اوم آغاز/ روایتی از داستان یک خانواده در طول تاریخ معاصر ایران
هراکلیت فیلسوف یونانی در جایی میگوید ما دو بار از یک رودخانه نمیگذریم چرا که همه چیز تغییر کرده است نه رودخانه آن رودخانه قبلی است و نه البته ما آن آدم گذشته. در واقعیت نیز چنین است که ما دو بار یک کتاب را نمیخوانیم بلکه هر بار برداشت دیگر و پختهتری از کتاب داریم.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ اوم آغاز از روح الله سپندارند نیز چنین است. او که برای اهالی رسانه شناخته شده است در نگاه اول روایتگر داستان یک خانواده در طول تاریخ معاصر ایران و یا شاید رابطه یک پسر و مادرش و روزگار سختی که می گذرانند باشد، اما در واقعیت روایتگر تاریخ اکنون ایران است. زمانهای که گفتن و نوشتن از آن سختتر و پیچیدهتر است. روایتی از آنچه که چطور تحولات سیاسی مانند 18 تیر 1378 بر زندگی ایرانیان تاثیری بزرگ بر جای گذاشته است. روایتی از جامعهای که هر چند خود را مستقل از گذشته میداند اما بند بند وجودش در گذشته گیر کرده است. از این جهت میتوان اوم آغاز را داستانی نو در بستری قدیمی و شناخته شده دانست. به عبارت دیگر می توان گفت در در اوم آغاز گذشته و اکنون با یکدیگر در آمیخته اند. در آمیختنی که خواننده را در هزارتویی قرار می دهد و بازگشت های متعدد کتاب به گذشته خانواده در تلاش است تا این گره ها را باز کند و نشان دهد که چطور اکنونشان از گذشتهشان نشات گرفته است.
با این وجود اوم آغاز داستان آدم های اکنون است و این امتیاز مهم داستان است. به عبارت دیگر در زمانه کنونی همه میتوانند از کودتای 28 مرداد و آدمهایش و آنچه بر آنها گذشته است بگویند یا مانند حسن فتحی آن را در چارچوب داستانی عاشقانه مانند شهرزاد بازگو کنند. اما نوشتن از رویدادهای سیاسی ایران پس از انقلاب اسلامی مانند 18 تیر 1378 یا رویدادهای سال 88 دشوارتر و نیازمند رعایت پیچیدگیهای بیشتری است. روح الله سپندارند به خوبی به این پیچیدگیها واقف بوده است. او از انسان هایی میگوید که به دلیل پیچیدگیهای سیاسی چندان به آنان در سینما و ادبیات پرداخته نشده است. حتی با وجود آنکه خیلی از این افراد میتوانند خود را جای قهرمان داستان اوم آغاز بگذارند.
داستان خیلی زود شما را با شخصیتهایش آشنا نمیکند. ابراهیم و ماهور اولین کسانی هستند که وارد داستان میشوند. آنها در واقع قهرمانان این داستان هستند. اما داستان شخصیتهای متعدد و غایبان حاضر فراوانی از جمله ساره، خواهر ابراهیم؛ و قادر، پدر ابراهیم و همسر ماهور دارد که پس از مدتی رد پایشان در داستان پیدا میشود.
ابراهیم که در داستان فرزند ماهور و قادر، زندانی سیاسی و دانشجوی اخراجی است نماد ایران کنونی است. او که جوانیاش را در روزهای پر شور و حرارت تیر ماه 1378 گذرانده است، اکنون با گذر از جوانی نماد ایرانی است که با تمام ناملایمات نمیخواهد مایوس باشد یا فرو بریزد.
«همواره بازنده بودن زمانی که انسان نستوه و استوار ایستاده است که بگوید من آمدهام شکست بخورم اما فرو نریزم. ابراهیم به یاد میآورد جایی خوانده بود «میتوان از امید خالی بود، اما مأیوس نشد.»
اما داستان ماهور متفاوت است؛ او که در همان سالی به دنیا آمده که مصدق وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر نام داده است، جنگ را بوسیده و کنار گذاشته است. ماهور هر چند که در مقابل تقدیر و ساختارهای اجتماعی تسلیم است اما در مقابل تندبادهای زندگی صبورانه به پیش رفته است، اما اینک دیگر توانی برای مقاومت و ایستادن ندارد. ماهور مادر خانواده را می توان نمادی از ایران در تمام اعصار دانست که هر چند با مشقت اما به پیش رفته است.
«راز بزرگ ماهور چه بود که در دل نهان کرده بود. ابراهیم با خودش گفت «شایسته» می دانست. کاش پیش از مرگش از او می پرسیدم اما چه کسی فکرش را می کرد که ماهور برای خودش راز داشته باشد او همه چیزش را وقف کرده بود، وقف عام خانواده.»
اوم آغاز را در 154 صفحه نشر روزنه در سال 1401 منتشر کرده است.