کارگردان «هزارپا»: ۶۵ دقیقه از فیلم را خودم کوتاه کردم/ فساد اخلاقی با شعارهایی که میشنویم جور درنمیآید
ابوالحسن داودی بعد از ۱۸ سال دوری از عرصه کارگردانی در ژانر کمدی فیلم «هزارپا» را ساخت، فیلمی که تاکنون رکورد فروش در سینمای ایران را زده و همچنان نیز فروش خوبی دارد، کارگردان این اثر میگوید «هزارپا» را بدون هیچ پیشداوری و ایدئولوژی مشخص کارگردانی کرده است.
به گزارش دیده بان ایران؛ از زمانی که فیلم سینمایی «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داودی روی پرده سینماها رفت، عملا گوی سبقت را از سایر رقبایش ربود و یک تنه به فروش بالا و رکوردشکنی در گیشه ادامه داد. داودی در تجربههای قبلیاش هم نشان داده که مخاطب را میشناسد، چه آن زمان که در حوزه سینمای کودک فیلم میساخت چه بعدها که معضلات اجتماعی و گرفتاریهای جوانان را دستمایه ساخت آثارش قرار داد. او اما بعد از ۱۸ سال دوباره به سراغ ژانری آمده که اتفاقا طرفدارانش بیش از هر ژانر دیگری در سینمای ایران است، گرچه میگوید هدفش سوار شدن بر این موج نبوده و آمده تا سطح سلیقه مخاطب را که از کف استاندارد هم پایینتر آمده ارتقا بخشد.
او بحثهای جالبی را درباره آخرین فیلمش بیان میکند، در ادامه گفتوگوی خبرآنلاین با ابوالحسن داودی کارگردان فیلم پر سر و صدای این روزهای سینمای ایران را میخوانید.
شما فیلم «هزارپا» را بعد از ۱۸ سال در ژانر کمدی ساختید، اما تفاوت این فیلم با کمدیهایی که پیش از این ساخته بودید این است که «هزارپا» خیلی کمدیتر است. جرقه اینکه بخواهید چنین فیلمی را بسازید از چه زمانی در ذهنتان زده شد؟
من بعد از «رخ دیوانه» به دلیل موفقیتی که آن فیلم پیدا کرد پیشنهادهای خیلی زیادی داشتم و حدود 10-12 فیلمنامه با موضوعات جوانانه و معضلات اجتماعی به من پیشنهاد شد. اما از آنجاییکه تقریبا در طول دو-سه دهه آخری که کار کردم ترجیحم این بوده سبکی را که با یک موفقیت نسبی روبهرو میشود را تکرار نکنم، آن هم به این دلیل که معتقدم گاهی وقتها این تکرار باعث میشود که فیلمساز در داشتههای خودش جا بزند و آنها را مدام تکرار کند، به همین دلیل خیلی موافق این نبودم و تمام پیشنهادهایی که میشد را رد کردم، ترجیحم این بود که سبک دیگری را کار کنم. اما در مورد کمدی وقتی سال گذشته طرح اولیه این کار به من پیشنهاد شد و من آن را خواندم یک حس عمومی داشتم که بیشتر ناشی از سابقه تحصیلی من در رشته جامعه شناسی بود، حسم این بود که جامعه ما گرفتار یک مسیر سراشیبی شده که بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در آن روز به روز شدیدتر میشوند، همین مسئله باعث شده جو و فضایی برای مردم به وجود بیاید که آرام آرام از اینکه بخواهند یک جور فضای تلخ و تاریک را دوباره در سینما به عنوان سرگرمی خودشان ببینند خسته میشوند. فیلمهای اجتماعی همیشه زمینه مورد علاقه من بوده اما با وجود اینکه من 18 سال قبل مصاحبه و خیلی روشن اعلام کردم از سینمای کمدی فاصله گرفتم و وارد فضای مورد علاقه خودم یعنی سینمای اجتماعی میشوم اما ترجیح دادم یکبار دیگر برگردم به این فضا و آن را تجربه کنم. حالا اینبار برخلاف فیلمهای گذشتهام که بیشتر فیلمهایی با یک تم مشخص فکری بودند، مثل کمدی «نان، عشق و موتور هزار» که بیشتر یک کمدی سیاسی محسوب میشد باز هم ترجیح دادم از این موقعیت فاصله بگیرم. فکر کردم اگر واقعا قرار است کار کمدی ساخته شود بدون هیچگونه قضاوت و پیشداوری و ایدئولوژی مشخصی باشد و با این پیشزمینه بود که «هزارپا» را شروع کردم.
از صحبتهایتان اینطور استنباط کردم که اگر در سینما موجی راه بیافتد شما دوست ندارید در مسیر آن قرار بگیرید و سوار بر آن شوید، اما در سالهای اخیر در سینمای ما فیلمهای کمدی با استقبال بسیار زیادی از سوی مخاطبان رو به رو شدند و خیلی از کارگردانهای ما به سمت ساخت فیلم کمدی آمدند چون میدانند که مخاطب بیشتری دارد. این قضیه تا چه اندازه مدنظرتان بود؟
درباره مخاطب همیشه یک تعبیری وجود دارد، وقتی لفظ فیلم پرفروش را به کار میبرند همیشه یک بار منفی و یک بار مثبت به همراه خودش میآورد، بار منفی پشت این کلمه این است که فیلمساز یک کار تجاری انجام میدهد و حاصل آن هم نوعی کم فروشی، ساده گیری موضوع و یا به زبانی عامیانه کردن کار میشود. شکل مثبت آن این است که اصولا سینما به دلیل اینکه حرفه گران قیمتی است و کارش نیز هم به لحاظ زمانی و هم اقتصادی کار طولانیتری نسبت به هنرهای دیگر است طبیعتا بخش اقتصاد باید در آن خیلی قویتر از بخشهای دیگر باشد و بخش عمده این قضیه نیز مسئله مخاطب است. سینما برای مخاطب ساخته میشود، یعنی یک فیلم در درجه اول اگر مخاطب نداشته باشد طبعا فیلمساز هر کار و هنری را به کار ببرد بیحاصل باقی میماند. پس اگر فیلمی دارای مخاطب گسترده باشد عملا به موفقیت دست پیدا کرده است. اگر از این زاویه نگاه کنیم، این قضیه برای من خیلی مهم بود، بیشتر فیلمهایی که من تا به حال ساختم فیلمهایی بودند که در گیشه و بحث مخاطب هم موفق بودند. اینکه یک فیلم بفروشد از نظر من حسن کار محسوب میشود ولی بحث اساسی این است که اگر این رویکرد باعث شود که من فلیمساز به یک نوع کمکاری یا ساده گرفتن موضوع و یا رفتن در یک سراشیبی که شکل نهایی آن ابتذال است گرفتار شوم وجه منفی آن است. موضوعی را که من درباره «هزارپا» درنظر داشتم با توجه به همین فضایی که به وجود آمده بود و متاسفانه آن جو منفیاش غالب بود، یعنی اینکه سینمای کمدی رشد کمی کرده، اما معنایش رشد کیفی هم نیست. ما در کیفیت دچار مشکل و نزول شدیم، یعنی فیلمهایی که در طول سالهای قبل ساخته شدند بیشتر فیلمهایی بودند که از کف سطح استاندارد اولیه هم پایینتر بودند. به همین خاطر مسئله اصلی من این بود که تا جاییکه بضاعت فیلمسازیام حکم میکند بتوانم این استاندارد را بالا ببرم، اول اینکه کمفروشی نکنم و در ازای کاری که انجام میدهم بتوانم تماشاگر را راضی کنم و دوم اینکه به کف سلیقه او تکیه نکنم. این مشکل بزرگی است که بیشتر فیلمهای کمدی ما در این روزها گرفتارش هستند و کف سلیقه مردم را به عنوان سقف خودشان در نظر میگیرند و این مسئله باعث میشود فیلم کلا به طرف کممایهگی و ابتذال پیش برود. این منظر برای من بسیار مهم است که ما در کار تکیهمان به چیزی فراتر از کف سلیقه مردم باشد. همین مسئله باعث میشود فیلم به مرور بتواند سلیقه عمومی جامعه را هم بالا ببرد.
فیلمهایی که در طول سالهای قبل ساخته شدند بیشتر فیلمهایی بودند که از کف سطح استاندارد اولیه هم پایینتر بودند. به همین خاطر مسئله اصلی من این بود که تا جاییکه بضاعت فیلمسازیام حکم میکند بتوانم این استاندارد را بالا ببرم
در واقع معتقدید شما با «هزارپا» توانستید سطح سلیقه مردم در تماشای فیلم کمدی را ارتقا بدهید؟
یکی از دلایل عمدهای که من این سبک را دوباره بعد از 18 سال شروع کردم همین بود که بتوانم سلیقه مخاطب را ارتقا بدهم.
بازیگران «هزارپا» علیالخصوص زوج عطاران و عزتی سهم زیادی در جلب توجه مخاطب داشتند، چطور شد که به ترکیب این دو نفر رسیدید؟ موقع انتخاب این دو به این مسئله هم فکر میکردید که حضور آنها گیشه خوبی را هم برایتان به همراه میآورد یا خیر؟
مرحله انتخاب بازیگر یا به اصطلاح کستینگ برای من همیشه از یک اهمیت خیلی بالایی برخوردار بوده است، چون بر اساس تجربه کاملا به این اعتقاد رسیدهام که شما به عنوان فیلمساز وقتی یک کستینگ درست انجام میدهی در واقع 60 درصد کار ساخت فیلم را تمام کردی و برعکس وقتی کستینگ بد یا غیرمرتبط با فیلم را انجام میدهی بیش از 60 درصد به زحمت خودت اضافه میکنی برای اینکه بتوانی به همان لحن و محتوایی برسی که فیلم نیاز دارد. به همین دلیل من در کار وقت زیادی را برای انتخاب بازیگرانم میگذارم، با آدمهای زیادی صحبت میشود، تست گرفته میشود و انتخابها حتی در گزینههای دوم و سوم برایم خیلی مهم است. در «هزارپا» نزدیک به شصت و خوردهای بازیگر حضور دارد که همه باید جدا جدا انتخاب میشدند و من تکتکشان را با نظر مشخصی که خودم داشتم انتخاب کردم. زوج عطاران و عزتی هم جزو همین داستان بودند. در فیملنامه اولیه شخصیت رضا به نوعی با نگاهی به تیپ عطاران نوشته شده بود اما در مورد بقیه مثل جواد عزتی و بقیه دوستان این اشاره نبود و در انتخابی که من کردم احساس کردم ترکیب این دو نفر میتواند ترکیب خیلی موفقی برای جلب تماشاگر باشد.
قصه «هزارپا» در دهه شصت اتفاق میافتد، چرا این دوره را برای روایت قصه انتخاب کردید؟ سینمای ایران تجربه فیلم «نهنگ عنبر» را هم داشت که به دلیل نوستالژیک بودنش محبوب خیلیها واقع شد، شما به این وجه چقدر توجه کردید؟
اتفاقا من میخواستم جنس این دو فیلم کاملا با هم یکدیگر متفاوت باشند و یکی از معیارهای اصلیام هم از ابتدا همین نکته بود. اما دهه شصت اساسا به لحاظ کار فیلمسازی میتواند دهه جذابی باشد، فارغ از اینکه دو یا چند فیلم هم در آن بستر تاریخی ساخته شود. اگر این اتفاق هم بیفتد حتما دلیل نیست که این فیلمها بر پایه موفقیت کارهای قبلی ساخته میشوند. دهه شصت دهه مهمی است، اولین دهه بعد از انقلاب است و شرایط فرهنگی جامعه به طور کلی عوض شده است، خیلی از اوقات وقتی شرایط آن زمان را وقتی با شرایط حالا مقایسه میکنیم متوجه میشویم گاهی اوقات آنقدر سخت بودند که میتوان با فضای طنز و کمدی آنها را برای نسل جدیدی که الان هستند به نمایش بکشیم و اتفاقا خیلی هم میتواند این مسائل برایشان جذاب باشد و حالا انگار خودشان را در جزیره امنتری میبینند. گرچه الان هم جامعه مشکلات اساسی خودش را دارد اما وقتی نگاه میکنیم متوجه میشویم آن زمان همه مسائلی که اتفاق افتاد از جنگ گرفته تا مشکلات اقتصادی، سیل و زلزله و ... فرهنگ بستهای که با انقلاب در این دهه شکل گرفت و بعد آرام آرام در آن گشایش ایجاد شد همه میتوانند زمینه داستانهای مختلف باشند، علیالخصوص این داستان که از ابتدا نظر و تاکید من این بود که ما وجه نوستالژی را کاملا از آن حذف کنیم و بستر قصه و یکی بود یکی نبود را بیشتر منظر خودمان قرار دهیم. من فکر میکنم بخش از موفقیت فیلم در ارتباط با تماشاگر گسترده به دلیل همین زاویه نگاه است.
خیلی از اوقات وقتی شرایط آن زمان را وقتی با شرایط حالا مقایسه میکنیم متوجه میشویم گاهی اوقات آنقدر سخت بودند که میتوان با فضای طنز و کمدی آنها را برای نسل جدیدی که الان هستند به نمایش بکشیم و اتفاقا خیلی هم میتواند این مسائل برایشان جذاب باشد و حالا انگار خودشان را در جزیره امنتری میبینند
چقدر ازابتدا به این حجم از موفقیت و فروش فیلم در گیشه فکر میکردید و این موضوع را چقدر با اوضاع شرایط روز جامعه مرتبط میدانید؟ خیلی از کسانی که الان میخواهند سینما را به عنوان یک تفریح انتخاب کنند ترجیح میدهند در دو سه ساعتی که قرار است که فیلمی را تماشا کنند پای دیدن اثری بنشینند که برای مدت کوتاهی هم که شده از فکر به گرانی و بیثباتی و خیلی از مسائل دیگر رهایشان کند و صرفا آنها را بخنداند و آنها را از فشار روحی که اوضاع اجتماع بر آنها تحمیل کرده فارغ کند. به نظرتان اکران «هزارپا» در این شرایط از خوششانسی فیلم بود یا برعکس بدشانسی اش چون مردم با وجود اینکه دوست دارند بخندند و شاد باشد اما دل و دماغش را ندارند؟
هر فیلمسازی که فیلم میسازد با این قصد کار میکند که تماشاگر گسترده تری را داشته باشد، اینکه فرض کنیم ما فیلم میسازیم که فقط خودمان برویم تماشا کنیم بیشتر یک کار احمقانه است که البته ممکن است برخی هم این تصور را داشته باشند. ولی من همیشه ارتباطم با مخاطب گسترده بوده و طبیعی است که فیلم را برای مخاطب گسترده ساختم. تصورم هم این بود که این فیلم پتانسیل و ظرفیت این را که تماشاگر و بیننده زیاد را داشته باشد با خودش همراه دارد. خیلی عوامل در سینمای ایران هستند که آنها حواشی مسائل پخش فیلم، اکران و زمان آن را تشکیل میدهند، به تعبیری باید بگویم خیلی از فیلمها هم بودند که آن موقعیت را داشتند اما شرایط از آنها سلب شده است. من فکر میکنم اگر دو فیلم قبلتر من یعنی «زادبوم» در زمان خودش توقیف نمیشد میتوانست به یک موفقیت خیلی گستردهای در عرصه جدی دست پیدا کند. ولی آن فیلم را شهید کردند و به شکل یک محصول مرده درآمد و محصول مرده هم خیلی خریداری ندارد. درباره «هزارپا» هم این تصور از اول بود، ولی این میزان فروش نسبت به ظرفیتهای قبلی سینمای ایران واقعا نیاز به مطالعه اجتماعی دارد. بدون اینکه بخواهم نسبت به کار خودم با غرور حرف بزنم واقعیتی که من نه به عنوان فیلمساز بلکه به عنوان یک جامعهشناس دیدم این بود که همزمان با همین فیلم حدود 5-6 فیلم کمدی دیگر هم اکران شد، هیچکدام از آن فیلمها حتی نتوانستند ده درصد از فروش «هزارپا» را هم تجربه کنند، پس این نشان میدهد صرف اینکه یک فیلم به اسم یا در ژانر کمدی ساخته شود تضمین فروش بالای آن نیست. تعبیر خود من این است که تماشاگر در این فیلم از فیلم رضایت داشته و احساس کم فروشی در فیلم مشاهده نکرده است و همین شاید مهمترین مسئلهای است که فیلم را پیش برده است.
در طول فیلم علاوه بر کمدی موقعیت، طنز کلامی هم به چشم میخورد و خیلی از همین موقعیتهای کلامی هم باعث خنده مخاطب میشود. اما بعضی از شوخیهای فیلم به نظر اروتیک هستند. خودتان قائل به این مسئله هستید؟
اصولا فضای کمدی زمانیکه شما با هجو یا طنز روبهرو میشوید سرشتش آمیخته با این جنس از شوخی که نگاه صریحتر و بیپردهتری به آن چیزی که اخلاقیات عرف جامعه را تشکیل میدهند هست. ضمن اینکه این فیلم بر اساس آن فرهنگ عمومی، البته منظورم بخش نازلش نیست، که در جامعه و در بین توده مردم وجود دارد نوشته شده است، از اول هم در فیلمنامه نوشته شده و بعد هم ساخته شده است. یک موقعی هست که شخصیتهای فیلم آدمهای فرهیخته از یک طبقه اجتماعی تحصیلکرده و بالا، طبعا اگر در بین آنها جنس چنین اخلاقیاتی که بیشتر در جامعه رایج است اتفاق بیفتد یک اشکال تلقی میشود، اما آن چیزی که ما در سطح جامعه میبینیم بسیار بسیار فراتر از چیزی است که فرهنگ حاکم به ما دیکته میکند، فرهنگ حاکم به نوعی آرزوها و ایدهآل خودش را در قالب یکسری اخلاقیاتی میگوید که ما در جامعه اصلا دیگر نشانی هم از آنها نمیبینیم. اتفاقا این اخلاقیات را در دهه شصت خیلی میدیدیم، اخلاقیاتی که هم مردم به آن معتقد بودند و هم به شکلی طبقه حاکم نیز بخشی از آن را خودش رعایت میکرد، اما الان این فساد اخلاقی با شعارهایی که میشنویم خیلی جور در نمیآید. آن چیزی که در این فیلم وجود دارد نکاتی بسیار کم از نمونههای رایجی است که الان در جامعه میبینیم. بنابراین این شکل برخورد کردن با آن به نظرم ناشی از یک جور به قول دولتمردان نهادینه شدن اخلاق تبلیغاتی است که در خیلی از موارد وجود خارجی ندارد.
شوخیهایی که دربارهاش حرف زدیم محدودیتی هم برایتان در طول کار داشت؟ در فیلمنامه این شوخیها بیشتر بودند و احیانا به دلیل ممیزی کمرنگ تر شدند؟
مقدار ممیزی در این فیلم خیلی محدود بود، ضمن اینکه این فیلم خیلی بلندتر بود و زمان نسخه اولیهاش 185 دقیقه بود و قرار بود به دو فیلم سینمایی تبدیل شود. ولی به دلیل ملاحظات و تجربه شخصیام در سینما ترجیح دادم آن را به شکل دو نسخه عرضه نکنم چون میدانستم با گرفتاریهای مختلف و همچنین حواشی زیادی رو به رو خواهد شد. در نتیجه بیشترین میزانی که از فیلمهایم خودم حذف کردم در این فیلم اتفاق افتاد و نزدیک به 65 دقیقه از آن را خودم کوتاه کردم.
نژلا پیکانیان/ خبرانلاین