مواجهه رسانهای با سلبریتی عریان؛ یک مسئله اخلاقی/ درگیری لفظی و فیزیکی رضا کیانیان با یک استاد دانشگاه + فیلم
نشستی عمومی در باب صنعت شهرت در سینمای ایران برگزار شد. مدعوینش یک بازیگر محبوب، یک نویسنده سلبریتی و یک جامعهشناس بودند. دقایقی از گفتار جامعهشناس بر دیگر مدعوین گران آمد و کار بالا گرفت و به جدل کشید و شد آنچه شد.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ نشستی عمومی در باب صنعت شهرت در سینمای ایران برگزار شد. مدعوینش یک بازیگر محبوب، یک نویسنده سلبریتی و یک جامعهشناس بودند. دقایقی از گفتار جامعهشناس بر دیگر مدعوین گران آمد و کار بالا گرفت و به جدل کشید و شد آنچه شد.
از توهین و پردهدری تا فریاد و اعمال لمس فیزیکی مبتنی بر خشونت، در یک نشست فرهنگی اتفاق افتاد و همه اینها هم پیش چشم حضّار و دوربینهای ضبط برنامه بود.
حال، ما یک مجموعه فرهنگی و رسانهایم. نوپا هم هستیم. آیا میخواهیم مورد توجه قرار بگیریم؟ طبیعتا بله. ماهیت رسانه همین است. اما آیا این مسیر مورد توجه قرار گرفتن، همان مسیری نیست که سلبریتی طی کرده است و قرار بود در این نشست به نقد و تحلیلش بپردازیم؟ ممکن نیست که بگویند چه بسا ما با حقد و کینه این سلبریتیبودگی را نگاه میکنیم و میخواهیم از نمد شهرت آن کلاهی برای خودمان بدوزیم؟ ممکن است. همه چیز ممکن است.
هنوز آنچه شد، در ذهنمان تهنشین نشده بود که پیغامهایی رسید که خواستار منتشرنشدن فیلم نشست شدند و آن را غیراخلاقی دانستند. و البته خط و نشانهای حقوقی و قضایی که کذا و کذا.
روایت ما هم این بود که انتشار امر واقع در عرصه عمومی و البته با کنشگری آگاهانه افراد، آنجا که واجد اهمیتی برای عموم است، نه تنها روا، بلکه رسالت رسانه است. اما آن چه دست و دل را در این فضا میلرزاند، علاوه بر احترام پیشینی و همچنان برقرار به آقای بازیگر و علقهی یکسویه شخصیام به ایشان، بسط امر نکوهیده در جامعه زخمخورده ایرانی از منظر اخلاق عمومی بود نه چیز دیگر.
صد البته که نگرانی از پیگرد قضایی و حقوقی هم نداشته و نداریم که انتشار چنین محتوایی، در جلسهی عمومی که با دعوت آگاهانه و اطلاع ایشان در برابر دوربینها رخ داده، نهتنها هیچ تعرضی به حریم قانون ندارد که اتفاقا مستظهر به قانون و اراده عمومی هم هست.
از سویی، رویداد پیشآمده، بیاحترامی به میهمان دیگر برنامه که معلم جامعهشناسی دانشگاه هم هست و نیز بیاحترامی به حضّار و مخاطبان برنامه هم بود. ما در برابر آنان - هرچند اندک هم باشند - مسئولیم. آیا رسالت ما دفاع از ارزشمندترین دارایی یک رسانه که مخاطبانش هستند، نیست؟ حتما هست.
پس، نگرانی اخلاقی ما برای انتشار چنین محتوایی کجاست؟ سوال بنیادینتر در فلسفه اخلاق در رسانه این است که اساسا آیا «امر اخلاقی» ممکن است در گزارش یک واقعیت زیر پا گذاشته شود؟ یا ترک فعل گزارش واقعیت، پشت پا زدن به اخلاق نیست؟
فلاسفه اخلاق معتقدند، تنها دو صفت اخلاقی هستند که اصالتا خوب و یا بد هستند و به تعبیری حسن و قبح ذاتی دارند؛ عدل و ظلم. بقیه امور، همه اعتباریاند و اعتبارشان را از همین عدل و ظلم میگیرند. مثلا دزدی میتواند عادلانه باشد و در افکار عمومی، امر اخلاقی خوانده شود. مثالش هم رابینهود و یا عیاران هستند. دروغ هم میتواند عادلانه باشد و جان کسی را نجات دهد و صورتهایی از دروغ مصلحتآمیز هم از همین دریچه در عموم مکاتب و ادیان، تجویز شدهاند.
بنابراین، میتوان گفت که «گزارش واقعیت و انتشار آن از سوی رسانهها، اگر عادلانه باشد، اخلاقی است و اگر ظالمانه باشد، غیراخلاقی». حالا باید به این پرسش پاسخ داد که مرز این عدل و ظلم کجاست و با چه متر و معیاری قابل تشخیص است؟ با عینک کانت به عنوان محور اخلاق مدرن، پاسخ این است که ما در رسانهها نیازمند ارادههای کلی نیک هستیم که در پی عدالت باشند. پس خبرنگاری که واقعیتی عینی را فاش میکند اما در پی دادوستد و ضربه زدن به حیثیت دیگری است، وفادار به اخلاق رسانهای نیست؛ چراکه انصاف در این دست افشاگریها غایب است. اما خبرنگار و روزنامهنگاری که در پی واقعیت است، تا زمانی که در خدمت عدالت است، در حال انجام دادن امری اخلاقی است.
بنابراین گزارش اینکه فلان شخصیت هنرمند یا سلبریتی، چه لباسی پوشیده و خانهاش چند متر است و با چه کسی قرارومداری دارد، اگرچه واقعی است اما چون در خدمت منافع عمومی نیست، امری اخلاقی نیست و میتوانیم با این تعبیر روزنامهنگاری زرد و کار رسانهای عامهپسند (به معنای مبتذلش) و پاپاراتزی را در انواع مختلف رسانههای مکتوب و تصویری، امری غیراخلاقی بدانیم.
پس میتوان گفت که اخلاق رسانهای یعنی گزارش واقعیت توسط رسانهها با وفاداری رسانه به خیر عمومی، مبتنی بر عدالت اجتماعی و با اراده خدمترسانی. البته در جایی هم گزارشنکردن واقعیت ممکن است با اراده نیک و در خدمت خیر عمومی، امر اخلاقی تعریف شود. و ما بر اراده خویش که گسترش خیر عمومی است و پرهیز از آسیب غیرضرور به دیگری آگاهیم.
حال، تعیینکننده این خیر عمومی و عدالت، خود عموماند؛ یعنی عقل سلیم جامعه. پس مخاطبان ما هستند که میتوانند حکم به اخلاقی یا غیراخلاقیبودن انتشار دهند و البته که اخلاقی / غیراخلاقیبودن عدم انتشار را هم به داوری بنشینند. پس، این متن فراخوانی برای داوری مخاطبان است. آزمونی برای تشخیص امر اخلاقی در رسانه.
بسیاری از ما این بازیگر محبوب را در قامت آرتیست دوست داریم. ممکن است آن نویسنده معروف را هم کسانی دوست داشته باشند. بههرحال هرکدام از این دو فرد، سلبریتیهایی فرهنگی در حوزه خودشان هستند. این که به دلیل خبط و خطایی از منظر داوری جمعی حاضر در نشستی، محتوایی از ایشان منتشر شود که واقعی است اما نکوهیده و اسفناک، امری اخلاقی است یا نه؟
شما به ما پاسخ دهید.
سئوالات دیگری را هم میشود به این بهانه پاسخ داد. چرا هنرمند از نزدیکی منتقدانه «دیگری» میهراسد؟ آیا سلبریتی که همواره سوژه میل بوده، اگر ابژه نقد و تحلیل شود، به واسطه فروپاشیدن دیوارهای نمادین محافظی که تماشاگران و جامعه را در فاصله مناسبی دور از او نگه میداشت، برمیآشوبد؟ چنانکه گویی که او را لخت در برابر نگاهها گذاشتهاند. آیا این نزدیکی منتقدانه به معنای فرو ریختن هاله قدسی سلبریتی است؟
آیا اینکه در جمعی کسی امضا نخواهد و عکس یادگاری با سلبریتی نگیرد، او را نگران میکند و او ترجیحش این است که همواره، باشگاه هوادارانش زایشهای نو و هموارهای را مرئی کند؟
در شرایط انسداد اجتماعی در جوامع، معمولا امیدها به هنر است؛ هنر پالوده و اثرگذار. آیا هنر در ایران میتواند چنین نقشی را بازی کند؟
امیدوارم حرف حقی نباشد که در جهان سلبریتیگری هنرمندان ایرانی هیچ کورسویی هم در انتهای تونل سوسو نمیزند و اگر هم نوری باشد، احتمالا نور چراغ قطاری است که از روی ما خواهد گذشت....
از آنجا که ویدئوی کامل نشست به دلیل به حاشیه رفتن آن، امکان بهرهبرداری چندانی برای مخاطب نداشت، از انتشار ویدئوی کامل برای فاصلهگرفتن از روزنامهنگاری زرد پرهیز کردیم. طبعا ویدئوی کامل این نشست نزد ما محفوظ خواهد بود.