عضو شورای مرکزی جبهه پایداری: میتوان آشفتگی بازار خودرو را در ۶ ماه سامان داد/ کارمندان سفارت خانه های ما در فکر دلار گرفتن و منتقل کردن به ایران و خانه خریدن هستند
محمد سلیمانی گفت: سازش مدنظر آقایان است که ما مثلاً کاری به کسی نداشته باشیم تا وضعمان بهتر شود. ولی تجربه ۱۵۰ ساله ایران نشان داده که این موضوع نه عملی است نه امکانپذیر. آمریکاییها نفت و معدن و حاکمیت ما را میخواهند. آنها میخواهد ما هم کشوری مثل عربستان باشیم، یعنی گاو شیرده.
به گزارش دیده بان ایران؛ محمّد سلیمانی، عضو شورای مرکزی جبهه پایداری، فردی است که در دولت نخست محمود احمدینژاد عهدهدار وزارت ارتباطات بود در گفت و گو با خبرگزاری فارس به نکاتی اشاره و ادعا کرده است که مشروح آن در پی می آید:
به نظر شما جریان فتنه و تحریف چه ارتباطی با هم میتوانند داشته باشند و چه شباهتی در عملکرد این دو وجود دارد؟
سلیمانی: به نظر من فتنه، تحریف، نفاق و ... همه در یک راستا هستند. در تاریخ یکصد و پنجاه ساله اخیر ایران هم بارها این موضوع تکرار شده و همه این جریانها به دنبال این هستند که کشور عملاً بهدست سلطه غربیها سپرده شود و تفکری که از زمان مشروطه وجود داشت که از نوک سر تا ناخن پا باید غربی بشویم همچنان ادامه دارد. حالا یک روز در قالب فتنه و یک روز هم در قالب نفاق و روز دیگر در قالب براندازی و در قالب اغتشاشات خود را نشان میدهند، یک روز هم اگر حاکم شدند خب اجرای سیاستهای غرب در ایران را پیگیری میکنند.
این جریانها بهشکل تنگاتنگی بهم وصل هستند و به دنبال این هستند که حاکمیت کشوری مثل ایران با این موقعیت سوقالجیشی و دارای منابع نفت و گاز و معادن سرشار و عظیمی که دارد، بهدست غربیها بیافتد. لذا برنامههای مختلفی در زمانهای مختلف در راستای این هدف اجرا میشود.
فتنه، تحریف و نفاق در یکراستا حرکت میکنند
وقتی براندازی جواب نداد که بعد از انقلاب بارها تکرار شده است، دشمن باید سراغ راهکار دیگری میرفت که این راهکار در قالب فتنه دنبال شد. فتنه سال ۷۸ و ۸۸ در این راستا ارزیابی میشود. فتنه هم برای این است که در داخل کشور ساختارهایی را درست کنند و امکاناتی را برای خودشان فراهم کنند تا آنها در فرصتهایی بیایند و مسئولیتها را در دست بگیرند.
الان شما میبینید که فتنهگران عمدتاً در دولت مسئولیت دارند. همه آنها هم به دنبال ناکارآمد نشان دادن نظام هستند. خودشان مسئول هستند و مسئول بودهاند ولی کار نمیکنند. مثلاً در حوزه مسکن مگر آقای آخوندی در فتنه فعال نبود؟ خب این فرد شش سال وزیر شد و روزی که رفت افتخار کرد که یک مسکن نساخته است. نتیجه سیاستهای چنین فردی این شد که امروز رشدی که در مسکن داریم مشاهده میکنیم مردم را بهسمت ناامیدی کشانده است. مشخصه این افراد، تناقض در حرف و عمل است، یعنی در زبان مطالبی را مطرح میکنند امّا در عمل کار دیگری میکنند.
رها کردن امور نشان میدهد برخی به دنبال اخلال در اقتصاد هستند
این افراد چون در حرف چیزی گفتهاند و در عمل طوری دیگر رفتار کردهاند، مشکلات را گردن دیگران میاندازند، در حالی که هدف فتنه، فلج کردن اقتصاد بوده و هست و تا حدودی هم موفق شدهاند.
الان شما میبینید که فتنهگران عمدتاً در دولت مسئولیت دارند. همه آنها هم به دنبال ناکارآمد نشان دادن نظام هستند. خودشان مسئول هستند و مسئول بودهاند ولی کار نمیکنند. مثلاً در حوزه مسکن مگر آقای آخوندی در فتنه فعال نبود؟ خب این فرد شش سال وزیر شد و روزی که رفت افتخار کرد که یک مسکن نساخته است. نتیجه سیاستهای چنین فردی این شد که امروز رشدی که در مسکن داریم مشاهده میکنیم مردم را بهسمت ناامیدی کشانده است.
شما ببینید؛ امروز نظارت بر امور اقتصادی وجود ندارد. چرا؟ یعنی واقعاً مسئولان آنقدر ضعیف هستند که نمیتوانند بر امور نظارت کنند؟ یا نظارت راهکار ندارد؟ بسیاری از کالاهایی که مردم با آن سر و کار دارند با ارز ۴۲۰۰ تومانی وارد میشود و بقیه هم در داخل توسط مردم، یعنی کشاورزان و تولیدکنندگان تولید میشود، ولی در مرحله آخر که میخواهد به دست مشتری برسد، قیمتها یکمرتبه ده برابر و پنج برابر میشود.
این عدم نظارت و یله و رها کردن اقتصاد نشان میدهد همان کسانی که تفکر خاصی را پیدا کردهاند دنبال اخلال در امور اقتصادی کشور هستند. چگونه است که این دادگاههایی که تشکیل میشود صحبت از چند هزار میلیارد است؟ چطور این افراد چنین میدانی را پیدا کردهاند که چنین اختلاسهایی انجام دهند. به خصوصیسازیها نگاه کنید. برخی از امکانات را به ثمن بخس فروختند. حالا کاش حداقل همان افراد، اشتغال ایجاد میکردند و جوانان را دستبهکار میکردند.
بنابراین این یک زنجیره پیوسته است تا اقتصاد را بهم بریزد. این شرایط محصول چیست؟ محصول حاکمیت کسانی است که فتنههای سیاسی و اقتصادی را کلید میزنند، بعد هم دست به تحریف میزنند. ارتباط جریان فتنه و تحریف را هم در اینجا میتوان دید.
جریان فتنه و تحریف کشور را بهسمت حاکمیت خانواده هزار نفره ثروتمند برد
الان سالهاست شعار امید سر داده میشود، ولی در عمل مردم را بهسمت ناامیدی میکشند. در این چندساله حرکات طوری بوده که عمدتاً مردم را به طرف ناامیدی سوق داده، ولی از آنطرف شعار امید داده میشود. همچنین شعار تدبیر بهصورت برجستهای مطرح میشود. در عمل چه اتفاقی میافتد؟ فاجعه نحوه افزایش نرخ بنزین را شاهد بودیم که چه اتفاقی افتاد و چطور عدهای را به خیابانها کشاند و آن همه خسارت را به بار آورد.
نمونه دیگر برجام است؛ چه مانورهایی داده شد که برجام امید را زنده میکند و مبتنی بر تدبیر و عقلانیت امضاء شده است، در حالی که هر انسان آزاده و ملّیگرایی که برجام را خوانده بود با آن مخالف بود. به یاد دارم هفتهای که برجام در مجلس مطرح شد خدمت یکی از نمایندگان مجلس که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هم هست گفتم از موضوع مکانسیم ماشه در برجام مطلع هستید؟ گفت نه. بعد برای او توضیح دادم که مکانیسم ماشه چه ضرری برای ما دارد. گفت اگر این چیزی باشد که شما میگویید، رأی نمیدهیم. گفتم انگیسی بلدی؟ گفت بله. متن برجام را برایش آوردم و گفتم بخواند. خواند و گفت این که خیلی بد است. گفتم خب حالا چکار میکنید؟ گفت خب بالاخره باید رأی بدهیم برود پی کارش. یعنی کشور را اینطور به بازی گرفتند.
شما یادتان هست که وزیر امور خارجه پشت تریبون رفت و گفت همه تحریمها با برجام برداشته میشود. چه کسی پیدا میشود که دوست نداشته باشد تحریمها برداشته شود؟ ولی در متن برجام هیچجا از برداشتن تحریم سخنی بهمیان نیامده است، بلکه از تعلیق سخن گفته شده. بعد متن برجام را همانجا به آقای ظریف نشان دادند و گفت بله من دقت نکرده بودم. ببینید متأسفانه شعارها با عمل نمیخواند و کشور را با یکسری شعار، گرفتار برجام کردند. در حالی که سخنرانی های ما و دیگر دوستان در مجلس و جاهای دیگر موجود است که میگفتیم این برجام، طرح فریبی بیش نیست، ولی متأسفانه همراهی کردند و تصویب شد و آن همه قسم جلاله خوردند و مکرر دروغ گفته شد. بعد از برجام هم که تحریمهای سنگینتری وضع شد.
طبقه متوسط کمکم در حال حذف شدن است
میخواهم بگویم به دنبال ایجاد یک شکاف در بدنه مردمی ملت ایران هستند. ببینید؛ یکی از برجستگیهای انقلاب اسلامی ایران به هر حال این است که شکاف طبقاتی را کاهش داد. اکثر روستاهای ایران در چهل سال گذشته صاحب آب، برق، گاز، تلفن و جاده آسفالته شدهاند. بیش از ۹۰ درصد روستاها چنین وضعیتی دارند و رشد عظیمی در سراسر کشور اتفاق افتاده است. یعنی طبقه روستایی بهشدت بعد از انقلاب رشد کردهاند. امّا جریان فتنه و تحریف، دوباره ورق را بهسمتی برگرداند که یک خانواده هزار نفری ثروتمند را در کشور ایجاد کنند. الان طبقه متوسط کمکم دارد حذف میشود. یعنی ما یا طبقه خیلی مرفه داریم یا خیلی ضعیف. این بر اثر سیاستهای مسئولینی است که در فتنه و تحریف نقش داشته و دارند.
وقتی که برجام مطرح شد به یکی از نمایندگان مجلس که عضو مجمع تشخیص هم هست گفتم از موضوع مکانسیم ماشه در برجام مطلع هستید؟ گفت نه. بعد برای او توضیح دادم که مکانیسم ماشه چه ضرری برای ما دارد. گفت اگر این چیزی باشد که شما میگویید، رأی نمیدهیم. متن برجام را برایش آوردم. خواند و گفت این که خیلی بد است. گفتم خب حالا چکار میکنید؟ گفت خب بالاخره باید رأی بدهیم برود پی کارش. کشور را اینطور به بازی گرفتند.
کسانی که دنبال تحریف و فتنه هستند چشم به بیرون کشور دارند، یعنی منتظر هستند که در آمریکا رئیسجمهور دیگری بیاید تا وضع اینها بهتر بشود. یعنی عین زمان قاجار. آقایان دارند تفکر قاجاری را به ملت تحمیل میکنند. در حالی که نقاطی که ما در آن رشد و توفیق داشتهایم و در آنها حرف برای گفتن داریم جاهایی است که روی پای خودمان ایستادهایم و به دانشمندان، جوانان و مردم میدان دادهایم و امکانات را در اختیارشان گذاشتهایم و کشور را پیش بردهاند که کم هم نیستند. در حوزههای پزشکی، علمی، راهسازی، زیرساختی کشور ما در این چندده سال کمنظیر بوده است. اینها نتیجه حرکت جهادگران و ایثارگران است. جنگ به آن بزرگی را با پیروزی پشت سر گذاشتیم. امّا راهکاری که آقایان دارند پیش پای ملت میگذارند، سازش است.
به نظر میرسد یکی از شباهتهای جریان فتنه و تحریم، سازش است. این سیاست به نظر شما در سالهای اخیر چه آثاری را در کشور از خود بهجای گذاشته و تا چه اندازه توانسته در پیشبرد امور موفق باشد؟ چون بالاخره همچنان در برخی لایهها، نسخه سازش تجویز میشود.
سلیمانی: سازش یعنی چه؟ سازش مدنظر آقایان است که ما مثلاً کاری به کسی نداشته باشیم تا وضعمان بهتر شود. ولی تجربه ۱۵۰ ساله ایران نشان داده که این موضوع نه عملی است نه امکانپذیر. آمریکاییها نفت و معدن و حاکمیت ما را میخواهند. آنها میخواهد ما هم کشوری مثل عربستان باشیم، یعنی گاو شیرده.
نتیجه سازش این نخواهد بود که صلح و صفایی برقرار شود
نتیجه سازش این نخواهد بود که صلح و صفایی برقرار شود. نتیجهای که سازش بهدنبال خواهد آورد، حاکم شدن یک رژیم دستبسته در مقابل آمریکا مثل رژیم پهلوی است. در حالی که اگر ما فرزندان انقلابی، ایثارگر و جهادگر را به میدان بیاوریم و آنها آستین را بالا بزنند و همانطور که جنگ را اداره کردند اقتصاد را هم اداره کنند، مطمئناً بر مشکلات پیروز میشویم. چون ما چند سرمایه مهم داریم؛ یکی سرمایه نیروی انسانی است که هم از لحاظ کمّی قابل توجه است و هم کیفی. آمریکا و غربیها هم از همین نیروی انسانی ما میترسند چون میدانند ملت ایران، ملت هوشمند است و اگر فرصت پیدا کند در منطقه تمدنساز میشود.
دومین ظرفیت، معادن ما هستند. ما هفتمین کشور معدنی در دنیا هستیم و اگر بتوانیم به جای صادرات خام، مواد را تبدیل به کالا کنیم وضعیتمان خیلی بهتر میشود. سومین ظرفیت، نفت و گاز است که خام میفروشیم و راحت تحریممان میکنند. اگر ما وزیری مثل زنگنه نداشتیم که نزدیک به سی سال وزیر بوده و اگر چنین فرصتی نصیب ملت ایران میشد که وزیر بهتر و قابلتری در حوزه انرژی داشتیم، الان ما فراوردههای نفتی را صادر میکردیم. ولی متأسفانه حوزه نفت و گاز به وزیری نالایق گرفتار شده که فقط دنبال خامفروشی است. راهکار این است که ملت تلاش کند در سال ۱۴۰۰ انسانهای کارآمد و انسانهایی که نشان دادهاند پای کار هستند و میتوانند راه نجات اقتصاد ایران را نشان دهند روی کار بیاورند. وگرنه اگر همین نگاه ادامه پیدا کند و همین افراد باشند همین آش و همین کاسه خواهد بود.
سازش، هزینه را برای اقدام دشمن کاهش میدهد
شما ببینید سیاست آمریکا در دنیا چیست. سیاست آمریکا در طول تاریخ و از وقتی که ابرقدرت شده این است که پیشروی را با هزینه کم انجام میدهد. یعنی جنگ ویتنام آمریکا را سوزاند و آنها دیگر نمیتوانند وارد چنین جنگی شوند. آمریکاییها هرجا هزینه کم است پیشروی میکنند، و از ویژگیهای سازش این است که هزینه را کم میکند. اگر مسیر و سیاست سازش را در پیش گرفتید آنها هم قدمهای بلندتری را برمیدارند. نمونه اخیرش در تاریخ ایران، برجام است. در برجام گام به گام جلو آمدند و این سیاست را تا جایی میخواهند ادامه دهند که ایران را تبدیل به گاو شیرده کنند. در طرف مقابل، آمریکاییها جاهایی که هزینه زیاد است قدم نمیگذارند و جلو نمیآیند و راه رشد برای کشور بیشتر باز میشود. ما اگر هزینه آمریکا را بالا ببریم در سیاستهایش تجدیدنظر میکند و حتی در تحریم هم تجدیدنظر میکند. ما اگر تلاش کنیم و نشان بدهیم تحریم ناکارآمد است، آمریکا ممکن است حتی از تحریم هم صرفنظر کند، چون میبیند که به جایی نمیرسد.
سیاست آمریکا در طول تاریخ و از وقتی که ابرقدرت شده این است که پیشروی را با هزینه کم انجام میدهد. یعنی جنگ ویئتنام آمریکا را سوزاند و آنها دیگر نمیتوانند وارد چنین جنگی شوند. آمریکاییها هرجا هزینه کم است پیشروی میکنند، و از ویژگیهای سازش این است که هزینه را کم میکند. اگر مسیر و سیاست سازش را در پیش گرفتید آنها هم قدمهای بلندتری را برمیدارند. نمونه اخیرش در تاریخ ایران، برجام است.
نکته بعد که ملت باید در نظر بگیرد، عملیات فریب است. ببینید، یکی از استراتژیهای اهل باطل عملیات فریب و استفاده از تاکتیکهای فریب است. در خیلی جاها هم جواب مثبت داده است. لذا فرماندهانی تربیت میکنند که قدرت طراحی فریب داشته باشند. نمونهاش انقلابهای رنگی بود که انجام دادند، بنابراین هم مردم و هم نیروهای انقلابی باید مواظب باشند و هرچه زودتر این تکنیکها و روشهای فریب را شناسایی کنند و آنها را در حوزههای مختلف، نخنما کنند. تجربهاش هم در دنیا وجود دارد و دانشمندان ما باید زودتر پای کارِ شناسایی تکنیکها و روشهای فریب بیایند و اینها را باز کنند و حقایق را برای مردم بگویند که پشت این فریب چه اهدافی دنبال میشود تا نتوانند خسارات زیادی را به مردم تحمیل کنند.
تحریف هم خودش نوعی فریب است. مثلاً از یک انسان دزدِ قاتل، قهرمان میسازند. یا از یک حرکت ناکارآمد نمایش کارآمدی میدهند یا از یک سیاست و استراتژی مخرب، استراتژی و سیاست امیدآور و آیندهساز نشان میدهند. اینها در همان چارچوب است. باید از زوایای مختلف به این موضوع نگاه کرد و برای مردم تشریح کرد تا فریب فتنهگران و تحریفگران را نخورند.
یکی از القائاتی که این روزها کموبیش مطرح میشود این است که مشکلات کشور راه حلی ندارند و در هر صورت وضع، همین خواهد بود که هست. آیا واقعاً اینطور است؟
سلیمانی: نه اینطور نیست. شما الان مثلاً قیمت خودرو را ببینید. شما با دلار ۳۰ هزارتومانی هم یک خودرو را وارد کنید، قیمتش کمتر از قیمتی میشود که در بازار ایران وجود دارد. این یا نشان از نالایقی دارد که عمدتاً هم همین است یا نشان از این دارد که به دنبال اقداماتی برای ورشکسته کردن اقتصاد ایران هستند.
مشکلات یا ناشی از نالایقی است یا برنامهای برای ورشکستهشدن اقتصاد ایران
ما وقتی وزیر شدیم دیدیم سیمکارت از یک میلیون تا یکمیلیون و دویست و پونصد در بازار بهفروش میرود. دولت هم بهدنبال سرمایهگذاری در سیمکارت است. یعنی میآمد با ۴۴۰ هزار تومان ثبت نام میکرد و بعد افراد هم میلیونی ثبت نام میکردند. بعد که میگرفتند با یک میلیون و پانصد ششصد هزارتومان می فروحتند. داستان خودرو هم همین است. آن زمان من سؤال کردم که هزینه تمامشده سیمکارت با زیرساختهایی که دارد، کلاً چقدر است؟ رقمهای مختلفی از پنجاه تا هشتادهزارتومان را به من گفتند. گفتم چرا ۴۴۰ هزار میفروشیم؟ چرا توسعه نمیدهیم؟ برنامهریزی کردیم و ظرف یکسال توسعه دادیم و مسئله از بیخ و بن حل شد.
میتوان آشفتگی بازار خودرو را در ۶ ماه سامان داد
الان خودروسازی ارادهای میخواهد که خودروسازها را پای کار بیاورد. کشور ما کشور توانمندی است؛ تولیدکنندههای ما قدرتمند هستند و میتوانند پای کار بیایند و نگذارند این فشار به مردم وارد شود و قیمت پراید به بالای ۱۲۰ میلیون میرود. به نظرم این موضوع در یک فاصله شش هفت ماهه حل میشود، به شرط اینکه آدمی که باور داشته باشد روی کار بیاید. اراده ایرانی به سقف آسمان میزند و اگر ارادهای وجود داشته باشد، بر مشکلات فائق میآییم، مخصوصاً نسبت به چیزی که مشخص است، زیرا این قیمتها قیمتهای نجومی و بدون استدلال و پشتوانه است.
بسیاری از صنایع ما الان دچار رکود هستند. اگر واقعاً وزیر صنعت که در جنگ بوده، همان تکنیکهایی که در جنگ و جهاد بهکار میرفت را پیادهسازی کند، خواهید دید که ظرف شش ماه حوزه معادن از رکود خارج میشوند یا نه. البته به شرط اینکه زیردستیهایش که برخی از آنها در فتنه درگیر بودهاند و اعتقادی به کار در داخل ندارند و چشمشان به توتال و پژو و فلان شرکت خارجی است، پای کار بیایند. با این گردان نمیشود به جنگ اقتصادی رفت. باید گردانی تشکیل شود که از بن دندان این اعتقاد را داشته باشند که میشود اقتصاد را شکوفا کرد و خودرو ارزان و باکیفیت به دست مردم رساند. در حوزه مسکن همینطور.
سفارتخانههای ما الان راکد هستند و فقط دلار میگیرند. ببخشید که این حرف را میزنم، ولی کارمندهایشان در فکر دلار گرفتن و منتقل کردن به ایران و خانه خریدن هستند. چون رفتهام دیدهام این را میگویم. مثل چینیها باید سفارتخانههای ما سفارتخانه اقتصادی باشند که نیست.
شما الان ببیند نقدینگی کشور دست کیست. بالاخره حجم عظیم بالای دو هزار هزار میلیارد تومان نقدینگی وجود دارد. این دست کیست؟ بخشی از آن دست مردم است. خب اگر مردم بدانند دولت پای کار است و میخواهد واقعاً مشکل مسکن را حل کند و آنها را در اقتصاد شریک میکند، این پول پای کار تولید میآید و خیلی اتفاقات شیرین دیگر هم در پی آن میافتد. سفارتخانههای ما الان راکد هستند و فقط دلار میگیرند. ببخشید که این حرف را میزنم، ولی کارمندهایشان در فکر دلار گرفتن و منتقل کردن به ایران و خانه خریدن هستند. چون رفتهام دیدهام این را میگویم. مثل چینیها باید سفارتخانههای ما سفارتخانه اقتصادی باشند که نیست. شما به سفارت چین در ایران رجوع کنید؛ فعالیت اقتصادی میکنند. البته اقتصادی که در خدمت سیاست است. حوزه اقتصادی سفارتخانههای ما یا ضعیف است یا اصلاً تعطیل است و یا اینکه افرادی که اقتصاد و تجارت را بلد باشند در داخل آنها حضور ندارند.
آقای روحانی اخیراً گفتهاند که ما امروز در جنگ هستیم، امّا در دولت قبل جنگ اقتصادی نبود و صرفاً تحریم بودیم. با توجه به اینکه شما در آن مقطع وزیر بودهاید و بعد هم در مجلس در جریان امور بودهاید، نظرتان درباره این سخن چیست؟
سلیمانی: تفاوت تحریم و جنگ اقتصادی چیست؟ در زمان ما همه نمایندگیهای اروپایی در داخل کشور شروع به بستن دفتر خود کردند. معنیاش چیست؟ تحریم و جنگ مگر تفاوتی با هم دارند.
آقای روحانی مگر سایه جنگ را رفع نکرده بود؟ چگونه میگوید در جنگ هستیم؟
خب تحریم اقتصادی همیشه بوده و الان هم هست، ولی با همه احترامی که به آقای روحانی به خاطر جایگاهشان داریم باید گفت که ایشان باید یکبار فرمایشات قبلی خودشان را مرور کنند. چطور آنموقع میگفتند جنگ نیست و من سایه جنگ را از سر ملّت ایران رفع کردهام، و الان میگویند که در جنگ هستیم؟ پس خود ایشان قبول دارند که جنگ را به ملّت تحمیل کردهاند. اگر جنگ اقتصادی وجود دارد پس مسبب آن خود آقای رئیسجمهور است، اگر هم چنین جنگی نیست پس مثل گذشته تحریم هستیم. من نمیگویم تحریمها شدیدتر نشده، بله بعد از فتنه ۸۸ تحریمها بیشتر شد، چون آمریکاییها خودشان اعلام کردند که به بخشی از مسئولین داخل ایران که چشم به سازش و خارج از کشور دارند، امیدوار شدهاند. حتی گفتند اینها سرمایههای ما در ایران هستند. پیغام و پسغامهایی هم حتماً رد و بدل شده است. اگر الان جنگ اقتصادی هست، مسبب آن خود آقای روحانی و تاکتیکها و روشهایی است که ایشان در این هفت سال و نیم بهکار گرفتهاند. پس ایشان باید در سیاستهای خودشان تجدیدنظر کنند. حالا که ایشان فهمیدهاند اجرای این سیاستها باعث شده که سایه جنگ بر سر کشور گسترده شود، پس در افکار و منش و شیوه مدیریت خودشان تغییراتی ایجاد کنند و دولت را بهسمتی بیاورند که کشور در چند ماه آینده با مشکلات کمتری روبرو شود.
آقای روحانی اگر قائل به جنگ اقتصادی است، عملیاتش را برای جنگ تشریح کند
اگر قبول دارند جنگ اقتصادی هست نظارت بر اقتصاد را بیشتر کنند و وارد عملیات شوند و صرفاً حرف نزنند. در هر جنگی باید عملیاتهایی طراحی شود و آن عملیاتها در زمان خاصی شروع شود. اگر آقای روحانی واقعاً معتقد به جنگ اقتصادی هستند، عملیاتش را برای مردم تشریح بکند و بگوید حالا که جنگ اقتصادی هست من این عملیات را میخواهم در حوزه مسکن و نفت و گاز انجام دهم و در حوزه معدن این عملیات را در نظر دارم؛ در حوزه صادرات و تجارت این عملیات باید انجام شود و در حوزه واردات، این عملیات را در نظر داریم. همچنین در حوزه کشاورزی و...
اگر الان جنگ اقتصادی هست، مسبب آن خود آقای روحانی و تاکتیکها و روشهایی است که ایشان در این هفت سال و نیم بهکار گرفتهاند. پس ایشان باید در سیاستهای خودشان تجدیدنظر کنند. حالا که ایشان فهمیدهاند اجرای این سیاستها باعث شده که سایه جنگ بر سر کشور گسترده شود، پس در افکار و منش و شیوه مدیریت خودشان تغییراتی ایجاد کنند و دولت را بهسمتی بیاورند که کشور در چند ماه آینده با مشکلات کمتری روبرو شود.
ایشان اگر واقعاً معتقد است که جنگ اقتصادی در جریان است باید حداقل پنجاه شصت طرح عملیاتی روی میز بگذارد و بسیجیان و دانشمندان و اقتصاددانان را پای آن عملیاتها بکشاند. اگر خدای ناخواسته این ادعا الکی نیست چنین کارهایی باید انجام دهند که ما شاهد آن نیستیم متأسفانه.
یکی از شعارهایی که مخصوصاً پس از به سرانجام نرسیدن برجام از سوی آقای رئیسجمهور بسیار مطرح میشود، شعار مقاومت است. همزمان شاهد افزایش روزانه نرخ سکه و ارز و نیز مایحتاج مردم هستیم. این همزمانی، خواسته یا ناخواسته القاکننده این پیام است که هزینه مقاومت بیش از آن چیزی است که تصور میشود. به نظر شما آیا هزینه مقاومت آنقدر بالاست که ما شاهد افزایش روزانه قیمت اجناس باشیم؟ آیا این هزینه، سقفی ندارد؟
سلیمانی: دولت آقای روحانی در این هفت سال و نیم هیچگونه مقاومتی از خودش نشان نداد. اصلاً استراتژی دولت بر سازش بود و نقطه برجسته عملکردشان همین برجام بود و همه مسائل را به سازش گره زدند. شرایط اقتصادی فعلی که وضع وخیمی دارد نتیجه استراتژی سازش دولت روحانی است که دولت او متشکل از اصلاحطلبان است. یادمان نرفته که معاون اول ایشان بارها اعلام کرد که من اصلاحطلب هستیم. دور میز دولت هرچه بگردید میبینید همه تفکر اصلاحطلبی دارند. بیش از چهارپنج هزار نفر از مدیران ارشد کشور تغییر یافتند و عمدتاً افرادی با تفکر اصلاحطلبی که همان تفکر سازش است، جایگزین شدند. پس وضعیت امروز اقتصاد حاصل تلاشها و برنامههای جریان سازش است که در دولت روحانی هم شعارش را دادند و هم آن را اجرا کردند.
از قدیم گفتهاند که اگر میخواهید موضوعی را نابود کنید بهترین کار این است که دفاع بد از آن انجام بدهید. الان دفاع آقای رئیسجمهور از مقاومت به نظرم دفاع بد است و کاملاً مشخص است که میخواهد مقاومت تخریب بشود. چرا؟ چون اگر واقعاً آقای رئیسجمهور معتقد به مقاومت است و مقاومت را قبول دارد باید یک حرکت بسیج اقتصادی در کشور راه بیاندازد. بسیج اقتصادی عوامل مختلفی دارد که یکی یکی باید فعال شود. دولت باید حالت مقاومتی به خودش بگیرد. اگر ایشان معتقد به مقاومت است اولین کاری که باید انجام دهد این است که همین هفته آینده همه متخصصین حوزه نفت و گاز را دعوت کند. همه جوانان و دانشمندان را دعوت کند؛ البته آنهایی که معتقد به مقاومت هستند نهآنهایی که میگویند نفت را نمیتوانیم بفروشیم پس سازش کنیم. افرادی که میتوانند نفت ما را تبدیل به فراوردههای با ارزش افزوده ده برابری و پنجاه برابری کنند. اگر ایشان معتقد به مقاومت است اولین کار در حوزه نفت و گاز این است که کسی باید وزیر این حوزه شود که معتقد به مقاومت باشد. خب همه میدانند وزیر نفت این روحیه را ندارد. روحانی اگر واقعاً معتقد است که دولت آرایش مقاومتی گرفته خب چهارتا برنامه مقاومتی را اعلام کند، نمیگویم چهل تا؛ چهارتا، و بعد سازوکار اجراییاش را هم فراهم کند.
روحانی اگر به مقاومت اعتقاد دارد بگوید قاسمسلیمانیاش در اقتصاد کیست؟
دولت اگر به مقاومت ایمان دارد، باید سیاستگذاریها و لوایح جدیدی را سریع به مجلس بدهد و با اولویت به دنبال تصویب آنها باشد. مقاومت یعنی روی پای خود ایستادن؛ یعنی فکر کردن و راهکار دادن برای خروج از مشکلات. مقاومت یعنی مردم را شریک قرار دادن در حوزههای مختلف کشور.
اگر ایشان معتقد به مقاومت است چرا عمده مشاورانشان تئوریسینهای سازش هستند؟ من میخواهم بگویم چیزی که آقای روحانی دارد در لسان تکرار میکند این را منِ دانشگاهی و معلم و کسی که سی چهل سال است در این کشور کار اجرایی کرده، هیچ احساسی از مقاومت نمیکنم و این را قبول نمیکنم که دولت در این مورد صادقانه با مردم صحبت میکند. متأسفانه باید گفت رئیس جمهور در این مورد، صادقانه با مردم برخورد نمیکند. اگر صادقانه است باید نشانههایی از مقاومت در خود و اجزای دولتش نشان دهد. از آن طرف اگر ما در این هفت سال سیاست مقاومت را داشتیم الان باید در حوزه اقتصاد چندین فرد برجسته مثل شهید قاسم سلیمانی داشتیم.
اگر واقعاً آقای رئیسجمهور معتقد به مقاومت است و مقاومت را قبول دارد باید یک حرکت بسیج اقتصادی در کشور راه بیاندازد. بسیج اقتصادی عوامل مختلفی دارد که یکی یکی باید فعال شود. دولت باید حالت مقاومتی به خودش بگیرد. اگر ایشان معتقد به مقاومت است اولین کاری که باید انجام دهد این است که همین هفته آینده همه متخصصین حوزه نفت و گاز را دعوت کند.
چرا نداریم؟ سؤال من از آقای روحانی این است که قاسم سلیمانی شما در حوزه اقتصاد کیست که میخواهی مقاومت کنی؟ در این هفت سال چرا پرورش ندادی؟ ولی از آن طرف میتوانم بگویم آدمهای سازشکار شما در حوزه اقتصاد چه کسانی هستند. کسانی که نامدار هم هستند و میتوان اسم برد. اگر میخواهی در حوزه مسکن تلاشی بکنی و مرهمی بر زخم جوانان بگذاری و امیدی به جوانان بدهی، قاسم سلیمانی شما در حوزه اقتصاد کیست؟
وزیر شما که گفت مسکن مهر مزخرف است؛ خب حالا با مسکن این مردم میخواهید چکار کنید؟ با صنعت فولاد میخواهید چکار کنید؟ با سیمان که زیرساختش فراهم شده و صادراتش میتواند کل منطقه اطراف ایران را پوشش دهد میخواهید چکار کنید؟ چرا فرد مقاومی مثل قاسم سلیمانی در این حوزهها ندارید؟ اگر دارید، خب اسم ببرید. اگر دارید به او میدان بدهید و به مردم معرفی کنید تا مردم عاشقش بشوند و برایش سینه بزنند. آقای روحانی! اگر در حوزه سیاستخارجه کسی را داری که مقاومت کند به مردم معرفی کنید. افراد شما که تا امروز سیاست سازش را در پیش گرفتهاند، مگر میشود یکمرتبه ۱۸۰ درجه بچرخند؟
لذا من به این ادعای رئیسجمهور به دیده تردید نگاه میکنم، چون عمل و نشانهای نمیبینم و اثری از مقاومت دولت نیست و همه مردم ایران هم این ادعا را اصلاً جدی نمیگیرند. البته مردم ما دارند مقاومت میکنند و در این تردیدی نیست.