خبرگزاری نزدیک به سپاه: هاشمی رفسنجانی دچار «خودمرکزپنداری» بود
تسنیم می نویسد:فارغ از خطاهایی که احتمالاً یک رجل سیاسی ممکن است در تاریخنگاری مرتکب شود، هاشمی رفسنجانی به دلیل نگاه «خودمرکزپنداری» که داشت، برخی از وقایع و رویدادها را به گونهای بیان کرده است که نسبت به آنچه روی داده، فاصله دارد و یا اندازه بازنمایی متناسب با اندازه واقعی آن اتفاق نیست. به عبارت دیگر دلیل برخی خطاهای غیرمعمول در خاطرات هاشمی را باید نگاه «خودمرکزپندار» وی دانست.
به گزارش دیده بان ایران؛ خبرگزاری تسنیم نزدیک به سپاه با انتشار گزارشی درباره عملکرد آیت الله هاشمی رفسنجانی و موضوه خاطره نویسی او نوشت: محققان و پژوهشگران تاریخ معتقدند که مجموعه روزنوشتها و خاطرات هاشمی خالی از خطاهای محتوایی و ساختاری نیست؛ خطاهایی که ممکن است عمدی و یا سهوی باشد. در ادامه به صورت تیتروار با ذکر مصادیق و نمونههایی به بیان این خطاها خواهیم پرداخت. اما پیش از آن لازم است به منشایابی این خطاها بپردازیم.
فارغ از خطاهایی که احتمالاً یک رجل سیاسی ممکن است در تاریخنگاری مرتکب شود، هاشمی رفسنجانی به دلیل نگاه «خودمرکزپنداری» که داشت، برخی از وقایع و رویدادها را به گونهای بیان کرده است که نسبت به آنچه روی داده، فاصله دارد و یا اندازه بازنمایی متناسب با اندازه واقعی آن اتفاق نیست. به عبارت دیگر دلیل برخی خطاهای غیرمعمول در خاطرات هاشمی را باید نگاه «خودمرکزپندار» وی دانست. در این نگاه، همه چیز از خود او شروع میشود و همه چیز به او ختم میشود. از این رو وقتی انقلاب و تاریخ را روایت میکند، خود را در مرکز و دیگران را در ارتباط با آن مرکز و در حاشیه تعریف میکند.
1- بزرگ و کوچک کردن اتفاقات: هاشمی رفسنجانی اتفاقاتی را که در آن سهم داشته را برجسته و مهم پنداشته و برخی از اتفاقات مهم را که در آن حضور نداشته، طبیعی جلوه داده است. یکی از این اتفاقات مهم، قیام روز 15 خرداد سال 42 است.
در طول مدتی که هاشمی در پادگان باغشاه خدمت سربازی خود را میگذراند، شیوه مبارزه از سوی امام و یارانش شکل تازهای به خود گرفت و وارد مرحله جدید شد که در نهایت اوج آن در قیام 15 خرداد سال 42 بود، اما هاشمی در کتاب خاطرات خود هرگونه طرح و برنامه در به وجود آمدن واقعه 15 خرداد را منتفی دانسته است: «... میتوانم بگویم که هیچ طراحی دقیقی برای این حادثه نبود، نه از طرف رژیم، نه از طرف ما و نه عوامل خارجی. سلسله حوادثی در جریان مبارزه پیش آمد و به طور طبیعی منتهی شد به این حادثه...» با نگاهی دقیق به کتب تاریخی و اقدامات امام قبل از قیام 15 خرداد میتوان ادعای طبیعی بودن اتفاقات آن روز را رد کرد.
این در حالی است که او حوادث نه چندان تاثیرگذار و مهم مربوط به سربازیاش را آنچنان با حرارت و حماسهسازی تعریف میکند که انگار این حوادث، نقش محوری در آغاز و هدایت نهضت داشته است: «در ایام عاشورا روحیه مذهبی بر آن فضا حاکم بود. باغشاه یکپارچه عزاداری بود... بیست و چند جلسه روضه در هر گوشه باغشاه بود و در هر جلسه یکی از ما مشغول سخنرانی و روضهخوانی... شاید چنین برنامهای با این گستردگی در آن سال استثنایی بود، هم به دلیل حضور ما و هم متاثر از جو بیرون...»
از جمله موارد دیگر میتوان به حضور وی در کمیته سوخت اشاره کرد که در نتیجه آن، ایشان با حضور در جنوب ایران، سخنرانیهایی در حل مشکل اعتصابات ایراد میکند که به نظر خودش آن سفر و این سخنرانیها بسیار پرثمر بوده است: «... من در محل تعمیرگاه مرکزی شرکت نفت در آبادان سخنرانی کردم... سخنرانی من زمینه را به کلی تغییر داد و پیشداوریها و مخالفتها و بدبینیها را از بین برد... زمینه مساعد شد و اعتصابیون با هیئت [حل مشکل سوخت] صمیمانه همکاری کردند... در این سفر، علاوه بر آبادان، از خارک، اهواز و گوره بازدید کردیم و سرانجام به شیراز رفتیم. پالایشگاه آنجا هم مسئله داشت... در مسجد وکیل در جمع مردم شیراز سخنرانی کردیم. سفری کاملاً موفق بود و بسیار جالب. خیلی مهم جلوه کرد و تاثیر عمدهای داشت. هم از نظر رژیم، هم از نظر مردم که مشکلاتشان حل شد و هم از نظر ناظران بینالمللی و خارجی.»
هاشمی در خاطرات خود قیام مردم ایران در روز 15 خرداد سال 42 را به این دلیل که خود در آن حضور و نقش نداشته، طبیعی جلوه داده است.
2- تمجید همیشگی از وی، نگرانی مداوم از دیگران: در خاطرات هاشمی، تمجیدها از وی برجسته و هر آن کس که در تقابل با وی و یا کارنامهاش قرار داشته باشد و یا حتی اندکی تفاوت نظر با او داشته باشد، محل نگرانی است. هاشمی اینگونه نشان میدهد که تا دقیقاً آخرین روز از دوره ریاستجمهوریاش هر کس با او دیدار میکرد، از عملکرد او و دولتش تعریف و تمجید میکرده است و همهچیز تقریباً عالی است. اما با رئیسجمهور شدن خاتمی، از همان روزهای ابتدایی دولت آقای خاتمی همه چیز به یکباره نگران کننده میشود و دیدارکنندگان از اقدامات دولت جدید ابراز نگرانی میکردند.
در خاطرات روز 10 فروردین 76 هاشمی آمده است: «[آقای یحیی آلاسحاق]، وزیر بازرگانى، براى تبریک عید و گزارش وضع خوب توزیع در ایام عید آمد. سپس آقاى [علی] شمخانى، [فرمانده نیروی دریایی] آمد و درخواست کرد، در مراسمى که براى معرفى قدرت دریایى ایران در سایه سازندگى دوران مسئولیت من مىگیرند، شرکت کنم و اصرار داشت دست من را ببوسد که براى حفظ شخصیت فرماندهان، مخالفت کردم. گفت در اهواز نذر کرده و عجیب که آقای آلاسحاق هم همین اصرار را داشت و گفت تاکنون دست کسى را نبوسیده است.»
اما در خاطرات روز 20 آبان که هاشمی دیگر رئیسجمهور نیست، آمده است: «جمعى از نمایندگان مجلس آمدند و گفتند با هم قرار گذاشتهاند که در مجلس به دور از روابط جناحى، از حق دفاع کنند. از اختلافات در حال اوج و از حذف نیروهاى کاردان در دولت اظهار نگرانی کردند و از من خواستندکه براى حل مشکلات دخالت کنم.»
در خاطرات روز 29 آذر سال 76 هم آمده است: «سپس آقاى [علی] فلاحیان آمد. گفت، بناست نماینده رهبرى در بنیاد مسکن بشود؛ با پیشنهاد آقاى [سیدهاشم] رسولى [محلاتی، نماینده ولی فقیه در بنیاد مسکن انقلاب اسلامی] که دیگر نمىخواهد در آن سمت بماند. از آینده وضع اقتصادى کشور با توجه به سیاستها و مدیریت دولت جدید اظهار نگرانى کرد.» «دکتر [محمدحسین] عادلى، سفیرمان در کانادا آمد. از آثار مهم اقتصادى و فنی برنامه اول و اشکالات موجود در سیاستهاى دولت فعلى، تحلیلى ارایه داد و از آثار رکود سیاستهاى انقباضى فعلى در آینده و نیز از وضعى که در داخل وخارج به وجود آمده، در رابطه با رهبرى و ولایت فقیه، اظهار نگرانى کرد.» (30 آذر 76) «مهـدى از رکـود در کـشور صـحبت کـرد و گفت، به خاطر کمى نقدینگى و نرسیدن اعتبارات تعدادی از شـرکتهـاى پیمانکـارى در حال ورشکستگى هستند و بعضیها به خاطر عدم پرداخت تعهدات خود به زندان افتادهانـد و این روند در حال توسعه است و با توجه به ارزان شدن نفت، مشکل را در حال حاد شدن مىبیند.»
«عصر دکتر [عیسی] کلانترى آمد. از من در نقش هدایت دوران سازندگى تجلیـل کـرد و ظهور آثار آن را در نسل بعد خواند و از رکـود برنامـه سـازندگى در دولـت جدیـد اظهـارنگرانى کرد؛ با توجه به تفکرات گروههاى به اصطلاح خط امام و به خصوص در صـورت نصب آقاى [محمد] باقریان به مدیریت سازمان برنامه و بودجه.» (25 مرداد 76) «آقاى [سیروس] ناصری از ژنو آمد و از رکود همکارى مان با کشورهاى اروپایى گفت.»
آقاى [علی] شمخانى، [فرمانده نیروی دریایی] آمد و درخواست کرد، در مراسمى که براى معرفى قدرت دریایى ایران در سایه سازندگى دوران مسئولیت من مىگیرند، شرکت کنم و اصرار داشت دست من را ببوسد که براى حفظ شخصیت فرماندهان، مخالفت کردم.
3- سکوت و سرکوب: در دوران ریاستجمهوری هاشمی و ماقبل از آن اتفاقاتی رخ داد که آن حادثه یا مسائل بعد از آن، نقاط ضعف و سوالاتی را در کارنامه عملکرد هاشمی به وجود آورده است. هاشمی در روزنوشتهای خود از کنار برخی از آن رویدادها گذشته و یا نسبت به برخی از آن رویدادها واکنش سخت و سرکوبگرانه نشان داده است.
یکی از اتفاقاتی که هاشمی بدان نپرداخته و یادی هم از آن در روزنوشتهای خود نکرده است، ماجرای دستگیری احمد متوسلیان و همراهانش در لبنان است. هاشمی از تاریخ 14 تیر 61 که روز ربایش این افراد است تا پایان آن سال، اشارهای به این موضوع نکرده است.
همچنین در پی تورم 50 درصدی در دولت اول هاشمی و وضعیت سخت اقتصادی و معیشتی که برای طبقه محروم و کارگر به وجود آمد، اعتراضات و ناآرامیهایی در خرداد ماه سال 71 در برخی از شهرها همچون مشهد، اراک و شیراز به وجود آمد که او آن اتفاقات را اینگونه روایت کرده است: «در خصوص برخورد با عوامل آشوب و شرارت که در شیراز و اراک و دیروز در مشهد اتفاق افتاده، تاکید شد.» (9 خرداد 71) «در جلسه هیأت دولت، وقت زیادی صرف مسأله مشهد و کیفیت برخورد با آن به منظور جلوگیری از تکرار اینگونه حوادث مذاکره شد.» (10 خرداد 71)
هاشمی در خصوص دیگر اعتراضاتی که در دوران ریاستجمهوریش رخ داد هم سکوت کرده است.
4- حمایت از نزدیکان: براساس آنچه در روزنوشتها و خاطرات هاشمی آمده است، دیدارکنندگان با وی عمدتاً از وی تمجید و تعریف کردهاند و کمتر به چشم میخورد که نسبت به عملکرد دولت وی و منصوبان و نزدیکانش انتقادی کرده باشند، در حالی که طبق قرائن در برخی از این جلسات و دیدارها نسبت به برخی عملکردها انتقادات جدی وارد شده است.
عبدالله جاسبی یکی از افرادی است که مورد حمایت هاشمی بود و هاشمی معتقد بود در مدیریت دانشگاه آزاد عملکرد خوبی دارد. سال 62، برخی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان در لندن با آقای هاشمی دیدار کردند و گزارشی در مورد شخصیت و مدیریت آقای جاسبی به ایشان دادند. اما هاشمی در خاطرات خود آورده است که بچههای انجمن اسلامی در لندن آمدند. چیزی برای گفتن نداشتند!
سال 62 برخی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان در لندن با آقای هاشمی دیدار کردند و گزارشی در مورد شخصیت و مدیریت آقای جاسبی به ایشان دادند. اما هاشمی در خاطرات خود آورده است که بچههای انجمن اسلامی در لندن آمدند. چیزی برای گفتن نداشتند!
5- خود همهپنداری: هاشمی در برخی موارد که در اندیشه و یا عمل دچار اشتباه یا خطایی شده و یا اینکه اتهامی متوجه او شده، تلاش کرده دیگران را همسو با خود نشان بدهد.
نمونه بارز این موضوع، دفاع ایشان از مبارزات مسلحانه است. هاشمی به دلیل حمایتش از مبارزات مسلحانه سعی داشت، همه روحانیون را طرفدار چنین اندیشهای نشان دهد و از آنجا که حضرت امام (ره) صریحاً موضع مخالفتشان را بارها اعلام کرده بودند، مجبوراً ایشان را استثنا کرده و چنین آوردهاند: «از موضع امام که بگذریم، روحانیت در تمام مبارزات مسلحانه گذشته بیش و کم حضور داشته است.»
در موضوع نخستوزیری مهندس بازرگان نیز ایشان چنین رویهای را پیش گرفته، به رغم مخالفتهای افراد و گروههای متعددی از مبارزین با انتخاب بازرگان و قدرت گرفتن نیروهای جبهه ملی و نهضت آزادی، این تصمیم را برخاسته از اجماع مبارزان معرفی میکند: «به نظر من، همه ما به این نتیجه رسیده بودیم که در زمینه تشکیل دولت از نیروهای نهضت آزادی استفاده بشود، که طبعاً آنها از نیروهای جبهه ملی هم استفاده میکردند.» این موضوع که «به نظر من، همه ما به این نتیجه رسیده بودیم...»
موضوع دیگر بحث «ثروتهای بادآورده» است. رهبر انقلاب در سال 76 در مراسم سالگرد حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی فرمود: «خاصیت دوران سازندگی در این است که پول، نقدینگی و انجام هزینههای فراوان در کشور افزایش پیدا میکند و در چنین دورانی اگر قوانین به دقت رعایت نشود، نوکیسهگانی در کشور به وجود خواهند آمد که به هیچ حدی از حدود در استمتاع مادی و بهرهگیری از امکانات قانع نیستند و به ثروتهای بادآورده دست مییابند که در نتیجه آن، عدهای در استضعاف مالی و ستم اجتماعی قرار میگیرند و حقوق بسیاری نیز ضایع میشود.»
هاشمی که به نظر میرسد، خود را مخاطب سخنان رهبر انقلاب فرض کرده، در روزنوشتهای خود به دفعات از افراد مختلف و با گرایشهای متفاوت مدعی شده که آنان نسبت به سخنان رهبری انتقاد داشتند. کسانی که حتی منصوبان رهبری بودند و باید در مورد این ادعا راستیآزمایی شود. نمونههای آن عبارتند از: «آقای {محسن} دعاگو، امام جمعه شمیرانات آمد... و اظهار نگرانی کرد از ضربه خوردن رهبری به خاطر اطلاعات نادرستی که دفترشان در اختیارشان میگذارد و منجر به موضعگیریهای سست و ناموفق میشود؛ مثل همین مسائل مربوط به ثروتهای بادآورده و انتخابات. از من خواست به ایشان کمک کنم.» (27 مرداد 76) «آقایان {محمد} عبایی {خراسانی}، {سیدحسین} موسوی تبریزی، {مهدی} مهدوی {آملی}، {محمدتقی} فاضل میبدی، {شیخ حسین} هاشمیان، {سید محمدعلی} ایازی و {سیدابوالفضل} موسویان آمدند... و از آثار منفی فشارها بر شهرداری تهران و دامن زدن به مسأله ثروتهای بادآورده در اقتصاد و امنیت کشور ... اظهار نگرانی کردند.» (27 مهر 76) «دکتر {حسن} حبیبی، {معاون اول رئیسجمهور} آمد .... و از عدم افق مناسب برای آینده و به خصوص با توجه به جنجال ثروتهای بادآورده اظهار نگرانی کرد..» (13 آبان 76) «آقای {ابراهیم} رئیسی، رئیس {سازمان} بازرسی کل کشور آمد... گزارش وضع بازرسی کل را داد و از بیثمر و بلکه مضر بودن مسأله ثروتهای بادآورده گفت و اینکه تا امروز در دستگاه آنها به یک مورد مستند هم نرسیدهاند.» (2 دی 76) «عصر با آقای {محمد} یزدی، رئیس قوه قضاییه ملاقات داشتیم. ... به کار آقای {علی} رازینی، {رئیس دادگستری تهران} در برخورد با مسأله {ثروتهای بادآورده} و شهرداریها اعتراض داشت.» (19 بهمن 76)
رهبر انقلاب در اواخر دوره ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی در خصوص ثروتهای بادآورده برخی افراد در دوره سازندگی سخن گفت. هاشمی که به نظر میرسد، خود را مخاطب سخنان رهبر انقلاب فرض کرده، در روزنوشتهای خود به دفعات از افراد مختلف و با گرایشهای متفاوت مدعی شده که آنان نسبت به سخنان رهبری انتقاد داشتند.
6- توجیهتراشی برای اشتباهات بزرگ: یکی از موضوعاتی که هاشمی دچار اشتباه شده و تلاش کرده آن اشتباه را توجیه کند، ماجرای مخالفت امام خمینی(ره) با انتخاب آیتالله منتظری از سوی مجلس خبرگان رهبری به قائم مقامی رهبری است. آیتالله محمدیگیلانی با امام دیدار میکند و میگوید که آیتالله منتظری نامه خصوصی شما را در جلسه شورای عالی قضایی خواند و نظر شما را که منتظری تحت تاثیر مهدی هاشمی است به استهزا گرفت. برای امام ناراحتکننده بود، چرا که منتظری به مبانی آداب حکومتداری پایبند نبود و نامه خصوصی را در جمع به آن صورت خوانده بود.
امام به دلیل اینکه احمدآقا نبودند، به آقای گیلانی میگویند که به آقای هاشمی بگویید پیش من بیاید. امام برای اینکه این موضوع علنی نشود، حتی حاضر نبود به اعضای دفتر خود بگوید که این پیغام را به آقای هاشمی برسانند. به هرحال آقای هاشمی خدمت امام میرسند، اما آقای هاشمی در خاطرهنگاری برای اینکه خود را از منتقل نکردن پیام امام به سران نظام، هیات رئیسه خبرگان و آقای مشکینی درباره عدم رضایت ایشان نسبت به قائم مقامی آقای منتظری تبرئه کند، مینویسد: امام به این دلیل مخالف بود که شاید برخی حسادت کنند و این حسادت باعث عداوت و کارشکنی رقبای دیگر{آقای منتظری} شود! در حالی که نگرانی امام اصلاً این نبود، بلکه نگرانی امام این بود که آقای منتظری به هیچ یک از آداب حکومتداری پایبند نبود و درمجموع ویژگیهای لازم برای این مقام را نداشت. هاشمی برای دفاع از خود تلاش دارد، در خاطراتش ابعاد آن خطا را کاهش دهد.
7- ابهامآفرینی برای تایید نظراتش: هاشمی در برخی موضوعات و مباحث که اختلافنظرهایی با امام خمینی (ره) داشته است، ماجرای آن مباحث را بهگونهای بیان کرده است که خواننده نتیجهای مبهم دریافت کند. به طور مثال آیتالله هاشمی پس از اینکه مدیریت جنگ به او واگذار شد، به جبهه رفت و در جمع فرماندهان ارشد نظامی سخنرانی کرد. او در آنجا مطرح کرد که شعار ما از این به بعد «جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ» است. عمده فرماندهان از این شعار ناراحت میشوند، اما او در خاطرات خود ذکر کرده که عدهای ناراحت شدند. هاشمی سپس در خاطرات خود بیان میکند بعد از اینکه عدهای از این حرف ناراحت شدند، خدمت امام رسیدم و گفتم که میخواهم این سیاست را دنبال کنم و امام لبخندی زدند. ایشان ادامه نمیدهند که امام پس از این لبخند چه گفتند و این لبخند، لبخند رضایت بود یا ریشخند بود
8- تغییر موضع تاریخی: یکی دیگر از خطاهای تاریخنگاری هاشمی این است که وی موضعی را که بعدها کسب کرده را بر موضع خود در تاریخ سوار کرده است. به طور مثال در خاطرات سال 58 آیتالله هاشمی که در سال 83 نگاشته و تدوین شده است، ایشان موضعی در خصوص عباس امیرانتظام میگیرد که این موضع، قضاوت ایشان در سال 58 نیست؛ چراکه هاشمی در سال 58 از منتقدان جدی نهضت آزادی و به خصوص امیرانتظام بود.
9- نقض مسلمات: یکی از مسلّمات تاریخ انقلاب اسلامی، مخالفت امام خمینی با استکبار جهانی و آمریکاست. مثال این موضوع ماجرای حذف شعارهای پس از الله اکبر است. اوایل انقلاب به مدت مثلاً هر یک ربع یک بار در سخنرانیها مردم شعار "الله اکبر، مرگ بر آمریکا و ..." سر میدادند. پخش مرتب این شعارها در رسانهها، به لحاظ حرفهای رسانهای درست نبود؛ چرا که وقت زیادی از یک پخش تلویزیونی میگرفت. از این رو از امام درخواست شد تا شعارهای پس از "الله اکبر" در پخش از تلویزیون حذف شود. آقای هاشمی بعدها موضعش نسبت به آمریکا تغییر پیدا کرد و عنوان کرد که امام با حذف شعار "مرگ بر آمریکا" موافقت کرد!
در حالی که طبق قرائن بسیاری، امام هیچگاه موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا نبوده است.
10- ادعاهای عجیب: هاشمی در برخی موارد ادعاهایی مطرح کرده که همچون ادعای فوق عجیب و بدون سند هستند. به طور مثال وی او خود را اولین طلبهای معرفی میکند که توسط پهلویها دستگیر و زندانی شده است: «در واقع اولین بازداشت من سالها پیش از شروع نهضت و احتمالاً اولین بازداشت یک طلبه در رابطه با مبارزه علیه خانواده پهلوی بود.» این ادعا در حالی مطرح میشود که طلاب و علمای زیادی در مبارزه با خاندان پهلوی زندانی شدهاند. افرادی مانند آیات مدرس، شیخ باقر رسولی، شیخ محمدتقی بافقی، شیخ یوسف جیلانی و سیدحسن بحرالعلوم در مبارزه با خانواده پهلوی دستگیر شدند.
موارد فوق تعدادی از خطاهای هاشمی در تاریخنگاری بودند که بدان اشاره شد.