مگر چه می شود «مصباح یزدی» وزیر ارشاد شود؟
حسنی عقیده ای به مردمسالاری نداشت و می گفت این کلمه مقابل خداسالاری است. با سیدمحمد خاتمی به شدت مخالف بود دولتش را «دولت افسادات» می دانست و اعتراض او به آزادیهایی بود که در دوره خاتمی رایج شده بود. و در مقابل بر این باور بود که دولت محمود احمدی نژاد «دولت عدالت» است. او در انتخابات سال ۱۳۸۴ هم به هاشمی رای داد اما بعدا حامی رقیب هاشمی، محمود احمدینژاد شد.
به گزارش دیده بان ایران، ملا حسنی، لقب «غلامرضا حسنی» امام جمعه فقید ارومیه است که همواره اسلحه به کمر داشت و به سخنان جنجال برانگیزش شهره بود. او می گفت: “من با آزادی مخالفم و هستم چون حرف مرد یکی است. بعضیها آزادیهایی به کشور تزریق کردند که این آزادیها، آزادیهای ۱۲۰ ساله آمریکایی است، ما عبد خدائیم. آزادی معنی ندارد.”
حسنی عقیده ای به مردمسالاری نداشت و می گفت این کلمه مقابل خداسالاری است. با سیدمحمد خاتمی به شدت مخالف بود دولتش را «دولت افسادات» می دانست و اعتراض او به آزادیهایی بود که در دوره خاتمی رایج شده بود. و در مقابل بر این باور بود که دولت محمود احمدی نژاد «دولت عدالت» است. او در انتخابات سال ۱۳۸۴ هم به هاشمی رای داد اما بعدا حامی رقیب هاشمی، محمود احمدینژاد شد.
با کلاشینکف به نماز جمعه میرفت و شبها هم که میخوابید اسلحه زیر بالش داشت. در دوره اول مجلس شورای اسلامی نماینده شد و به پیشنهاد هاشمی رفسنجانی به کمیسیون دفاع رفت؛ در آغاز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که هواپیماهای عراقی برای اولین بار به فضای تهران تجاوز کردند، حسنی بدون اینکه با مسئولان ساختمان مجلس هماهنگ کرده باشد، خودش را به پشتبام مجلس رساند و با مسلسلی که در پشتبام مجلس کار گذاشته بودند، هواپیماهای جنگی را به رگبار بست. در پاییز و زمستان ۱۳۵۹ با لباس نظامی در جبهه پیرانشهر حضور داشت. یک ماه اول را به طور مداوم و مستمر بود و در ماههای بعد در طول هفته چند روز را میماند و آخر هفته برای اقامه نماز جمعه به ارومیه بازمیگشت.
حسنی که با پیروزی انقلاب با حکم آیتالله مهدویکنی موظف به تشکیل و ساماندهی کمیتههای انقلاب در استان آذربایجان غربی شده و با گروههای سیاسی مخالف مبارزه کرده بود، نتوانست پسرش را از عضویت در این گروهها بازدارد و در نهایت شاهد اعدام او بود. در خاطراتش گفته است: «پسر بزرگم، رشید با رژیم شاه سخت مبارزه میکرد. دوران ستمشاهی که در دانشگاه تهران تحصیل مینمود، یکی دو بار دستگیر و زندانی شد. قبل از پیروزی، وقتی به ارومیه و روستا میآمد، در برگزاری هرچه باشکوهتر مراسم نماز جمعه بزرگآباد، تلاش میکرد و در فعالیتهای جنبی آن از قبیل بیلزنی در باغات، شخم زدن، کمک به فقرا و مستمندان میکوشید. او پس از پیروزی انقلاب، ناگهان به گروه سیاسی سازمان فدائیان خلق پیوست و از سران آنها شد، به طوری که مسئولیت شاخه آذربایجان غربی بر عهده او بود. خیلی با او صحبت کردم تا در راهش تجدیدنظر کند، ولی نکرد. در همان زمان انشعابی در میان اعضای این گروه پدید آمد و به دو گروه اقلیت و اکثریت منشعب شدند و اقلیتها به جمع گروهکهای سیاسی محارب پیوستند و جنگ مسلحانه بر ضد حکومت اسلامی آغاز کردند. تصمیم گرفتم جلوی فعالیتهای او را بگیرم. نخست چند بار تذکر و تهدید انجام گرفت، ولی فایده نکرد. آن وقت نماینده مجلس و در تهران بودم. یک روز رشید هم به تهران آمده بود. جایش را شناسایی کردیم. در کمیته انقلاب تهران با آیتالله مهدویکنی تماس گرفتم و گفتم یک موردی هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. یکی از محافظان خودم به نام آقای جلیل حسنی را نیز همراه آنها کردم. گفتم اگر مقاومت یا فرار کرد بزنید، نگذارید فرار کند و اگر هم تسلیم شد، دستگیر کنید و به کمیته تحویل بدهید. آنها رفتند و او را دستگیر کردند. رشید چند روزی در کمیته تهران بود. بعد برای بازجویی و محاکمه به تبریز انتقال دادند. او چون محل فعالیتهایش، استان آذربایجان بود در این شهر محاکمه و به اعدام محکوم شد و بلافاصله حکم اجرا شد. من در مورد انقلاب با هیچ شخصی ولو پسرم باشد، شوخی ندارم و با هیچ احدی در این مورد عقد اخوتی هم نبستهام.
غلامرضا حسنی در بخشی از گفت وگوی خودش با دو هفته نامه دانستنی ها (۲ تیرماه ۱۳۷۹) ضمن انتقاد از عملکرد وزارت ارشاد دولت خاتمی در پاسخ به این سوال خبرنگار که از او پرسیده بود وزیر پیشنهادی شما برای وزارت ارشاد کیست گفته بود: “مثلاً چه می شود مصباح یزدی را بیاورند برای وزارت ارشاد. ایت ها اساد هستند، ارشاد نیستند. موقعی که آقای مصباح بیاید می دانید که به قول اینها چه بلایی سرشان می آورد. ولی ما می گوییم که چه احسانی چه هدیه خدای و چه مواهب الهی با مصباح هست که می آورد.
حسنی در بخش دیگری از این گفت و گو درباره چرایی انتقادش به آیت الله هاشمی رفسنجانی هم گفته بود: “من به آقای هاشمی ارادت دارم اما انتقاداتی هم به ایشان دارم. آن موقعی که رهبرانقلاب فرمودند «تهاجم فرهنگی» با اینکه بنده به آقای میرسلیم ارادت دارم ولی طبق فرمایش رهبری انقلاب آقای میرسلیم و امثال میرسلیم نمی فهمند مسائل تهاجم فرهنگی یعنی چه. می بایست آقای رفسنجانی به کابینه اش ۵ یا شش نفر مجتهد مسلم راجع به وزارت خانه های می آورد.”
منبع: مدارا