بررسی یک روایت تاریخی درباره برکناری رضا شاه/ کتک زدن وزرای دربار باعث برکناری رضا شاه شد؟!
در اینکه رضاشاه دوست داشت در اواخر دوران حکومتش،خود را به نوعی از زیر سیطره انگلیسیها بیرون بکشد اما نتواست. شکی وجود ندارد؛ اما واقعیت دیگری درباره برکناری رضا شاه در اسناد تاریخی وجود دارد که تقریباً هیچ اشاره ای به آن نمی شود
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ طبق گزارش محمود طلوعی از مکاتبات انگلیسیها و روسها پس از سوم شهریور 1320، در جلد نخست کتاب «بازیگران عصر پهلوی»، متفقین حتی پس از ورود به خاک ایران و دستکم تا اواسط شهریورماه، هنوز درباره برکناری رضاشاه تصمیمی نگرفته بودند. این تصور اشتباه معمولاً در ذهن بسیاری از علاقهمندان به تاریخ نهادینه شدهاست که بلافاصله پس از ورود متفقین به ایران، در سوم شهریور 1320، رضاشاه حکومت را به پسرش واگذار کرد و از سلطنت برکنار شد؛ در حالی که ابداً چنین نیست. بریتانیا هنوز در برکناری رضاشاه تردید داشت و شاید معتقد بود که میتوان او را با همین وضعیت در ایران حفظ کرد.
اما طی دو هفته بعد، بررسی وضعیت موجود و شرایطی که رضاشاه داشت، عملاً باعث طلاق عاطفی بریتانیاییها از او شد. انگلیس و آمریکا به راهآهن ایران برای فرستادن مهمات به جبهه شوروی نیاز داشتند و این مسئله، در آن شرایط حاد و در حالی که آلمانیها در نزدیکی قفقاز اردو زده بودند، جنبه حیاتی پیدا کردهبود. یک نگرانی عمده انگلیسیها، واکنشی بود که امکان داشت مردم ایران از خود نشان بدهند؛ بنابراین کسب اعتبار نزد آنها میتوانست در تثبیت مأموریت پُل پیروزی که قرار بود هیتلر را در جبهه شرقی به زانو درآورد، مؤثر باشد. این مسئله، البته در کنار بدبینیهای ایجادشده نسبت به پهلوی اول و فرزندش، به دلیل علاقه پیداکردن به آلمان نازی، تقویت میشد. متفقین باید در ایران، نقش یک ناجی را بازی میکردند؛ نظامیانی که آمدهاند تا مردم ایران را از دست دشمنی مهیب و دهشتناک نجات دهند و چه دشمنی وحشتناکتر از مردی که 16 سال آزگار آنها را در بدترین شکل خفقان و استبداد نگه داشتهبود؟
بهتر است با افکار عمومی همراه شویم
ریدر بولارد، سفیر انگلیس در تهران، روز 12 شهریور سال 1320، 9 روز بعد از ورود متفقین به ایران، در تلگرافی محرمانه به وزیر خارجه کشور متبوع خود، علناً به تشریح این وضعیت پرداخت و پیشنهادی را مطرح کرد که بسیار مهم بود: «شاه بار دیگر در تمام امور مداخله میکند، وزرا را کتک میزند و به همان اعمال احمقانه و وحشیانه گذشته خود ادامه میدهد. یکی از مقامات دولتی محرمانه به من گفت که شاه غیرقابل تحمل شده و خود نخستوزیر(منظور محمدعلی فروغی است) هم که با حال بیماری قبول مسئولیت کرده، دیگر نمیتواند شاه را تحمل کند. وقت آن رسیدهاست که ما هم در این مورد با افکار عمومی همراه شویم، زیرا در غیر این صورت، پیشرفت مقاصد ما با مشکلاتی مواجه خواهد شد.» نکته جالب اینجا بود که وینستون چرچیل، نخستوزیر انگلیس در تلگرامی محرمانه به بولارد، در همان روز 12 شهریور، اطلاع دادهبود: «در حال حاضر ما مخالفتی با شاه نداریم، ولی اگر شرایط مطلوبی به وجود نیاید، ناچاریم در مقابل سوءرفتار او، عکسالعمل مناسبی نشان دهیم.» در واقع بولارد، توصیه به همراهی با افکار عمومی ایران برای طرد رضاشاه را، در پاسخ به نامه چرچیل نوشته بود. تردیدی نیست که انگلیسیها، طی 16 سال قبل از آن، گزارشهای متعددی درباره رفتارهای ناهنجار رضاشاه با مردم و دولتمردان ایرانی دریافت میکردند، اما چرا باید حالا، در بحبوحه اشغال ایران، این گزارشها مهم شده باشد؟! ظاهراً نخستوزیر بریتانیا به دیدگاه سفیر خود در تهران سخت باور داشت، چون درست یک روز بعد از وصول این نامه و از 14 شهریور 1320، بخش فارسی رادیولندن حملات حسابشدهای را علیه پهلوی اول آغاز کرد؛ حملاتی که طراحی آنها نه در پایتخت انگلیس، بلکه در سفارتخانه بریتانیا در تهران، با مدیریت بولارد و کارشناسی مادام لمبتون، ایرانشناس معروف انگلیسی انجام میگرفت.