کنایه دبیرکل جبهه پایداری به اصولگرایان/ آقاتهرانی: ما پای حرفی که میزنیم میایستیم و بازی را هم مثل برخی دوستان به هم نمیزنیم/ برخی افراد گویا دشمن جبهه پایداری به دنیا آمدهاند
نماینده مجلس یازدهم گفت: تا این لحظه بیش از ۴۰ فراکسیون تشکیل شده است، به من هم پیشنهاد شده که چند فراکسیون را راه بیاندازیم اما نپذیرفتم
به گزارش دیده بان ایران؛ خبرگزاری مهر نوشت: در این گفتگوی تفصیلی بحثهایی در خصوص موضوعات مربوط به انتخابات دورههای گذشته و ماجرای وحدت اصولگرایان مطرح شد که به صلاحدید حجتالاسلام آقاتهرانی از متن مصاحبه حذف شد.
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:
بالاخره پس از چند ماه از آغاز مجلس یازدهم، اعضای هیئت رئیسه فراکسیون انقلاب اسلامی مشخص شدند. چرا فراکسیون اصلی مجلس تا این حد با تأخیر تشکیل شد؟ آیا مجلس یازدهم به لحاظ کارهای تشکیلاتی ضعف دارد؟
مجلس فعلی، مجلسی خاص است و باید هم خاص باشد چراکه در موقعیت ویژه ای آغاز به کار کرده است. امید مردم به این مجلس است. برخی از مسئولان نتوانستند به مردم امید دهند و به همین دلیل مردم وابسته و دلبسته به نمایندگان خود در این مجلس شدند و از این مجلس و به ویژه دولت به اصطلاح تدبیر و امید توقع دارند که عملکرد خوبی داشته و پاسخگوی گرفتاریها و نیازهای آنها باشد. مجلس اگر میخواهد در این چهارسال عملکرد خوب و قابل دفاعی داشته باشد، ابتدا باید بحث تحول در برخی ساختارهای خود مجلس را داشته باشد. چرا که ساختارهای فعلی بعضاً دستوپا گیر است و مانع افزایش کیفیت عملکرد نمایندگان میشود.
بنده در مجالس قبلی بارها شنیدم که نمایندگان میگفتند رویه در مجلس این بوده و ما هم باید آن را ادامه دهیم که بنده معتقدم این حرف اشتباه است. ابتدا باید ببینیم رویهای درست است و یا غلط؛ اگر درست بود، آن را ادامه دهیم. بنابراین مجلس یازدهم قائل بر این است که باید تحولی در ساختار مجلس اتفاق بیفتد تا راه برای تحقق شعار مجلس انقلابی، هموار شود.
البته تاکنون در این مجلس چند کار خوب انجام شده است. برای مثال رویه انتخاب اعضای کمیسیونهای تخصصی در این دوره تغییر یافت و شیوههای کار، تخصص، تجارب و برنامههای نمایندگان ارزیابی و آنان بر اساس این معیارها امتیازبندی شدند. در نهایت پس از فرایند امتیازدهی، برآورد کردند که بر اساس این ملاکها، فلان نماینده به کمیسیونی برود که با تخصص و تجارب وی انطباق بیشتری داشته باشد. در مجموع این شروع خوبی بود گرچه ممکن است در مواردی همچنان جای بحث و نظر باشد.
این رویه در مجالس قبلی نبود؟
خیر. این گونه نبود. این کار جدیدی است که به تخصص و تجارب افراد توجه بیشتری شود. البته گاهی اوقات نمایندگان برای عضویت در کمیسیونی، برخی از مسائل را مهم میدانند که به واقع مهم هم نیست. مثلاً فرض کنید میگوید که فلان کمیسیون امکاناتی را برای حوزه انتخابیه اش ایجاد میکند و یا سفرهای خارجی زیادی دارد که چنین نگاهی در مجلس درست نیست و باید اصلاح شود.
تردیدی نیست که سفرهای خارجی، که یکی از عوامل اقبال نمایندگان به حضور در برخی کمیسیونها بود، باید ضابطهمند شود و ضرورت اهمیت این سفرها مشخص شود و سپس بر آن مبنا تصمیمگیری شود که مثلاً فلان کمیسیون یا نماینده باید به فلان سفر خارجی برود یا نرود و اصلاً نفع آن سفر برای مجلس و متعاقباً کشور و مردم چیست که بنده در همان روزهای ابتدایی مجلس مسائل اینچنینی را با آقای قالیباف را طرح کردم و وی قبول کرد که در آینده این مسائل را حل کنیم که مثلاً در همین مورد، باید وضعیت به گونهای باشد که دخل و خرج این سفرها به درستی محاسبه شود که مبادا از بیت المال برای گشت و گذار این و آن هزینه گردد. بر این اساس، نباید رویههای قبلی لزوماً ادامه یابد و باید کارها با شرایط فعلی تطبیق داشته باشد.
یکی دیگر از اقدامات مجلس جدید آن است که هر هفته رؤسای کمیسیونها با هیئت رئیسه مجلس جلسه دارند که اقدامی بسیار خوب است. بنده پیش از این هم دو دوره نماینده مجلس بودم، اما هیچکدام از ما از کمیسیونهای دیگر و برنامههای آن آنچنان که باید و شاید خبری نداشتیم و حتی بعضاً مسئولین و اعضای کمیسیون نمیدانستند که رئیس و اعضای فلان کمیسیون چه کسانی هستند. اما این نشستها باعث شده است که کمیسیونها از اقدامات هم باخبر شوند و یک اقدام خوب دیگر آن است که اولویتهای کمیسیونها در حال بررسی است تا روشن شود که مثلاً کمیسیون فرهنگی در این دوره چه اولویتهایی دارد و در چه زمینههایی میخواهد قانون تصویب کند و موارد نظارتیش بیش از همه در چه جهتی است.
زمانی که در جلسات کمیسیونها با هیئت رئیسه اولویتهای هر کمیسیونی مشخص میشود، از موازی کاری اجتناب میشود. فرض کنید که یکی از اولویتهای کمیسیون فرهنگی، فضای مجازی باشد، از آن سو کمیسیون صنایع و معادن هم این موضوع را ممکن است اولویت خود بداند. زمانی که در جلسه این اولویتها مطرح میشود، همان جا تقسیم کار صورت میگیرد و اینگونه نمیشود که همه کمیسیونها به موازات هم یک کار ثابتی را پیگیری کنند. بهره مندی از عقل جمعی در این شرایط بیشتر است که این هم خودش نکته مهمی است.
یا اینکه طرح جمعیت و تعالی خانواده سه دوره در مجلس مطرح شده است و در نوبت بررسی هم بعضاً گذاشته شد اما در نهایت ناتمام مانده است که ناشی از بیخبری از وضعیت و اولویت کمیسیونها است. اگر هیئت رئیسه های قبلی مجلس با کمیسیونها جلسه میداشت، راهکاری برای حل این مشکلات اندیشیده میشد. مضافاً اینکه هیئت رئیسه هم ماهی یک بار با نمایندگانی که تجربه بیشتری دارند جلسه میگذارد که این هم کار خوبی است و این نشستها باعث تکامل و رشد مجلس میشود. این توضیحات را از اوضاع درونی مجلس دادم تا اینطور بگویم که علت تأخیر در آغاز به کار نیروهای انقلابی آن است که همانطور که گفتم مجلس در این چند وقت اخیر درگیر یکسری مسائل برای تحول ساختاری بود و البته این مسائل همچنان ادامه دارد.
من فکر نمیکردم رهبری مجلس یازدهم را یکی از قویترین و انقلابیترین مجالس پس از انقلاب توصیف کنند. فرمایشات ایشان ما را بیشتر به فکر فرو برد که مواظبت کنیم تا لطمهای به عنوان انقلابی بودن مجلس یازدهم وارد نشود. گرچه بسیاری از مخالفین در همین چهت نیروهای خود را بسیج کردهاند و همواره تلاش میکنند تا مانع کارآمدی مجلس یازدهم شوند. مجلس در حال تلاش است که اولاً بتواند به مردم امید دهد و به خوبی کار کند و از جهتی هم آسیبی به عنوان انقلابی مجلس، که واقعاً مدال افتخار اهدایی از طرف رهبر انقلاب است، نرسد.
شما از اقدامات مثبت مجلس یازدهم از جمله امتیازبندی برای حضور افراد در کمیسیونها و جلسه هیئت رئیسه با رؤسای کمیسیونها گفتید. برای اینکه این اقدامات مقطعی نباشد و ادامه داشته باشد، فراکسیون نیروهای انقلاب اسلامی تا چه حد میتواند در تداوم اینگونه اقدامات مؤثر باشد؟
فارغ از صحن علنی مجلس که نمایندگان نقطه نظرات خود را درباره مباحث مختلف مطرح میکنند، ۱۳ کمیسیون تخصصی هم در مجلس وجود دارد که وظایف مشخصی دارند و کارکرد آنها با فراکسیونها متفاوت است. در مجلس یازدهم تا این لحظه بیش از ۴۰ فراکسیون تشکیل شده است. البته توجه داشته باشید که این مسئله رو به تزاید است و متوقف نشده و نمایندگان خواستار تشکیل فراکسیونهای دیگری هم هستند.
به بنده تاکنون پیشنهاد شده که چند فراکسیون را راه بیاندازیم اما نپذیرفتم و گفتم که شما میخواهید در این فراکسیونها چه اقدامی انجام دهید؟ گاهی اوقات مشغلهها آنقدر زیاد است که برخی از فراکسیونها در سال حتی یک جلسه هم تشکیل نمیدهند. زمانی که نمایندگان برای حضور در جلسات مختلف به شدت درگیر هستند، قاعدتاً فرصتی برای فعالیت در فراکسیونها ندارند.
اگر از لحاظ دوگانه اصولگرا و اصلاحطلب در نظر بگیریم، مجلس یازدهم، مجلس یکدستتری است. در حالی که در مجلس قبلی فراکسیونهای نمایندگان ولایی، امید و مستقلین را داشتیم و تکاپو و رقابتهای عجیبی بین این فراکسیونها بود. به نظر شما این مجلس با توجه به اینکه به لحاظ فکری یکدست است، فراکسیون نیروهای انقلاب اسلامی به خصوص در حوزه سیاسی پا میگیرد یا خیر؟
البته تعداد فراکسیونها بیش از اینها است.
یکسری از فراکسیونها تخصصی و منطقهای هستند و صرفاً برای پیگیری موضوعاتی خاص تشکیل شدهاند.
ما تاکنون در این مجلس شاهد تشکیل ۴۲ فراکسیون بودهایم.
اما این فراکسیونها سیاسی نیستند.
بنده متوجه این مسئله هستم و طبیعی است که اگر اصلاحطلبان باشند، این دو جناح با هم رقابتهایی را خواهند داشت. اما این مسئله را هم باید مدنظر قرار داد که بین اصولگرایان همه مثل هم فکر نمیکنند. تفاوتهای فردی و همچنین تفاوت در افکار و اندیشهها وجود دارد که این تفاوت شناختی اغلب در هنگام سیاستورزی، خود را بروز خواهد داد. پس زمینه تضارب آرا و اندیشهها باید وجود داشته باشد تا زمینه بحث و بررسی حکیمانه هم در صحن مجلس و هم جلسات فراکسیونها و نشستها فراهم شود اما در اصول همه باید با هم وحدت داشته باشیم که این مسئله بسیار مهم است.
قطعاً اصولگرایان نمیخواهند دودسته شوند و بین آنان تشتت ایجاد شود.
بله حتماً نمیخواهیم تشتت ایجاد شود. اما آیا باید مثلاً بنده درست مانند فلان نماینده و یا بهمان عضو هیئت رئیسه فکر کنم؟ یا او باید عیناً مانند من بیاندیشد؟ اصلاً چنین رویکردی که مثلاً مشابهت صد در صدی داشته باشیم، چقدر درست است؟ پس تکلیف تفاوتها چه میشود؟ البته که اشتراکات زیاد است. اما ممکن است در مواردی با هم اختلاف نظر و سلیقه پیدا کنیم که طبیعی است و باید باهم بنشینیم و بحث کنیم تا اختلافات حل شود. برخی هیچ اختلاف نظری را برنمیتابند و تا میگوئیم در فلان مسئله اختلاف نظر داریم، سروصدا و حاشیه درست میکنند که فلان گروه یا تشکل وحدت شکنی کرد. و یا اینکه مثلاً برخی نمایندگان در مجلس فعلی بر سر موضوعی دچار تفاوت دیدگاه میشوند و با هم اصطکاک نظری پیدا میکنند؛ فوراً عدهای بدشان میآیند و اعتراض میکنند. خب هر فردی میتواند در مسئلهای نظری داشته باشد و لزوماً همه مثل هم فکر نمیکنند.
هر اندازه هم بگویید وحدت، باز هم باید به این نکته واقف باشید که وحدت به این معنا نیست که همه ما یک حرف را بزنیم. مگر چنین چیزی شدنی است؟ بالاخره تفاوتهای فردی وجود دارد و نوع گفتار بنده با شما متفاوت است و حتی یک مسئله را یک جور بیان نمیکنیم.
شما که نمیخواهید فراکسیونی جدا از فراکسیون نیروهای انقلاب تشکیل دهید؟
نمیخواهیم تشکیل دهیم. حرفهای بالا را زدم که به این نتیجه برسیم که ما قصد تشکیل فراکسیونی جدا از فراکسیون نیروهای انقلاب را نداریم، معنایش این نیست که مثلاً هر اتفاقی که در فراکسیون بیفتد، ما خود را ملزم به حضور و پیروی از فراکسیون میدانیم. ما صرفاً تا زمانی خویش را ملزم به حضور در این فراکسیون میدانیم که مراعات اصول انقلاب، منافع مردم و انقلاب در متن تصمیمگیریهای فراکسیون لحاظ شود. اگر خدای نکرده روزی چنین نباشد، نه فقط ما، بلکه هیچ عنصر انقلابی دیگری نباید از تصمیمات فراکسیون اطاعت کند.
البته منظورم در یک موضوع خاص است. مثلاً اگر در فراکسیون انقلاب درباره سوال از رئیس جمهور قاطبه اعضا به این نتیجه برسند که فعلاً به صلاح نیست اما عدهای نظرشان متفاوت باشد، چه باید کرد؟ آیا آنان باید جداگانه نظرشان را دنبال کنند؟
ما فصل الخطاب داریم. بنده اختلاف را قبول دارم اما یک جایی فصل الخطاب دارد. برای مثال آقایان بذرپاش و فروزنده برای ریاست دیوان محاسبات کاندیدا شدند. طبیعی است که هر کدام از خوبیهای خود میگویند و عدهای هم میگویند که هر کدام از این دو نفر عیوبی دارند. در نهایت، یک تعداد از نمایندگان سمت آقای بذرپاش و تعدادی هم سمت آقای فروزنده میروند و بعد رئیس مجلس میگوید که رأی گیری میکنیم تا کسی که بیشترین رأی را بیاورد، تصدی این سمت را بر عهده گیرد.
پس فصل الخطاب دارد و این نیست که تا آخر با هم بجنگیم تا خسته شویم و توان هم را از بین ببریم. الان در فراکسیون نیروهای انقلاب افراد نظراتشان را درباره مباحث مختلف مطرح میکنند و اگر دیدیم نظرات با هم متفاوت است، در نهایت رأی گیری میشود.
پس به نظر شما باید خروجی فراکسیون نیروهای انقلاب را فصل الخطاب دانست؟
اگر بنده جز اعضای این فراکسیون هستم، بله. اما ممکن است کسی بگوید من نمیخواهم عضو فراکسیونی شوم و یا آنکه فردی عضو فراکسیون میشود اما بعد از مدتی می بیند نمیتواند تعامل کند و از آن فراکسیون بیرون میآید، بعد از آن آزاد است که نظرات خودش را دنبال کند و با چند نفر دیگر کارها را پیش ببرد. البته رفاقت مان هم به نمیخورد. اگر چه در وادی سیاست برخی اینگونه نیستند و اختلاف نظر را لزوماً مترادف با دشمنی تفسیر میکنند. برای مثال بنده در جبهه پایداری هستم اما برخی افراد گویا دشمن جبهه پایداری به دنیا آمده اند و گویا میخواهند تا آخر عمر هم دشمن جبهه پایداری بمانند.
منظور شما این است تا زمانی که فراکسیون نیروهای انقلاب بر مبنای اصول انقلاب باشد، شما با آنان همراه هستید.
بله. تا زمانی که اینگونه باشد، مخلص شأن هم هستیم. اما اگر دیدیم اینگونه نیستند، ابتدا برای اصلاح آن تلاش خواهیم کرد. اگر اصلاح امکان پذیر نباشد، چه تعهدی داریم که تا آخر با آنان باشیم؟ نباید سلب آزادی کرد. بنده باید در هر شرایطی به وظایفم عمل کنم. تشخیص وظیفه این نیست که ما بگوییم با فلان فرد یا گروه تا آخر عمر بیعت میکنیم. حتی اگر هر چه بگوید و یا هر کاری انجام دهد. که البته بحث ائمه معصومین علیهم السلام جداست چرا که آنان بری از اشتباه هستند. البته برخی وحدت را خلاف این معنا میکنند و میگویند وقتی تا عین من فکر میکنید، اهل وحدت هستید و در غیر این صورت، دنبال ایجاد تفرقه هستید.
مجلس دهم درگیر حواشی زیادی شد و بعضاً سیاسی کاری میکردند و تعامل زیادی با دولت داشتند و آنقدر به شعارهای خود عمل نکردند که حتی طرفداران خودشان هم گلایههایی از عملکردشان کردند. در مقابل، مجلس یازدهم با عنوان مجلس انقلابی روی کار آمد. تا چه حد مراقب این عنوان هستید و چه برنامههایی دارید که مجلس یازدهم دچار مشکلات و حواشی مجالس قبل نشود؟
تا این لحظه ندیدم نمایندهای این دغدغه را نداشته باشد و این بسیار خوب است. یعنی از هیئت رئیسه تا دیگر نمایندگان، همه دنبال آن هستند که از این عنوانی که به ما داده شد، مواظبت کنند تا خراب نشود. در این رابطه حسن مجلس نسبت به گذشته این است که با تصمیم نمایندگان در هر دو ماه یک روز به جلسهای غیر علنی با موضوع خود انتقادی و نقد عملکرد مجلس اختصاص پیدا کرده است؛ چراکه نه هیئت رئیسه و نه عموم نمایندگان در جایگاه عصمت نیستند، پس باید مجلس به نقد خودش بپردازد تا دچار آفت خودشیفتگی نابجا نشود تا مفهوم دقیق «خرد جمعی» و «شاورهم فی الامر» محقق شود. لذا مجلس واقعاً دغدغه تحقق شعار مجلس انقلابی را دارد.
بنده مجلس را در این راستا موفق می بی نم. البته یک مقدار صبوری میطلبد چرا که وضعیت معیشتی مردم بد است و همه از این جهت نگران هستیم و حتماً باید برنامههای کوتاه مدت و ضربتی داشته باشیم تا قدری پاسخگوی نیازهای فوری مردم باشد و البته فراموش هم نکنیم که مجلس باید روی ریل بیفتد و درست حرکت کند. مجلس برای من نیست. برای نظام و مردم است و باید حفظ شود.
کمتر از یک سال از عمر دولت دوازدهم باقی مانده است. تا آن زمان، مجلس میخواهد چگونه با این دولتی که بسیار ضعیف عمل کرده است، تعامل کند؟
از زمانی که مجلس یازدهم تشکیل شد، گفتیم هر جور که هست باید کاری کنیم تا دولت تکان بخورد و در دولت تحرکی ایجاد کنیم. تلویحاً توصیه رهبر انقلاب هم این بود که تعامل کنید که کارها خوب جلو برود تا مشکلات کشور هرچه سریعتر رفع شود. اگرچه در ابتدا برخی از دوستان اینگونه فکر میکردند که به سمت استیضاح بروند اما فعلاً بحث استیضاح مطرح نیست.
البته وضع کشور هم نباید همین گونه ادامه داشته باشد و دولت باید شرایط را ساماندهی کند و اگر نکند، وزیر و رئیس جمهور باید بیایند مجلس و پاسخگو باشند که چرا چنین عملکردی داشته اند. در واقع اینکه فعلاً بحث استیضاح مطرح نیست، به این معنا نیست که مثلاً مجلس در برابر دولت منفعل است و اجازه میدهد هر کاری انجام دهد. بلکه معتقدیم میشود با نظارت مستمر و کارآمد، دولت را به سوی کار و فعالیت هرچه بیشتر سوق داد. یک سال زمان کمی نیست و دولت باید در همین زمان هم دست به کار شود چرا که در یک سال هم کارهای زیادی میتواند انجام دهد. لذا مجلس هم در این جهت فعالیت میکند و در این شرایط هم تاکتیک دولت مدارا و کمک همه جانبه به دولت برای کاهش مشکلات است. البته در شرایط مختلف قاعدتاً ممکن است که تاکتیکها تغییر کند.
بنده فکر میکنم که دولت باید پاسخگو باشد که متأسفانه پاسخگو نیست چرا که دولت طی دوران گذشته و به واسطه نوع رابطهای که با مجلس، به ویژه مجلس دهم داشته است، بدعادت شده و اصطلاحاً بد بار آمده است. دولت وضعیت خوبی ندارد و باید تغییر جدی کند و معتقدیم که این امر شدنی است چرا که این بی حالی و ضعفی که در دولت وجود دارد، امری جوهری و یا ماهوی نیست و قابل تغییر است. از وزرای محترم و همه خدمتگزاران به نظام اسلامی هم توقع داریم که بدوند و حسابی کار کنند.
استدلالی که امروز دولتیها دارند این است که چون کشور در شرایط جنگ اقتصادی است، به عنوان مثال مجلس باید به آقای مدرس خیابانی برای تصدی وزارت صمت رأی اعتماد میداد، در واقع معتقدند در شرایط امروز، بهتر است که مجلس کمتر از ابزارهای نظارتی خود استفاده کند. شما این استدلال را قبول دارید؟
خیر؛ بلکه معتقدم باید نظارت مجلس بیشتر و بهتر از کار تقنینی آن باشد. اگر نظارت درست نباشد کار درست انجام نمیشود. شما باید طبق ضوابط عمل کنید و کسی هم به عنوان ناظر باشد و به آن امتیاز بدهد. مثل این است که مدرسه، ناظم و معلم نداشته باشد و هر کسی هر کاری خواست انجام دهد و بعد هم احساس کند گل کاشته است. در یک بازی همه باید به رأی داور تمکین کنیم. قانون گفته اولاً مجلس قدرت قانونگذاری دارد، ثانیاً وظیفه نظارت دارد. باید مثلاً شمایی که برنامه ششم توسعه را نوشتید، چه کارهایی انجام دادید؟ نمایندگان دورههای گذشته برنامه ششم را تصویب کردند و شما هم قبول کردید و باید هم قبول میکردید؛ خب چقدر به این برنامه عمل کردید و چقدر عمل نکردید؟ چه کسی باید این موضوع را روشن کند؟ خب اینها وظیفه مجلس است دیگر. در غیر اینصورت درب مجلس را ببندند و نمایندگان بروند دنبال کار و زندگیشان.
ما در این مجلس زمان قانونگذاری را کم کردیم یعنی یک روز از سابق کمتر در صحن حضور پیدا میکنیم. ما قانون کم نداریم حتی زیاد هم داریم. قوانینی داریم که هرکسی هرطور بخواهد از آن استفاده میکند. باید ببینیم قوانینی که وضع شده، چقدر به آن درست عمل میشود، مدام نمیتوانیم بگوییم کار دولت است و دولت خراب میکند. گاهی قانون، قانون به درد بخوری نیست یا قانونی که شما دادهاید عملیاتی نمیشود. از طرفی قانون وضع شده، باید قانون چابکی باشد که اگر کسی خواست عملیاتی کند، بتواند. بنابراین یک بخش کار قانونگذاری است و بخش مهمتر آن نظارت بر حسن اجرا است.
یعنی نباید به شرایط کشور نگاه کرد؟ خب مثلاً میگفتند بازار کالاها بهم ریخته است و ما وزیر صمت نداریم.
نظارت در همه شرایط و مخصوصاً در شرایط فعلی باید بیشتر باشد. اینکه قیمتها یک شبه دوبرابر و یا چند برابر میشود، به نظر شما مسخره نیست؟! در این شرایط مردم به چه کسی پناه ببرند؟ شاید دولت بگوید که این رویه درست است؟ از کجا باید فهمید درست و غلط ماجرا چیست؟
اگر دولت به وظایف خود عمل نمیکند میتوان وزیر را استیضاح کرد. میتوان وزیر را زیر سوال برد و این اختیار قانونی مجلس است و باید از آن استفاده کرد. قوه قضائیه و قوه مجریه باید این را بپذیرند که طبق قانون عمل کنند و پاسخگو باشند. به خاطر بیاوریم که در شرایط جنگ هم نه تنها مجلس تعطیل نبود، بلکه اتفاقاً انتظار بر این بود که در شرایط جنگی، مجلسیها جنگیتر عمل کنند. لذا مجلس در این شرایط جنگ اقتصادی باید ضربتی و انقلابی عمل کند. مجلس خاموش و خسته در این شرایط اصلاً معنا ندارد.
در راستای ضربتی عمل کردن، مثلاً با توجه به اینکه فرصت جمعیتی که ایجاد شده بود، اکنون در معرض خطر قرار دارد و کاهش موالید، شرایط را در وضعیت هشدار قرار داده، ما به خودمان گفتیم باید در بحث جمعیت انقلابی عمل کنیم. در زمان جنگ، بچهها پای خود را با طناب میبستند تا عقبنشینی نکنند. ما چرا اینگونه نباشیم؟ من عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی به هیئت رئیسه قول دادم، نوشتهای دادم که این قانون را یک ماهه در کمیسیون فرهنگی آماده میکنم و آن را به صحن میآورم. الان هم تمام شده و تحویل دادم تا مراحل قانونیش طی شود.
مجلس در شرایط جنگ اقتصادی باید ضربتی و انقلابی عمل کند؛ مجلس خاموش و خسته در این شرایط معنا نداردبه نظر شما باور کردنی است کمیسیونی که با آن شرایط سخت به حد نصاب تشکیل رسید، اینگونه برای پیشبرد امور به تکاپو و فعالیت افتاده است؟ پس میشود در شرایط سخت ضربتی عمل کرد. همانطور که کمیسیون فرهنگی در تدوین قانون جمعیت و تعالی خانواده، ضربتی عمل کرد.
قانونی که بیش از هزار نفر-ساعت برایش وقت گذاشتیم. با بیش از ۲۰ تا ۳۰ مؤسسه و ارگان جلسه گذاشتیم و از نظرات حوزه و دانشگاه استفاده کردیم. لذا اگر شرایط جنگی است، مسئولین در هر جایگاه و حیطهای که حضور دارند هم باید جنگی عمل کنند. مجلس و دولت در شرایط جنگی باید انقلابی باشند.
هفت سال سال است که آقایان طبق یک رویه عمل کردهاند، هر روز به مردم وعده آمریکا و اروپا دادهاند ولی جواب نگرفتهاند؛ مگر خودمان چه کم داریم؛ دیگر باید به چه زبانی بگوییم که امید به بیگانه کار غلطی است و موجب نادیده گرفته شدن ظرفیتهای داخلی میشود؟ باید نقاط ضعف و قوت را بهتر شناخت و آن را اصلاح کرد. در واقع مجلس آمده تا خیلی از این رویههای غلط را اصلاح کند.
وارد بحث انتخابات شویم. جبهه پایداری از انتخابات مجلس نهم که در سال ۹۰ تشکیل شد، یک سری اصول، معیارها و شاخصهایی را برای خود در نظر گرفت و پای آن هم ایستاد. به نظر شما اصول جبهه پایداری در گفتگوها، مذاکرات و فعالیتهایی که برای وحدت در انتخابات داشته، از مجلس نهم تاکنون، چقدر تعدیل شده است؟ آیا این اصول لایتغیر و غیر قابل مسامحه است و اگر از این اصول عدول کنید از تکلیف خود عدول کردید؟
ما یک سری اصول و مبانی اصلی داریم که لایتغیر است. چنان که اصول دین لایتغیر است، مثل توحید که خداوند یکی است، نمیتوانیم بگوئیم امروز سه خدا درست شده است. از نظر علمی هم یک سری اصول تغییرناپذیر است و یک سری موارد هم اجتهادی و تغییرپذیر است. اینها در بستر زمان معنا پیدا میکنند و دچار تغییر و تحولات میشوند. ما یک راهبرد داریم و یک تاکتیک. بعضیها اصلاً اصول و مبانی ندارند، اما ما داریم. برای اینکه ببینید این اصول کجاست، یکبار برای خدا مرامنامه جبهه پایداری را ببینید. خب ما اینها را هرگز عوض نمیکنیم. اما برخی مسائل ممکن است در بستر زمان و مکان تغییر کند. حتی ممکن است دیروز بوده باشد اما امروز نباشد.
در رابطه با اصول اینطور است که تا جبهه پایداری هست، این اصول هم هست، اگر این اصول نباشد پس حتماً پایداری عوض شده او این دیگر جبهه دیگر و حرف دیگری است.
یکسری مفاهیم در انتخابات مجلس نهم میان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری مطرح شد مانند دوگانه «نتیجه یا تکلیف»، «کاندیدای اصلح یا صالح مقبول»، آن زمان جبهه پایداری خیلی روی این مسائل تأکید داشت. یک عده میگفتند که باید کاندیدای اصلح را انتخاب کنیم و برخی میگفتند شاید یک کاندیدایی اصلح باشد ولی مقبولیت نداشته باشد. آیا هنوز جبهه پایداری بر همان حرفهایی که در انتخابات مجلس نهم مطرح میکرد، چه استراتژی چه تاکتیک، همچنان اصرار دارد یا مقداری آن را تعدیل کرده است؟
ما هیچ دلیلی ندارد که از اصولمان عدول کنیم. البته هیچ وقت نگفتهایم نتیجه برای ما مهم نیست، اینکه خیلی نامعقول است. ما هیچ وقت نگفتیم من این کار را میکنم و هرچه میخواهد بشود. آیا واقعاً ممکن است ما در انتخابات ورود کنیم اما بگوئیم مهم نیست که نتیجه چه میشود؟ این به معنای تکلیف و وظیفه است؟ خیر. نتیجه جزو وظایف است. اصلاً فرایند تشخیص تکلیف، بدون در نظر گرفتن نتیجه، ناقص و ناکارامد است. شما وقتی میخواهید برنامهای را بریزید، اولین کار این است که هدف تعیین میکنید. اصول را معین میکنید و توجه میکنید که بهترین و نزدیکترین راه برای رسیدن به آن هدف کدام است. یکبار که رهبر انقلاب بحث نتیجه را مطرح کردند، برخی به سرعت گفتند که منظور رهبر انقلاب جبهه پایداری است. در واقع یک عده هستند که خود را مفسران انحصاری انقلاب و بیانات رهبر انقلاب میدانند.
وحدت از نگاه برخی یعنی اینکه من چیزی میگویم و اگر تو تأیید کنی یعنی وحدت و اگر تائید نکنی یعنی تفرقه ایجاد کردی. صریح بگویم؛ ما این را قبول نداشتیم، نداریم و نخواهیم داشت.
یک عده واقعاً پدرسالارانه رفتار میکنند. به این ترتیب که قبلاً بین خودشان تصمیماتی گرفتهاند و میگویند هرکسی با ما بود که بود و اگر نبود، ضد وحدت است. چرا ما باید به این حرف عمل کنیم؟ در خصوص بحث اصلح که مطرح کردید، اگر کسی مقبول باشد، مثل آقای بنی صدر، و ۱۱ میلیون رأی هم داشته باشد ولی از طرفی میدانید که منحرف است و میخواهد کشور را بفروشد و زمین بدهد و زمان بخرد، آیا ممکن است بگویید چون این فرد مقبول است پس کشور را به او بدهیم؟ من به این فرد نه تنها رأی نمیدهم بلکه تلاش میکنم رأی نیاورد زیرا نظام را از بین میبرد. اگر کسی را از میان دو نفر انتخاب کنیم و هر دو هم صالح باشند، نمره یکی ۱۸ و نمره دیگری هم ۱۸، اما به یکی از آنها بیشتر رأی میدهند، خب عقل آدم میگوید فردی که بیشتر رأی میآورد را انتخاب کنیم. ما برای نمره دادن، مجموعهای از شاخصها و پارامترهای مختلف را در نظر میگیریم که یکی از این آنها این است که فرد قابلیت رایآوری داشته باشد. نه اینکه صرفاً رأی آوری را در نظر بگیریم و از شاخصهای دیگر غافل شویم و در واقع با ندانمکاری، باقی شاخصها و مسائل مهم و تعیین کننده را قربانی امکان رایآوری کنیم. اگر فردای رأی آوردن و پیروزی در انتخابات، مصداق مورد نظر بواسطه ضعف در باقی شاخصها دچار انحراف شد و یا به هر دلیلی درست عمل نکرد، چه کسی مسئولیتش را میپذیرد؟ مگر نمونههایش را ندیدهایم؟
شما بنی صدر را مثال زدید اما ما در انتخاباتها میخواهیم افراد را از بین نیروهای خودی قیاس کنیم.
در خودیها هم مراتب وجود دارد. دو نفر خودی هستند و امتیاز هر دو ۱۸ است. آیا نباید کسی که مقبولتر است را انتخاب کنیم؟ مقبول یعنی رأی بیشتر و شهرت بیشتری دارد و مردم زودتر رأی میدهند. مثلاً به آقا تهرانی زودتر و بیشتر رأی میدهند، برادرم هم هست، از منم بهتر است اما هیچکس او را نمیشناسد و رأی ندارد. یک زمانی یک فرد حدنصاب شاخصها را ندارد، اصلاً ولایت فقیه را قبول ندارد، قانون اساسی را قبول ندارد اما همه قبولش دارند، خب داشته باشند.
مرحوم آیتالله خوشوقت میفرمودند اول آدم صالح را پیدا کنید بعد ببینید چقدر به او رأی میدهند. اگر دیدید به او رأی نمیدهند بروید برای او رأی درست کنید و معرفیاش کنید. چون معمولاً آدمهای صالح دنبال این کار نمیآیند، میگویند چرا باید خودم را مدیون مردم کنم که آیا بعدها بتوانم جوابگوی مردم باشم یا خیر. خب این آدمها را باید پیدا کنیم و حتی منتشان را بکشیم که بیایند. در همین انتخابات اخیر مجلس، بنده خودم به خیلیها نامه نوشتم و تلفن کردم که بیایید و به زور بعضیها پذیرفتند که کاندیدا شوند. این خیلی تفاوت دارد با آقایی که زور میزند و پول خرج میکند و راست و دروغ را به هم میبافد تا رأی بیاورد.
به مدلهای وحدت برای انتخابات ۱۴۰۰ فکر کردهاید؟ برخی پیشبینی میکنند به احتمال زیاد کاندیداهای زیادی در انتخابات ۱۴۰۰ شرکت میکنند.
بنده هم فکر میکنم همینطور است. البته ما باید جلساتی داشته باشیم و داریم تا مقداری جلوتر برویم.
بنده به عنوان خلاصه میگویم، ما بر اصولی که در مرامنامه پایداری قید شده، ملتزم هستیم و از تجارب گذشته خود برای حل مسائل آینده، بهره میگیریم و امیدوارم افراد خوب و واجد صلاحیت، کاندیدا شوند و مردم عزیز و خوبمان هم بهترینها را انتخاب کنند.
هنوز به مدل به وحدت فکر نکردید؟ به نظر شما آن دعواهای چندساله دوباره تکرار میشود؟
ما به دنبال همدلی کامل هستیم ولی فکر میکنم دوستانمان باید معین کنند که چه کاری میخواهند بکنند زیرا شیوه کار و اصول حرکت جبهه پایداری، شفافتر از همه است. ما پای حرفی که میزنیم میایستیم و بازی را هم مثل برخی دوستان به هم نمیزنیم، قرار و مدارها را جدی میگیریم. اما دوستان دیگر را نمی دانم چه کاری میخواهند بکنند. خدا کند این عزیزان هم از تجارب گذشته، بهره بگیرند و توجه داشته باشند که صداقت شرط اولیه ورود به انتخابات است و در سیاست نیز رعایت اخلاق اسلامی ضروری است.
امروز جریان اصلاحات در این شیپور میدمد که در انتخابات ۱۴۰۰ با کاهش مشارکت مواجههایم و رقبا هم انتخابات رقابتی را نمیخواهند. چه پاسخی برای این ادعاها دارید؟ و تحلیل شما از تحرکات جریان اصلاحات و جریان منتسب به دولت چیست؟
اینکه رقبای اصلاح طلبان انتخابات رقابتی نمیخواهند، یک فرافکنی آشکار برای فرار از مسئولیتی است که به گردنشان است. چطور آن وقتهایی که در انتخاباتها پیروز میشوند، انتخابات هم هم آزاد است و هم رقابتی؛ اما به محض اینکه در جایگاه مسئولیت قرار میگیرند و با عملکرد ضعیف حمایت مردمی را از دست میدهند، انتخابات میشود غیر رقابتی؟ من فکر میکنم در این هنگام بالاخره برای توجیه شکستهای خود از این حرفها میزنند که خیلی نباید جدی گرفت. آنها موقعی که خوشحال از پیروزی بودند، خودشان را تضمین روحانی معرفی میکردند؛ اما حالا بجای اینکه پاسخگوی ناکارآمدیهای دولت باشند، با طرح این بحثها، در صدد تضعیف جایگاه مردم سالاری و انتخابات در کشور هستند.
اما راجع به تحرکات آنها برای ۱۴۰۰ طبیعی است و ما نباید انتظار داشته باشیم آنها کاری نکنند و حرفی نزنند. آنها هم در این نظام هستند، در انتخابات میآیند و نظر میدهند، موافقت و مخالفت هم میکنند. آنهایی که به این دولت رأی دادهاند میآیند و ما دلمان میخواهد که انتخابات حداکثری باشد و همه پای صندوقهای رأی بیایند و به کسی که میخواهند رأی بدهند. اما توجه کنند که به بهترین فرد رأی دهند. بعضی گروهها و دوستان از اول با کسی میبندند و میخواهند تا آخر هم جلو بروند. من معتقدم زمینه باز است و افراد مختلف کاندیدا میشوند، خب بشوند. ما تا الان تعامل با افراد مختلف را تجربه کردهایم. رئیسجمهور اصولگرا داشتیم، رئیسجمهور لیبرال داشتیم، رئیسجمهور سکولار داشتیم، رئیسجمهوری که میخواهد هوای همه را داشته باشد، داشتیم. رئیسجمهوری که خیلیها با شوق و ذوق به او رأی دادند و بعد پشیمان شدند هم داشتیم. باید اینها را برای آینده اصلاح کرد. تبلیغات دروغ نکنیم. بعضی نسبتها را به دروغ ندهیم. مثلاً بگوئیم فلانی میخواهد بیاید در پیادهروها چادر بکشد، این دروغها خیلی بد است. به دنبال خیر نظام باشیم، اگر نظام مشکل پیدا کرد، همه دچار مشکل میشویم. وضع امروز اقتصادی به خاطر بی تدبیری آقایان است و همه زجر میکشند و تحمل میکنند. حتی کسانی که رأی دادهاند، اذیت میشوند. چرا بهترین را انتخاب نمیکنیم؟ چرا به این سمت نمیرویم که در این مورد وحدت کنیم تا کسی که میآید بهترین باشد.
منبع: مهر