بیرانوند حرفش را پس گرفت: از پرسپولیس میروم، اما هر وقت بیرونم کنند
حرف های ضد و نقیض دروزاه بان ایران درباره ماندن یا رفتن از پرسپولیس!!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران؛ پیروزی دیلی نوشت: متن زیر روایتی است از عبدالصمد ابراهیمی، از دیدار دیروزش با علیرضا بیرانوند.
*نشستم تا همه حرفهایش را بزند.همه درد دل هایش را، همه بغض هایش را و همه آنچه در این دو سه روزه مانند انبار باروت درون خود نگه داشته بود.گفت و گفت و گفت.کجای قصه را کم گذاشتم؟ کجا؟ تو بگو.من که با همین ها زندگی کردم،من که مثل خیلی از اینها از صفر شروع کردم و خودشان مرا بالا و بالا و بالاتر بردند. خودشان از من این آدمی را ساختند که می بینی.این جایگاه را آنها به من دادند. چرا باید توهین بشنوم؟ حرف زد و من بیشتر سکوت کردم تا این بغض تلنبار شده اش فرو بریزد.
️* خشاب کلماتش که ته کشید گفتم می دانی کجای قصه ات اشتباه است؟ اینکه دست بگذاری روی عشق شان. اینکه کاری کنی و حرفی بزنی که بوی گس منت بدهد.گفت: به جون بچه ام خودت منو میشناسی.عصبانی بودم.همون یک لحظه. مگه میشه از اینجا و از اینها دل کند.گلایه هایشان،تند شدن هایشان همه اش قبول.اصلا میروم روی سکو کنار خودشان می نشینم.نه حتی روی نیمکت.روی سکو و تیم را تشویق را می کنم. تا ١٤٠٠.من هیچی توی دلم نیست.خودت بهتر میدونی.
* خندیدم و گفتم: برو پسر.برو بچسب به تمریناتت.از تو با صفاتر که ته دلشان چیزی نیست همین هایی هستند که بخاطر عشق شان تند شدند.نه، همین ها قبلا وقتی باختید و ایستاده تشویق تان کردند این را ثابت کردند. راستی آخرین بازی ات کیه؟ سرش را انداخت پایین و گفت:هر وقت بیرونم کنند.
️* خشاب کلماتش که ته کشید گفتم می دانی کجای قصه ات اشتباه است؟ اینکه دست بگذاری روی عشق شان. اینکه کاری کنی و حرفی بزنی که بوی گس منت بدهد.گفت: به جون بچه ام خودت منو میشناسی.عصبانی بودم.همون یک لحظه. مگه میشه از اینجا و از اینها دل کند.گلایه هایشان،تند شدن هایشان همه اش قبول.اصلا میروم روی سکو کنار خودشان می نشینم.نه حتی روی نیمکت.روی سکو و تیم را تشویق را می کنم. تا ١٤٠٠.من هیچی توی دلم نیست.خودت بهتر میدونی.
* خندیدم و گفتم: برو پسر.برو بچسب به تمریناتت.از تو با صفاتر که ته دلشان چیزی نیست همین هایی هستند که بخاطر عشق شان تند شدند.نه، همین ها قبلا وقتی باختید و ایستاده تشویق تان کردند این را ثابت کردند. راستی آخرین بازی ات کیه؟ سرش را انداخت پایین و گفت:هر وقت بیرونم کنند.