زشت، بی هویت، آشفته
دکتر مصطفی بهزادفر : شهر را مانند انسان میتوان با نمودها یا نمایانگرهایی خواند. یکی از این نمودها طبیعت است. ما وقتی به اصفهان فکر میکنیم همان دم یاد زاینده رود میافتیم. یا در مورد تهران خیابان ولیعصر(عج) به ذهنمان میآید. در مورد این خیابان هم بیشترین چیزی که برای ما مهم است، درختان این خیابان است. یعنی اگر درختان این خیابان را حذف کنیم، دیگر همان خیابان نیست.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران، شهروند در شماره امروز خود نوشت، کافی است با سری بالا چند گام در شهر بگردی و نگاهی به دور و اطرافت بیندازی تا ببینی در چه اوصاف اسفباری زندگی میکنی. ساختمانهایی بیروح و زشت، بیهیچگونه ربطی به ساختمانهای کناری، بی ربطی آشکار یا نهان به انچه از آن به هویت فرهنگی یک سرزمین کهن تعبیر میشود و... که در کنار هم متاسفانه شهری زشت و بیروح را ساخته اند. این حقیقت تازه یافته را آن وقت اگر بگذاری کنار این واقعیت آماری که فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی در ایران در مقایسه با متوسط جهانی تعداد به مراتب بیشتری را تشکیل میدهند، به تناقض گیج کنندهای میرسی. اینکه این همه معمار و آرشیتکتی که همه ساله تربیت میشوند، آیا نگاهی منتقدانه به وضع و حال معماری محل زندگیشان ندارند؛ و اگر دارند، چه راهکارهایی برای برون رفت از این شرایط نابهنجار پیشنهاد میکنند.
جدی یا فانتزی؟
مهدی حجت، استاد دانشگاه به یک نکته اساسی معماری اشاره دارد: بحث اصلی این است که آیا معماری یک تجمل بی کاربرد و فانتزی است یا چیزی که تأثیر بر زندگی انسان دارد؛ و جواب خوشبختانه روشن است. یک معمار با ساختهاش به مصرف کنندگان میگوید که چه حالات و رفتاری باید داشته باشند. وقتی پنجره هست یعنی از این نقطه باید نگاه شود. این جنبه رفتاری معماری است؛ و توجه کنیم که معمار علاوه بر این، حالات انسانها را نیز تحتتأثیر قرار میدهد. این را همه متوجه میشوند که وقتی وارد فضایی میشوند حالاتشان تحتتأثیر فضا قرار میگیرد. دیوارهای یک اتاق اگر قرمز، زرد یا سفید شوند روحیات آدمهای اتاق تغییر پیدا میکند. انسان هم جز رفتار و حالات چیز دیگری نیست و زندگی نیز تجلی رفتار و حالات. اینها یعنی معمار طراح ساختمان نیست، بلکه طراح شکل زندگی انسان است. بنابراین باید بگویم بزرگترین کاری که معماری میکند تأثیر گذاشتن بر سبک زندگی انسان است.
اصالت انسان
چرا این همه انتقاد از معماری امروز به عمل میآید؛ چه کمبودی این اعتراضات را باعث شده؟ حجت ریشه اینها را در بی توجهی معماران به ذات انسان میداند: گذشتگان به دلیل تبعیت از سنت اجتماعی کیفیت تعامل با دیگران را میفهمیدند و میدانستند کی، کجا و چگونه باید با همدیگر باشند؛ و بدین ترتیب فضای مسجد ومیدان و بازار و حسینیه را برای با همدیگر بودن میساختند. در محلههای قدیمی گشودگی فضایی زیادی هست متشکل از چند درخت، چند فضای برآورده شدن مایحتاج مردم (سقاخانه، بازار، حمام و آرایشگاه) و شاید هم یک مسجد کوچک. اینها جاذب مردم هستند. گذرها حتی سربسته بودند تا مردم زیر آفتاب و باران و برف هم بتوانند تجمع کنند. این سلسله مراتب که در مقیاس کلانش میادین بزرگ و راستههای بازار را شامل است، با یک ریتم شریانی آرام تقسیم میشوند به کوچه و پسکوچه و بن بست؛ و اینها نیز میرسند به فضاهایی خصوصیتر. داخل خانه نیز این سلسله مراتب حاکم است؛ یک قسمت بیرونی وجود دارد و یک قسمت خصوصی یا اندرونی. این سلسله مراتب در تمام شئون زندگی ما حاکم بود. در داخل خانهها هم بود. اما الان وقتی در آپارتمان را باز میکنید در بیشتر موارد اولین در، در توالت است. درحالیکه در خانههای قدیمی این امور ثانوی در گوشههای دورتر قرار داشتند. امروز این سلسله مراتب از میان رفته و این معضلی بزرگ است.
علی رضا بندرآباد معمار، شهرساز و مدرس دانشگاه توجهش معطوف بخش دیگری است: پروتیگو مجموعهای بود که درسال ١٩٥٦ بهعنوان مسکن ارزان ساخته شد؛ اما شانزدهسال بعد بدلیل معضلات اجتماعی بسیاری که براثر بی توجهی به نیازهای روان شناختی ساکنین مجموعه بهوجود آمد تخریب شد. این نشان از تأثیر محیط بر رفتار انسان دارد. اما در کشور ما فضاهای مسکونی از آن نوع در قالب شهر و شهرکهای جدید به کرات ساخته میشوند؛ کسی هم توجه نمیکند که در آینده چه تأثیراتی روی روح و روان ساکنانش خواهد گذاشت. این واقعیات اثبات شده که محیط در ایجاد یا کاهش تنش در انسان نقش دارد، را یکسره نادیده گرفته و به آزمودن آزمودههای شکست خورده دیگران میپردازیم و انتظار موفقیت نیز داریم...
دکتر سیدامیر منصوری دکترای تاریخ معماری از دانشگاه سوربن نیز در این مورد میگوید: خانه پیش از اینکه در آن زندگی و صاحب خاطره شویم، چیزی نیست جز یک ساختمان خشک و خالی؛ و این خاطرات ماست که آن را تبدیل به خانه میکند. اما آیا اینکه فضاهای مسکونی امروز ما این قابلیت را دارند که خانه نامیده شوند یا نه؛ حکایتی است دیگر...
اکبر دبستانی، مدیرعامل جامعه مهندسان داخلی در مورد اینکه چرا خانه امروزی از حد خوابگاه فراتر نیست، میگوید: معماری یعنی فعالیت آگاهانه و هنرمندانه برای رسیدن به امنیت و سلامت و کیفیت؛ به نحوی که طراح با در نظر داشتن مسائل زیباشناسی و توجه به کانتکس و توجه به زمینه که شامل اقلیم، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و حتی سیاست است، بتواند پاسخگوی نیازهای کارفرما، کاربر و ساکن باشد. این یعنی کیفیت. ملموسترین خروجی کیفیت هم جز این نیست که در کاربر و ساکن احساس خوشایندی به وجود آورد؛ داشتن احساس خوشایند هم یعنی حال خوب. درواقع داشتن حال خوب عصاره معماری است.
مهدی دبستانی درباره کیفیت در معماری چنین ادامه میدهد که کیفیت از دیدگاه معماری در سه پارامتر آسایش، آرامش و آراستگی ایجاد میشود. آراستگی معنایش در خود واژه آشکار است. منظور از آسایش، آسایش جسم است. آرامش هم بیشتر با روح و روان سروکار دارد.
محمد رضا درستی در این سرفصل از این منظر که احساس و ادراک انسان از محیط چگونه شکل میگیرد؛ وارد بحث میشود. او عقیده دارد که عدهای معتقدند انسان براساس اطلاعات ذهنی یا گنجینه دانستههایش محیط را شناسایی میکند؛ عده دیگری نیز باور دارند پالسهای آمده از محیط باعث شناسایی محیط میشود. او این دو نوع نگاه به این موضوع را وابسته به دوگانه همیشگی نگرش پدیدارشناختی افلاطون و ارسطو، ابنسینا و مثلا شیخ اشراق و البته در روزگار مدرن دوگانههایدگر و سوسور نامیده و اضافه میکند که تاثیرات محیط روی انسان تأثیراتی فیزیکی است. مهندس درستی با این مقدمه وارد بحث حریم شده و در تعریف حریم با ذکر اینکه با طرح کلمه حریم تمام ذهن به این سمت میرود که قرار است در این بحث محدوده تعریف شود میگوید: تمام مبحث حریم بحث تعریف محدوده نیست؛ اینگونه نیست که بگوییم یک فضا اگر بسته باشد یعنی حریم بهتر رعایت شده. این حوزه رفتاری حریم را در روابط آدمیان هم میشود ردیابی کرد. هر کسی حریم خودش را دارد. درواقع هر کسی تا حدی اجازه نزدیک شدن به آدم را دارد. شما با بعضیها دست میدهید، با بعضیها هم دست میدهید و هم روبوسی میکنید، با برخی هم فقط از دور احوالپرسی میکنید. درواقع هر شخصی در اطراف خود یک حباب فرضی دارد که یا کسی را به این حباب راه نمیدهد و یا اینکه افراد معدودی اجازه ورود به این حباب را دارند. مهندس درستی با عنوان کردن اینکه این حبابها که درواقع فضاهای شخصی هر فردی هستند در صورت برخورد و تداخل شرایط آزاردهندهای را برای اشخاص به وجود میآورند، کمبود چنین نگاهی را در معماری آسیبزا و باعث بسیاری از کمبودها دانست.
محمدرضا درستی در ادامه میگوید: انعطافپذیری در فضای معماری از ویژگیهایی است که ارزش یک معماری را روشن میکند. باید توجه داشت که این انعطافپذیری با عوامل و عناصر و موادی قابل حصول است و درواقع با این المانها میتوان یک فضا را به حریم بدل کرد. مهندس درستی اضافه کرد: البته باید توجه داشت که حوزههای روانی این قضیه شدیدا مربوط میشود به امکانات، اختیارات، نیازها، شرایط و نیز ایدئولوژی جامعه. معمار باید با توجه به ایدئولوژی و دیدگاه جامعه بتواند نگاهی متناسب با آن شرایط را در طراحی و ساختههایش داشته باشد. مثلا در دوره مدرنیسم چون بنا را بر داشتن زاویه دید میگذارند، در بناهایشان از پنجرههای بزرگ استفاده میکنند؛ حالا ما همان کار را تکرار میکنیم، با این تفاوت که ایدئولوژی و فرهنگ متفاوتی داریم و برای جبران این تفاوت سه ردیف پرده جلوی پنجره آویزان میکنیم. این بیفکری نیست؟
شهر ما خانه ما
دکتر محمدسعید ایزدی نویسنده و استاد دانشگاه و معاون وزارت راه و شهرسازی از معماری بناها گذر کرده و به کلیت شهرهایمان نگاه دارد: شهرهای ما نیز مثل ساختمانها با افت منزلت کیفی مواجهند. او کمتوجهی مدیران و معماران را دلیل افزایش روند صعودی این افت و ریشه و عامل اصلی افت کیفی شهرها را نیز شهرنشینی شتابان و عدم توازن و تعادل در گسترش شهرها بیان میکند. او با اشاره به تخریب و از دست دادن هر روزه و مداوم داشتههای سنتی و فرهنگی و عناصر هویت ساز در مناطق قدیمی شهرها این اتفاق را باعث دچار شدن جامعه به بحران هویت دانسته و چنین میافزاید که متاسفانه انچه ساخته میشود نشانی از سنت و گذشته و سبک زندگیمان ندارد و بحران هویت را تشدید میکند. دکتر ایزدی آشتی دادن این مناطق با زندگی معاصر در عین حفظ پیوند و رابطه با گذشته را راهی برای غلبه بر این معضل بزرگ عنوان میکند. طرحی با چارچوب مفهومی به نام اندیشه ایرانشهر که در دستورکار قرار گرفته و قرار است ضمن بازخوانی آنچه در گذشته وجود داشته، بتواند این محدودهها را با شهر و زندگی معاصر پیوند دهد، راه پیشنهادی ایزدی است...
مهندس محمدمهدی فخیمی اما به آینده طرحهای دولتی خوشبین نیست. او با اشاره به اینکه در معماری سنتی ایران، معیار انسان بوده و همه چیز برای آرامش و آسایش او مهیا میشده، بافت فرسوده شهری امروز را فقط از نظر ظاهری و کالبدی فرسوده دانسته و اظهار داشت که آدمها، سبک زندگی و روح حاکم بر این بافتها به هیچوجه فرسوده نیستند و در یک قدم زدن کوتاه هم میتوان زندگی و تبلور زندگی را در مناطق این بافت به نظاره نشست. در ادامه اظهار امیدواری میکند که معماران و مدیران و متولیان در برخورد با این مناطق به فکر خاطرات اهالی این مناطق نیز باشند...
شهرهای زشت
هرکس حتی اگر یک بار به کشورهای دیگر و خصوصا اروپایی سفر کرده، قطعا این سوال را از خود پرسیده که چرا شهرهای ما زیبا نیستند؟ دکتر سید امیر منصوری نگاهی روان شناسانه به این موضوع دارد: اگر یکی بپرسد آیا تهران زیباست؛ میگویم بله؛ چون ویژگیهایی دارد پر از خاطره، معنا، احساس آشنایی و تعلق. البته وجوه معیوبی هم دارد: آشوب سیمای شهر، آلودگی، آشفتگی رفت و آمد و... وجوه معیوب این شهرند که باید اصلاح شوند. دکتر منصوری زیبایی را در دو سطح مختلف تقسیمبندی میکند: یکی زیبایی در شی است. یعنی اینکه چیزی و در اینجا منظری به خودی خود زیباست یا نه. نگاه پیشرفتهتر اما به زیبایی در چشم مخاطب میپردازد. مخاطب زیبایی چیزی را با ویژگیهای کمالی و خاطره و سابقهای که دارد ارزیابی میکند. چنانچه چیزی خاطره ساخته باشد، آشنا باشد یا بهرهای از کمال داشته باشد، برای ما ارزشمند و به تبع آن زیباست. به عقیده دکتر منصوری هرچه رابطه مردم با شهر بیشتر باشد، حس تعلق آنها به شهر قویتر و غنیتر خواهد بود.
شهرهای بیهویت
دکتر مصطفی بهزادفر شهرساز و عضو هیأتعلمی دانشگاه علم و صنعت نگاهی متفاوت به موضوع دارد: شهر را مانند انسان میتوان با نمودها یا نمایانگرهایی خواند. یکی از این نمودها طبیعت است. ما وقتی به اصفهان فکر میکنیم همان دم یاد زاینده رود میافتیم. یا در مورد تهران خیابان ولیعصر(عج) به ذهنمان میآید. در مورد این خیابان هم بیشترین چیزی که برایمان مهم است، درختان این خیابان است. یعنی اگر درختان این خیابان را ازش حذف کنیم، دیگر همان خیابان نیست. دکتر بهزادفر در ادامه سخنانش طبیعت، زمین و زمان را از عناصر شکل دهنده فرم یا ریخت شهر نامید و گفت: ریخت ترکیبی از اشکال است، به نحوی که این اشکال در کنار هم قرار گرفته و معنای جدیدی از کنار هم قرار گرفتن آنها حاصل آید. شهر بهعنوان یک پدیده انسان ساخته بازتاب دهنده ویژگیهای شخصیتی و هویتی انسان است. این هویت و شخصیت تابع ارزشهایی است که مردم باور دارند. درواقع ارزشها تابع باورها هستند. این ارزشها سنجهها و معیارهایی دارند که به آن هنجار یا نرم میگویند. مثلا همه با هر باوری ارزشی دارند به نام زیبایی. نظم، تناسب، ترکیب، تقارن و تنوع از نمودهای زیبایی هستند که جز معماری در زندگی روزمره هم کاربرد دارد. در کل میتوانم بگویم هویت و باورهای مردمان هر شهری را در ریخت شهرشان میتوان یافت.
نکته تأسفبار ماجرا آنجاست که نشانی از هویت در شهرهامان نیست. سردار سیدمحمد باقرزاده رئیس سابق بنیاد حفظ آثار و ارزشهای انقلاب اسلامی در تأیید این مدعا با اشاره به اینکه تهران بهعنوان بزرگترین و مهمترین شهر ایران نشانی از هفده شهریور، سیزده آبان، میدان انقلاب و بیست و دوم بهمن ندارد، به خاطر این کمبود از معماران انقلاب اسلامی انتقاد کرد. او یادمان سازی برای شهدا را در این راستا خواند و با اشاره به اینکه جز شهدای دفن شده در گلزارها در سراسر کشور ١٣٩١ شهید گمنام در مکانهایی خارج از گلزار شهدا دفن شدهاند؛ عنوان کرد که از این میان برای ٥٩١ شهید بنای یادمان ساخته شده است و بقیه نیز در دست مطالعه و اقدام و عمل است. او هدف از این یادمانها را ترویج دایمی و بدون تعطیل فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت و هویتسازی برای شهرها عنوان کرد...
از نگاهی دیگر نیز میتوان به معماری نگاه کرد و آن بحث کاربردی معماری و امنیت و ایمنی آن است. بارها در مورد زلزله خیز بودن تهران و آسیبپذیری این شهر صحبت شده؛ و حالا احمد اصغریان جدی استاد دانشگاه، متخصص مهندسی جنگ، عضو ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران و یکی از اعضای دفتر سازههای امن در زمان جنگ به صحبت در این مورد پرداخته و مفاهیم ایمنی و امنیت را واژههای کلیدی بحث معرفی کرده و میافزاید: این دو واژه متفاوتند. ایمنی در مورد مباحثی چون زلزله و... کاربرد دارد، اما امنیت کنار تهدید میآید. اینکه نباید شیشه بزرگ در ساختمان کار شود ایمنی است. مثل جلیقه ضد گلوله پلیس. درست است که پلیس باید روی هوش و اسلحهاش تکیه کند، اما اگر اشتباهی شد یا اتفاقی تصادفی رخ داد این جلیقه او را حفظ میکند. اصغریان جدی ضمن انتقاد از معمارانی که در سالهای پس از جنگ روند تهدیدات را از یاد برده و در طراحیهاشان به مسأله امنیت اهمیتی قایل نمیشوند، به پراکندگی، پخشایش و عدم تمرکز بهعنوان دیگر متغیرهای افزایشدهنده امنیت اشاره کرده و افزود: دفاع غیرعامل به این معنی نیست که اصلا تهدیدی متوجه ما نشود یا به عبارتی اصلا نمیریم. بلکه این دفاع هزینه مردنمان را برای دشمن افزایش میدهد. در ادامه احمد اصغریان جدی با اشاره به مثالی چون تهران که محل تمرکز جمعیت، سرمایه، تأسیسات، نخبگان، ساختارها و... شده؛ این را از مصادیق بی توجهی به امنیت ذکر کرد: تهدید که هیچ؛ اگر خدای نکرده بلایی چون زلزله بر این شهر حادث شود میدانید چه میشود؟ شاید هزار بار بدتر از هاییتی رخ دهد. آنجا را نیز که یک کشور انقلابی ضد آمریکا بود، آمریکاییها به بهانه انساندوستی گرفتند. این یعنی تهدید.
باید و نبایدها
راه درمان این آشفتگی و بیسروسامانی چیست؟ چگونه باید بر این معضلات غلبه کرد؟ مهندس حمید رضا نیلی طراح فضاهای شهری و مدیر سازمان زیباسازی شهر تهران چنین میگوید: برای رسیدن به این هدف باید چند مسیر را به موازات هم طی کنیم. یکی اینکه برای فضاهای مختلف – منطبق با هویت و ماهیت آن فضا - پروژههای طراحی شهری گوناگون تعریف کنیم. در گام بعدی باید برای بافتهای مختلف شهرمان طرحهای مختلفی تهیه کنیم. به موازات این گامها هم باید بخشی از آشفتگیهایی که ذهن شهروند را درگیر کرده و باعث اغتشاش بصری میشود حذف کنیم. اما بیشتر از هر چیز این را باید در یاد داشت که اگر مسائل فرهنگی کهن بومی یک جامعه در برنامهریزی شهری و طرح جامع شهری یک شهر مدنظر قرار نگیرد، به جرأت باید گفت عملا این طرح برای آن مردم و آن جامعه نیست.
نگار باباخانی / شهروند