گفت وگوی دیدهبان ایران با «مجیب مهرداد» روزنامهنگار و شاعر افغان برنده «جایزه شعر احمد شاملو»: فرهنگ فراتر از جغرافیای سیاسی است/ شعر من بار اجتماعی دارد؛ حتی شعرهای عاشقانه ام!
مجموعه شعر"کوچه دلفینها" سروده مجیب مهرداد در هفتمین دوره جایزه "شعر احمد شاملو" به عنوان "برگزیده اول" انتخاب شده است او در این رابطه به دیده بان ایران می گوید: شما وقتی زندگی احمد شاملو یا سایر شاعران بزرگ دهه 40 را بررسی می کنید می بینید که آنها آدم های به شدت درگیر امر سیاسی بودند.به همین خاطر شعر من هم اجتماعی بوده دلیل روش زندگی فامیلی و خودم شعر سیاسی بوده و سیاست به معنی اوضاع جاری، وضعیت مملکت و مردمم پیوند داشته است.
به گزارش دیده بان ایران؛ مجیب مهرداد، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و استاد دانشگاه در افغانستان است. او تاکنون چند دفتر شعر به چاپ رسانده و یکی از مجموعههای او به نام «گلادیاتورها هنوز هم میمیرند» در سال ۱۳۸۶ برنده جایزه کتاب برگزیده نهادهای جامعه مدنی افغانستان برای صلح شد.
آقای مهرداد شعرهایی را نیز از شاعران مشهور جهان از جمله تاگور، گینزبرگ، مایاکوفسکی و غیره ترجمه کرده است. یکی از فیلمنامههای او به نام «فصل چهارم بهشت خاموش» نیز برنده جایزه بهترین فیلمنامه در مجموعه جوایز «رومی آواردز» افغانستان شده است.
مجیب مهرداد تاکنون به نمایندگی از افغانستان در نشستهای بینالمللی انجمن قلم آمریکا شرکت داشته و بخشی از شعرهای او نیز به زبانهای انگلیسی، عربی و دانمارکی ترجمه شدهاند.
مجیب مهرداد اخیراً برنده جایزه هفتمین دوره شعر احمد شاملو در تهران شد گفت وگوی خبرنگار دیده بان ایران با این هنرمند و مدیرمسئول روزنامه هشت صبح کابل را در ادامه می خوانید:
آقای مهرداد متشکریم که فرصت این مصاحبه را دادید!
آقای مهرداد شما خبر این موفقیت را در بیرون از کشور و در نخستین روزهای که مهاجرت را تجربه می کردید دریافت کردید، چه احساسی داشتید؟
مجیب مهرداد: طبیعی است که وقتی که این خبر را شنیدم، آنهم در شرایطی که خود ما در آوارگی به سر می بریم و وطن و خانه و زندگی ما از دست رفته، با یک وضعیت جدید مبهم رو به رو هستیم و نمی دانیم واقعاً آینده چه خواهد شد؛ در این شرایط که حس غالب ما شاعران و نویسندگان و هنرمندان حس پوچی است. پیروزی این کتاب توانسته اندکی از این حس پوچی بکاهد. هرچند درد و رنج مردم ما فاجعه ی که روز به روز در حال گسترده شدن است، ناتوانی مردم، فقر گسترده، وضعیت مبهم کشور و سرزمین ما در واقع هر احساس خوشی را به یک احساس ناپایدار و کوتاه مدت تبدیل می کند. به هر حال ما در این آورگی، غربت و بیچارگی توانستیم برای لحظه ای احساسی شادی داشته باشیم و این احساس شادی از انرژی می آمد که مردم از افغانستان و تاجکستان و ایران، فارسی زبان ها مهاجر و غیره به من دادند.
در مورد ادبیات داستانی و نمایشی افغانستان بگویید؛ کارهای شما نخبه پسند هستند یا عام پسند آقای مهرداد؟
مجیب مهرداد: داستان نویسی ما در افغانستان جریان خیلی موفق است و حتی از جریان شعر موفق تر بوده. بخاطر اینکه ما نمونه های داستانی موفق فروانی داریم. البته ما شاعرهای بسیار خوبی هم داریم امیدوارم که این دیدگاه ما طوری طلقی نشود که گویا من به شاعران کم بها می دهم! داستان نویسی ما واقعاً دست آوردهای خوبی داشته و جریان داستان نویسی ما یکی از شاخه های غنی جریان فرهنگ معاصر افغانستان است.
وقتی داستان های ما به زبان های اروپایی ترجمه می شوند و مورد توجه قرار می گیرند، این نشان می دهد که داستان نویس های ما کم کم توانسته اند زبان شایسته ی برای بیان فاجعه تاریخ معاصر (کشور) ما پیدا کنند. بنابراین جریان داستان نویسی جریان بسیار نیرومند است و من فکر می کنم افغانستان و بحران هایش حتی برای اینکه توصیف شوند به زبان داستان نویسی بیشتری نیاز دارند و روز به روز این جریان نیرویش بیشتر می شود. در کنار داستان نویسی سینما و تیاتر با وجودی که در آغاز جان گرفت ولی به دلیل بی توجهی متصدیان وزارت فرهنگ افغانستان در طول سالیان گذشته تیاتر از رمق افتاد و برخی از هنرمندان ما مهاجرت کرده و مجبور شدند در خارج از کشور کار خود را در حوزه نمایشنامه ادامه دهند.
سینمای افغانستان یک جریان رو به پیش و بالنده است که توانسته جوایز گلدن گلوب را کسب کند و مورد توجه قرار بگیرد. اساساً سینما این امکان را به هنرمندان می دهد که درد و رنج مردم افغانستان را روایت کنند، سینما ابزار بسیار مهم و پر مخاطب و پر طرفدار در دنیا است، که هنرمندان جوان ما می توانند با سواد و استعداد و نبوغی که دارند سینمای افغانستان را به بالندگی برسانند.
به باور بنده در یک دهه آینده تولیدات فرهنگی افغانستان می تواند به جایی برسد که پیش از این کمتر رسیده است. ما یک نسل جوان را در حوزه شعر، سینما و نمایشنامه و داستان می بینیم که واقعاً بالنده هستند و کارشان هم جدی است و باجدیت مسایل را پیگیری می کنند، می خوانند و نمونه های برتر دنیا و منطقه را می بینند و توان مقایسه کار های خود را با آنها دارند. من امیدوار هستم که بتوانیم در یک دهه پیشرو چند تا شاهکار در بخش ادبیات، شعر و نمایشنامه و سینما داشته باشیم.
آقای مهرداد در مورد خودتان بگویید پژواک هنر شما به ایران رسید و در کل نگاه شما به حوزه تمدن زبان فارسی چیست؟
مجیب مهرداد: ببنید برای اولین بار بود که کتاب من از طریق نشر مهر و دل چاپ شد و خوشبختان پس از اینکه چاپ شد مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و نامزد جایزه شعر احمد شاملو شد. البته پیش از این هم من روابط خیلی گسترده ای با شاعران معاصر ایرانی داشتم در طول یک دهه اخیر با شماری از نامدار ترین شاعران معاصر ایران دوستی و ارتباط داشتم و کارهای این افراد را دنبال کردم و آنها هم کارهای بنده را خواندند. واقعاً مخاطبان شعر من در ایران بسیار نقش اساسی در تعین کیفیت شعر من داشتند من همیشه این را گفته ام منتقدان جدی که در رسانه های اجتماعی کار من را نقد می کنند در واقع یک چشم انداز برای آینده کار من ترسیم می کنند تاثیر آنها بسیار زیاد است.
البته چاپ این کتاب شعر جدیدم در ایران و برنده شدن جایزه شعر احمد شاملو باعث شد که مخاطبان من زیاد شوند. به گونه ای که پس از کسب این جایزه تعدادی زیاد به بنده مراجعه می کردند و سوال می کردند که چگونه به شعر هایت دسترسی پیدا کنیم، حتی کسانیکه قبلاً نمی شناختند.
به نظر بنده این جایزه فرصتی دست داد که ما خود را محک بزنیم و از همه مهتر اینکه با حوزه گسترده زبان فارسی خود را پیوند بزنیم و تولیدات خود را در این حوزه مطرح کنیم. البته فضای مجازی هم این امکان را بوجود آورده و کمک شایانی به ما کرده است. امروز ما از تهران، اصفحان، شیراز تا دوشنبه و خجند و کابل و بلخ و هرات و بدخشان شاعران و نویسندگان کارهای روزمره یکدیگر را بخوانند و این امکان بسیار مهم است و این امکان است که توانسته تحول بزرگی را بوجود بیاورد. در حوزه زبان فارسی از لحاظ تاثیر متقابل کار ها، از لحاط دسترسی شاعران افغانستان و تاجکستان به شعر پربار ایران وکتاب های پر باری که ترجمه می شوند.
وجه تمایز شما با بقیه شاعرهای امروزی تا جایکه من میدانم آشنایی با زبان و اندیشه شاعران بزرگ مانند تاگور، مایاکوفسکی و غیره است. نظر شما در این باره چیست؟
مجیب مهرداد: من با زبان انگلیسی آشنایی دارم و با زبان انگلیسی شعر میخوانم ترجمه هم می کنم. کار من به لحاظ سبکی شاید پیوندی با جریان شعری معاصر افغانستان و ایران نداشته باشد و اتفاقاً به لحاظ زیبا شناختی شاید به شعر دهه چهل شباهت داشته باشد.
در مورد اثر کوچه دلفین ها بگویید. این اثر در نظر شاعران و نویسندگان حوزه زبان فارسی چه ویژگی هایی داشته که توانست به موفقیت دست پیدا کند؟
مجیب مهرداد: به دلیل اینکه پرداخت ها حداقل در سطح تصاویر بدیع بود. از طریف دیگر پیوندی که شعر من با اوضاع و احوال مردم دارد، چه آنهایی که در افغانستان رنج می برند و اتفاقاً این رنج تازه هم نیست و در تمام تاریخ معاصر ما آنرا تجربه کرده ایم. در کنار این مسئله مهاجرت است که از سال 2015 به این طرف که موج های مهاجرت شروع شد در جریان سال های 2015 و 2016 مسئله مهاجرت ذهن من را درگیر کرد و به همین دلیل من گاهی برای مهاجرت شعر می نوشتم. ضمن اینکه در این جریان خودم برای یک دوره تحصیل به هندوستان مهاجرت کردم تا در رشته ادبیات انگلیسی و مطالعات فرهنگی از دانشگاه پنجاب هندستان کارشناسی ارشد بگیرم. در آنجا هم احساس دوری و غربت را بیشتر تجربه کردم با وجودی که هند یک سرزمین بسیار آشنا برای مردم افغانستان است و درد و رنج غرب در آنجا کمتر دیده می شود اما به هر حال دوری از وطن سخت است. منظورم از این حرف ها این است که مجموعه این تحولات و اتفاق ها محتوای مجموعه کوچه دلفین ها را می سازد. یعنی جنگ و فقر ریشه دار تاریخی در افغانستان و آورگی مردم ما که چندین نسل است ادامه دارد و این شرایط جدید که اتفاقاً خود ما هم گرفتارش شده ایم و پیوستیم به آن آوارگان تاریخی ( تاریخ معاصر افغانستان).
این نخستین موفقیت کارهای شما نیست، مجموعه( گلادیتورها هنوز هم میمیرند) برنده کتاب برگزیده نهاد جامعه مدنی افغانستان شد و فیلم نامه بهشت خاموش جایزه بهترین فیلم نامه در مجموعه جوایز( رومی آوادز) شد و حالا هم کوچه دلفین ها، می خواهیم بدانیم که چاشنی اصلی نبشته های شما و جوهر اصلی کار شما چه است؟
مجیب مهرداد: من به عنوان کسی که در یک خانواده سیاسی بزرگ شده ام و بحث های تاریخ معاصر افغانستان بخشی از قصه های خانوادگی ما بوده است. بنده از دوران کودکی با نابرابری و بی عدالتی در تاریخ افغانستان و استبداد سیاسی در تاریخ معاصر افغانستان آشنایی داشته ام و هنوز هم به عنوان یک روزنامه نگار (به عنوان مدیر مسئول روزنامه هشت صبح) با مسایل افغانستان، زندگی مردم و درد و رنج های مردم پیوندی عمیق دارم به همین خاطر شعر من بار اجتماعی دارد و حتی در شعرهای عاشقانه ام هم (چنانچه چند نمونه در این اثر است) شعر بنده عاشقانه اجتماعی است. ما در افغانستان به هیچ وجه نمی توانیم حتی یک لحظه جامعه و درد و رنج هایش را فراموش کنیم.
به دلیل تاریخچه زندگی من به عنوان یک کسی که زندگی حزبی سیاسی داشتیم و فعالیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی می کردیم به همین خاطر این شعرها اجتماعی است.
من فکر می کنم خیلی مهم است شما وقتی زندگی احمد شاملو یا سایر شاعران بزرگ دهه 40 را بررسی می کنید می بینید که آنها آدم های به شدت درگیر امر سیاسی بودند. به همین خاطر شعر من هم اجتماعی بوده دلیل روش زندگی فامیلی و خودم شعر سیاسی بوده و سیاست به معنی اوضاع جاری، وضعیت مملکت و مردمم پیوند داشته است.
آقای مهرداد در مورد سبک شعر خود بگویید بیشتر شما و کار شما تحت تاثیر کدام شاعر جهان و خاص تا شاعر ایرانی قرار دارد؟ در مورد واکنشهای مخاطبان ایرانی توضیح بدهید .
مجیب مهرداد: نظر دوستان در مورد بعضی کار های سبکی که من انجام داده ام، حداقل در آن مجموعه در جاهایی تحت تاثیر جریان های شعر آوانگارد هستم. منتهی در اکثر موارد به یک سبک خاص در آن مجموعه رسیدیم از لحاظ پرداخت که تقریباً میتوانم بگویم شعر های آن مجموعه از لحاظ سبکی منحصر به فرد است غیر آن شعرهایی که جلوه های آوانگارد سبک شعر دهه هفتاد ایران را دارد.
تمام سبک های شعر ایران را خوانده ام اما تحت تاثیر مستقیم هیچ شاعری در ایران قرار نگرفته ام. مثلاً من در مجموعه (ماهیان از رگ هایمان گریخته اند) بیشتر تحت تاثیر «لورکــا» است تحت تاثر تصویر پردازی های لورکا است. از سبک های شعر ساده ایران تا آوانگاردیزم تا به نوع تحت تاثیر (منثور آلن گینزبرگ باشد) که مثلاً سطر های شعری از لحاظ عرضی بسیار طویل و نفس گیر هستند یعنی من مجموع شعر هایی دارم که تحت تاثیر سبک گینزبورگ است. ولی در مجموعه (سربازها) و در مجموعه کوچه دلفین ها تحت تاثیری از داخل یا خارج باشم و برداشت های خود را نوشتیم و کوشش کردیم خودم باشم البته بدون از اینکه کدام ادعای سبکی داشته باشم ولی حداقل تحت تاثیر هیچ شاعری در این مجموعه نیستم.
البته جا دارد که این مطلب را هم اضافه کنم که شعرهایی مثل لحن حماسی مایکوفسکی را خیی دوست دارم، و در جاهاییکه شعر من لحن حماسی دارد تحت تاثیر مایکوفسکی و ویتمن شاعر زبان انگلیسی که هر دو را به زبان انگلیسی شعر هایشان را خوانده ام.
من فکر می کنم از لحاظ لحن و سطر شعرهای من تحت تاثیر شعر مایکوفسکی و از لحاظ ریتم و چیدمان شعر های مایکوفسکی بسیار تند است. ریتم شعر من خیلی کند است مثل ریتم شعر های مثلا آلن گینز بورگ و ویتمن است که سطر های طویل طولانی ندارد و طرف دار آن هم نیستند که زبان شان در شعر بسیار فاخر باشد. به خصوص گینز بورگ یک زبان ساده را بکار می برد چنانچه که شعر های من نیز همین شکل است، ولی واقعیت امر این است که دوستانی که اهل ادبیات هستند با خواندن شعر می دانند که به لحاظ سبکی شعر من کمتر با شاعران معاصر فارسی سنخیت دارد.
من شخصاً شاهدم که نسل با سواد مهاجر افغانستان در ایران و مردم ایران موفقیت اخیر شما را جشن گرفتن و استقبال گرم کردند، نقش همزبانی و تبادل کتاب های ادبی در یکپارچگی تمدن فارسی زبانها از تاجیکستان تا افغانستان و ایران را چگونه می بینید؟
مجیب مهرداد: در حوزه فرهنگ باورم این است که مرزهای جغرافیایی به هیچ عنوان نمی توانند زبان ها را از هم جدا کنند این ها مرز های سیاسی هستند و فرهنگ نمی تواند مرز داشته باشد اساساً تنها چیزی که نمی تواند مرز داشته باشد زبان است.
بنده فرهنگ را به عنوان فرهنگ ملی باور ندارم چون فرهنگ فراتر از جغرافیای سیاسی است. ما در حالی از «فرهنگ ملی» می گوییم که زبان ما، عادات و رسوم ما با بسیاری از کشور های دیگه مشترکات داریم، تمام مردم افغانستان به عنوان یک کشوری که داری تکثر قومی، زبانی و مذهبی هستند با بسیاری از کشورهای همسایه شباهت دارند. تمام اقوام ما با کشور های منطقه پیوند هایی دارند که این پیوند ها می تواند در آینده در یک کشور دموکراتیک و صلح آمیز می تواند مایه غنای فرهنگ ملی باشد.
بنده وقتی که از فرهنگ ملی می گویم منظورم مجموعه از این فرهنگ ها، زبان ها، عادت و رسوم است و به هیچ وجهه برداشت جغرافیای سیای از فرهنگ ملی ندارم. به هر حال من فکر میکنم در آینده باید یک جهان صلح آمیز باشد که اگر از لحاظ سیاسی، امنیتی و اقتصادی جدا هستند حد اقل از لحاظ روابط فرهنگی بین مرزها جدایی نباشد.
من همیشه به این موضوع باور داشته ام. حوزه تمدنی فارسی البته بدون از اینکه من کدام نگاه برتری طلبانه داشته باشم یک بحث یا تعلق عاطفی و فرهنگی است. این مسئله برای من بسیار بسیار جدی است ولی امیدوارم وقتی می گوییم حوزه تمدنی به معنی این باشد که مراد ما شکوفای فرهنگی، کمک به آزادی و رهایی و احقاق حقوق مردم این منطقه از تمام اقوام و زبان ها باشد.
در کنار اینکه تعلق فرهنگی ما باید به شکوفایی اقتصادی منطقه به روابط متقابل دولت ها در آینده کمک کند، شباهت فرهنگی می تواند در سطوح مختلف کمک کند که بتوانیم روابط پرتنش که در منطقه ما وجود دارد از طریق شباهت های فرهنگی کم کنیم و در بستر یک صلح منطقه ای، می توانیم شاهد شکوفایی، یا شاهد تحقق حوزه تمدن فرهنگی باشیم که از آن صحبت می کنیم و حداقل فارسی زبانان سه کشور میتوانند با همدیگر روابط داشته باشند، از یکدیگر بیاموزند بدون اینکه خود را برتر از زبان های دیگر بدانند، با زبان های دیگر در درون مرزهای جغرافیایی و در منطقه پیوند های عمیق ایجاد شود. از زبان های دیگر بیاموزیم و در عین حال ما هم بتوانیم تولیدات فرهنگی خود را به زبان های دیگر پیشکش کنیم. به نظر من تعامل انسانی فرهنگی همین است.
منبع: دیده بان ایران- هادی سعیدی
برای تهیه کتاب مجموعه کوچه دلفین ها (اینجا) مراجعه کنید