تحلیل خواندنی تقی آزاد ارمکی از واکنش رسانهها به درگذشت آیتالله هاشمی: خداحافظی با لبخند و پیروزی!
استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفت: جمهوری اسلامی یک سیاستمدار درجه یک را از دست داد؛ کسی که حاضر بود بازی راه بیندازد و خودش تنها تماشاگر نباشد بلکه بازی کند و آبرویش را بگذارد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران، تقی آزاد ارمکی ساعاتی پس از انتشار خبر درگذشت یار دیرین امام؛ نگاهای موشکافانه به روزنامههای بیستم دی (یک روز پس از درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی) و نحوه پرداخت آنها به خبر فوت این سیاستمدار بزرگ ایران داشت. او در تحلیل کلی خود چنین بیان کرد: وقتی همه روزنامهها را نگاه میکنم به جز چند مورد که آقای هاشمی را خیلی کماهمیت جلوه دادهاند و آن را مانند یک خبر سوم یا حتی چهارم قلمداد کردهاند، بقیه روزنامهها خبر درگذشت آیتالله هاشمی اولیت اولشان بود.
این جامعهشناس با بیان اینکه «این امر؛ مهم بودن خبر و حادثه را نشان میدهد» گفت: بودنش به عنوان خبر اول اجنتابناپذیر است؛ خصوصا باتوجه به زمانی که این اتفاق افتاد و نحوه فراگیری آن در شرایطی که بیشتر شبکههای مجازی در طرح و توزیعش موثر بودند تا رسانههای رسمی ملی و رسانههای خبری.
استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران یادآور شد: این اتفاق در شرایط غیرقابل پیشبینی و در زمانی که روزنامهها تقریبا تمام صفحاتشان را بسته بودند؛ به طور ناگهانی اتفاق میافتد و یک ناباوری را در فضای فرهنگی و اجتماعی کشور موجب میشود. از این منظر دقت در روزنامههایی که به خبر درگذشت آیتالله هاشمی پرداختهاند؛ قابل توجه است؛ هم به لحاظ نحوه ظهور یک خبر در حوزه رسانه و هم واکنشها و عکسالعملهای آنها.
آزاد ارمکی با بیان اینکه «وقتی به تصاویر روزنامههایی که خبر درگذشت آیتالله هاشمی را منتشر کردهاند؛ نگاه میکنیم چند نکته اساسی را میتوانیم دریابیم که به نظرم قابل تامل است» گفت: اول اینکه آیتالله هاشمی درحالیکه خندان است با زمانه خودش وداع میکند. عکسها عموما از روبرو هستند و در هیچیک از آنها آقای هاشمی؛ گرفته و گریان نیست. کسی نیست که دچار افسردگی شده یا شکست خورده و آن را پذیرفته باشد. بلکه احساس پیروزی میکند و همچنان خندان است. او دستهایش را بلند کرده و از خداوند متشکر است یا دارد با مخاطبش ارتباط برقرار میکند.
او ادامه داد: در و اقع این تصاویر با مخاطب حرف میزند و خیلی هم مستقیم حرف میزند. خندان، شاد و با روحیه بودن را با مفهومی مانند «سردار خداحافظ» یا «هاشمی خداحافظ» میرساند که انگار هاشمی میگوید «خداحافظ دوره تاریخی من»؛ دورهای که من در آن زیست میکردم؛ با رفتن من تمام میشود.
این استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، با اشاره به نکته دیگری که در این تصاویر میشود دید، گفت: تصاویر هاشمیِ آخر را نشان میدهند تا هاشمیِ اول. به جز یک روزنامه که تصویر دوره جوانی آیتالله هاشمی را آورده است همه روزنامهها تصویری از دوره کهولت و لحظههای آخر او را استفاده کردهاند.
ارمکی ادامه داد: «خداحافظ هاشمی» در این عکسها یعنی هاشمیای که در آخر این حوادث و درگیر آنهاست و شاد است و احساس پیروزی میکند نه یاس و ناامیدی و همین هاشمی است که خداحافظی میکند. نسبت به چه چیزی خداحافظی میکند؟ به مخاطبش میگوید خدافظ؛ او یک دوره تاریخی را نمایندگی میکند که میگوید آن دوره به نوعی به پایان رسیده است.
ارمکی خاطرنشان کرد: استنباط دیگرم این است که از پایان یک دوره هم سخن میگوید؛ دورهای که تا حدود زیادی به خود هاشمی معطوف است و هاشمی در آن بازیگر اصلی بوده است. یک بازیگری که او شروع کرده، بازی کرده، چالش تولید کرده و درگیر چالش شده، مورد اتهام قرار گرفته و حادثه و گرفتاری برایش درست شده و گرفتار شده است. او انگار میگوید «ها... این دوره به سر آمد؛ آخیش...» و تمام. و پایانِ این دوره را اعلام میکند.
او با بیان اینکه «در این تصاویری که از هاشمی در روزنامهها کار شده، سوگ؛ کم است» گفت: من در این تصاویر، شکست، سوگ و بدبختی خیلی کم دیدم؛ غالب این صفحات تصویری رنگی است و آدمی در کلوزآپ قرار داشته و صورتش نزدیک است و تمام ماهیچههای سر و صورت و چشمها در تصویر به وضوح دیده میشود.
این جامعهشناس، به شفاف، روشن و زنده بودن تصویرها اشاره کرد و گفت: این به نظرم نکتهای است که به نوعی القا میکند «با تمام وجود آمدهایم» یعنی اینطور نیست که پشت چیزی یا گروهی پنهان شده باشد و از دور به طور مثال در حال خدافظی باشد. بلکه چشمهای آیتالله هاشمی در اغلب این عکسها دیده میشود و میدرخشد و دستهایش رو به بالا قرار دارد.
آزاد ارمکی تصریح کرد: وجود چنین نشانهها و تصاویری در صفحه اول روزنامهها بدین معنی نیست که قرار است چنین نگاهی در مورد هاشمی ادامه پیدا کند.
او با بیان اینکه «آیتالله هاشمی با این نحوه رفتنش به سرعت خود را تبدیل به یک پدیده تاریخی هم میکند» گفت: فضای عمومی روزنامهها مدام در مورد او شروع به تامل میکنند و به داوری و قضاوت میپردازند. و یک دوره تاریخی را با آیت الله هاشمی توضیح میدهند. اتفاقی که در مورد آیت الله هاشمی افتاده بود این است که او تا لحظه آخر، دوره تاریخی خود را روایت و داوری کرد، در آن بازیگری کرد، قضاوت کرد و حرف زد. و همینها، این آدمها را وا میدارد تا هاشمی را از یاد نبرند.
ارمکی ادامه داد: هاشمی از آن دسته افراد نیست که باید بروند تا تازه آدمها بفهمند چه چیزی میخواسته بگوید؛ هاشمی در زمان حیاتش خیلی داوری کرد و خیلی جاها حاضر بوده. برای همین فکر میکنم به عنوان یک عنصر مهم تاریخ معاصر ایران مطرح خواهد شد و بازیگران دیگری متاثر از او و در حاشیه و در ارتباط با هاشمی مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. تاریخ ایران خیلی نباید دنبال این بگردد که آیتالله هاشمی را «با» دیگران بررسی کند؛ بلکه معتقدم بیشتر، دیگران را «با» هاشمی مورد توجه و تامل قرار خواهد داد.
استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به چند ساحتی بودن آیتالله هاشمی گفت: او یک بازیگر صرف سیاسی یا دینی نیست؛ بلکه رفت و برگشتهای او را در حوزههای مختلف باید دید و از همین نظر است که شما فردا، پس فردا و در روزهای آینده خواهید دید که آدمها به داوری او خواهند نشست. رسانهها و تحلیلگران و افراد، به قضاوت نشسته و هاشمی را به چالش خواهند کشید یا اینکه از آن سوالات جدیدی را درباره فهم تاریخ معاصر ایران پیدا خواهند کرد و این به نظرم موضوعی است که آینده فضای رسانهها و فضای عمومی را شکل خواهد داد.
تقی آزاد ارمکی با بیان اینکه «به نظر من، انتظاری که آیتالله هاشمی از خودش داشت با مرگش محقق شد» گفت: این انتظار، تصویر عشقش به امیرکبیر بود؛ کسی که در دورهای میخواهد بسازد و مشکلاتی در راه این ساختن وجود دارد، کسی که تا آخر ایستاد. شاید بتوان گفت هاشمی پروژههای ناتمام کمی از خود باقی گذاشت و همین نشان میدهد او با غصه نرفته است.
او ادامه داد: دیگران ممکن است غصه بخورند اما تصویری که از او ارائه میشود تصویری توام با غصه نیست. این پروژه «تمام» پروژه اوست؛ کسی که با جمهوری اسلامی آمده و تا اینجا رسیده است. یعنی از جمهوری اسلامی، از سازندگی، دینداری و از چانهزنی عبور نکرده است. این چهار نکتهای است که آیتالله هاشمی آن را خیلی پی میگرفت. او همیشه کسانی را که از این چهار اصل عبور میکردند؛ بسیار مورد انتقاد قرار میداد.
استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه خیلیها اصرار داشتند هاشمی را ضدتوسعه قلمداد کنند، گفت: اما او همچنان خودش را مدعی توسعه در ایران معرفی میکرد. اینها مواردی است که هاشمی با آنها ماند و با هاشمی مانده است.
آزاد ارمکی تصریح کرد: امکان قضاوت و داوری در مورد آیتالله هاشمی به همین دلیل پراکندگی و ساحتهای متفاوت بازیگری او، هم در حوزه آکادمیک و هم در حوزه سیاسی و روشنفکری و امثال آن فراهم میشود.
این جامعهشناس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به دورنمای روزهای آینده و برخورد فضای عمومی و رسانهای با درگذشت آیتالله هاشمی گفت: یک جایی عدهای از رسانهها اصرار خواهند کرد که هاشمی را از دستور کار خود خارج کنند و این حقشان است؛ در مقابل، عده دیگر او را همچنان تیتر اصلی خود خواهند کرد که آنها هم حقشان است. هردوی اینها به این معناست که بحث اصلی جامعه ایران حداقل از زمان انقلاب اسلامی تا امروز بدون هاشمی رفسنجانی قابل توضیح نیست.
او ادامه داد: آیتالله هاشمی بازیگریهای مهمی در جمهوری اسلامی کرده و افت و خیزهای مهمی داشته است؛ جریانهای مهمی را تولید و نیروی اجتماعی ایجاد کرده است. نیروی اجتماعی که با هاشمی ایجاد شده؛ با درگذشت او نمیمیرد و همین نیرو شروع به بازبینی و بازاندیشی در مورد خودش، رابطهاش با کلیت نظام اجتماعی و نظام سیاسی و هاشمی خواهد کرد.
استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با پیشبینی یکی از جدیترین مباحث مطبوعات در روزهای آتی گفت: فکر میکنم به زودی بحثی با عنوان «جایگزین هاشمی» هاشمی بعدی یا هاشمی دوم و هاشمی دوره جدید مطرح خواهد شد.
تقی آزاد ارمکی با اشاره به اینکه «هاشمی بازیگریهای زیادی داشت» گفت: برخی از بازیگریهای او این بود که نماد توسعه، دین، نظام جمهوری اسلامی و در عین حال چانهزنی به شمار میرفت. خیلی از آدمها میرفتند و با هاشمی درد و دل میکردند و این مساله عجیبی است. طبیعی است با فقدان چنین شخصیتی، مطبوعات در این شرایط دنبال این هستند که بدانند هاشمی دوم و جانشین او چه کسی است؟
او ادامه داد: «جانشین» نه به معنای پدر فرزندی یا حزبی؛ بلکه برای این بازیگری که جامعه ایرانی آن را بسیار لازم داشته و دارد. نیاز به کسی مانند آیتالله هاشمی که حاضر باشد در شرایطی با تمام آبرویش بیاید و بازنده شود. این مرد جسارت عجیبی در مهم کردن امور داشت. این مرد هیچ وقت سعی نکرد بگوید احساس میکنم میبازم پس نیایم. میگفت چون پدیده مهم است پس بازیام را میکنم؛ برد و باخت مهم نبود. همیشه تصور باختن را داشت ولی آمدنش بازیگری آن عرصه را مهم میکرد.
ارمکی تصریح کرد: آیتالله هاشمی فرصتطلب نبود؛ خیلی از آدمها و سیاستمدارها که بازی شبه سیاست ندارند فرصتطلبی میکنند و در شرایط راحت میآیند اما هاشمی شرایط سخت را انتخاب میکرد و آبرو میگذاشت و برای همین هم اتهامهای مهمی دارد. هاشمی در جمهوری اسلامی متهم اصلی است، ولی در عینحال، بازیگر اصلی هم هست.
این جامعهشناس با تاثر یادآور شد: جمهوری اسلامی یک سیاستمدار درجه یک را از دست داد؛ کسی که حاضر بود بازی راه بیندازد و خودش تنها تماشاگر نباشد بلکه بازی کند و آبرویش را بگذارد.
آزاد ارمکی با بیان اینکه «از نبود او نباید احساس نگرانی کرد» گفت: آدم بزرگ که میرود همه ناراحت و نگران میشوند. ولی جامعه ایرانی از این ساحتهای کنشگری واحد گذر کرده است. جامعه ایرانی ساحت اجتماعیاش خیلی فربه و قدرتمند شده و بازیگران متکثر پیدا کرده است اما در حوزه سیاست ما دچار لاغری و ضعف هستیم و برای همین بازیگری مثل هاشمی داشت و به آن نیازمند بود اما در عرصه فرهنگی و اجتماعی خیلی فربه و قدرتمند است و اصلا اینطور نیست که جامعه ایرانی بهم بریزد.
او ادامه داد: اتفاقا بازیگری خوب او در عرصه سیاسی هم خیلی کمک کرده به فربهی حوزه اجتماعی و فرهنگی. خوب بازی کرد و اجازه داد ساحت اجتماعی تقویت شود و طلب اطاعت از حوزه اجتماعی و فرهنگی نکرد. به دلایل متعددی که اینجا جای بحث آن نیست. به همین دلیل است که اتهامات هاشمی خیلی زیاد است. ولی این اتهام نیست بازیهای مختلفی است که او راه انداخته. مخالفانش همیشه هاشمی را توطئهگر قلمداد میکردند اما او بازیگر و بازیساز بود.
استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران یادآور شد: حس تعلق است که آدم احساس میکند بزرگ و عزیزی را از دست میدهد اما از آن طرف در حوزه نظام اجتماعی جای نگرانی نیست چون از این مرحله عبور کرده است. حوزه سیاسی هم جایگزینهایی را طرح کرده و دارد. هاشمی یکی از بهترین بازیگران حوزه سیاسی ایران است و بازیگران جانشین خود و بعد از خود را هم معرفی کرده است؛ اینکه آنها شایسته بازی هستند یا نه را نمیدانم اما امکان بازی را فراهم کرده است.
آزاد ارمکی تصریح کرد: هاشمی به نظرم از یک بازیگر حوزه کنشگر انقلابی تبدیل به کنشگر توسعهای میشود و در نهایت به کنشگر مدنی تبدیل میشود. اما یکسری آدمها هستند که لازم نیست این راه طولانی را طی کنند؛ با این تغییرات راحتتر میتوانند نقش خودشان را ایفا کنند. اما این سوال که «کی؟» را آدمها طرح میکنند. فکر میکنم از این منظر جای نگرانی ندارد.