از رفتار تختی تا رفتار خواهران منصوریان
خاصیت زل زدن به خطهای ممتد و غیرممتد جاده، فکر کردن به ابعاد مختلف زندگی است. بهترین راه برای فرار از فکرهای جورواجور درباره شرایط فعلی جامعه که کوچک و بزرگ، مرد و زن، باسواد و بیسواد، بازاری و بیکار، استاد و راننده تاکسی، سیاستمدار و برانداز روزانه تحلیلشان را روانه اذهان عموم میکنند به کمک توییتر و اینستاگرام و حتی هنوز تلگرام، لمس کردن صفحه نمایش رادیو است تا گوشها را مهمانش کنیم.
به گزارش دیده بان ایران؛ روزنامه اعتماد نوشت:
اپیزود اول- جاده رفت
غلامرضا تختی متولد ٥ شهریور ماه ١٣٠٩ در تهران است و امروز تولد جهان پهلوانی است. ارباب رجب، پدر غلامرضا تختی، یخچالدار ورشکسته بود که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت. یکی از جاهایی که تختی همیشه میرفت، گلفروشی رز نزدیک چهارراه تختجمشید (طالقانی کنونی) بود. این گلفروشی هنوز هم هست. تختی گلهای باغچه خانهاش را میچید و دسته میکرد و میبرد گلفروشی رز که فروش برود. اما هربار که گذرش به آنجا میافتاد، مردم دور و برش را میگرفتند و با او گرم حرف زدن میشدند. تختی هم میخواست مهربانی آنها را جبران کند. همین بود که از ده تا دستهگل، یک دسته هم به گلفروشی نمیرسید.
یکی از رویدادهای زندگی تختی، پیشنهاد به او برای بازی در فیلم سینمایی بوده است. فردین که از دوستان تختی بود، او را برمیانگیزد که بازیگر سینما شود. فردین به او میگوید: «بلوری بازی کرد، تو هم بیا و بازی کن.» حتی پیشنهاد میدهند در فیلمهای تبلیغاتی بازی کند. به تختی پیشنهاد تبلیغ عسل میدهند. میگوید: «من با خوردن عسل پهلوان نشدم! خاک و خُل خوردم و خوراکم نان و پنیر بود و با سختیها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.»
خطهای جاده ممتد شدند و صدای گوینده پشت کوههای بیابان میماند. خطهای ممتد جاده در ذهن من به کدهای معناداری تبدیل میشوند که معرفت پهلوان تختی به مراحل رسیدن به قهرمانی که هیچ برای یافتن پهلوانی ستودنی است چراکه حاضر نشده بود از چهره قهرمانش، کسب درآمد کند. عرصه قهرمانی در ایران چه رفت خوبی داشته است. عرصه قهرمانی در ایران چه پیشینه خوبی داشته و چه دستهگلی را مردم پرورش دادهاند.
اپیزود دوم- جاده برگشت
اوایل جاده، هنوز با من دوست و همراه است اینترنت همراه اول به علاوه فیلترشکن! عکسی از دو خانم میبینم که چفیه و چادر به سر دارند با هشتگهای #خواهران_ منصوریان، دو زاریام در قلک دانستههایم افتاد! خواهران قهرمان منصوریان در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی خصوصی اینترنتی گفتند: «الهام چرخنده به آنها پیشنهاد داده که اگر چادر سرتان کنید به جایش پول به مبلغ ١٠٠ میلیون تومان، خانه و ماشین به شما میدهم! خب ما هم سر کردیم، این همه کار برایمان میخواست بکنند چه اشکالی داشت ما هم چادر سر کنیم؟ یه مدت هم سر کردیم که توی اون مدت خرجمان بیشتر شد باید پول چادر، مانتو، شلوار میدادیم. اما وقتی وعدهها تحقق پیدا نکرد، چادر را برداشتیم.»
ویدئوی دیگری هم به دنبال این اظهارنظرها نشان داده میشود که خانم چرخنده چفیه را بر گردن خواهران میاندازد و چادر را سر آنها میکند و دوربین کادر بستهای از چهره منقلب شده قهرمانان ووشو نشان میدهد و سفیر عفاف و حجاب از آنها میپرسد: «بچهها جوزده نشدهاید؟»
چشمان دو خواهر مملو از احساس رضایت از تغییر پوشش است و در پایان فیلم چفیه به گردن احترام رزمی را به جا میآورند. انتشار این دو فیلم و افزایش #خواهران_منصوریان در توییتر باعث شد این خبر از دنیای مجازی در اخبار ٢٠:٣٠ هم دیده شود. روایت گوینده حاکی از جنجالی شدن این موضوع است و واکنش خانم چرخنده در صفحه اجتماعی نسبت به ادعای خواهران منصوریان را با صدای رسا میخواند: «مگر من که بودم که بخواهم در آن دوره چنین پیشنهادهایی بدهم؟ واقعا با عقل جور درمیآید که بنده بخواهم در آن دوره به کسی که هنوز چندان شناختهشده نیست چنین پولی بدهم؟ بنده تنها قصد حمایتی و بهتر دیده شدن ورزش آنها توسط فدراسیون و وزارت ورزش را داشتم که چنین برداشتی کردند. تا حالا خود بنده هم نمیدانستم که خواهران منصوریان دچار چنین سوءبرداشتی شدهاند!»
افکار عمومی با شنیدن این صحبتها این روزها در حال امتیازدهی به دو طرف هستند و همچنان تنور قضاوت از موافق و مخالف این اتفاق در فضای مجازی داغ است. بعضی به قهرمانان حق میدهند که به خاطر ١٠٠ میلیون چادر به سر کردهاند و برخی دیگر رفتار آنها را دور از اخلاق ورزشکاری میدانند. گروه سوم هم الهام چرخنده را مورد نقد قرار داده و خواهان افشای واقعیت بیشتر هستند.
ایپزود سوم- جاده بیبازگشت
زنان قهرمان زندگی بسیار سختی را پشت سر گذاشتهاند، خانههای مردم کارگری میکردند تا پول باشگاه رفتنشان را دربیاورند و توانستهاند با تمام محدودیتهایی که برای یک زن ورزشکار هست، مدال طلا کسب کنند. روزگاری پر از فرازونشیب همانند پهلوان تختی دهه ٣٠. قهرمان دهه ٩٠ برای کسب ١٠٠ میلیون تومان همراه با خانه و ماشین پیشنهادی را که به آن اعتقادی ندارد قبول میکند و پهلوان دهه ٣٠، پیشنهاد بازیگری و مرد تبلیغ شدن که به مراتب درآمد بیشتری از کشتی گرفتن دارد، رد میکند. به تعبیری پهلوان را با یک من عسل نتوانسته بودند، بخرند.
اشتراک قهرمانان این روزها با پهلوان روزهای گذشته در گذراندن زندگی سخت است. اما در مسلک متفاوت هستند. این نوشته درصدد قضاوت یا حکم دادن نیست، دغدغه بر سر تاثیر نمایش دوگانههای رفتاری ورزشکاران است و اینکه این امر چه بلایی بر میزان محبوبیت یا اعتماد مردم به آنان میگذارد. طبق نتیجه موج اول پیمایش ارزشها و نگرشها در سال ١٣٨٢، ٦٢,١ درصد مردم به ورزشکاران اعتماد داشتهاند. اما در نتیجه نظرسنجی پیمایش فرهنگ سیاسی مردم ایران که توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در سال ١٣٨٤ انجام شده، اعتماد مردم به ورزشکاران ٤٠.٣ درصد است. از نگاه دیگر این دو عدد در مدت دو سال نمایانگر کاهش ٢٠ درصدی اعتماد مردم به ورزشکاران است.
در جاده رفت، اعتماد مردم به سمت ورزشکاران با سرعت خوبی پیموده میشد اما از سال ٨٤ به بعد مردم در جاده برگشت اعتماد از ورزشکاران قدم برمیدارند. در موج سوم پیمایش ارزشها و نگرشها در سال ١٣٩٥ این سوال تکرار نشده اما از مردم ایران پرسیده شده است: «در مسائل و موضوعات مهم سیاسی نظر چه فرد یا گروهی برای شما مهمتر است؟» تنها ٠,٦ درصد مردم اعلام کردهاند که نظر ورزشکاران برایشان حائزاهمیت است و ٩٩.٤ درصد نظر ورزشکاران برایشان مهم نیست.
تقابل با مردم همیشه به معنای حقخوری یا بیادبی نیست بلکه نشان دادن رفتارهای نمایشی ولو برای نیازهای مالی و پارادوکسهای رفتاری و نمایشهایی از قبیل آنچه خانم چرخنده و خواهران منصوریان به نمایش گذاشتند، مانند جاده بی بازگشت با خطهای ممتد سفید است که اعتماد و اعتقاد مخاطب را با سرعت زیاد از ورزشکاران قهرمان دور میکند و شاید بازگشتی نداشته باشد. ای کاش امروز هم خیلیها و از جمله همین قهرمانان سختکوش ما به جامعه و به مردم و به اصل خویش بازگردند و در وادی بازی با اعتقادات قرار نگیرند.