تختی «آقا» بود؛ چه خودکشی کرده باشد چه نکرده باشد...
اینقدر دنبال دلیل مرگ نباشیم. به دنبال سبک زندگی او برویم.
این روزها در میان تمام خبرهای خوب و بد، ماجرای خودکشی کردن یا نکردن « آقا تختی» حسابی داغ شده است. بهانه آن هم فیلم، «غلامرضا تختی» ساخته بهرام توکلی است.
نیم قرن است که مرگ تختی تبدیل به علامت سوال است. هرکسی از ظن خود دوست دارد برای مرگ تختی، داستان سرایی کند. وقتی تختی در هتل آتلانتیک مُرد. در تنهایی، در خستگی در دلزدگی.
چه فرقی میکند او را کشته باشند یا خودکشی کرده باشد؟ مهم این سوال است این همه با مردم باشی و بعد در تنهایی بمیری؟
تختی یک عالمه مرد بود. از آن مردها که در افسانهها ردپایی از آنها وجود دارد. خوشبهحال مردم آن زمان تهران، که این افسانه را دیدند.
هرچه جلوتر میرویم، او افسانه تر میشود. هرچه تلخی میبینیم، او دورتر میشود.
تختی خودکشی نکرد بلکه او را کشتند. تختی وقتی مُرد که دید تمام راههای زندگی را به روی او بستهاند. نه میتوانست کشتی بگیرد. نه میتوانست مربی باشد. نه میتوانست کار داشته باشد. تختی بود و جیب خالی. تختی بود و دستهای بسته. تختی بود و شرمندگی مردم.
کمتر کسی به یاد دارد پیش تختی رفته و با دست خالی برگشته باشد. اصلا تختی کلید، قفلهای بسته مردم تهران بود.
تختی خجالت میکشید پیش او بیایند، چیزی بخواهند و او نتواند انجام دهد. اینها تختی را کُشت.
تختی آنقدر محبوب بود که به راحتی میتوانست به هرآنچه میخواست برسد. به بالاترین مقامها. او اگر به عقد این مقامها درمیآمد دیگر آقا تختی نبود. به راحتی تبدیل به یک اسم در تاریخ میشد که همه فراموشش میکردند. حالا اما ریز و درشت ایران، آقا تختی را میشناسند. هنوز عکس او در مغازههای شهرهای ایران دیده میشود، آنهم در زمانی کهسلبریتیها همه جا را تسخیر کردهاند.
تختی بدون سلفی و صفحههای اجتماعی به دل مردم راه پیدا کرد. 52 سال از نبودن تختی میگذرد اما هنوز که هنوز است خیلیها از او حرف میزنند. درباره او فیلم میسازند. همه حرفها هم مشترک است و آنهم اینکه تختی، «آقا» بود.
زیاد برای مرگ تختی دنبال دلیل نگردیم. دست و پای کسی را ببندی و بعد به دریا بیندازی، نمیشود از او انتظار زندگی داشت. حس تختی دقیقا همین بود. دست و پا بسته میان دریایی مواج.
ما اگر به راز زندگی تختی پی ببریم به راز مرگ او هم خود به خود پی میبریم. اینقدر دنبال دلیل مرگ نباشیم. به دنبال سبک زندگی او برویم. حرف زدن درباره مرگ تختی،به حاشیه بردن زندگی اوست.
اگر بدانیم او چگونه زندگی کرد، میفهمیم او چگونه و چرا مُرد.