گزارشی از شهری در خوزستان که ٦٠٠ حلقه چاه نفت دارد اما آب و امکانات ندارد/ سبز اما سیاه
جاده تخت اهواز- ماهشهر از بخش غیزانیه میگذرد. «غیزانیه یعنی جایی سبز و فرحبخش». زمین خاک است و خوزستان بهار خشکی دارد در بهمن ٩٥. از سبزه تنها بر شاخ درختان اکالیپتوس و مورت و کُنار نشانی هست. رود کوپال خشک است و نخلها بیآب و زمینهای دیم امسال هم عقیم ماندهاند
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران، شهروند نوشت؛ حسین و زینب را آغشته به نفت سیاه از چاله بیرون کشیدند. هوا گاوگم بود که ترس به دل مادر ریخت که این بچهها کجان، اما خبری نشد. در خانه همسایه را به ضرب کوفته بود و داد کرده بود که حسین نیامده، همسایه پریشانتر از مامانحسین گفته بود همین چند ساعت پیش توی کوچه بازی میکردند. زنها چرخی زدند حوالی خانه و زیر درخت، زینب را سیال در حوضچه نفت یافتند که خوابیده بود و تنش آرام تکان میخورد. غروب بود در خوزستان و خورشید زخمخورده در سرخی آسمان غوطه میخورد و فرو میرفت.
١٤سال گذشته از آن غروب و آن اتفاق. خبر غرقشدن دو کودک در حوضچه ضایعات نفت جایی درج نشد.
مادر حسین هنوز کتابهای حسین را نگه داشته، کلاس اول بود. «دلم نیامد، هم کتاباش را نگه داشتم و هم یه دست لباسش را.» اشک میگردد در دو چشم سیاه. دخترها پشت در ایستادهاند به تماشا و گوش به مادر دارند. «شرکت نفت گفت پدرش را میگذارم سر کار نگهبانی. اما نکرد.»
کسی نمیداند چه در ذهن حسین و زینب میگذشت در آن نیمروز. از مدرسه فارغ شده بودند و سرخوش حوالی روستا بازی میکردند که چشمشان افتاد به میوهها. «به هوس میوه بالای درخت رفته بودند. وقتی رسیدیم جنازه حسین پیدا نبود. اما زینب که کاپشن پوشیده بود، روی نفت شناور بود.»
شرکت نفت ١١میلیون دیه داد. دورتادور حوضچه را حصار کشیدند. «زود آمدند و گفتند رضایت بدهید، دیه را هم دادند. اما ما به بدبختی میان این هوای آلوده و روستای بیامکانات ماندیم و هنوز زندگی میکنیم.» پدر حسین از راه میرسد. بیکار است.
نفت به جای آب شرب
جاده تخت اهواز- ماهشهر از بخش غیزانیه میگذرد. «غیزانیه یعنی جایی سبز و فرحبخش». زمین خاک است و خوزستان بهار خشکی دارد در بهمن ٩٥. از سبزه تنها بر شاخ درختان اکالیپتوس و مورت و کُنار نشانی هست. رود کوپال خشک است و نخلها بیآب و زمینهای دیم امسال هم عقیم ماندهاند. لولههای نفت در دوسوی جاده و میان روستاها میخزند و پیش میروند به سوی بندرماهشهر تا نفت آنجا بار کشتیهای غولپیکر شود. نفتی که خوزستان را سر زبانها انداخت.
غیزانیه شرق شهر اهواز است و چاه نفت دارد. ٢٠٠، ٣٠٠، ٦٠٠ یا ٧٠٠چاه نفت. تعدادش محل بحث است. عبداله، جوان اهل روستای نزهه میگوید چه فرقی میکند مهم این است که اینجا نفت دارد اما این دارایی تاثیری در زندگی ما نداشته. استاندار خوزستان یکماه پیش در جلسه شورای سلامت گفته است بخش غیزانیه ٦٠٠حلقه چاه نفت دارد اما از آب شرب سالم محروم است. «غیزانیه یکی از بخشهایی است که بنده در حدود ۶ماه که مسئولیت استانداری را به عهده گرفتم، جوابی برای مردم آن ندارم.»
غیزانیه ٩٦ روستا و ٢٧هزار نفر جمعیت دارد. تازه تبدیل به بخش شده، عامر مجدمی، رئیس شورای روستای نزهه و عضو شورای بخش غیزانیه به زهرخندی این بخششدن را توضیح میدهد، پیش از توضیح درِ مضیف (اتاق پذیرایی) را باز میکند و بفرما میزند و بساط چای و قهوه عربی را مهیا میکند و شعری عربی در نوازش میهمان میخواند: «ای میهمان وقتی به خانه ما آمدی اینطور مییابی که ما میهمان هستیم و تو میزبان. بله. بعضی از مشکلات ما هنوز به گوش پایتخت نرسیده.»
روستای نزهه حدود ٦٠٠ تا ٧٠٠خانوار دارد و جمعیتش ٣هزار تا ٣٥٠ نفر است. «مساحتش هم بالغ بر ٥هزار کیلومتر مربع است. اشتغال مردم زمانی دامداری و کشاورزی بوده اما به دلایلی نشد. بعضی پیرمردها به دلیل علاقه هنوز کشاورزی سنتی میکنند. کمبود آب بزرگترین معضل ما است. هیچ ارگانی مسئولیت این مشکلات را بهعهده نمیگیرد. سالهایپیش در این زمینهای هموار در ٣٠هزار هکتار زمین بخش، انواع برنج و صیفی و هندوانه میکاشتند. مردم باغ داشتند و خرما. اینجا بالغ بر ٦٠٠چاه دارد...»
حساب سرانگشتی میکند که بعد از ٣٧سال چه چیزهایی میتوانستند داشته باشند اما ندارند. بعد از انقلاب ٨سال درگیر جنگ شدیم درست، بعدش هم ٥سال سازندگی، بعدش چه؟ چیزی از آبادانی ندیدیم. ما در طول این سالها افزایش جمعیت داشتیم و امکاناتمان کمتر شد.»
پرندههای وحشی دیگر نمیآیند
سحرگاه پنجم خرداد ١٢٨٧ که نفت در عمق ١١٨٠فوتی فوران کرد، سرنوشت دشت خوزستان عوض شد. اگر ویلیام دارسی بعد از آن تلگرام برگشته بود و نفتی در دل مسجد سلیمان نمیجوشید... اما دارسی از دستور سرپیچی کرد و نفت در چاه شماره یک جوشید و بالا آمد و اقتصاد صنعتی جای کشاورزی و بازرگانی را گرفت. بعد که نفت در چاههای مسجد سلیمان فروکش کرد، مرکزیت به اهواز رسید. روستای نزهه در ٤٠کیلومتری اهواز است. «اینجا پیشرفتی نکرد. هنوز پلهای روستاها چوبی است. چاه نفت هم هست، چاهها از سال١٣٤٠ احداث شده و اضافه شدند. مگر جایی که نفت هست را شهرک نفتی نمیشناسند. پس اینجا چرا اینطور ماند.»
احمد، پسرعموی مجدمی داخل میشود. برادرش در تأسیسات نفتی کرمانشاه کار میکند. «در حالی که شرکت مارون ٦ روبهروی خانه آقام است، از سند زمین پدرم کم شده.
الان از در خانه ما بیایید بیرون، دو تا از مارونهای بزرگ را میبینید. این دو تا سرجمع ٢٠٠چاه دارند و یک واحد نمکزدایی که مازاد تصفیه نفت را به دل خاک میدهد. آن وقت برادرم ١٠ساعت در راه کرمانشاه است. ٢٥روز کار میکند، ٥روز استراحت.»
مجدمی شورا سرتکان میدهد: «برای هر سانتیمتر خاک مرغوب صدسال زمان لازم است. این مواد را میدهند به خورد خاک و قاطی سفرههای زیرزمینی میشود. در بارندگی اخیر سیل کوچکی آمد و از فرصت سوءاستفاده کردند، بعضی از این آقایان حوضچههای جمعآوری مواد سمی را به بهانه بارندگی باز کردند. این مسأله حتی روی مسأله بیولوژیکی اثر گذاشته. ما روباههایی دیدهایم که از نهر رد شدهاند و موهای پایین تنشان ریخته یا دو رنگ شده. پرندههای وحشی دیگر اینجا نمیآیند.»
زغالها در منتقل الو میگیرند: «همسایگی با نفت جز بیماری و تخریب اراضی و بیکاری جوانان ثمری برای ما نداشته. اگر میشد نفت را بردارند و ما را برگردانند به دامداری و کشاورزی بهتر میشد.» میخندد. «با این حجم تولید و پمپاژ نفت رئیس اوپک باید این منطقه را بشناسد.»
«گاز مایع بشکهای ٤٥٠دلار، درست است؟» از قیمت نفت و گاز بحث به گاز شهری میرسد که هنوز ٢٠ خانوار روستای نزهه و اطرافش از آن بهرهای ندارند.
«٤سال است بخش شدهایم و هنوز ٧٠درصد روستاها بیگاز هستند. ما در نزهه از ٥سال پیش گاز داریم ٢٠خانوار ندارند، پیمانکار در لولهگذاری اشتباه کرد. ٢٠خانوارند در نزهه و غیزانیه بزرگ و عوده از قلم افتاده و تحت عنوان نقاط پراکنده تعریف شدهاند و هرسال میگویند پیمانکار نیست.»
قهوه آماده است. «بفرمایید، این اسپرسوی ما است.» میگوید سالهای جنگ همین نفت بلای جانشان بود. «مدام استرس داشتیم چون دشمن، مارونها و چاهها را هدف قرار میداد. ٨سال صدای شلیک ضدهوایی شنیدیم. سال ٦٣ هواپیما آمد بالای سر همین روستا. موشک زدند. یادم هست یکبار میهمان داشتیم. همان ساعت جمع کردند و رفتند.»
«یک سوال، در این ٩٦ روستا آیا یک سالن ورزشی چند منظوره نباید وجود داشته باشد یا زمین چمنی؟»
سوالها یکی دو تا نیست. «من فشارخون دارم. وقتی شب حالم بد بشود باید با ماشین خودم٤٠کیلومتر رانندگی کنم تا برسم به بیمارستان شهر. والله در یک روستایی مادربزرگشان را با تراکتور برده بودند که توی راه مرده بود. آنجا هم نفت هست. در جایجای غیزانیه چاه نفت هست. اینجا آزادراه زدهاند و من هر بار که برای سرکشی به روستاها میروم باید از گیت رد شوم و عوارض بدهم. شاید روزی ١٠ بار هم پیش بیاید که بروم آن طرف. این منطقی نیست. هست؟»
احمد که پایین مجلس نشسته استکانهای شسته را آماده میکند تا بار دیگر از چای لبریز شوند. اینجا مردم برای پختوپز آب میخرند. «آب لوله مثل آب کارون است.»
کارون در کام جوانی که پشت دخل بقالی نزهه ایستاده تلخ است. «این روستاها مشکل آب آشامیدنی دارند. خیلی از مردم دستگاه تصفیه ندارند. آب میخرند. ٤٥کیلومتر راه است و پمپ بنزین نداریم. بهخاطر بنزین تا کسی دم مرگ نباشد آمبولانس به شهر نمیرود. بچه همسایه دستش شکسته بود، نبردند.»
مجدمی میگوید: «آب؟ در پرآبترین استان کشور ما آب نداریم. آب کشاورزی که دیگر وجود ندارد. چند وقت پیش شکستگی لوله باعث شد مردم یک ماه بیآب شوند. آب یکی از ملزمترین چیزهاست. آب لوله هفتهای دوبار وصل میشود برای ٤-٣ ساعت. اما چه آبی؟ پساب. در زمستان همش گل است. آنها که لولهکشی ندارند ١٧هزار و ٥٠٠ تومان حواله میکنند که برایشان مخزن آب بیاورند.»
مجدمی پیشنهادی هم دارد: «ما ٥ کیلومتر از کارون فاصله داریم. اگر کوپال فصلی را احیا کنند، وضع بهتر میشود. زمین مسطح است، دردسر زیادی ندارد. به وزیر کشاورزی نامه دادیم که حداقل کوپال را احیا کنید.
ببینید چندسال قبل برای بیمه اراضی گفتند، حقابه بدهید. من به نمایندگی رفتم و گفتم خوشحالم که حقابه میگیرید، گفتند همه کشاورزها ناراحتند. گفتم خب باید بهجای حقابه آب مرا تأمین کنید. گفتند وقتی آب قطع میشود، پولت را پس میدهیم. کشاورز هم بیمه کرده اما چه فایده. بهخاطر همین بعضیها دارند مهاجرت میکنند به شهر.»
شهر برای اهالی فقط آب حیات نیست که امکان تحصیل کودکان و بهویژه دختران سودای شهر رفتن را داغتر میکند. از این ٩٦روستا فقط دو روستای غیزانیه و نزهه دبیرستان دخترانه دارند.
احمد مجدمی میگوید: «بروید مدرسه مارون ٦ را ببینید. تأسیس دهه ٤٠ است. فرسوده است.»
در مدرسه روستای مشرحات هر صبح ٩٥ و بعدازظهرها ١٢٠دانشآموز در دو کلاس تنگ هم مینشینند و درس میخوانند. این روستا مدرسه دیگری هم دارد که تنها یک چهاردیواری است با حصاری فروریخته و جای خالی پنجرهها. دیوارهای مدرسه به همت یک خیر بالا رفته بود اما از سر سهلانگاری به خرابهای بدل شده. حیدر سنجری، رئیس هیاتمدیره دهیاران بخش غیزانیه میگوید بارها با آموزشوپرورش و شرکت نفت نامهنگاری کرده. استاندار هم در بازدید اخیرش دستور مرمت داده، اما هنوز اقدامی نشده است.
جوانهای روستای نزهه دور میدان نشستهاند به تخمه شکستن، میگویند مدرسه هست اما بدون امکانات، حتی سرایدار ندارد. مجدمی برای رفتوآمد دختران به شهر هم پیشنهادی داشته: «دهربع کم، چند تا اتوبوس شرکت نفت کارمندها را میبرد سرکار. میتواند این بچهها را هم ببرد. یک اتوبوس میتواند کل این منطقه را احیا کند. یک جوان معتاد به درد نظام نمیخورد. مادر بیسواد به درد جامعه نمیخورد.»
اما پیشنهادهای مجدمی اقبالی نداشتهاند. «الان دارند لولههای با قدمت ٣٠سال را جمع میکنند. التماس کردیم چند تا نهر داخل روستا داریم که به جای پل، چوب گذاشتهاند. اگر این لولهها را میدادند با هزینه خودم سیمان میکردم. گفتند نه، بیتالمال است، انبار میشوند. ما هم که نگفتیم بیاجازه این کار را بکنند. اما قبول نکردند.»
مجدمی میایستد وسط جاده، جاده و لوله، دو خط موازی که کیلومترها میروند تا نقطهای در افق سرخ گم شوند. «در همه این سالها اینجا تغییر نکرده. یک تکه از مسیر روستایی را آسفالت کرده بودیم. من به شوخی به معلم بچهها گفتم حالا بچههایتان هم شیک میشوند. معلم فردا آمد گفت، باور کن روحیات بچهها فرق کرده بود. میخندیدند. قبلش چکمهها گلی بود. ناراحت بودند. با این جادههایی که ما داریم اگر به ١١٥ زنگ بزنیم نیمساعت طول میکشد که برسند. راستی، ما اورژانس شبانهروزی هم نداریم.»
دود بیکاری وزباله
ماهیفروش با وانت میچرخد توی ده و به زبان عربی مشتریها را میخواند. ماهیها دیر زمانی است از دریا جدا ماندهاند و هنوز دهانشان به حیرت باز است.
زن دمپاییهای آبی را روی زمین میکشد. با کیسهای پرتقال از بقالی درآمده. «ما اینجا نفت و گاز داریم، اما فقط آلودگیاش به ما میرسد. آلودگی و گردوغبار. زبالهها را آخر جاده پلیسراه میسوزانند. هر بار که آتش بزنند، یک هفته همهجا پر دود میشود. در روستا هم مردم زباله را در خیابان رها میکنند، درخواست کردیم ماشینی بیاید هر شب زبالهها را ببرد، رسیدگی نکردند. جوانها بیکارند. آن جماعت را ببینید کنار مغازه، بینشان فوقدیپلم هم هست. خیلی شانس داشته باشد، بنایی میکند.» بیکاری را احمد مجدمی هم از صبح چند بار یادآوری کرده، نمونهاش برادرش که مجبور شده برود کرمانشاه. «درد اکثر جوانهاست. از شهرستانهای دیگر نیرو میگیرند. حداقل اگر نیروی فنی پیدا نمیشود، آشپز و نگهبان که هست، چرا باید از شهرهای دیگر بیاورند.»
مجدمی میگوید: «درصد اعتیاد بالاست و اکثر دلایل روحی. من چند وقت پیش از جوانی که میخواست وام ازدواج بگیرد پرسیدم چه شد آخر، گفت هیچ، سه ماه است میروم و میآیم وام ازدواج جور نشد. سه تا ضامن میخواهد. آخر کدام جوان اینجا شانس را داشته باشد ضامنی پیدا کند که هم در همان شعبه حساب داشته باشد، هم چک برگشتی نداشته باشد و هم ضامن بیش از دو سه نفر نشده باشد. همین است که درصد وام ازدواج ما منفی است.»
رئیس هیاتمدیره دهیاران بخش، شرکتهای حاضر در منطقه را میشمارد: مارون یک، مارون ٤، مارون ٦، یونیت یک، واحد بهرهبرداری، کارون ٤، انجیال ٧٠٠، انجیال ٨٠٠، شرکت گاز مایع ٦٠٠، تأسیسات کریت کمپ، تفکیکگر شادگان، آزمایشگاه نفت، کارخانه اتان پتروشیمی مارون، واحد اسید سیالات شرکت ملی حفاری، واحد نمکزدایی شرکت کارون و ...
صاحب بقالی شارژ تلفن همراه میفروشد. پشتسرش یک ردیف کفش خاک خورده از جعبههایشان بیرون زدهاند. میگوید: «اینجا هر کس اینترنت بخواهد باید برود اهواز. نت اینجا ضعیف است. از یک شب به بعد میشود استفاده کرد. درخواست دادیم رسیدگی نکردند.»
جوانهای تازهنفسی به بحث میآیند. از آبونان و درس و آسفالت میگویند و به چاه میرسند. «چند بار هم گوسفند افتاده توی حوضچه اضطراری نفت. توی روستای عوده دو تا اسب افتادند توی چاه. راستی یک دختر و یک پسر هم چندسال پیش افتادند، اهل روستای نمره سه، روبهروی مارون بودند.»
در نمره سه هوا بلاتکلیف است، شب هنوز همهجا را سیاه نکرده، رد خون آفتاب بر سورمهای آسمان است. دو در آهنی روبهروی هم باز است و هر دو خانواده بیرون ایستادهاند. مادر زینب بعد از مرگ دخترش، دختر دیگری به دنیا آورد و اسمش را زینب گذاشت.
مشکلات منطقه از نگاه حیدر سنجری، رئیس دهیاران بخش غیزانیه
تأمین آب شرب: بیش از ٤٧روستای بخش غیزانیه که در دو دهستان مشرحات و غیزانیه ساکن هستند، آب شرب ندارند و ٤٠روستای دیگر در هر ٧٢ساعت فقط ٥ساعت نوبت از طریق شبکه لولههای فرسوده موجود امکان دسترسی به آب دارند. شبکه آبرسانی نیازمند تعمیر و احداث شبکه جدید است. پروژه جامع آبرسانی بخش غیزانیه در سال گذشته بهعنوان پروژه ملی معرفی شده است. همچنین پروژه آبرسانی شعیمیط با محوریت روستاهای مشرحات به علت کمبود اعتبار فعلا تعطیل است.
مدارس: با همت مسئولان بخشداری، فرمانداری و استانداری در یکسال گذشته ١٢مدرسه یک و دو کلاسه و در سالجاری ٨مدرسه یک و دو کلاسه (مدارس کانکسی) ساخته شده است، اما مدارس تخریبی همچنان در روستاهای دارای مدارس با قدمت ٣٠ و ٤٠ساله نیاز به کمک دارند بهویژه در روستاهای صفیره، منیثر، عنیت، امالدیای یک، بیوض، غدیر حبسه، عوده، ابوکبریه، ابیرش، رحمانیه، گراییه، ابویرو، صحینات، غیزانیه بزرگ (دبستان پسرانه) و مشرحات. همچنین یک مدرسه کانکسی در روستای طویله یباره و یک مدرسه خانگی در روستای سید رمضان است که نیاز به ساخت مدرسه یک و دو کلاسه دارند.
کشاورزی: بیش از ٣٠هزار هکتار زمین مستعد در بخش غیزانیه وجود دارد که فقط ١٠هزار هکتار از آن ( ٦هزار دیم و ٤هزار آبی) کشت میشود که به علت خشکسالی و کمبود باران و نبود بودجه کافی برای لایروبی کوپال، تنها رودخانه بخش این مقدار هم در سالهای گذشته کشت نمیشود و متاسفانه طرح ٥٥٠هزار هکتاری مقام معظم رهبری شامل اراضی کشاورزی بخش غیزانیه نمیشود.
راه ارتباطی روستایی: از مجموع ١٥٠کیلومتر راه خاکی شهرستان اهواز بیش از ١٣٠کیلومتر و از ١٥٥کیلومتر راه شوسه بیش از ١٤٠کیلومتر آن در بخش غیزانیه است که تقریبا ٨٨درصد راههای شهرستان اهواز را تشکیل میدهد.
روستاهای مشرفه کوچک، منیثر، شریفیه، روزنه، ابوکبریه، هور سیدعلی، خیط الرمله، یعار، کریدی، سلمانه، حلوه فای، حلوه جامع، شعیمیط، ملچ، بطره (ساختمان)، طویله بزرگ، طویله کواکب، طویله سیدجعفر، طویله یباره، عوده کوچک، امطرفه، طنبوره رویشد، امالدیای یک و گراییه راه ارتباطی ندارند.
اشتغال: متاسفانه بهکار نگرفتن نیروی جوان و بااستعداد بومی بخش از سوی مدیران نفتی و بستهبودن در همیشگی دفاتر آنها به سوی اهالی بخش معضلی دیگر از مشکلات منطقه است که لازم به بررسی و دستورات مقتضی از سوی مقامات وزارت نفت و همکاری بیشتر آنها در این زمینه است.
تلفن و اینترنت:با عدم تجهیز مراکز ارتباطی موجود در بخش غیزانیه بیش از ٥٠روستای بخش غیزانیه با عدم آنتندهی مناسب مواجهاند و ٧٠درصد روستاهای بخش از اینترنت کاملا بیبهرهاند درصورتی که برای انجام کوچکترین خدمات اینترنتی مجبور به مراجعه به شهر هستند.
درمانگاه: عدم استقرار پزشک شبانهروز در دو مرکز بهداشتی بخش که در روستاهای غیزانیه و نزهه (غیزانیه کوچک) دایر هستند، موجب بروز مشکلات بسیاری شده است.
سالن ورزشی و فنیوحرفهای: نبود امکانات و سالن ورزشی در تمامی روستاهای بخش غیزانیه، عدم تعمیر و تخصیص بودجه کافی برای راهاندازی سالن فنیوحرفهای موجود در مجاورت ساختمان بخشداری که میتواند نقش مهمی در آموزش جوانان برای راهاندازی اشتغالهای خانگی و غیره داشته باشد.
عمران روستاها: فقط ٢٠روستا از بخش غیزانیه با این حجم منابع نفتی و درآمد میلیاردی از اعتبارات ارزش افزوده جهت عمران روستاها برخوردار هستند و ٦٧روستای دیگر هیچگونه اعتباری جهت بهسازی و آسفالت معابر دریافت نمیکنند.
گازرسانی به روستاها: از مجموع ٨٧ روستای بخش غیزانیه فقط ٢٠روستا دارای شبکه گاز روستایی هستند.
محرومیتزدایی: متاسفانه تاکنون نگاه زیادی به محرومان دور افتاده در روستاهای بخش فاقد راه آسفالته نشده و همین موضوع سبب شده تا تعداد بیش از ٢٥٠خانوار مشتمل بر بیش از ٧٥٠نفر که واقعا محتاج کمترین نیازهای روزانه خود در بخش هستند، مشاهده شود و فقر بهطور کاملا ملموسانه در بخش بین مردم احساس شود که خوشبختانه بهتازگی در سال جاری با همت بسیج سازندگی و کمیته امداد و تأسیس یک خیریه در بخش از سوی اهالی و بهصورت کاملا خودجوشانه حرکتی برای رفع نیازهای محرومان کلید خورده تا شاید بتوان کمی از درد و مشکلات مردم رفع شود که این مورد بسیار مهم نیز نیازمند بررسی و همت مسئولان برای رفع هر چه سریعتر است.
روشنایی معابر: فقط ٢٥روستا از مجموع ٨٧روستای بخش غیزانیه دارای روشنایی هستند و همین مقدار نیز در دوسال گذشته با همت مسئولان محترم صورت پذیرفته است.
نرگس جودکی /شهروند