محمد درویش، کنشگر محیط زیست: سیستان و بلوچستان به حال خودش رهاشده/ یکی از بزرگترین موجهای مهاجرت در اطراف دریاچه ارومیه در حال اتفاق افتادن است/ جنگلهای شمال ایران در حال نابودی هستند
محمد درویش گفت: ساخت مسجد در پارک قیطریه یا مصادره فضای سبز عمومی برای ساخت و ساز یکی از مشکلات تهرانیها در یک دهه اخیر است. حال سئوال اینجاست که مردم چگونه باید دست شهرداری را از فضاهای عمومی کوتاه کنند؟
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ اقتصاد ایران در۴۰ سال گذشته بر پایه خامفروشی بنیان گذاشته شده و جانمایی صنایع ایران بر اساس ملاحظات محیطزیستی نبوده است. محیط زیست در ۴۰ سال گذشته به بهانه توسعه اقتصادی قربانی شده است اما حالا ما ماندهایم و محیط زیستی آسیبدیده و کشوری که توسعه در آن صرفاً در حد مبحثی تئوریک مانده است.
محمد درویش، فعال و کنشگر محیط زیست، درباره وضعیت زیستبوم ایران گفت: «اگر این فرمان ادامه پیدا کند همانطور که گفتم ما در عرض 10 سال به بدترین کشور منطقه از لحاظ شاخصهای رفاهی و محیطزیستی تبدیل خواهیم شد.»
مشروح گفتوگوی برنامه مقتصاد با محمد درویش را در ادامه میخوانید.
*در اولین سوال لطفاً شکنندگی وضعیت محیطزیستی ایران را ترسیم کنید. ایران به لحاظ محیطزیستی چه شرایطی دارد؟
حقیقت ماجرا این است که ما کشوری هستیم که در یکی از شکنندهترین و آسیپپذیرترین مناطق نیمکره شمالی قرار گرفتهایم. در جایی که زاویه تابش خورشید تقریباً ۹۰ درجه است. این منطقه بالاترین میزان تبخیر و کمترین میانگین ریزشهای آسمانی در کره زمین را دارد. یعنی ما به طور میانگین، 4/1 متوسط بارندگی کره زمین را داریم و تبخیرمان دو یا سه برابر است. در جاهایی از ایران پنج هزار میلیمتر در سال تبخیر دارد. اینها واقعیتهای اقلیمی و دشواریهایی است که باید بپذیریم و بر مبنای آنها چیدمان توسعه را طراحی کنیم یا میکردیم.
آن دولتهایی که خردمندانه این فهم بومشناختی را درک و سواد زیستشناختی خود را ارتقا داده و بر مبنای این واقعیتها به سراغ بالفعل کردن پتانسیلها رفتهاند، دولتهای موفق و ثروتمندی هستند. حتی دولتهایی که در همین نوار قرار گرفتهاند. دولتهایی هم که به هر دلیلی سراغ جنگیدن، به سخره گرفتن یا انکار این قوانین رفتهاند، بهشدت آسیب دیدهاند و میبینند و خواهند دید. متاسفانه نظام تدبیر ما در گروه دوم قرار گرفته است. آنها نه تنها این واقعیات را نمیبینند، بلکه انکار هم میکنند. و کسانی که این واقعیتها را به آنها گوشزد میکنند هم در خوشبینانهترین حالت با نگاههای تلخی رانده میشوند.
همین الان که با هم صحبت میکنیم، ناترازی آبخانهها از مرز 150 میلیارد متر مکعب در سال هم گذشته یعنی اینکه ایرانیان ۱۵۰ میلیارد متر مکعب بیش از آنچه وارد سفرهها شده برداشت کردهاند. این آمار ۱۴۰۲ بود و متاسفانه مطابق گزارش شرکت منابع آب سالانه 4.4 میلیارد متر مکعب بر این ناترازی اضافه میشود. پس انتظار میرود این رقم از 150 میلیارد هم در بهار 1403 گذشته باشد. این ناترازی میگوید زمین با شیب و شتابی دمادم، فزاینده و نگرانکننده در حال فرو رفتن در فلات ایران است. این یعنی انباشت و ذخیره منابع استراتژیک و آب شیرین ما که مهمترین مولفه زیست پایدار در ایران است، ایرانی که بخش عمده آن در کمربند خشک کره زمین قرار گرفته، در حال از دست رفتن است.
تمام ساختوسازهایی که ما روی این زمین میکنیم بر اثر این زلزله خاموش (فرونشست زمین) میتواند بهشدت متاثر شود. چند وقت گذشته وزارت نیرو مجبور شده چندین دکل را در دشت مهیار، در اصفهان، تغییر مسیر دهد و این چند صد برابر بودجهای که لازم بوده به وزارت نیرو تحمیل کرده است. این یک نمونه ساده است.
بسیاری از جادهها، خطوط آهن، مسیرهای مواصلاتی، لولههای آب و گاز و همچنین خطوط استراتژیک نیروی ما به همراه مراکز بزرگی از جمعیت و سکونتگاههایی که در حوزه باستانی بسیار راهبردی هستند متاثر شدهاند. دقیقاً مشابه بلایی که سر چهلستون، میدان نقش جهان، ۳۳ پل و پل خواجو تا همین نقش رستم و تخت جمشید آمد که در سیل اخیر نیز آسیب دیدهاند. اینها هشدارهایی است که باید هر دولت هوشمند و خردمندی را به لرزه درآورد و متوجه کند که این زلزله خاموش یقه ما را میگیرد. این اتفاقی که در میناب افتاده است، مسیر شکافهایی که از روستای چلوگاومیشی به اداره دارایی میناب رسیده است، گریبان اصفهان را میگیرد.
در حال حاضر بخشهایی از اصفهان مانند خانهها، ترمینال و مراکز پستی را مجبور شدهاند خالی کنند. عجیب است که اینها دیده نمیشود و برای آنها واکنشهای جدی اتفاق نمیافتد. شگفتآور است، رئیسجمهور ما که تقریباً هر روز یا یک روز در میان در حال سخنرانی است در گوشهای از آن به این ماجراها به شکل جدی نمیپردازد. شگفتآور است که در صحن بهارستان به این اتفاقات پرداخته نمیشود. این بخش کوچکی از وضعیت امروز محیطزیستی ماست.
*زیانهای اقتصادی ناشی از تخریب محیط زیست در ایران چقدر است؟
هنگامی که به گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس نگاه کنیم متوجه میشویم سالانه 11.2 میلیارد برای درمان بیماریهای ناشی از آلودگی هوا باید هزینه کنیم و خسارتهای آلودگی هوا به چند برابر بودجه وزارتخانه آموزش و پرورش رسیده و این ابعاد دیگری از این فاجعه است.
تلفات مستقیم آلودگی هوا در تهران برای اولین بار به صورت رسمی تا 9 هزار نفر اعلام میشود؛ مردهزایی جنین تا هشت درصد اعلام میشود. به دلیل مستقیم آلودگی هوا نرخ تلفات به 50 هزار نفر در سال میرسد. خیلی از این بیماریهایی که ما مبتلا میشویم مانند فشارخون، سکتههای قلبی، ناراحتیهای ریوی ممکن است یکی از مولفههایش همین آلودگی هوا و همین استیصال در ترافیک باشد که اینها در این آمارها دیده نمیشود.
واقعیت این است که داریم خسارتهای جدی میبینیم. ما بابت چشمههای تولید گردوخاک که هر سال به خاطر خشک شدن تالابهایمان اتفاق میافتد، داریم خسارتهای جبرانناپذیری میبینیم. چون ارزشمندترین خاک ایران همین خاکهای سطحی است که به دلیل خشکی سطح و عدم تخصیص حقابه برای اینکه از سراب تا پایاب رودخانههای ما جاری باشند و چالآبهای مرکزی تالابها آبدار باشند، داریم چیزی حدود 28 میلیارد دلار از دست میدهیم.
یک میلیارد تن در سال فرسایش بادی و همین مقدار هم فرسایش آبی داریم
آمارهایی که وزارت جهاد کشاورزی منتشر میکند دست کم حاکی از یک میلیارد تن در سال فرسایش بادی و همین مقدار هم فرسایش آبی است که این آمارها را خیلی از متخصصان خوشبینانه تلقی میکنند و فکر میکنند آمارهای اصلی بالاتر باشد. اما همین رقم هم بسیار نگرانکننده است و بیشتر از درآمد سالانه ما از نفت است و البته در حوزه تنوع زیستی نابودی رویشگاههای جنگلی اتفاق افتاده است.
ما در طول چهار سال اخیر حدود پنج میلیون بوکسوسیرکانیم را از دست دادهایم. گونه اندمیک رویشگاههای ما در هیرکانی است. اینکه یوزپلنگ آسیایی، خرس سیاه بلوچی، میشمرغ، سیاهخروس و خیلی از گونههای دیگر در معرض انقراض قرار گرفتهاند و صبوری ما برای اینکه چنین گونههایی وارد طبیعت شوند دستکم دو میلیون سال باید باشد.
با خسارتهایی که به محیط زیست ما وارد میشود واقعاً سوت از کله خیلیها باید بلند شود و نمیدانم چرا این اتفاق نمیافتد
اینها نشان میدهد اگر به معنی واقعی کلمه قرار باشد بر اساس ماده ۴ برنامه پنجساله دوم ارزشگذاری شود، خسارتهایی که به محیط زیست ما وارد میشود واقعاً سوت از کله خیلیها باید بلند شود و نمیدانم چرا این اتفاق نمیافتد. من وارد ماجرای پساب و پسماند و آب خاکستری و فاضلاب و معضلی که در حوزه زباله الان با آن درگیر هستیم نمیشوم که مطابق گزارشی که کمیته سازگاری با خشکسالی ارائه کرده است میگوید ایران نه فقط از نظر افت کمی منابع آبی با چالش بزرگ روبهروست بلکه به خاطر عدم مدیریت آبهای خاکستری دچار افت کیفی منابع آب هم شده است.
*اگر ممکن است در ادامه وضعیت محیطزیستی استانهای اصفهان، خوزستان، خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان، تهران، آذربایجان و استانهای شمالی را بررسی کنید.
استان اصفهان: استان اصفهان استانی است که الان میزان ناترازیاش 13.5 میلیارد مترمکعب است. یعنی اصفهانیها تقریباً پس از پایان جنگ هشتساله، 13.5 میلیارد متر مکعب بیشتر از آن چیزی که وارد آبخوانهایشان شده برداشت کردهاند. این رقم را اگر به تصویر بکشیم، آورد طبیعی زایندهرود یعنی مهمترین رودخانه مرکزی ایران که به تالاب گاوخونی میرسد، 800 میلیون مترمکعب است. یعنی اصفهان بیش از 18 رودخانه به بزرگی زایندهرود دچار ناترازی است.
گستردهترین سطح فرونشست در بین 31 استان ما به اصفهان اختصاص دارد/ شاهد بروز ترکهایی انکارنشدنی در سازههای باستانی اصفهان هستیم
این وضعیت سبب شده مطابق گزارش منتشرشده از سوی سازمان زمینشناسی الان گستردهترین سطح فرونشست در بین 31 استان ما به اصفهان اختصاص یابد. این استان در جنوب خودش دشت مهیار، در شمالش مورچهخورد در شرق خودش دشت سگزی و در غرب خودش زرینشهر با جریانهای کاهنده کارایی سرزمین مهیبی درگیر است و این جریانها بهسرعت در حال پیشروی به سمت مرکز شهر هستند و ما شاهد بروز ترکهایی انکارنشدنی در سازههای باستانی اصفهان هستیم. هر روز هم خبرهایش در حال انتشار است.
اصفهان مهد تمدن ایران است. نصف جهان است. مهمانپذیر درجه یک ماست و واقعیت این است که از دست دادن اصفهان یک مصیبت بزرگ نه فقط برای اصفهان بلکه برای ایران و هر کسی است که به فرهنگ و تاریخ و ادبیات این کشور اعتقاد دارد. در برخی از محلهها در شمال ایران، استان گیلان و مازندران، مردم با لهجه اصفهانی صحبت میکنند. شما اگر آمارهای اداره کل آموزش و پرورش را در شهرستانهای شمالی کشور بررسی کنید، بخش قابل توجهی از دانشآموزان جدیدالورود اصفهانی هستند و این نشان میدهد بخشی از هموطنان ما در اصفهان دارند خانه و کاشانه خود را که با آن خاطره دارند به دلیل اینکه امیدی برای آینده اصفهان نمیبینند خالی میکنند.
اصفهان باید بهسرعت هر نوع بارگذاری را متوقف کند. اصفهان نباید تحت هیچ شرایط و قیمتی به دنبال افزایش بارگذاری صنایع آببر یا کشاورزی ناپایدار باشد. همین الان در پایاب زایندهرود، در منطقه ورزنه و رودشتین و اژه شما شاهد کشت و زراعت چوب خواهید بود. زراعت چوب در جایی که ما بهشدت با بحران کمبود آب و فرونشست زمین روبهرو هستیم به چه معنی است؟ زراعت چوب برای مناطقی است که ما با خیز آب روبهرو هستیم. یعنی ما باید برای تولید دستهبیل یک تمدن را به باد دهیم؟
همین الان که با هم حرف میزنیم در بخشهایی از اصفهان برنج و پیاز کاشته میشود. اصفهان یکی از استانهایی است که بالاترین میزان تولید گوشت قرمز ایران را دارد. گوشت قرمزی که هر کیلوی آن دست کم پنج برابر یک کیلو برنج که پرمصرفترین محصول آبی است، آب مصرف میکند. اصفهان جایی است که کلکسیونی از صنایع آببر، فولاد، آهن و پتروشیمی و پلی اکریل و نیروگاههای حرارتی برای تامین برق این صنایع در آن وجود دارد. خود این نیروگاهها بهشدت آببر و انرژیبر هستند. چرا بر چنین حماقتی اصرار میکنیم؟
در اصفهان میشد با صندوقهای ارزی پایداری که داریم یعنی فقط ۳۳پل، فقط منارجنبان، فقط پلخواجو، فقط چهلستون، فقط مسجد شیخلطفالله و 850 اثر تاریخی بینظیر دیگر، تولید پول بکنیم. اصفهان فقط به واسطه شهرک سلامتش میتواند بیش از چهار میلیارد دلار درآمد به ارمغان بیاورد؛ اگر دست مدیران این شهرک را باز میگذاشتیم که به برنامههای خودشان برسند. یعنی بیش از مجموع درآمدی که از بخش کشاورزی در اصفهان درمیآوریم فقط شهرک سلامت میتوانست تولید پول و ثروت کند. ما نمیگوییم تولید ثروت در اصفهان متوقف شود بلکه میگوییم باید به سمت چیدمان برد-برد برویم.
مردم اصفهان حق دارند از توسعه برخوردار باشند اما در عین حال حق دارند از هوای سالم و آب باکیفیت نیز برخوردار باشند. حق دارند نگران این نباشند که هنگام رانندگی خودرو به یکباره در زمین فرو برود و چیزی از آن باقی نماند. این کابوسی است که اصفهانیها هر روز بیشتر از روز پیش با آن درگیر هستند. پس ما باید بارگذاریها را متوقف کنیم و به سمت معرفی کسبوکارهایی برویم که نیاز به خراشیدن منابع آبی ندارند. باید فعالیتهای معدنی را در کوهستان کرکس و کلاهقاضی بهشدت کاهش دهیم. اینها پایههای تولید آب شیرین در استان اصفهان و ضامن تنوع زیستی ارزشمند و توان زیستپذیری این استان هستند.
اصفهان باید تمنای زیستپذیریاش محقق شود تا گردشگر با رغبت وارد شهر شود و تولید پول پایدار داشته باشد. باید به سمت استیصال انرژی خورشیدی و بادی برویم. با تقویت زیرساختهای استارتاپها و شهرک سلامت و تقویت هایتکها میتوانیم پول پایدار تولید کنیم. اصفهان با توجه به دانشگاههای معتبر و نیروهای کاربلدی که دارد حتماً در این زمینهها حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اصفهان باید اقتصادی را تعریف کند که آبمحور نباشد.
استان خوزستان: خوزستان استان شگفتانگیزی است. 1.3 منابع آب سطحی ما به سمت خوزستان جاری میشود. کرخه، دز، کارون، زهره، جراحی و مارون. علیالقاعده باید یکی از مطلوبترین مناطق برای زیستن باشد. علاوه بر اینها خوزستان صاحب بزرگترین منابع نفت و گاز ایران و جهان است و قدمت سرمایهگذاری در این حوزه بیش از ۱۰۰ سال است. بسیاری از اولینها متعلق به خوزستان است.
با وجود این، حتی اگر منابع نفت و گاز هم نداشت به واسطه منابع آبی در خور و جلگه حاصلخیز باید ثروتمندترین استان ایران میبود، حالا نفت و گاز هم دارد و علاوه بر اینها ما بزرگترین صنعت آبی ایران را در خوزستان داریم. ما بیشترین تعداد مخازن سدها، یعنی 23 میلیارد مترمکعب مخزن آب، در خوزستان داریم و نیروگاههای اصلی برق آبیمان در این استان مستقر شده است. هر کدام از اینها ضامن ثروت است.
بزرگترین واحدهای پتروشیمی ما، هلدینگ معظم خلیج فارس در منطقه ماهشهر خوزستان است که هر کدام از اینها میتواند یک کشور را اداره کند. یکی از بزرگترین مناطق آزاد تجاری یعنی منطقه اروند و بندر معروف خرمشهر در کنار پرآبترین رودخانه منطقه یعنی اروندرود یا شطالعرب که از تلفیق دجله، فرات و کارون شکل گرفته قرار گرفتهایم. هر کدام از اینها یک صندوق ارزی پایدار هستند.
برای همین است که چغازنبیل در خوزستان است چون آنجا مهد تمدنی بوده است؛ حال همه خوب بوده است. برای همین است که ما آن صنعت عجیب و غرورآمیز آسیابهای آبی شوشتر را آنجا داریم. خوزستان بیش از 700 سایت ارزشمند تاریخی دارد. اینها میتواند برای خوزستان تولید پول پایدار کند اما خوزستان یکی از بالاترین نرخهای مهاجر را دارد. مردم در حال ترک آنجا هستند. به این دلیل که متاسفانه ما بر پایه داشتههایمان برای خوزستان برنامهریزی نکردهایم و خوزستانی که 1.3 منابع آبی کشور را دارد در یکی از سکونتگاهها مثل دغاغله مردم آب ندارند. در شادگان، خرمشهر و آبادان کیفیت آب بسیار نامطلوب است. بیش از 6 میلیون نخل از بین رفته است. به این صورت بحران بزرگی در حوزه اجتماعی خوزستان ایجاد میشود.
استان سیستان و بلوچستان: سیستان و بلوچستان از نظر محیطزیستی بهجرات میتوان گفت بهترین وضعیت ایران را دارد. چون کمترین توجه حکومتها به آنجاست. حکومتی که دچار کسوف خرد است همان بهتر که به شما توجه نکند. این واقعیت تلخی است اما شما ترجیح میدهید دشمن دانا داشته باشید تا دوست نادان. حکومتی که آن بلا را سر اصفهان و تهران آورده است مجال پیدا نکرده سر سیستان و بلوچستان بیاورد.
هنوز بالاترین توان زیستی در سیستان و بلوچستان است اما چرا آنجا نارضایتی تا این حد بالاست؟ چرا مردم هموطن عزیز ما در سیستان و بلوچستان با مشکلات جدی روبهرو هستند؟ چون اصلاً آنجا سرمایهگذاری نشده است. سیستان و بلوچستان به حال خودش رها شده است.
ما آنجا تکنیک هوتکها را داریم که بهراحتی میتواند منابع آب درخوری برای خودش حفظ کند. هزاران سال است که مردم با این روش آنجا در حال زندگی هستند. اما ما آمدهایم آنها را به توان تکنولوژیکی خودمان غره کردهایم؛ در هر جایی از بستر سیلابی ساختوساز کردهایم و بعد هموطنان ما خسارت میبینند. رفتار قدیمیشان را از آنها گرفتهایم و چیزی هم هدیه نکردهایم.
استان آذربایجان: آذربایجان میانگین مواهب دریافتیاش 2.5 برابر مواهب دریافتی کل کشور است. میانگین بارندگی حوزه آبخیز دریاچه ارومیه نزدیک به 600 میلیمتر است و آذربایجان میتوانست قطب تولید کشور باشد و با توجه به همجواری با جمهوری آذربایجان، نخجوان، ترکیه و عراق از نظر تجاری حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد. تنوع فرهنگی در شمال غربی کشور ما بینظیر است. آشوریها، ارمنیها، مسلمانان و کردها همه در کنار هم هزاران سال است که زندگی میکنند. اما ما متاسفانه قدر این ثروتها را در این منطقه ندانستهایم و به جای اینکه از این چشماندازهای هوشربا، از زیبایی چشم آبی نقشه گربهنشان وطن یعنی دریاچه ارومیه استفاده کنیم و آنجا را بسیار زیباتر از آنتالیا کنیم، در عوض خشکاندهایم. آنجا را نابود کردهایم. یکی از بزرگترین موجهای مهاجرت در آن منطقه در حال اتفاق افتادن است.
*با وضعیتی که از اصفهان توصیف کردید اگر اتفاق مثبتی رخ ندهد، باید در چند سال آینده اصفهان را تخلیه کنیم. درست است؟
دقیقاً باید این اتفاق بیفتد. مطالعهای که دکتر نادی یکی از اساتید برتر دانشگاه اصفهان ارائه کرده است نیز همین را میگوید. طبق آن مطالعه دکتر نادی میگوید دو سناریو وجود دارد. سناریو خوشبینانه این است که تا سال 1418 آبخانه اصفهان تخلیه میشود و سناریو بدبینانه این است که تا سال 1409 تخلیه میشود. یعنی آبخوان دولتآباد، بورخا و اصفهان که قطب سکونتگاهی اصفهان است و حدود دو میلیون نفر آنجا زندگی میکنند باید تخلیه شود و این یک تنش بزرگ برای کل کشور ایجاد خواهد کرد.
*نکته جالب این است که بسیاری از اصفهانیها به استانهای شمالی کشور مهاجرت کردهاند. این سیل مهاجرت احتمالاً استانهای شمالی را هم دچار کمبود منابع میکند و ترکیب جمعیتی ایران را به هم میزند. نظر شما دراینباره چیست؟
استانهای مازندران، گلستان و گیلان: سوال خوبی است. در واقع این یک جور از چاله به چاه افتادن است. ما اگر سرمنشاء این نابخردی یا به زعم من کسوف خرد را در چیدمان توسعه درمان نکنیم، فقط زمان مرگ را عقب میاندازیم. آمار گلستان، مازندران و گیلان که منتشر میشود حکایت از این دارد که لکههای بزرگی از خشکیدگی در رویشگاههای هیرکانی دیده میشود.
طبق اندازهگیری واحد GIS در بخش تحقیقات جنگل موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع که از سوی آقای میر آخوندلو و همکارانش انجام شده میگوید وسعت رویشگاههای هیرکانی به 1.6 میلیون هکتار کاهش پیدا کرده است. دوستان ما در سازمان منابع طبیعی روی این عدد انقولت دارند ولی واقعیت این است که نهاد پژوهشی معتبر کشور یعنی بازوی مشورتی سازمان منابع طبیعی اصرار دارد که این رقم درست است و شما هم اگر به این عرصه بروید، میبینید واقعاً همین است. در دهه 1330 این رقم 3.5 میلیون هکتار بوده است. ما بیش از نیمی از رویشگاههای کشورمان را در هیرکانی که مهمترین عامل تولید اکسیژن و ترسیب کربن و حفظ آب و خاک است از دست دادهایم.
تکاندهندهتر اینکه مطابق گزارش انجمن جنگلبانی ایران، از این 1.6 میلیون هکتار هم 800 هزار هکتار مخروبه است. یعنی چه مخروبه؟ یعنی من شهروند عادی بروم و ببینم همه جا سبز است ولی واقعیت این است که آن تنوع خاص هیرکانی را نمیبینیم. ما دیگر کمتر توسکا، راش، ممرز، داغداغان و بلندماز را میبینیم. کمی لیلکی مانده و درختهای گردو که آن هم به خاطر این مانده که برگشان را دامداران برای دام خود استفاده میکنند.
تنوع در حال از بین رفتن است و این جنگلها امکان زادآوری طبیعی خود را دارند بهشدت از دست میدهند. چون فشار دام بیشتر است. قاچاق غیرقانون چوب افزایش پیدا میکند. این باعث شده ما با سیلهایی روبهرو شویم که قدیمیها اصلاً این سیلها را به یاد ندارند. چون بارندگی تقریباً ثابت مانده اما برهنگی افزایش یافته و درختان دیگر نمیتوانند حافظ آب و خاک باشند.
یک معضل جدیتر دیگر در شمال افت شدید کیفیت منابع آبی است. بیش از هر چیز دیگری در شمال ما با معضل زباله و شیرابه و فاضلاب و آب خاکستری روبهرو هستیم. چگونه ممکن است در گیلانی که ریزشهای آسمانی آن چهار برابر نیازهای مردمش است در برخی از شهرهایش مردم ساعتها بدون آب بمانند یا با کمبود آب برای کشاورزی روبهرو شویم؟ در جایی که چهار یا پنچ متر حفر کنید به آب میرسید؟ چگونه توانستند این کار را بکنند؟ آدم یاد جمله فیدمن میافتد که میگوید اگر ناکارآمدی دست بالا را داشته باشد ممکن است ما در یک بیابان هم با کمبود شن و ماسه مواجه شویم. الان ما در گیلان با کمبود آب با کیفیت روبهرو هستیم. جایی که اگر قرار بود فکر به کابوس تشنگی بکنیم آخرین مرحله در گیلان بود.
وقتی صحبت میکنیم میگویند بله در گیلان آب هست ولی آب کیفیت ندارد. فاضلابها و شیرآبهها واردش میشود. کوه زباله سراوان دارد هفت لیتر در ثانیه از طریق گوهررود و زرجوب آب را به تالاب بینالمللی انزلی میرساند و از آنجا نیز به خزر. شما اگر به ارتفاعات دو هزار و سه هزار در تنکابن بروید میبینید که شیرآبهها چطور وارد شالیزارها میشود و آنها برای اینکه مردم این صحنه را نبینند و این آب سیاهرنگ حالشان را بد نکند در مسیر مقداری از آب شیرین و باکیفیت را قاطی آن میکنند که چشمانداز دیداری قابل تحمل شود. مثل صاحبخانهای که مهمان برایش میآید و آشغالها را زیر فرش قایم میکند و در جایجای شمال این اتفاق در حال رخ دادن است.
سوال اصلی این است که چرا ما سراغ حل معضل زباله، تفکیک زباله از مبدأ، تصفیهخانه و بازچرخانی آب نمیرویم؟ چرا مدام برای جبران این کمبود سراغ سدهای بیشتر میرویم؟ شفارود و پلرود میخواهیم بسازیم. شهر بیجار را که ساختیم میخواهیم لاسک بسازیم. شمال را به کارگاه سدسازی تبدیل کردهایم و این یعنی میلیونها درخت را از دست دادن. یعنی افزایش فرسایش خاک و اینها فقط به خاطر کمکاری ما در حوزهای دیگر است.
در واقع یکی از دردهای این مملکت این است که بخشهایی در این سرزمین از فشل بودن بخشهایی دیگر نهایت استفاده را میکنند. هرچقدر معاونت پیشگیری و سلامت و آموزش پزشکی فقیر باشد؛ هر چقدر سازمان محیطزیست فشل باشد هر چقدر وزارت ورزش نتواند به وظایف خود بهدرستی عمل کند مردم بیشتر مریض میشوند. در کشوری که تعداد تاسیس داروخانهها از تعداد مراکز فرهنگی و ورزشی بیشتر رشد میکند این کشور در مسیر پایداری و توسعه حرکت نمیکند.
هر سه یا چهار شهروند در بندر انزلی درگیر ناراحتی گوارشی یا سرطان هستند یک چراغ سبز برای کسی است که در کار داروهای ضدسرطان است و بدش هم نمیآید که این کمکاریها ادامه پیدا کند. اینکه مردم با افت کیفیت آبشان مواجه میشوند چراغ سبزی است برای آن شرکت مهندسی و مشاوره و آن کارفرمایان و پیمانکاران که دنبال ساخت سد است.
اگر این موارد کیفیت داشته باشند که کسی با آنها قرارداد نمیبندد. اگر ما به فاضلاب اهمیت دهیم که دیگر طرحهای انتقال آب از خلیجفارس و عمان از سکه میافتد و آن 500 یا 600 هزار میلیارد تومانی که هزینه میکنند را دیگر هزینه نمیکنند. آنهایی که این پولها را هزینه میکنند لابیهای پرقدرتی دارند. برای اینکه واقعیتهای جامعه را مسخ کنند و همینطور ادامه دهند. شمال با این دو بحران جدی بیش از بحرانهای دیگر روبهروست.
استان تهران: مطابق گزارشی که سازمان زمینشناسی در مورد تهران داده، تهران در جنوب غربی خود یعنی دشت شهریار با یکی از بزرگترین موجهای فرونشست روبهروست که در دهه پیش یعنی سال 2010 این رقم به 36 سانتیمتر در سال هم به صورت نقطهای رسید. در جنوب شرقی یعنی معینآباد ورامین و ایستگاه ابردژ 25 سانتیمتر هم رسید. الان استان البرز ما هم درگیر شده و در دشت بویینزهرا و پایاب رودخانه خررود که از قزوین میآید ما شکافهای بزرگی را میبینیم که در حال آمدن به سمت کرج و تهران هستند. شهروندان زیادی در حال شکایت هستند. برای مثال در شهرری در اتاقهایشان بسته نمیشود چون زمین در حال فرو رفتن است.
اما بحران بزرگتری که در تهران داریم گزارشی است که اخیراً مرکز مطالعات شهرداری تهران منتشر و اعلام کرد تهران به ابرشهر افسرده ایران تبدیل شده است. 99.7 درصد مردم در تهران دلمرده هستند. در شهری که میان هر 100 هزار نفر هفت هزار نزاع اتفاق میافتد و سومین شهر نزاعخیز جهان است ما بالاترین میزان افسردگی، خودکشی، طلاق، کاهش سن اعتیاد و... را داریم. کمترین میزان امنیت، افزایش محسوس دزدی را داریم و شما نمیتوانید با امنیت در این شهر زندگی کنید.
چرا چنین بلایی سر مخروط افکنه زیبای 750 کیلومتری در دامنه البرز جنوبی آمد؟ چون ما به توان تکنولوژیک خودمان غره شدیم. نهفقط با سد لتیان، جاجرود را متوقف کردیم بلکه رفتیم سراغ ساخت سدهای بیشتر مثل سد لار و سد مانلو و کرج و طالقان و الان سراغ این رفتهایم که از سد هراز آب بیاوریم و اگر لازم باشد از جنوب، سرشاخههای دز برای تهران آب بیاوریم و فکر میکنیم مساله مردم تهران فقط آب است. مردم تهران نیاز به فضای زیستن دارند. این فضا از آنها گرفته شده و سر این چهارراهها اسیر هستند.
بالاترین نرخ ترافیک در کل جهان متعلق به تهران است. بعد از تهران لسآنجلس است و تهران ۱۱ برابر آن نرخ هدررفت وقت مردمش است. تهران وضعیتی بهشدت اسفبار دارد. تهرانی که مرکز رسانهای ایران است و مرکز توجه است. همه بلندپایگان این کشور در تهران هستند. بزرگترین دانشگاههای ایران را دارد و وقتی وضعش این است درگیر چه انتظاری داریم؟ آن روستا و آبادی که فاصله زیادی با مرکز دارد و امکانات به آن نمیرسد.
تهران علاوه بر اینها جانماییاش با ۱۶ گسل فعال فوقالعاده بحرانی است. تهران ممکن با زلزلهای روبهرو شود که تاریخ خاورمیانه را تغییر دهد. این مساله با توجه به اینکه از آخرین زلزله اتفاقافتاده بیش از 150 سال میگذرد هیچ بعید نیست. بالاترین میزان آلودگی هوا در کل ایران و خاورمیانه متعلق به تهران است. ما هیچ کلانشهر دیگری نداریم که سالانه 9 هزار نفر تلفات مستقیم آلودگی هوا داشته باشند و این در حالی است که قبله آمال بسیاری از هموطنان ما تهران است و خود را با تهران مقایسه میکنند.
محمدباقر قالیباف وقتی میخواست رئیسجمهور شود شعار ستاد انتخاباتیاش این بود که به من رأی دهید چون ایران را میخواهم تهران کنم! این اوضاع تهران ماست و حالا درگیر بزرگترین موج ریزگردها از جنوب تهران هم هست. منطقه بزرگی از دریاچه نمک حوض سلطان الان به پهنه بزرگی از گرد و خاک و کانون بزرگی از فرسایش خاکی تبدیل شده است. اکنون در برخی از روزهای سال تهرانیها در وسط روز مجبور هستند چراغهای خود را روشن کنند چون همان طوفانهایی که در یزد اتفاق میافتاد الان در تهران اتفاق میافتد و این نشان میدهد وقتی نظام آبشناختی اوضاع جنوبی تهران را به هم بزنید و اجازه ندهید یک قطره آب از طریق خررود، کرج جاجرود و از آن طرف قرهسو، و فرقان و قمرود وارد حوزه آبخیز دریاچه نمک، این چاله مرکزی ما که 10 میلیون هکتار وسعت دارد، شود آنوقت همه این سکونتگاهها با بحران روبهرو خواهند شد.
استان خراسان: خراسان در حقیقت بحرانی که دامنش را گرفته بهمراتب وخیمتر از چهار استانی است که در مورد آن صحبت کردیم. میزان ناترازی سفرههای آب زیرزمینی خراسان به 33 میلیارد متر مکعب رسیده است. گفتم که اصفهان 13.5 میلیارد متر مکعب ناترازی دارد و آن بحران را ایجاد کرده است. در خراسان انگار مردم دارند در یک فضای خیامی زندگی میکنند و هنوز ابعاد فاجعه را حتی رسانههای خراسانی بهدرستی منتشر نکردهاند. اخیراً صداهایی در حال انتشار است اما در مقایسه با صداهایی که از اصفهان و حتی فارس بلند شده، هیچ است. فارس 17.1 میلیارد متر مکعب ترازش منفی است و معضل در مرودشت و تخت جمشید و نقش رستم ایجاد کرده است. حال این رقم در خراسان 33 میلیارد است.
در استانی که بالاترین میزان جذب گردشگر را دارد و یکی از کانونهای مذهبی منطقه است و میلیونها نفر در سال به آن مراجعه میکنند و میتواند تولید پول پایدار کند، ما به سراغ ترویج کسبوکارهایی رفتهایم که بهشدت مخرب بوده است. مشهد به عنوان دومین کلانشهر بزرگ ایران طبق آخرین گزارش سازمان زمینشناسی که همین 1403 منتشرشده گوی سبقت را در فرونشست از بقیه مناطق ایران ربود و ما در فاصله مشهد-چناران با بزرگترین فرونشست روبهرو شدیم. این میتواند تا صحن مطهر حضرت امام رضا نیز حرکت و آنجا را دستخوش ترکهای نگرانکننده کند.
در مشهد ما 12 هزار لیتر در ثانیه مصرف آبمان است و 11 هزار لیتر آن را نمیتوانیم تصفیه کنیم و به شکل فاضلاب و آب خاکستری متعفن وارد کشفرود و با آن محصولات کشاورزی تولید میکنیم که دمار از روزگار سلامتی مردم درمیآورد. وقتی میگوییم چرا تصفیهخانه نمیزنید میگویند بودجه نداریم. چگونه ممکن است در شهری که فقط یکی از هتلهایش 10 برابر ارزشاش از تصفیهخانههای مشهد بیشتر است شما پول زدن تصفیهخانه نداشته باشید؟ چگونه ممکن است شما پول نداشته باشید تصفیهخانه بزنید اما 100 برابر هزینه آن داشته باشید که آب را از دریای عمان بردارید تا مشهد بیاورید. اینها شگفتانگیز است.
آب مشهد بهشدت به افغانستان و رودخانه علیرود و سد دوستی آن وابسته است و تبادلاتی که با ترکمنستان دارد. این دو کشور خودشان در بحران هستند و سد سلمایی که هندیها برای افغانستان ساختند عملاً چشماندازی است که در زابل داریم و شما نمیتوانید امیدوار باشید آبی دیگر از افغانستان به ما برسد. مشهد باید سراغ سرمایهگذاری روی بازچرخانی آب برود؛ سراغ معرفی کسبوکارهایی که نیاز به آب نداشته باشد یعنی تقویت گردشگری پایدار.
*به نظر شما اصلیترین چالشهای محیطزیستی ما در چشمانداز 10ساله چه چالشهایی است؟
اصلیترین چالش نوع اقتصادی است که انتخاب کردهایم. همانطور که از اول بحث نیز گفتم ما نباید تمام تخممرغهایمان را در سبدی قرار میدادیم که چشمش به آسمان باشد. وضعیت اقلیمی ما بهمراتب از امارات متحده عربی بهتر است. امارات متحده عربی در سال گذشته بیش از 160 میلیارد دلار درآمد غیرنفتی داشته است. پس اگر با خردمندی به مواهب این سرزمین نگاه کنیم میتوانیم مشکلات را حل کنیم. بههرحال مهمترین چالش ایران ناترازی آبخوانهاست که سبب چالشهای دیگری مثل فرونشست، مهاجرت و افسردگی و مثل شکست در سرمایهگذاریها در حوزههای مختلف میشود.
*پس راهکار ما این است که باید نوع اقتصادمان را عوض کنیم. اقتصاد آببر نباید داشته باشیم تا بتوانیم ایران را حفظ کنیم؟
من بهجرات میگویم، قبلاً هم گفتهام ما در کمتر از 10 سال با تقویت درایت در نظام تدبیرمان میتوانیم جزو توسعهیافتهترین و مرفهترین کشورهای جهان شویم. با همین فرمانی که گرفتهایم نیز میتوانیم گوی سبقت را از افغانستان و یمن هم برباییم و به قعر جدول کشورهای منطقه سقوط کنیم. فرصت دست خودمان است.
باید هرچه زودتر تن به جراحی دهیم. اقتصادی را تعریف کنیم که آبمحور نباشد و به سراغ بالفعل کردن پتانسیلهای ایران برویم. در جهان کشورهای زیادی وجود دارند که تمام وسعتشان جنگل و منابع طبیعی است و جزو فقیرترینها هم هستند. کشورهایی هم هستند که یک هکتار جنگل ندارند و تمام عرصهشان بیابان و شن است و جزو ثروتمندترینها هستند. پس بود و نبود آب یا منابع طبیعی نمیتواند بهتنهایی عامل تولید ثروت باشد. بلکه نوع نگاه ما به آن سرزمین است. اهمیت و احترامی که به سرمایه انسانی میگذاریم اینکه مردم این سرزمین را از خودشان میدانند یا نمیدانند باعث میشود سرزمین تابآور شود یا نشود.
حکومت ایران باید کاری کند همه مردم، این سرزمین را از خودشان بدانند. اجازه دهد هر که این سرزمین را دوست دارد بیاید و خدمتش را به آن بکند. وارد حریمهای خصوصی مردم نشود. اجازه دهد ما از حداکثر توان فنی و نیروی انسانی ایران استفاده کنیم. به این ترتیب ما میتوانیم با یک چرخش درست کشور را به یک قطب تولید انرژی خورشیدی و بادی تبدیل کنیم. از مسیر دسترسی ایران به جمهوریهای آسیای میانه برای آبهای آزاد تولید پول کنیم. با تقویت زیرساختهای کشاورزی به سمت کشاورزی مکانیزه و ورود تکنولوژیهایی که میتواند هیدروپونیک و هیدروکالچر بخشی از آن باشد، برویم.
ما میتوانیم با تقویت زیرساختهای گردشگری طبیعی، تاریخی و سلامت تولید پول کنیم و با تقویت کسبوکارهای حوزه استارتاپی جوانان که استعداد درخشان نشان دادهاند تولید پول بکنیم. ما باید به خامفروشی پایان دهیم اگر دلمان میخواهد نسل آینده ما را مورد پرسش قرار ندهد و هرگز ما را با این روند نخواهد بخشید.
*طبق محاسبات شما و مطالعات انجامشده میزان زیان اقتصادی تخریب محیط زیست ایران در 40 سال گذشته چقدر بوده است؟
چنین محاسباتی را باید سازمان محیط زیست، وزارت نیرو و دانشگاههای ما انجام دهند که نکردهاند ولی به صورت مقایسهای برای خاک با توجه به اینکه فقط به خاطر کانیهای فلزیاش هر تن خاک 28 دلار ارزشگذاری شده، ما 2 میلیارد تن خاک از دست میدهیم و این 56 میلیارد دلار میشود. این فقط ارزش خاکی است که ما سالانه از دست میدهیم. یا برای مثال فقط یک درخت ساده به خاطر 33 نوع خدمتی که میکند بسته به نوع و اقلیمش دهها هزار دلار ارزشگذاری میشود. اگر هم یادمان باشد ما در طول چهار دهه اخیر بیش از 2 میلیون هکتار جنگل طبیعی را از دست دادهایم و این یعنی دست کم ۲ میلیارد درخت و این خودش نشان از سرمایه هنگفتی دارد که ما از دست دادهایم. گونههای مهم و ارزشمندی که در معرض نابودی قرار گرفته مطابق مطالعه آقای دکتر رجایی و همکارش پروفسور توماس کایل انجام دادند میگویند ما 60 گونه بید روزپرواز را در طول یک دهه اخیر در ایران از دست دادهایم. گونههایی که مسئول زادآوری مراتع طبیعی ما هستند. اینها را اگر باهم جمع کنیم رقم سرسامآور میشود.
*بر اساس مطالعات انجامشده میزان فضای سبز شهری تهران از میانگین جهانی پایینتر است. این در حالی است که شهردار تهران فضای سبز را برای ساختوساز در نظر گرفته. این اقدام شهرداری به لحاظ قانونی چگونه ارزیابی میشود؟ مردم چگونه باید از فضاهای شهری حفاظت کنند؟
طبق قانون اساسی ما، حفظ محیط زیست لازمه حیات اجتماعی و رو به رشد مردم است و جزو حقوق اساسی ما برخورداری از هوا، آب و خاک سالم است. وظیفه حکومت، دولت و شهرداریها این است که در حوزه استحفاظی خود اینها را تامین کنند. ما الان در مورد شهری به عنوان پایتخت ایران حرف میزنیم که سرانه فضای سبزش به ازای هر نفر 16 متر مربع است. در صورتی که استاندارد آن 25 متر مربع است. در چنین شهری نباید اجازه دهیم به هیچ بهانه و بهایی این اندک سرانه فضای سبز هم قطع شود؛ حال چه میخواهد مسجد ساخته شود چه هتل یا شهربازی. ما این همه فضای خالی و بدون پوشش طبیعی داریم.
وقتی عکسهای هوایی تهران را از دهه 1330 تا الان نگاه میکنید، بیش از 70 درصد پوشش طبیعی در این مخروطافکنه 750 هکتاری را نابود کردهایم. یکی از بزرگترین موجهای بیابانزایی را ما در همین تهران داریم. بخش قابل توجهی از باغهای ما در مناطق یک و دو و سه از بین رفته است. دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم. شهرداری اگر دلش برای این مردم میسوزد باید نگذارد حتی یک درخت قطع شود و اگر میخواهد مراکز فرهنگی بسازد باید برود در جاهایی این کار را انجام دهد که نیاز به قطع حتی یک درخت هم نباشد. شهرداری باید به مردم آموزش دهد که برای ما درخت مهم است، که وقتی یکی در خانهاش درخت قطع میکند نرود شکایت کند. بعد خب آنکس میگوید چرا از من خسارت میگیری و خودت درخت قطع میکنی؟
مردم هم باید مطالبه کنند. با توجه به اسناد بالادستی و با توجه به همین اصل 50 قانون اساسی و قوانینی که در خود شهرداری وجود دارد، باید مطالبه کنند. Zone G111 میگوید بیش از سه درصد مساحت فضاهای سبز در بوستانها نباید تغییر کاربری پیدا کند و سازه شود. در پارک قیطریه و لاله این رقم عبور کرده است. خوشبختانه برای پارک قیطریه جنبش بزرگی راه افتاده با بیش از 150 هزار نفر که حمایت میکنند. مجموع کارزارهایی که در نقد عملکرد شهرداری تهران اتفاق افتاده بیش از 210 هزار امضا کرده و این بیسابقه است. این نشان میدهد مردم همچنان امید خود را برای کنشگری حفظ کردهاند. همین شده که شهرداری به جای اینکه برود یک سطح اشغال ۸۰۰ متری را برای مسجد در پارک قیطریه انتخاب کند حالا عقبنشینی کند و سطح اشغال 200 متری در جایی که اصلاً درخت ندارد را انتخاب کند. مردم باید حضور خود را در صحنه تداوم دهند و به این ترتیب به مطالبات خود برسند و شورای شهر و شهرداری را موظف به پاسخگویی کنند.
شما برای برکناری آقای زاکانی کارزار راه انداختید. چند نفر در این کارزار شرکت کردند؟ به نظر شما این کارزار راه به جایی میبرد؟
من نمیتوانم آینده را پیشبینی کنم اما کسانی که این کمپین را امضا کردهاند کار درستی انجام دادهاند. ما وظیفه داریم کار درست را انجام دهیم و در سمت درست تاریخ قرار بگیریم. ما برای پیروزی نمیجنگیم ما میجنگیم چون میدانیم کار درست چیست و این بالاخره اثر میگذارد و حاکمیت هم پی آن را میگیرد. شک نکنید آنهایی که باید بفهمند، فهمیدند. الان صداهایی در شورای شهر شنیده میشود که خواهان انتخاب آزاد برای شهردار هستند. نزدیک به هفت نفر الان درخواست استیضاح شهرداری را مطرح میکنند. در صحن علنی دعوا بود آنچنان که مهدی چمران به گریه افتاد. اینها نتیجه همین جنبش بود؛ کارزار پارک قیطریه و حذف زاکانی است که همین الان بیش از 43 هزار نفر آن را امضا کردهاند. ما همچنان باید به کنشگری خود ادامه دهیم و یادمان باشد که مهم نفس حرکت است نه مقصد که چیزی نیست جز توهم مسافری در راه مانده.
*آینده محیط زیست ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ با همین فرمان چقدر وقت داریم؟
اگر این فرمان ادامه پیدا کند همانطور که گفتم ما در عرض 10 سال به بدترین کشور منطقه از لحاظ شاخصهای رفاهی و محیطزیستی تبدیل خواهیم شد. اما یک نشانههایی از خردمندی در بخشهایی از حاکمیت من میبینم که میتواند امیدبخش باشد. در گفتوگوی قبلی با شما هم بر این تاکید کردم. سند امنیت قضایی را سال گذشته ابراهیم رئیسی تصویب کرد و امسال اولین سال اجرای آن است. در اردیبهشتماه سند تصویب شد و در تیرماه در حضور قالیباف و بسیاری از مقامات در ساختمان مشروطه ابلاغ شد. ما الان مطالبه کردهایم که دولت بیاید و عملکرد اجرای سال اول سند را گزارش دهد. مطابق این سند باید هر سال سه میلیارد متر مکعب صرفهجویی در آب و پنج میلیارد متر مکعب ناترازی کم شود. آنقدر گفتیم که اخیراً آقای دکتر خیامنکویی به عنوان معاون وزیر و رئیس سازمان تحقیقات، مسئول ارائه این سند شده است. اینها نشانههای مثبتی است. اینکه بخشهایی از حاکمیت متوجه شدهاند این اقتصاد آبمحور به این ترتیب میتواند دمار از روزگار همه درآورد.
امیدوارم با مطالبه درست و ناامید نشدن و همین برنامه شما و... درست میشود. اصلاً یک برنامه اختصاص دهیم به سند امنیت قضایی و مسئولینی که این سند را تدوین کردهاند و افرادی را که امضا کردهاند دعوت کنید تا در مورد سند صحبت کنند. این سوال را از ابراهیم رئیسی بپرسید، شما که این سند را امضا کردهاید که به عنوان امیدبخشترین رفتار بعد از انقلاب است چرا در هیچکدام از سخنرانیها از این سند صحبت نمیکنید؟ یادتان رفته چه چیزی امضا کردهاید؟ ما یادتان میاندازیم.