حجت الاسلام درایتی: در ایران حزب به معنای واقعی نیست
در گذشته حزب مشارکت تلاش کرد که اصول یک حزب مدرن مناسب برای مدیریت کشور را سر و سامان بدهد و به نقطههایی نیز رسیده بود اما مشخص نشد ناگهان چه اتفاقی افتاد. اگر تخلفی رخ داده بود، باید با ضوابط و تشریفات خاص اداره حزب به آن پرداخته میشد اما حزبی ناگهان منحل شد.
به گزارش دیده بان ایران؛ استحکام پایههای مردمسالاری و جمهوریت، نیازمند احزاب قدرتمند و مردمی است که واسطه میان مسئولان و مردم باشند و اجازه بدهند که مردم اداره امور خود را برعهده بگیرند. پس از گذشت بیش از چهار دهه از عمر انقلاب، باید سوال کرد که چه موانعی بر سر راه قدرت گرفتن احزاب قرار دارد. در این راستا «آرمان ملی» با مصطفی درایتی فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
برخی صاحبنظران معتقدند، حزب در ایران با روند اصولی خود، یعنی از بدنه مردم شکل نگرفته است. تشکیل از بالا به پایین حزب در کشور، چه آسیبی برای فعالیت حزبی به همراه داشته است؟
مشکلات حزب در ایران بیش از این مسائل است. تشکیلاتی که به وجود میآید، بر این اساس است که دچار تطور خواهد شد. این تطور به این صورت است که تشکیلات میتواند بخشی از جامعه را با دیدگاهی که دارد، نمایندگی کند. اگر این موضوع درست پیش برود، رشد میکند، در غیراین صورت به همان تعدادی که موسس هستند، باقی میماند. بسیاری از احزابی که در ایران وجود دارند با اینچنین مشکلاتی روبهرو هستند. نام حزب را دارند اما جامعه هدفی ندارند. این تنها بخشی از مشکل است، مهم این است که حزب بتواند سازوکاری برای مدیریت جامعهای که تحریک میکند و بهعنوان جامعه هدف تعیین میکند، به وجود بیاورد. بهنظر میرسد در جامعه ما این سیاست کلی وجود دارد که نگذارند هیچحزبی، حزب به معنای واقعی بشود. به محض اینکه مشکلات را حل میکنند، در نیمه راه بهانهجوییهای شروع میشود و هزینه کار را تا حدی بالا میبرند که امکان تحقق کارها وجود نداشته باشد. این به راست و چپ نیز ارتباطی ندارد. ما در احزاب راست هم همین وضعیت را میبینیم. هیچکدام به معنای واقعی حزب نشدند که بتوانند تاثیر درستی بر سیاست یا بدنه جامعه خود بگذارند. تا زمانی که رویکرد مسئولان بر تاثیرگذاری احزاب نباشد و نقش آنها را جدی نگیرند، اینکه ما بتوانیم در ایران حزب موثر داشته باشیم، شاید توهمی بیش نباشد. الان بیشتر احزاب در حدی که به آنها اجازه داده میشود کار میکنند، نه به حدی که احتمالا از دست آنها بربیاید. آنقدر موانع کار حزبی وجود دارد، هم داخل حزب رفتن کار سختی است و هم حزبداری مشکل شده است. طبیعتا تاثیر قابل قبولی که از حزب به معنای واقعی در دنیا مطرح است، در ایران معنا و مفهومی کاملا متفاوت است. در ایران حزب به معنای واقعی نیست. این موضوع نیز به رویکرد مسئولان بازمیگردد. تا زمانی که توان تاثیرگذاری حزب بهطور کامل به آن داده نشود و سعی نشود که راه بهطور کامل برای احزاب باز شود، وضعیت به همین صورت خواهد بود که مشاهده میکنید. اگر تحول جدی صورت بگیرد، برای کشور ضرورت دارد که بخواهد پارلمان و انتخابات حزبی داشته باشد.
از موانع فعالیت احزاب صحبت کردید. آیا این موانع حقوقی و اقتصادی است، یا موانع دیگری نیز در این خصوص وجود دارد؟
مسأله قوانین نیز مطرح است. قرار یک عده بر این است که جلوی فعالیت جدی احزاب را بگیرند. شرط و شروطها، وزارت کشور و قوانینی که وضع شده باعث شده که حزب معنا نداشته باشد. اینهاست که بزرگترین مشکل احزاب است. معتقدم که مسائل مالی، موضوعات درجه سوم و چهارم است. مهم بسترسازی و ایجاد فضای مناسب با ضوابط و قواعد مشخص و کممانعتر برای فعالیت احزاب است. تا یک حزب تلاش میکند تا در فضای سیاسی قدرت بگیرد و کارهای خود را روی یک روال بگذارد، یک نفر با موانع متعدد، بدون رعایت تشریفات قانونی آن را منحل میکند و هیچکس نیز پاسخگو نیست. این اعمال فعالیت حزبی را دشوار کرده و از روال عادی فعالیت خارج میکند. تا رویکرد مسئولان در اداره احزاب به طور مشخص تغییر نکند، حزبی که بتواند نقش جدی در ایران ایفا کند، به وجود نمیآید. به همین دلیل هزینه کار سیاسی افزایش مییابد. حکومت باید بداند که احزاب واسطه میان مردم و آنها هستند. حزب شکل پوپولیستی را به حالت قاعدهمندی در میآورد. اگر حزب حذف بشود یا تاثیرگذاری آن افزایش بیابد، هزینه حکومتداری را به مراتب بالاتر میبرد. حزب ممکن است مسئولان را با حوادثی روبهرو کند که هیچ سر و تهی نداشته باشد. تا به حال نیز این اتفاق در کشور رخ داده است. اگر بنابر ساماندهی فعالیت سیاسی و وضع قاعده برای آن وجود دارد، لازمه آن فعالیت جدی احزاب است. میبینیم که اتفاقاتی در کشور میافتد و افراد نامربوط به آن عمل بازداشت میشوند، حزب فعالیت سیاسی را شفاف میکند. اگر بنابر سامانبخشی به کار سیاسی است، باید کمک کنند که احزاب نقش جدی خود را ایفا کنند.
چه مصادیقی برای این سنگاندازیها و موانع قانونی وجود دارد؟
در گذشته حزب مشارکت تلاش کرد که اصول یک حزب مدرن مناسب برای مدیریت کشور را سر و سامان بدهد و به نقطههایی نیز رسیده بود اما مشخص نشد ناگهان چه اتفاقی افتاد. اگر تخلفی رخ داده بود، باید با ضوابط و تشریفات خاص اداره حزب به آن پرداخته میشد اما حزبی ناگهان منحل شد. به این صورت هیچحزبی نمیتواند سر پا بماند. شما برای اینچنین کارهایی 10 سال تلاش میکنید و در نهایت با یک امضای منحل میشود. این به چه معناست، جز اینکه برخی نمیخواهند یک حزب مشخص و روشنی فعالیت کند. اگر تخلفی صورت گرفته باید در روال مشخص بررسی و ثابت بشود اما زمانی که اینطور برخورد میشود، دیگر نمیتوان بر روی فعالیت احزاب حساب چندانی باز کرد، زیرا هر لحظه ممکن است این اتفاق بیوفتد. وقتی ضوابط، مقررات و تشریفاتی که بعضا به وسیله وزارت کشور وضع شده است را بررسی میکنیم، میبینیم که این محدودیتها کار حزب را شدیدا سخت میکند. بناست حزب قرار خود را بر شفافیت بگذارد، آن هم با آن جامعه هدفی که انتخاب کرده، در ارتباط بوده و میتواند آن را نمایندگی کند، است. این محدودیتها میتواند حزب را از مدار اصلی خارج و در جامعه ایجاد نفاق کند. مشکلاتی که بیان شد را در کل، یک مجموعه واحد میبینم. در مجموعه حاکمیت اسم حزب گفته میشود ولی بهنظر میرسد که نمیخواهد مجموعه قدرتمندی در کشور شکل بگیرد.
ما سالهاست شاهد فعالیت احزاب هستیم. احزاب ظرفیت تشکیل کمیسیونها برای بررسی ریشهای مشکلات کشور را در اختیار دارند اما تاکنون کمتر شاهد بودهایم که مسائل کشور در حزب بررسی و راهحل مشکلات به مقامات مربوط ارائه شود. دلیل این کاستی چیست؟
این بحثها در خانه احزاب نیز هر از گاهی مطرح شده است. اگر این تلاشها به سامان نمیرسد و نتیجهای حاصل نمیشود، شاید لازم است که این گفتوگوها باز هم ادامه داشته باشد تا از گفتوگو به ضرورت آن پی برده شود. شاید این گفتوگوها کاملا در ایران شکل نگرفته و این موضوع سبب شده که اداره حزب به معنای واقعی در ایران به وجود نیاید.
جریانات اصلاحطلب و اصولگرا در بازههای مختلفی جایگاههای گوناگونی را در کشور در اختیار داشتهاند. چرا در این زمانها مشکلات احزاب رفع نشده است؟
روال این کارها در کشور ما خاص است. حتی اگر شما مجلس را نیز در اختیار داشته باشید، شورای نگهبان هست و نمیتوانید با آن کاری انجام بدهید. اینگونه اقدامات باید ابتدا به یک وفاق جمعی برسد تا تحقق آن امکانپذیر باشد. تغییراتی بدین شکل، به سادگی برگزار نخواهد شد. گاهی اوقات مجلس توان اصلاح مشکلات احزاب را داشته است، اما موضوع وارد مجلس شده و همهچیز تغییر پیدا کرده است. آنقدر رفت و برگشت و اصلاح در همکاری مجلس و شورای نگهبان به وجود آمده که مسأله از بیخ بیاثر شده است. اساس مشکلات متعدد احزاب، رویکرد مسئولان است و تا زمانی که این رویکرد تغییر نکند، اصلاحی به وجود نمیآید. با تلاش مجلس اقدامات مثبتی نیز انجام شده اما اصلاح کلی به خواست مسئولان بستگی دارد. در دوره اصلاحات کارهایی انجام شد، بسیاری احزاب فعال شدند، رسانهها آزادانهتر فعالیت کردند اما اصلاح کلی در اختیار این جریان نیست.
ریشه این رویکرد نسبت به احزاب در کجاست؟
بهنظر میرسد که ممکن است نوعی نگرانی در خصوص قدرت گرفتن نهادی خارج از سازمان رسمی وجود داشته باشد. بعضیها ممکن است به هر دلیلی این موضوع را مفید ندانند و تا زمانی که به این باور نرسند که حزب برای هر کشور مفید است، مشکلاتی از این دست وجود خواهد داشت. کسانی که تصور میکنند، اگر کار را از طریق نهادهای حاکمیتی پیش ببرند، کارشان راحتتر است، باید بدانند که کارها مربوط به جامعه است و احزاب بهتر از عهده این موضوع برمیآیند. احتمالا کسانی که در کشور مسئولیت دارند، مانند من فکر نکنند و همینها باعث میشوند که احزاب زمینگیر شوند.
آیا دولت در سایه برای کمرنگ کردن نقش احزاب تلاش میکند؟
نمیتوان نقش دولت در سایه را نادیده گرفت. کسانی که سیاستهای دیگری را برخلاف اصول و قواعد رسمی دنبال میکنند و به ظاهر نمایان نیز نیستند، در اینگونه مسائل نقش دارند.
0برآورد شما از عملکرد احزاب اصلاحطلب در انتخابات 1400 چه خواهد بود؟ آیا موفق به توافق بر سر یک نامزد واحد خواهد شد؟
برای 1400 ابهامات زیادی وجود دارد. شکلی از اتفاقات در ایران پیش رفته است که بهنظر میرسد، جامعه چندان به صندوق اعتماد ندارد یا فکر میکند که این صندوق دردی را دوا نمیکند. تا وقتی این مشکل حل نشود، بودن یا نبودن احزاب اصلاحطلب در انتخابات پیش رو و داشتن یا نداشتن نامزد، هیچ تاثیر مهمی نخواهد داشت. زمینههایی که میتواند تاثیرگذاری صندوقهای رای را افزایش بدهد، به کل مسئولان وابسته است. احزاب اصلاحطلب نیز بخشی از این مجموعه هستند. تا زمانی که مردم حس نکنند میتوانند بخشی از مطالباتشان را از طریق رای دنبال کنند، هر حزب و کاندیدایی که بخواهد ورود کند، با وجود این ناامیدی مردم، چندان تاثیر جدیای نخواهد داشت. ضمنا تاکنون آثار و علائمی از وجود این انگیزه در احزاب اصلاحطلب برای 1400 دیده نشده است. این ناشی از جامعه هدف اصلاحطلبان بوده و منابع آنها برای توجیه نیز محدود است. اینکه در 1400 چه کسی میآید و چه اتفاقی رخ میدهد، برای من روشن نیست. اگر اتفاق خاصی رخ بدهد، به جای خود اما اگر روال به همین صورت پیش برود و تغییر جدی به وجود نیاید، تصور نمیکنم که بسیاری از احزاب اصلاحطلب در 1400 فعال بشوند.
یکی از گلایههای افــراد حــزبی همیشه این بوده که کسانی که از حزب برآمده و به سِمتهای مختلف رسیدهاند، پاسخگوی احزاب خود نیستند و خط آنها را دنبال نمیکنند. آیا این یک خلأ قانونی است؟ مسیر رفع این مشکل از کجا میگذرد؟
اگر نامزدی از یک حزب برآمده باشد، ممکن است این اتفاق شکل بگیرد اما زمانی که یک ائتلاف شکل میگیرد و شاید 20 حزب هم جهت یک نفر را معرفی میکنند، موضوع متفاوت میشود. ممکن است نامزد منتخب بگوید که معرف یا تاییدکننده من بگوید که حزب مشخصی نبوده که حالا سیاست او را دنبال کنم. زمانی که احزاب بزرگ شکل نمیگیرد، اینگونه عوارض نیز بهصورت طبیعی اتفاق میافتد. هرکسی که در این جایگاه باشد، ممکن است پایبندی چندانی به مواضع حزبی نداشته باشد. در کشور ما هرکس که انتخاب میشود، میگوید من به هیچحزبی تعلق ندارم اما زمانی که میخواهد رای بیاورد، حزب را میپذیرد. این به آن جهت است که یک حزب قدرتمند در کشور وجود ندارد و احزاب کوچک متعددی هستند که از یک نامزد حمایت میکنند. تا زمانی که مشکل احزاب حل نشود، این آسیبها را پس از هر انتخاباتی خواهیم داشت.
معنای اصلاحات و اصلاحطلبی هنوز مدون نشده و هر شخصی میتواند خود را بــهعنوان اصلاحطلب معرفی کند. تدوین مانیفست اصلاحات به کجا رسید؟
تصور نمیکنم در مفاهیم اصلی مشکل چندانی وجود داشته باشد. اصلاحطلبی، حرکت به سمت مردمسالاری است. به عبارتی هرچیزی که قدرت و توان مردم را در اثرگذاری در نهاد قدرت افزایش بدهد، مسیری است که اصلاحات آن را از راه قانونی خود پیش ببرد. این مفهوم، مفهوم مبهمی نیست و تلقی من این است، اگر در پیرامون این موضوع صحبت میشود، به این علت است که بعضی افرادی که خود را ذیل این جریان معرفی میکردند، آگاه نشده به موضوع ورود پیدا کردهاند. بهعنوان یک اصلاحطلب، این موضوع را کاملا بدیهی میبینم. اصلاحات یعنی حرکت به سمت مردمسالاری و افزایش تاثیر مردم در امور قدرت که از طریق قانونی و مسالمتآمیز پیگیری میشود. این موضوعی نیست که ابهام داشته باشد. مانیفستهایی به این شکل عموما کلی است و چندین مرحله تاکنون برای تدوین مانیفست اقدام شده است. نمیتوان گفت در این خصوص معنای قابل اتکایی وجود ندارد. تنها تفاوت در تاکتیکها است. اگر بنا بوده اقدامی در خصوص مانیفست اصلاحات انجام بگیرد، اطلاعی از آن ندارم ولی ابهامی نیز در این موضوع نمیبینم.
منبع: آرمان