چهارراهِ بهرام بیضایی، راهی برای رسیدن به خانه!
بهرام بیضایی در زیر متن قصه عاشقانه - سیاسی "نهال" و "سارنگ"، ابژه وطن را بسان مادری به تصویر کشیده که پدر برای آنکه فرزندان بیخرجی نمانند، به فاحشگی واداشته او را؛ و فرزندان نیز خرسندند از رنج مادر!
به گزارش دیده بان ایران؛ امیرحسین مصلی، نویسنده و روزنامه نگار با ارسال یادداتشی در خصوص انتشار نمایش «چهارراه» اثر بهرام بیضایی نوشت:
امیرحسین مصلی
روزنامه نگار
فیلم تئاتر "چهارراه"، آخرین نمایش "بهرام بیضایی" که در غربت اجرا کرده، ساختار نوپدید تئاتر رسمی کشور را به چالش کشیده است.
ساختاری که در اصل بخشنامههای نوشته و نانوشته وزارت ارشاد است و دیگر نهادهای حاکمیتی؛ به منظور استحاله سانسور در این هنر با تزریق پولهای بادآورده از سرچشمههای نامشخص، به قصد تهی از محتوا کردن آثار نمایشی و ایجاد توهم "اپوزیسیون" بودن برای هنرمندان همسو با اوامر "پوزیسیون". آنهم در لوای آذین بندیهای پر طمطراقی که به نام فرم در غیاب مخاطب واقعی به خورد مخاطبان فستفودی تئاتر داده میشود!
با این اوصاف دور از انتظار نبود منتقدانی که در چنین فضایی به شکل گلخانهای رشد یافتهاند، به "چهارراه" بتازند! چراکه بهرام بیضایی در زیر متن قصه عاشقانه - سیاسی "نهال" و "سارنگ"، ابژه وطن را بسان مادری به تصویر کشیده که پدر برای آنکه فرزندان بیخرجی نمانند، به فاحشگی واداشته او را؛ و فرزندان نیز خرسندند از رنج مادر!
بیراه نیست چنین استعاره آتشینی از وطن و هموطنانی که به نام استقلال، مستعمره شرق و غرب شدهاند اما خوشنودند از دستخوشی که دلالان با کاسبی از وطنشان به آنان صدقه میدهند؛ به مذاق منتقدان صدقه بگیری خوش نیاید که بهرام بیضایی را صرفا برای ایجاد نوستالژی میخواهند و نه رواج تفکرش! تا با چنگ به ریسمانی که او بافته است در تاریخ ادبیات نمایشی و صحنه تئاتر این مرز و بوم؛ به آثاری اعتبار ببخشند که در تضاد با روح روشنفکری است. روحی که در کالبد آخرین اثر بهرام بیضایی هنوز هم زنده است! همانند خانهباغ دوران کودکی "نهال" و "سارنگ" که افراد بی نام و نشان سندش را با نیرنگ تصاحب کردند به منظور کوبیدن و ساخت آسمان خراش؛ اما در پایان این قصه هم هنوز مادری هست که به فرزندش "امید" سفارش کند، یادت بماند از من درباره باغ بپرسی!
خوانندگان محترم می توانند جهت تماشای این تئاتر به اینجا مراجعه فرمایند.