برای هشتاد و ششمین سالروز تولد آیت الله هاشمی رفسنجانی
آیتالله اکبر “هاشمی رفسنجانی” در سوم شهریورماه سال ۱۳۱۳ در روستای بهرمان شهرستان رفسنجان و در خانوادهای مومن به دنیا آمد و امروز ۸۵ سال است که ایران این شخصیت را دارد و تقریباً ۳۲ ماه است که اسلام، تشیع و ایران از افکار بلندش محروم شدند.
به گزارش دیده بان ایران؛ آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی فرزند میرزاعلی هاشمی بهرمانی در سوم شهریور ۱۳۱۳ در روستای بهرمان شهرستان رفسنجان به دنیا آمد.در ۵ سالگی تحصیل را از مکتبخانهای در روستای بهرمان از جلگه نوق رفسنجان آغازکرده و در سن ۱۴ سالگی به قم رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت.
آیت الله هاشمی رفسنجانی از یاران همراه امام خمینی(ره) و از روحانیون برجسته مبارز علیه رژیم ستم شاهی بود که در آنجا تحت اثر تعلیمات امام راحل به سیاست روی آورد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در روایتی خود نوشت، زندگینامه خود را اینطور بیان می کند:
پدرم: حاج میرزا علی هاشمی بهرمانی
مادرم: ماه بی بی (صفریان)
نام خانوادگی هاشمی برای خانواده ما، با آن که سید نیستم، به این دلیل انتخاب شده است که نام جد پدری ما حاج هاشم بوده است؛ او در سر تا سر منطقه املاک و امکانات زیادی داشته است.
پدرم کمی از تحصیلات علوم حوزوی بهره مند بود، تا آنجا که به یاد دارم، در روستا زندگی می کرد، که دلیل آن تا حدودی فشارهایی بود که در دوره پهلوی متوجه متدینین بود. ایشان عمیقاً مورد اعتماد مردم بودند و نوعی مرجعیت در امور اجتماعی و مذهبی داشتند.
از اخلاقیات جالب ایشان این بود که معمولاً در زمان رسیدن هر محصولی، وقتی که به باغ و یا مزرعه می رفتند، تعداد زیادی از نیازمندان روستا را می پذیرفتند و به هر یک از آنها چیزی می دادند و این وضع در همه فصول سال ادامه داشت.
اسم روستای ما بهرمان است، یکی از دهات قدیمی نوق – از جلگه های رفسنجان. بهرمان به معنی یاقوت سرخ است.
مادرم علاوه بر خانه داری در امور زندگانی با پدرم همکاری داشتند. او هر چند بی سواد بود، اما اطلاعات خوبی از خواص گیاهان دارویی داشت. اطلاعات و تجربیات او برای اعضای خانواده و حتی اهالی روستا سودمند بود؛ چنان که هنوز هم گاهی از همان تجربه ها استفاده می کنیم .
خانواده ما ترکیبی از ۵ برادر و ۴ خواهر است، سطح زندگی مان با توجه به وضع آن روستا بد نبود. تاریخ تولد شناسنامه ای من ۱۳۱۳ است. من در سن ۵ سالگی به همراه برادرم حاج قاسم که ۲ سال از من بزرگ تر بود، تحصیل را شروع کردم.
آنچه در مکتب خانه به ما می آموختند، همان کتاب های مدرسه رسمی بود به اضافه قرآن و چیزهایی مثل گلستان، نصاب و … . از ۷ سالگی علاوه بر مکتب از معلومات پدر نیز استفاده کردم. رفته رفته مکتب خانه نمی توانست جوابگوی نیاز ما باشد. ۱۴ ساله بودم که به پیشنهاد پسر عمویم، محمد، تصمیم گرفتیم که همراه کاروان جهت تحصیل علوم دینی به قم سفر کنیم.
در حوزه علمیه قم دروس مختلف را در محضر استادانی بزرگوار چون آیات عظام بروجردی، امام خمینی (ره )، داماد، گلپایگانی، شریعتمداری، حایری یزدی، نجفی مرعشی، علامه طباطبائی، زاهدی و منتظری آموختم.
در سال ۱۳۳۷ در رفسنجان برایم خواستگاری کردند؛ دختر حجت الاسلام آسید محمد صادق مرعشی که اسناد رسمی داشتند و از تحصیلات حوزوی بهره مند بودند.
همسرم از خانواده ای است روحانی، از فامیل بزرگ مرعشی و نوه حضرت آیت ا… سید کاظم طباطبائی یزدی صاحب کتاب عروة الوثقی که جایگاه معتبری در همه حوزه ها دارد.
ثمره این ازدواج ۵ فرزند به ترتیب: (فاطمه، محسن، فائزه، مهدی، یاسر) هستند….
یکی از خاطرات زیبا، دلنشین و شنیدنی در رابطه با زندگی استاد شهریار، مکاتبه آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی با این شاعر بزرگ و افسانه ای می باشد که در جای خود نشان از علاقه وافر و مثال زدنی آیت الله هاشمی رفسنجانی به استاد شهریار است.
استاد در سال ۱۳۶۳ شعری تحت عنوان «پای خطبه های حجت الاسلام رفسنجانی» برای ایشان می سرایند. این شعر زیبا در کتاب خاطرات آیت الله رفسنجانی نیز ذکر شده است.
متن کامل این شعر بدین شرح است :
ای غریو تو ارغنون دلم سطوت خطبهات ستون دلم
خطبههای نماز جمعه تو نقشه حمله با قشون دلم
چه فسونی است در فسانه تو که فسانهاست از او فسون دلم
با دلی لالهگون ترا گوشم ای لبت لعل لاله گون دلم
چشم از نقش تو نگارین است مینگارد مگربخون دلم
عقل من پاره میکند زنجیر که به سر میزند جنون دلم
من هم از آن فن و فنون دانم که جنون زاید از فنون دلم
کلماتت چو تیشه فرهاد میشکافند بیستون دلم
وز مواعظ که میکنی آنگاه صبر می زاید از سکون دلم
انقلاب من از تو اسلامی است که حریفی به چند و چون دلم
گوهر شبچراغ رفسنجان ای چراغ تو رهنمون دلم
کفهای همتراز خامنهای در ترازوی آزمون دلم
بازوان امام آنکه دگر بی قرین است در قرون دلم
چشم امیدی و چراغ نوید هم شکوهی و هم شکون دلم
در رکوع و سجود خامنهای من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقت قنوت او کز غیب دستها میشود ستون دلم
او به یک دست و من هزاران دست با وی افشانم از بطون دلم
عرشیان میکنند صف به نماز از درون دل و برون دلم
من برون نیم خدا داند کاین صلا خیزد از درون دلم
من زبان دلم ولی افسوس بسکه بی همزبان زبون دلم
پیرم از چرخ واژگون و علیل بشنو از بخت واژگون دلم
چون کمانی خمیده ام لیکن تیرآهی است در کمون دلم
طوطی عشقم و زبان از بر جمله ماکان و ما یکون دلم
در ترازوی سنجشم مگذار ای کم عشق تو فزون دلم
درس من خارج است و حاشیه نیست که دگر فارغ از متون دلم
درسی و بحثی از تن و جان نیست دل به جانان رسیده چون دلم
شهریارم لسان حافظ غیب شعر هم شانی از شئون دلم
سروده آیت الله هاشمی رفسنجانی برای استاد شهریار
آیت الله رفسنجانی در کتاب خاطراتشان در ذیل این شعر مینویسد:
«این شعر با صدای استاد شهریار که در نوار کاستی ضبط شده بود توسط خود ایشان به اینجانب هدیه شد و من هم تحت تأثیر صفای آن پیر روشن ضمیر شعری با وزن شعر ایشان سرودم، گرچه میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است. آن شعر یک بار هم از رادیو پخش شد.»
آیت الله هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۳ در نامهای ضمن تقدیر از استاد شهریار مینویسد: «لازم میدانم از اظهار لطفی که نسبت به خطبههای نماز جمعه تهران نمودهاید تشکر نمایم. یک جلد کلام الله مجید و یک جلد کتاب امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار به عنوان قدرشناسی تقدیم میگردد، شعرکی هم در جواب اشعار زیبایتان سرودهام که برای ثبت در تاریخ نزد خودم می ماند.»
شعر آیت الله هاشمی که در جواب شعر استاد شهریار در همان وزن برای استاد سروده و تقدیم گشته بود به شرح ذیل است:
ای صفای تو رهنمون هنر شعرهایت پر از طلا و گهر
ادبت اسوهی هنرجویان هنرت جلوهگاه خوش منظر
پارس گوی ترک کشورمان همنوا ساختی سهند و خزر
همدلی رمز عزت ملت همرهی راز قدرت کشور
عاشق اهلبیت پیغمبر(ص) مادحِ فاتح دژ خیبر
عشق تو در همای رحمت تو جلوه دارد به صورت اختر
که تماشا کنی خدایت را در وجود ولی حق محور
از خدایت گرفتهای پاداش که شدی رهرو ره حیدر
دعبل عصر ما که خود گویی طوطی عشقی و زبان از بر
طوطی اهلبیت را زیبد خلعت هل أتی کند در بر
خطبههای من و نماز علی در مسیر هدایت رهبر
میشود ارغنون ترا در دل میفزاید تو را جنون در سر
از رکوع و سجود خامنهای میبری از خضوع سهم و اثر
شهریار ای عجبوبهی دوران حق نگهدار تو ز خوف و خطر
دشمنان خدا ز تو دلگیر که چرا سفتهای به عشق دُرر
چون کمان خمیدهای اما میزنی با ادب به کفر اژدر
تو که در جبههها خدا جویی میسرایی سرود از سنگر
اشک و آهت چو پیک خوش فرجام در پس جبههها چو نجم سحر
خاک پاک دلاوران جهاد مینماید به چشم خود زیور
استخوان شکستهی جانباز مومیای دل شکسته ز شرّ
پیر به افلاک میکشد سرباز در نگاه چو زفزف اخضر
نخلهی طورِ سینهی سینا مینماید کلیم را آذر
ساقی تشنگان تو میگویی آن بسیجی عشق حق در سر
در عبادت بسان مرغ سحر در شجاعت یل است و شیر جگر
بت شکن دیدهای خمینی را که بتازد به شر به دست تبر
فجر و خورشید را تو میبینی در طول امامت رهبر
کز امامش گرفته خط امان به ره حق و خلق بسته کمر
آتش افکن به جان استعمار که بسوزد بُن ستم یکسر
کرده آزاد کشور ایران از جنایات پهلوی و قجر
از سلیمان برفت ملک و نگین او گرفته ز دیو انگشتر
هاشمی الحذر ز صحنهی شعر که در آنجا بریزد عنقا پر
یا مَیا در مصاف استادان یا بپرداز شعر از این بهتر.
غروب یک شنبه 19 دی ماه 1395، مصادف با شب شهادت امیر کبیر، به رحمت حق پیوست و تشییع جنازه اش نشان داد که پس از سال ها تخریب نوبتی تندروهای چپ و راست چه جایگاهی در قلوب مردم داشت.
منبع: سایت آیت الله هاشمی