مهربانیهای خالی
غرفهداران: سبدهای مهربانی تقریبا همیشه خالی است نیره توکلی، جامعه شناس: مردم به مشارکت اجتماعی علاقه دارند اما باید در مسیر درست هدایت شود
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران، شهروند نوشت؛ سالن هنوز خیلی شلوغ نشده، ساعت از ٣٠: ١٠ صبح گذشته و صدای چرخهای خرید از دور میآید. چرخ زنان و مردانی که برای خرید میوه و سبزی و گوشت و لبنیات آمدهاند. سالن میدان میوهوترهبار جلال آلاحمد رنگی است؛ زرد و نارنجی و قرمز و سبز. خیار و موز و پرتقال و سیبهایی که برق زده روی میز غرفهها چیده شدهاند. کیسههای نایلونی با همین رنگیها پُر میشود و مستقیم میرود روی ترازوی صندوق. مشتریان از در آهنی سبزرنگ رد میشوند، سرشان را کمی به راست میچرخانند و مسیر را ادامه میدهند. سمت راست، قفسه سفیدی است: «نیاز نداری بذار، نیاز داری بردار» این را با خط نستعلیقی روی پارچه سفیدی نوشتهاند و بالایش هم اضافه کردهاند: «سبد مهربانی» که نقطه مهربانیاش، سیب قرمزی است، قفسهها، آن پشت دیوار قایم شدهاند، به زحمت میشود آنها را که آن ساعت از روز هنوز خالی است، دید؛ خالی مثل گوشه دیوار سالن میوه: «مردم خیلی کمک نمیکنند، زیاد ندیدم روی این قفسهها میوهای بگذارند.» این را یکی از غرفهداران که محصولات لبنی میفروشد، میگوید: «دو سه ماهی است که این قفسه را گذاشتهاند اما معمولا پر نمیشود؛ فقط گاهی بعضیها که میوه زیاد میخرند، آن بخشی که خیلی به درد نمیخورد را بر میدارند و میگذارند در این قفسهها؛ تبدیل به آشغالدانی شده است. پولش را بگذارند بهتر است.» آن یکی، فروشنده غرفه میوه است با دستکش پلاستیکی، چنگ میزند به میوهها و مشتی را داخل کیسه میگذارد و میگوید: «بعضی وقتها میبینم کسانی میآیند و کیسه میوهای میگذارند روی قفسه. معلوم نیست کسی که اینها را بر می دارد، واقعا نیاز داردیا ندارد. بعضی وقتها یک کیلو و دو کیلو سیب و پرتقال دیدم که روی این قفسهها باشد، اما سریع برش میدارند.» این را میگوید و برای مشتری کناری، دو کیلو خیار پر میکند. کمی آن طرفتر، روی نیمکت سبز، زنی مشغول جابهجا کردن میوههایش است: «من تا حالا ندیدم کسی چیزی بگذارد، اما دیدم کسانی که نیازمند هستند معمولا در این سالنها رفتوآمد میکنند، میآیند میایستند کنار مشتریها و از آنها میخواهند یکی دو کیلو میوه برایشان بخرند. برای خودم هم زیاد اتفاق افتاده، همان جا برایشان میوه میخرم. اما تا حالا جداگانه میوه بخرم و بگذارم روی این قفسه، نه اینکار را نکردم.» نگاهی از دور به قفسه سفید میاندازد، انگار بار اولی است که آن را میبیند.
انتهای سالن در شیشهای است، سمت راستش میز کوچکی است و چند سبد حصیری کوچک با پرتقال و خیار و لیموشیرین و سیب قرمز. بالای میز بنری نصب شده: «طرح عرضه میوه رایگان برای کودکان.» انگار با قفسه قبلی رقابتی دارد و برنده هم شده است. میز پر از میوه است: «این را شهرداری یکی دو ماهی است که گذاشته و غرفهها را موظف کرده به نوبت، از هر میوه چند کیلویی بشویند و روی این میز بگذارند، این میوهها برای بچههاست. اما شما اینجا بچهای میبینید؟» این را یکی دیگر از غرفهداران میگوید: «مسئولان میدان میوهوترهبار ما را موظف به این کار کردهاند بدون اینکه پولی به غرفه داران بدهند، امروز هم نوبت ما بود.» مرد جوان با لهجهای که دارد اینها را میگوید و جعبه پرتقالها را از زمین برمیدارد و هل میدهد به داخل غرفه. حرفش درست است در آن سالن حتی یک کودک هم دیده نمیشود: «مردم از کنار این میز رد میشوند و خیاری پرتقالی چیزی برمیدارند و میروند، در حالیکه این میوهها برای بچههاست، اما بچهای هم نیست که اینها را بخورد، مشخص نیست برای چه این کار را کردهاند. شب میشود میبینی سبد هنوز پر است.» آن یکی، همکارش است، میآید جلو: «کاش اینها را به آدمهای نیازمند بدهند بخورند. این طور که فایده ندارد.» او ادامه میدهد: «باید به کسی که واقعا نیاز دارد، بن داده شود، تا معلوم شود چه کسی نیاز دارد.» زنی با چرخش از راه میرسد، نگاهی به میز پر از میوه میاندازد و میرود: «یکی، دو ماه است که این میز میوه را میبینم، اما تا به حال ندیدم کسی از روی این میز چیزی بردارد. اصلا نمیدانم چه کسی این میوهها را میگذارد. میگویند برای کودکان، اما بچهای اینجا نیست. حالا شاید روزهای تعطیل یا عصرها بچهها بیشتر بیایند، نمیدانم.» او پیشنهاد دیگری میدهد: «کاش این میوهها را به بچههایی که بیرون از این سالنها جوراب میفروشند، میدادند یا مثلا بچههایی که در خیابانها هستند. آنها بیشتر به این میوهها نیاز دارند.»
خارج از سالن، دفتر مدیریت، مردی پشت میز نشسته. یکی از مسئولان میدان میوهوترهبار است. اسمش را نمیگوید اما دلیل عجیب و قابل تاملی برای در نظر گرفتن میز میوه برای کودکان ارایه میدهد: «این ایده خود ماست که برای بچهها میز میوه رایگان بگذاریم، برای اینکه آنها تشویق شوند همراه پدر و مادرشان به این مرکز بیایند و آنها را کمک کنند. ما میخواهیم مثل زمان خودمان که همراه والدینمان برای خرید میرفتیم، آنها هم پدر و مادرشان را همراهی کنند، میوه میگذاریم تا خوششان بیاید.» میز میوه برای کودکان، هیچ ارتباطی به ماجراهای مهربانی ندارد. همین مسئول ادامه میدهد: «این میز با قفسه مهربانی متفاوت است. قفسه مهربانی برای کمک به نیازمندان است. همه میادین هم این قفسه را دارند، حالا یکی، دو ماهی میشود. برای آنهایی است که قدرت خرید میوه ندارند تا بیایند و از اینجا میوههایشان را بردارند. بعضیها ماهی یکبار هم میوه نمیخورند.» اینها را میگوید اما ظاهرا خبر ندارد که میوهای نیست تا نیازمندان از آن تغذیه کنند.
قفسههای خالی
سبد مهربانی تنها محدود به این میدان میوه و ترهبار نمیشود. کمی مانده به انتهای خیابان جلال آلاحمد، بالاتر از میدان آرش کمانگیر، میدان ترهبار دیگری است. جلوتر از در ورودی، درست چسبیده به غرفه بزرگ میوه و سبزی، سبد مهربانی دیده می شود. این یکی هم خالی است: «مردم باید این قفسه را پر کنند، اما هیچکس میوه نمیگذارد، تنها کسانی که اینجا میوه میگذارند ما هستیم و غرفه بغلی.» این را مسئول غرفه میوه میگوید و ادامه می دهد: «ما موظف به پر کردن این قفسهها نیستیم، اما گاهی خجالت میکشیم از خالی بودنش، به همین خاطر، چند قلم میوه روی آن میچینیم، خیلی سریع هم تمام میشود، در چشم بر هم زدنی.» مرد جوان بلندقدی است، سفارش یکی از مشتریان را میگیرد و ادامه میدهد: «در تمام این بازار، همین یک قفسه وجود دارد. در این مدت هم جز یکی، دوبار ندیدهام کسی روی این قفسهها میوهای بگذارد.» اینجا هم مثل خیلی از میدانهای میوه و ترهبار، شب که میشود آنهایی که نمیتوانند میوههای خوب بخرند، پیدایشان میشود تا تهمانده میوه و سبزیها را ارزانتر بخرند یا بدون اینکه پولی بدهند، بردارند: «ساعت٣٠: ٠٦، ٧ شب که میشود، حدود ١٠، ١٥ نفری هستند که هر روز میآیند و میوههایی که ما میخواهیم از میدان خارج کنیم را برمیدارند. اینها واقعا نیازمند هستند. باید به اینها کمک شود.» او میگوید: «اوایل که این قفسه را گذاشتند، گاهی پیش میآمد مشتریان کیسه میوههایشان را برای چند دقیقه روی قفسه بگذارند، اما وقتی برمیگشتند، خبری از کیسهها نبود.» زنی کنارش ایستاده و کیسه میوهها را جابهجا میکند: «من اولینبار است سبد مهربانی را میبینم. خودم تا به حال چیزی نخریدهام، اما خودمان خانوادههایی را میشناسیم که نیازمند هستند و به آنها پول میدهیم.»
مردم زیاد اعتماد نمی کنند
قفسه مهربانی، همه را یاد دیوار مهربانی می اندازد، دیوارهایی که سال گذشته، خیلی از خیابان های شهر را به نام خودشان کرده بودند:« نیاز داری بردار، نیاز نداری، بذار.» اینها شعارشان بود، دیوارهایی که پر بود از بلوز و شلوار و کفش و پالتو، برای آنهایی که تنشان به لباس هایی که داشتند، گرم نبود. حالا از این دیوارهایی که پارسال عکس شان، اینستاگرام را پر کرده بود، کمتر از انگشتان یک دست مانده. یخچال ها هم بعد از آن آمدند، یخچال های مهربانی که حالا جز اسم چیزی ازشان نمانده. سبدهای مهربانی هم ادامه همین
مهربانی هاست که طرح های ناموفق قبلی را تداعی
میکند. طرح هایی که برای یک دوره، آنهم با هیجان، اجرا شد و بعد از آن دیگر هیچ. زالی، مسئول روابط عمومی خیریه شهر امید است. خیریه ای که سالی دو بار در ماه رمضان و عید نوروز، سبدهای مهربانی در میان نیازمندان توزیع می کند: « تا جایی که اطلاع دارم
بسته های مهربانی، میدان های میوه و تره بار خیلی موفق نبوده و استقبال زیادی از آنها نشده است. این کارها، نیاز به کارشناسی دارد، باید برایش تبلیغ شود، تا مردم بدانند چنین اقداماتی صورت می گیرد تا مشارکت کنند.» او حرف های دیگری هم می زند:« متاسفانه مردم اعتماد زیادی به این فعالیت ها ندارند و نمی دانند که واقعا این کمک ها به دست نیازمندان می رسد یا
نمی رسد. از سوی دیگر، برخی از نیازمندان هم هستند که در مکان های عمومی مثل میدان های میوه و تره بار، شاید خجالت بکشند که به این قفسه ها نزدیک شوند.» زالی بر این نظر است که باید برای بالا بردن مشارکت مردم در کارهای خیر، کارهای جدیدی انجام شود:
« جوانان خیلی به فعالیت در این حوزه ها علاقه دارند، اما متاسفانه این اقدامات خیلی زود، تکراری می شود، این اتفاق برای دیوار مهربانی هم افتاد، به سرعت هم از مد رفت، این نوع مهربانی ها نیاز به هدایت دارد.»
نیره توکلی، جامعه شناس هم با مسئول روابط عمومی موسسه خیریه شهر امید، هم نظر است. او به «شهروند» می گوید:« در ابتدا باید فهمید که منطق این داستان چیست. باید دید که فکری پشت این گونه مهربانی هست؟» این جامعه شناس معتقد است که در بخش توزیع مواد غذایی مانند میوه، باید نظارت وجود داشته باشد، باید سازمان یافته باشد و از سوی گروه های خاصی اجرا شود:« به اعتقاد من مساجد یا
حسینیه ها، ظرفیت اینگونه اقدامات را دارند، مستمندان و نیازمندان باید بدانند که مثلا جایی مانند مسجد، محلی است برای گرفتن برخی کمک ها. ما نمونه نه چندان موفق این مهربانی ها را در دیوار مهربانی دیدیم، آنجا فضای مشخصی برای نگهداری از این لباس ها نبود و
لباس ها زیر برف و باران خراب می شوند و دیگر رغبتی برای دیگران ایجاد نمی کرد که وسایل شان را آنجا بگذارند.» توکلی ادامه حرف هایش را می گیرد و به تاثیر اطلاع رسانی اشاره می کند:« برای سبدهای مهربانی، اطلاع رسانی خوبی نشده، من خودم اصلا از این ماجرا اطلاعی نداشتم، مردم باید بدانند که این سبدها، جای چه نوع میوه ای است، نباید میوه های خراب و به درد نخور در این سبدها گذاشته شود، از سوی دیگر باید این موضوع مشخص شود که افراد نیازمند از این
میوه ها استفاده کنند، بر این اساس بهتر است که روی این کارها نظارت شود و به صورت سازمان یافته انجام شود.» به گفته این جامعه شناس، مردم مشارکت اجتماعی در کارهای خیر دارند، اما باید در راه و جهت درستی هدایت شود.