نقد داود فیرحی به کتاب «انقلاب اسلامی و ریشه های آن» آیت الله مصباح یزدی
در کتاب آیت الله مصباح آمده: «بهرهمندی انقلاب ما از امدادهای غیبی با محاسبات علمی و تجربی محاسبه نمیشود» و با این جمله تمام تحلیلهای علمی را کنار میگذارد. یا در جای دیگر که آورده است: «امدادهای غیبی بر کسانی که مومنانه و مخلصانه در خدمت انقلاب باشند، نازل میشود و آنها شکستناپذیر خواهند بود» در واقع با طرح این بحث انقلاب را به مثابه ماشینی متصور میشود که بدون ضمانت و مشکلی تا پایان ادامه میدهد. به مدیران نمیگوید مراقب حوادث باشید و اگر اتفاقی هم بیفتد این جریان فکری جوابش این است که شما خلوص نداشتید.
به گزارش دیده بان ایران؛ همایش «نقد روش شناسی تاریخ نگاری انقلاب اسلامی» روز پنج شنبه 20 اردیبهشت در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد که در آن اساتید برجسته علوم اجتماعی مباحث خود را در قالب 4 پنل مختلف طرح کردند.
پنل دوم این همایش با عنوان آسیب شناسی روش شناسی تاریخ نگاری انقلاب اسلامی با ارائه بحت داود فیرحی، علی مرشدی زاده،حسن حضرتی و علیرضا ملائی تولایی برگزار شد.
نسبت تاریخ نگاری انقلاب اسلامی و سنت تاریخ نگاری قدسی در ایران
در سخنرانی اول داود فیرحی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران بحث خود را تحت عنوان «تاریخ نگاری انقلاب اسلامی و سنت تاریخ نگاری قدسی در ایران مطرح و اظهار داشت: تاریخ نگاری قدسی با تاریخ نگاری ایدئولوژیک در عین حال که اشتراکات زیادی دارند اما متفاوت هستند. تاریخ نگاری ایدئولوژیک امری مدرن است و بیشتر ریشه در اندیشه های مارکس دارد.
وی ادامه داد: اما تاریخ نگاری قدسی ریشهای طولانی دارد، هم در جوامع اسلامی و هم در ایران بوده این تاریخ نگاری یک نوع تاریخ نگاری است که از یک آغاز رویایی و خلقت شروع میکند، به طور مثال از داستان حضرت آدم (ع) و قبل آن شروع میکند و بعد این مناقشه را به جای این که به کد های تاریخی ارجاع دهد بیشتر یک سری باورهای ایمانی ارجاع میدهد، سنت این روش اینگونه است، جنگی بین هابیل و قابیل را مطرح میکند و بعد در دوره ناصری و یا مشروطه و یا حتی دوره انقلاب اسلامی این جنگ را تصویر میکند و کل آینده را این گونه می بیند.
فیرحی با اشاره به پیامدهای تاریخ نگاری قدسی در اسلام و به ویژه در جمهوری اسلامی گفت: متاسفانه در تاریخ نگاری اسلامی هم این روش اثر گذاشته، یعنی خیلی ها وقتی تاریخ نگاری دولت در اسلام را مطالعه کرده اند، تائید می کنند که سنت دولت در اسلام به سمت سنت ایرانی چرخیده است اما این را نگفته اند که تاریخ نگاری هم به سمت تاریخ نگاری ایرانی چرخیده است. یک مشکل در این نوع تاریخ نگاری این است که فکر می کنیم هر کس باورهای ایمانی داشته باشد باید تاریخ را اینطور بنویسد و اگر از اینها عبور کند، «ماتریالیست» است.
وی با اشاره به تاریخ نگاری ابن خلدون افزود: من ایشان را میپسندم به دو دلیل؛ نخست اینکه انسانی کامل، مومن و مسلمان است، اما تاریخ نگاری او قدسی نیست و در روش خود واقعگرا است. دوم آنکه مورخی است که بین ظواهر امور و قواعد بنیادین تاریخ تفکیک ایجاد میکند، اگر چه درست است میان رویدادها و عبرتهای تاریخی ملازماتی وجود دارد، اما عبرتها غیر از رویدادها است. درواقع رویدادها نشانه های یک بیماری است که از آن ها می توان به علل پی برد. ابن خلدون کوشش می کند بگوید که از ظواهر تاریخی چگونه می توانیم به قواعد برسیم. فرق ظواهر و قواعد این است که ظواهر ناپایدار هستند و قواعد پایدار؛ تاریخ نگاری خلدونی مقابل تاریخ نگاری قدسی قرار میگیرد، با آنکه تاریخ نگاری ابن خلدونی هم اسلامی است، اما تاریخ نگاری قدسی بیشتر خصلت صورتگری دارد و از ظواهر تشابه میسازد و داوری میکند. یعنی خیلی توان عبور به عبرت ها یا بنیاد ها را ندارد.
وی ادامه داد: در تاریخ نگاری قدسی، مورخ همه رویدادهای گذشته را طوری میچیند که بگوید امروز یا آخرالزمان است یا مقدمه آخرالزمان. در واقع تاریخ نگاری قدسی فردا ندارد تا بتواند فردا را پیش بینی کند و همیشه امروز و آخرالزمان است. مثلا در این نوع تاریخ نگاری انقلاب اسلامی مقدمه حکومت مهدوی است و از این رو بسیاری از افراد در جستجوی نشانههای مهدویت هستند . یکی از بیماری های این نوع تاریخ نگاری در ایران ظهور مهدویت های دروغین است که همیشه انسان ها احساس می کنند تاریخ به پایان رسیده و مهدی فردا ظهور می کند.
فیرحی اضافه کرد: دومین ویژگی این است که تصور می کند انسان امروز کارگزار تضاد آخرالزمان است، یعنی جنگ پایانی تاریخ روی دوش انسان امروز است، این ویژگی باعث اتفاق عجیبی میشود که در ادبیات بعضی از فیلسوفان به آن اِپخه یا «در پرانتز قرار دادن حال » می گویند، به این معنا که دیگر شرایط حال را نمیبیند و در واقع حوادث امروزی مانند تظاهرات خیابانی یا مشکل اقتصادی که ممکن است مشکلاتی ایجاد کند را در قالب یک جنگ بزرگ حق و باطلی قرار می دهد که عنقریب در حال رخ دادن است و بنابراین به تمام جامعه القا می کند که مسائلی مانند مسائل اقتصادی و اجتماعی مسائل فرعی هستند؛ به عبارتی وضع حال تاریخ را به تاخیر می اندازد و این تصور را ایجاد می کند که ما کارگزاران نبرد پایان تاریخ هستیم.
وی با اشاره به جنگ حق و باطل و اینکه این ایدهای کلامی است، گفت: این بحث در تمام ادیان کم و بیش وجود دارد، این مبنا، باور دینی را به شرایط تاریخی امروز تقلیل میدهد و وضعیت را آرمانی نشان میدهد و اجازه ارجاع به کدهای قابل تصویر را نمیدهد. یعنی اجازه نمی دهد که ما عبرت های گذشته را نگاه کنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه تاریخ قدسی دورنگر است، ادامه داد: این تاریخ نگاری از گذشته دور به آینده دور که الان است، پرش میکند، بنابراین نه گذشته نزدیک را بررسی میکند و نه با وضع حال انس دارد و نه نسبت به آینده نزدیک پیش بینی دارد.
وی گفت: این تاریخ نگاری قدسی ابطال ناپذیر است، میگوید اگر شما باورتان درست باشد، پیروزید. اگر نشدید باورتان غلط است یا این که تقدیر شما را امتحان کرده است. یعنی غیر از این راه دیگر ی ندارد. اینها را در آخرین کتابهای درسی «ریشههای انقلاب اسلامی» که در دانشگاهها تدریس میشود خواهید دید، فلسفه اصلی این درس این بود که بگوید چه شد انقلاب رخ داد، اما آیا این کتابها به این پرسش پاسخ دادهاند؟ اولین کتاب در اینباره بعد از انقلاب، کتابی از عمید زنجانی بود که در آن از حضرت آدم (ع) شروع میکرد و به انقلاب ۵۷ میرسید؛ این درس نامه در دانشکده پزشکی تدریس میشد.
فیرحی افزود: اکنون کتاب «انقلاب اسلامی و ریشههای آن» نوشته آقای مصباح یزدی در دانشگاهها تدریس میشود و جزو کتابهای پرمصرف دانشگاهها است. این کتاب با کمک تاریخ نگاری قدسی شرایط امروز را تعلیق میکند و توان ورود به مسائل امروز جامعه را از دست میدهد.
به گفته فیرحی در این کتاب با طرح این مسئله که، چون حاکمیت این انقلاب به دست یک عالم دینی است و او شعاعی از حاکمیت، ولی اعظم الهی و، ولی اعظم الهی هم شعاعی از حاکمیت الهی است، بقای دستگاه حاکمیت را ضمانت میکند. در این بحث توضیح نمیدهد جامعه باید چه کار کند که از بیثباتی عبور کند، بر این اساس بیثباتی امری گذرا است و بدخواهان آن را تولید میکنند، با طرح چنین مسئلهای است که وقتی پلیس با فرد معترضی برخورد میکند، آن معترض درد ندارد، او مرض دارد و جنس کار او گناه و جرم و نه اعتراض است.
وی با اشاره به بخشهایی از کتاب آیت الله مصباح یزدی گفت: در این کتاب آمده: «بهرهمندی انقلاب ما از امدادهای غیبی با محاسبات علمی و تجربی محاسبه نمیشود» و با این جمله تمام تحلیلهای علمی را کنار میگذارد. یا در جای دیگر که آورده است: «امدادهای غیبی بر کسانی که مومنانه و مخلصانه در خدمت انقلاب باشند، نازل میشود و آنها شکستناپذیر خواهند بود». در واقع با طرح این بحث انقلاب را به مثابه ماشینی متصور میشود که بدون ضمانت و مشکلی تا پایان ادامه میدهد. به مدیران نمیگوید مراقب حوادث باشید و اگر اتفاقی هم بیفتد این جریان فکری جوابش این است که شما خلوص نداشتید.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: تاریخ نگاری قدسی از آغاز به انجام میپرد؛ در کتاب مصباح یزدی آمده است: «در تاریخ دو بار جهش رخ داده، جهشی در زمان حضرت رسول (ص) و جهشی که به واسطه رهبری یکی از فرزندان حضرت رسول (ص) در زمان انقلاب اسلامی رخ میدهد». انقلاب اسلامی دومین نمونه از بزرگترین جهشهای الهی است و طبق این تحلیل هرچه که امروز اتفاق بیفتد با زمان صدور اسلام مقایسه میکنند، بدون آنکه زمینه زمانی و مکانی قضیه و شرایط امروزی طرح شود. آنچه که جامعه ما را به خلسه میبرد و خطرناک است، این نوع تاریخ نگاری است، روی آن توجه کنیم، و این با واژه ایدئولوژی قابل تحلیل نیست.
مرشدی زاده: تاریخ نگار ایدئولوژی محور در انقلاب اسلامی ایران
دومین سخنران این پنل علی مرشدی زاده عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد بود که بحث خود را تحت عنوان تاریخ نگاری ایدئولوژی محور در انقلاب اسلامی ایران ارائه کرد.
وی ابراز داشت: از جمله جریان های سیاسی فکری که در دوره معاصر، به ویژه در دوره پس از پیروزی انقلاب به امر تاریخ نگاری اهتمام ورزیده است، جریان ایدئولوژی محور است.
وی افزود: این جریان را در هر سه دسته تاریخ نگاران اسلام گرا، ملی گرا، و چپگرا می توان یافت. در واقع این تاریخ نگاری در بین اسلام گرایان از زمانی اهمیت یافت که فعالان اسلام گرا وارد عرصه کنش سیاسی شدند.
مرشدی زاده تکید کرد: نقطه آغاز اسلام گرایی را به عنوان کنش سیاسی و جریان های دیگر به موازات هم به تاریخ سازی می پردازند، حادثه نهضت ملی شدن صنعت نفت و حوادث پس از آن است.
وی افزود: در مورد دو جریان دیگر نیز نهضت ملی شدن صنعت نفت نقطه عطف محسوب می شود. انقلاب اسلامی اوج فعالیت اسلام گرایی، چپ گرایی و ملی گرایی است و هر کدام از این جریان روایت خاص خود را دارند. بنده با بررسی برخی از آثار انتشار یافته از سوی این جریان ها به این پرسش پاسخ خواهم داد که سبک تاریخ نگاری این جریان ها چه ویژگی هایی دارد و چه نسبتب با هم دارد و چه نقد هایی می توان به آن ها وارد کرد.
ملائی توانی: چالش بزرگ در گفتمان تاریخ نگاری رسمی انقلاب اسلامی
علیرضا ملائی توانی سخنران سوم این پنل بود که به چالش های بزرگ در گفتمان تاریخ نگاری رسمی انقلاب اسلامی پرداخت.
وی اظهار کرد: منظور از گفتمان تاریخ نگاری رسمی انقلاب اسلامی، مجموعه عوامل درون زبانی و برون زبانی است که روایت جمهوری اسلامی را از تاریخ انقلاب شکل می دهد. این روایت، بازتاب دهنده روش تفکر، فرهنگ و گفتمان قدرت سیاسی در تفسیر و خوانش رخدادهای انقلاب است که زیر نظر حکومت حکومت و با پشتیبانی های مادی، معنوی، سیاسی و ستادی نهاد قدرت تولید می شود و از پیوند ناگسستنی تاریخ نگاری و قدرت سیاسی حکایت دارد.
وی ادامه داد: تاریخ نگاری رسمی یک نوع تاریخ نگاری هدایت شده است که کارکردهای گفتمانی و اجتماعی آن در خدمت منافع و مطامع و انتظارات نظام سیاسی است و به صورت حساب شده در راه ثبت برداشت ها ، رهیافت ها و نگرش های حکومت گام بر می دارد.
ملائی افزود: این نوع تاریخ نگاری هنگامی که در معرض بررسی های انتقادی قرار گیرد و یا با گفتمان های تاریخ نگارانه رقیب مقایسه شود با کاستی های روشی، موضوعی، معرفتی و مفهومی مواجه می شود که آن را با چالش های جدی مواجه می سازد.
ما با بررسی برخی از این چالش ها به این نتیجه رسیدم که تاریخ نگاری رسمی انقلاب اسلامی از رهگذر برجسته سازی هدفند و دلخواهانه حوادث سیاسی خاص قصد دارد از مبانی فکری و ایدئولوژیک حکومت دفاع کند. به همین دلیل به گونه ای روایت پردازی می کند تا دین و روحانیت به عنوان هسته و دال مرکزی آن معرفی شوند و سایر نیروها و جریان های مشارکت کننده و آرمان های آزادی خواهانه و دموکراتیک انقلاب و حاشیه قرار گیرد تا به توجیه وضع موجود منجر شود و از مشروعیت حکومت و حقانیت زمامداران از طریق بیان کارآمدی آن ها دفاع شود.
حضرتی: عوام زدگی در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی
حسن حضرتی نیز به عنوان سخنران آخر این نشست در سخنان کوتاهی گفت: دانش تاریخ شریف است به جهت پیچیدگی های فراوانی که در شناخت خالق و مخلوق آن(یعنی انسان) وجود دارد. آیا چنین ملاحظه معرفتی در باب تاریخ شناسی و سیاست گذاری در عرصه آموزش و پژوهش در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی مد نظر بوده است؟
مدعای بنده این است که در جامعه علمی به سبب وجود عوام زدگی در باب تاریخ شناسی، ملاحظات معرفتی و دیسیپلینی در باب آموزش و پژوهش در حوزه تاریخ شناسی به طور کلی و به طور اخص در حوزه تاریخ نگاری انقلاب اسلامی مورد توجه قرار نگرفته است./جماران