولت و سایر قوا مانند مجلس، مثلاً درخواستهای فیمابین هم همین وضع است. ما در این مورد به فکر طراحی سامانههایی بودهایم که معاملات، ارتباطات اقتصادی و خدماتی در این سامانهها شفاف شود و هرکسی بتواند تحقیق کند و ببیند که فلان نماینده یا مقام چه درخواستی کرده و چه پاسخی گرفته است. در مورد مناقصات و مزایدهها و معاملات دولتی هم همین وضعیت است. اینها همه در این سامانهها ثبت میشوند و قابل رهگیری هستند.
آیا قبلاًً هم زیر میز زدهاید؟
- بله. من وقتی وارد صداوسیما شدم. در همان 60 ماه اول دوره مدیریتم زیر میز خیلی چیزها زدم. اول از همه درب آرشیو را باز کردم و گفتم ما چیز محرمانه نداریم! بسیاری از تصاویر، گزارشها و فیلمها بیجهت مهر محرمانه خورده بود و من در راستای آگاهیبخشی و تحقق رسالتهای اصلی رسانه ملی همه اینها را برای مردم پخش کردم. همینطور درخصوص شاکله سازمان خبررسانی و تیپ و قالب اخبار گفتن هم زیر میز اسلوبهای قدیمی زدم. خبر 20 و 30 طراحی خودِ من بود و تا امروز پربینندهترین بخش خبری صداوسیما بوده است. همچنین درباره موضوعات و مفاهیم سریالها یا طنزها و بحثهای سیاسی در تلویزیون. به همین راحتی نبود که اینها را تولید و تبدیل به رویه کنیم یا این ظرفیتهای نخبگانی کشور را مدیریت کنیم. خیلی مشکل داشتیم و خیلی مقاومت کردیم. اینها تنها بخش کوچکی از این زیر میز زدنها در رسانه ملی است.
برای عملیاتی کردن زیر میز زدن آیا به فکر تأسیس ستاد یا مجموعه و معاونتی هم بودهاید یا نه؟
- ساختارهای ناکارآمد بلای جان گردش سالم فعالیتهای اجرایی کشور شده است. مثلاً اختلافاتی که بین نهادهای مختلف وجود دارد و خلط مأموریتهای آنها باعث ناکارآمدی شده است. شما وضعیت مرغ را ببینید؛ وزارت جهاد کشاورزی مشکلات را گردن وزارت صمت میاندازد و وزارت صمت، وزارت جهاد کشاورزی را مسئول و مقصر میداند. چرا؟ چون در مدیریت کشور، تمرکز اجرایی نداریم. تمرکز اجرایی یعنی به فلان دستگاه اختیارات بدهیم و از آنهم پاسخ بخواهیم. تجربه نشان میدهد وقتی موضوعی چندمدیریتی بشود نمیتوانیم مسئول و مقصر را پیدا کنیم. مثلاً وزارت جهاد کشاورزی مجوز چاهزدن میدهد اما بهرهبرداری را وزارت نیرو انجام میدهد که صد درصد غلط است. از همین منظر، انحلال جهاد سازندگی یک خیانت بود. یعنی منتفی شدن امکانِ بردن ظرفیتهای آموزشی، کشاورزی، دامپروری، آموزش، فرهنگ و... که میتوانستیم در تمامی روستاها اجرایی کنیم باعث شده است که امروز روستائیان آنچنان گرفتار شوند که بهجای تولید لبنیات روزمره خود، مایحتاجشان را از سوپرمارکت روستا! تأمین کنند؛ مثلاً شیر و پنیر آنها از کارخانجات شهری تولید و توزیع شود. اینها بهخاطر این است که جهاد سازندگی تعطیل شد.
یعنی نظرتان احیای جهاد سازندگی است؟
- بله نظرم احیای آن است. بنده برای احیای جهاد سازندگی مطالعه دارم. حالا یا یک نهاد انقلابی راه بیافتد یا اینکه مجموعه ظرفیتهای جهادی که در کشور ایجاد شده و امروزه پراکنده و ناهماهنگ هستند. این ظرفیتها در یک سامانه و ستادی عملیات مشترک و همافزایی داشته باشند.
دولت موردنظر شما چه تفاوتیهایی با دولت روحانی دارد؟
- اول اینکه بنده قبلاًً هم گفتهام که شعارم این است که «من روحانی نیستم» چه در اقدامات اجرایی، چه در سیاستگذاری و چه در اقدامات رفتاری. آقای روحانی در هر سه حوزه از خودش ضعف نشان داد. دوم آنکه آقای روحانی «مدیریت ریموتی» دارد و مدیر میدان نیست. مدیریت من، مدیریت میدانی و انقلابی است نه ریموتی. در مدیریتی که میدانی نیست بوروکراسی منفی به همه بخشها تحمیل میشود. سوم اینکه کسانی که در مدیریت اجرایی کشور به کار میگیرم تعارض منافع نخواهند داشت. نه برادری دارم که فلان کار را انجام بدهند، نه پدردامادی دارم که کار واردات کند، نه فرزندانم در کار اقتصادیاند و نه شرکت و موسسه و پست مدیریتی دارند. فرزندان و دامادهای من همه تحصیلکرده هستند ولی هیچکدام در هیچجایی هیچ پست مدیریتی و کار اقتصادی ندارند.
منظورتان از تفاوتها با بُعد رفتاری آقای روحانی چیست؟
- سبک زندگی آقای روحانی، سبکی نیست که مردم را درک کند و مشکلات مردم را حل کند. چرا من میگویم اصولگرا و اصلاحطلب پوست خربزه زیر پای ملت بوده است برای اینکه خیلی از آقایان را میشناسم که سبک زندگیشان پر از بریزوبپاش و سفر خارجی و خودروی لوکس و بالاشهر نشینی و... است و هیچچیزشان به یک مسئول و مدیر نظام اسلامی نمیخورد. من بچه میدان راهآهن و پشت خط هستم، فرزندانم همه مدارس دولتی رفتهاند یا دخترم ساکن میدان خراسان است و راضی هم هستیم. من نگاهم مردمی است و درک مردم و زندگی مردم را یک ضرورت میدانم. نه اینکه در بالای شهر در ماشین ضدگلوله بنشینم و از پشت شیشه دودی ماشینم نظرسنجی کنم و بگویم که مردم خوشحال هستند! و ادعا کنم که نظرسنجیهای دیگر چیزهای بیخودی است.
رابطه خودتان با مردم چگونه است؟
- یکی از ویژگیهای منِ ضرغامی این است که عاشق پیادهروی هستم. من از منزل تا دفتر کارم یک ساعت راه است. اکثر مواقع پیادهروی میکنم و از مسیرهای مختلف هم میآیم تا در میان مردم باشم. اکثر مغازهدارها بنده را میشناسند. خیلی از مواقع در بازار و یا در جنوبیترین نقطه تهران میروم و جزو علاقهمندیهای بنده است. من خودم خریدهایم را انجام میدهم و اغلب هم با همسرم به بازار میرویم. در بازار هم گهگاه پیش میآید با بعضی افرادی که بنده را میشناسند گپوگفت میکنم.
پس علاوه بر مدیریت میدانی و انقلابی و همچنین تهی بودن از تعارض منافع، یکی از تفاوتهای شما با آقای روحانی، مردمی بودن است. دولت موردنظر شما مزیت یا ممیزه دیگری هم دارد؟
- یکی از ویژگیهای دیگر دولت موردنظر من، «دولت اقتصادمحور» است. معتقدم که تصمیمگیریهای دولت همه باید بهنوعی برآمده از نیازهای اقتصادی و معیشتی مردم باشد. مثلاً در سیاست خارجی معتقدم که سیاست خارجی ما اقتصادمحور باشد. مثلاً سفیری که شما انتخاب میکنید این سفیر باید مزیتهای نسبی کشور هدف را بهخوبی بداند و این توان را داشته باشد که بخش اقتصاد داخلی و تولیدکنندههای ما را به بازار مصرف آنطرف وصل کند. درحالیکه سفیران ما الان پروتکلی و تشریفاتیاند. اتفاقاً یکی از جاهایی که باید زیر میز آنان زد همینجاست. زیر میز سفارتخانههای تشریفاتی باید زد که در اختیار مهمانهای سفارش شده از ایران هستند و امکانات سفارت در اختیار خانواده اینهاست که فقط بروند خرید کنند!
فرق دیگر دولت موردنظر بنده، «جوانگرایی» است. آقای روحانی پیرترین دولت تاریخ ایران را داشت. یعنی قبل از انقلاب هم کابینهای به پیری آقای روحانی نداشتیم. بنابراین کابینه من جوان خواهد بود. من حضور جوانان را بهعنوان زینتالمجالس و یا یک کار فرمالیته و نمایشی قبول ندارم. همین الان هم تنها نامزد انتخابات هستم که از کابینه جوانش رونمایی کرده است. من 5 نفر از اعضای کابینه و مدیران اصلیام را در روز ثبتنام انتخاب کردم که میانگین سن آنها هم پایین 40 سال است. بهزودی از بخش دوم نیروهای جوانم هم رونمایی خواهم کرد.
در بحث قانونگرایی چطور؟
- آقای روحانی قانونشکنترین رئیسجمهور بعد از انقلاب ایران است. چند مثال در این خصوص مطرح میکنم که شاید برایتان محل بررسی و تأمل باشد. اول در مورد «قانون برنامه 5 ساله توسعه» که دولت باید بهعنوان لایحه بدهد به مجلس و مجلس هم تصویب کند. آقای روحانی این لایحه را به مجلس نداد و گفت لازم نیست مجلس تصویب کند! آخر کدام رئیسجمهوری به خودش جرأت میدهد که زیر بار چنین مسئله مهم قانونی نرود؟ ما یک سال قانون برنامه نداشتیم و بعدازآن، مجلس خودش مجبور شد طرح بنویسد و درنهایت تصویب و ابلاغ کند.
نمونه دوم درخصوص «مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی» است. در شورا بیش از 40 مصوبه داشتیم که آقای روحانی ابلاغ نکرد. علاوه بر اینکه ایشان اجازه نمیداد هر دستوری در شورای عالی انقلابی فرهنگی مطرح شود. بهنوعی شخصیت ایشان مجسمه فیلترینگ است. آقای روحانی به بهانه اینکه فلان مصوبه شورا، بار مالی و حقوقی ندارد (علیرغم اینکه اغلب مصوبات شورا، سیاستگذاری است و خود آقای نوبخت هم در جلسات شورا بودند و با حضور ایشان تصویب میشد) بهانهجویی و از ابلاغ مصوبات خودداری میکرد.
سومین مثال هم همین «شکایت اخیر نمایندگان مجلس از آقای روحانی» است. اخیراً نمایندگان مجلس در نامهای به قوه قضائیه مطرح و اعلام کردند که آقای روحانی 13 عنوان مصوبه قانونی مجلس را هم ابلاغ نکرده است.
مثال چهارم هم «اجرایی نکردن مصوبه مجلس در مورد سامانه حقوق و مزایا» است که رئیسجمهور آن را چند سال روی زمین گذاشت. یا نمونه پنجم، همان قانون مجلس است که ایشان باید درباره عملکرد دولت به مجلس گزارش میداد که بهنوعی آن را هم اجرایی نکرد. ازایندست نمونهها و قانونشکنیها در دولت آقای روحانی زیاد است. بدونتردید در دولت من توجه و عمل به قانون، اصلیترین مسئله است.
اگر بخواهید سه مسئله مهم و اصلی امروز جامعه را بهترتیب اولویت این مسائل مطرح کنید چه چیزهایی هستند؟ بهطور مشخص برنامه شما برای حل آنها چیست؟
- مسئله اول و اولویتدار، موضوع «امنیت غذایی مردم» است. مردم امروز درگیر تأمین مایحتاج اولیه خودشان هستند. قبلاًً هم اعلام کردم که بر روی 13 قلم کالای اساسی موردنیاز مردم مطالعه و بررسی انجام دادهام و برای همه آنها برنامهها و طرحهایی را آماده کردهام. یکی از طرحها این است که برای این کالاهای اساسی کارت اعتباری در اختیار مردم قرار گیرد تا هر فردی با این کارت اعتباری و بدون اینکه در صف بایستد بتواند از فروشگاههای کشور برنج، گوشت و مرغ و... را تأمین کند.
مسئله دوم، «مسکن» است. برای حل معضل مسکن، 6 طرح را آماده کردهام. علاوه بر «مسکن مهرپلاس» که یکی از طرحهای من است، طراحیهایی آماده شده تا بر اساس وسعت زمین و محلهایی که از زمینهای وسیعی برخوردار هستیم (البته به غیر از کلانشهرها) به مردم زمینهایی را بهصورت 99 ساله واگذار کنیم تا مردم خانه ویلایی داشته باشند و خودشان با هر کیفیتی و البته با وامیکه در اختیارشان قرار میدهیم، بتوانند خانه بسازند. در این طرحها برای دهکهای اول و دوم، پیشبینی شده که نهتنها نباید پولی از آنان بگیریم بلکه باید وام بلاعوض محدودی هم در اختیارشان قرار دهیم. در مورد «مسکن مهرپلاس» هم با طرحی که دارم، امکانات و خدمات ضروری شهری مانند درمانگاه، زمین ورزشی، پارک، مدرسه، کلانتری و... بهسرعت ساخته خواهد شد.
مسئله سوم هم «آزادی کسبوکار» و برداشتن موانع کسبوکار است. یکی از مشکلات ما در حوزه اقتصاد که نهتنها آقای روحانی کلیدی برای حل مشکلات نداشت و حتی قفلهای جدیدی هم زد، موانعی است که برای کسبوکار وجود دارد. در حوزه کسبوکار، سه مسئله جدی داریم؛ یک- مسئله مجوزها، دو- مسئله مالیاتها و سه- مسئله بیمه. برای این سه مسئله طرحهای مختلف داریم که عملیاتی کنیم و انشاءالله سهولت کسبوکار را رقم بزنیم.
حدود 8 سال از شروع به کار دولت تدبیر وامید گذشته و مشکلات اقتصادی کشور در وضعیت بغرنج و بحرانی است از تورمهای چند صددرصدی در مسکن و خودرو و ارز و... تا صفهای خرید مرغ و کمبود روغن و.... برای حل مشکلات اقتصادی کشور چه برنامهای دارید؟
- بهنظر من همه مشکلاتی که شما نام بردید، همهاش قابلحل است. ما تقریباً در اقتصاد بنبست نداریم. اگر میبینید امروز اقتصاد ما پر از مشکل است به دلیل این است که باور نداشتیم که میتوان مشکلات را در داخل حل کرد. گرچه من معتقدم راهحلهای کارشناسی بسیاری از مشکلات شاید ساده بهنظر برسد وجود دارد اما اجرایشان کار دشواری است. اقتصاد کاربردی با چیزی که در کتابها تدریس میشود فاصله دارد و همین کار را سخت میکند.
به همین دلیل به اعتقاد من دولت آینده کار سختی را در پیش دارد چون هم کشور را در وضعیت بدی تحویل خواهد گرفت و هم نیاز به اقدامات فوری و سنجیده دارد. کارشناسان اقتصادی ما در موضوعات مختلف ازجمله، مسکن، بانک، تجارت، بودجه، امنیت غذایی و... طرحهای مختلفی را آماده کردند. طرحهایی که قابلیت اجرا و عملیاتی شدن دارد و بهمحض استقرار دولت، اجرای آنها آغاز خواهد شد. ما اعتقاد داریم با برنامهریزیهایی که صورت گرفته، میتوان نیازهای ضروری مردم را تأمین و وضعیت کشور را به سمت بهبودی برد.
به نظر شما چه عواملی باعث بروز و ظهورمشکلات اقتصادی شده است؟ نقش دولت در بهوجود آمدن این وضعیت را چگونه تحلیل میکنید؟
- طبیعتاًً در بهوجود آمدن شرایط امروز، عوامل زیادی دخیل هستند. بهعنوانمثال، تحریم پدیدهای است که اقتصاد شما را هدف گرفته و طی این چند سال آسیبهایی هم وارد کرده است؛ اما تحریم بخشی از مشکل است که لزوماً رفع آن دست ما نیست اما خنثیسازی آن دست ماست. یقیناً اولویت دولت ما خنثیسازی تحریم است.
همانطور که در نشست خبری روز ثبتنام در وزارت کشور هم گفتم «رفع تحریم» و «دور زدن تحریم» راهی است که باید پیگیری شود اما «خنثیسازی تحریم» اولویت اول است. خنثیسازی تحریم صرفاً شعار نیست و واقعاًً امری قابل تحقق است. اصلاً یکی از نقاط تاریک کارنامه دولت آقای روحانی انجام ندادن همین فعالیتها برای بیاثر کردن تحریم هست. بهعنوانمثال اکثر مراودات مالی ما با دنیا بر اساس دلار و یورو است. تیم اقتصادی ما سازوکاری را طراحی کردند که بدون استفاده از دلار بتوان به دادوستد پرداخت. نکته جالب این است که کشورهایی شریک تجاری و اقتصادی ما هستند و حاضر به همکاری با ما در این حوزه هستند.
سیاستهای ارزی دولت و ارز 4200 تومانی جهانگیری، رانت در واگذاریها و... چه نقشی داشتند؟
- به اعتقاد من و همه کارشناسان اقتصادی سیاست ارز ترجیحی یا همان 4200 تومانی مانند تحویل دادن اسلحه به دشمن بود. در شرایطی که کشور نیاز به مدیریت منابع ارزی جهت تأمین نیازهای ضروری کشور داشت، این ارز را بدون نظارت پخش کردند. بعدها بانک مرکزی و دیوان محاسبات گزارش دادند که اکثر این ارزها از کشور خارج شده و در ازای آن کالایی وارد نشده و در آخر هم رسیدند به کارتهای بازرگانی یکبارمصرف و پیرمردهای روستایی لب مرز. خب این یعنی اینکه این دولت توان مدیریت کشور و توان تخصیص ارز را ندارد.
بعضی منتقدان شما گفته بودند که روشهای شما روش رابینهودی است!
- بله، جاییکه شما میخواهید برای مردم خدمت کنید و هرجاییکه بوی خدمت به محرومین و مستضعفین میآید، شروع به تخریب و تمسخر میکنند تا شما را متوقف کنند. من هم به آنها گفتم کاری با رابینهود ندارم اما شما هم داروغه ناتینگهام نباشید! یعنی همان کاری که این دولت کرد و دستش دائم در جیب مردم بود.