غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی: مجلس یازدهم حاصل تفکر شورای نگهبان است/ جای حسن روحانی بودم همان ابتدا «قالیباف» را به عنوان وزیر راه و شهرسازی انتخاب میکردم/ اینکه ما فرد فاسد را بگیریم، از پا فلک کرده و بعد سه بار اعدامش کنیم، هنر نیست
نماینده مجلس دهم گفت: اگر فساد در کشور تکرار شود این شائبه به وجود میآید که گویی خودتان تمایل دارید این اتفاقات در کشور بیفتد و فساد ایجاد شود. مثلاً میگویند در فلان بانک، رئیس بانک اختلاس کرد، برای این کار باید چهار کارشناس آورد و از آنها پرسید چطور این اختلاس صورت گرفته است. باید راههای اختلاس و فساد را ببندند و بگویند از این به بعد، ما این درز را گرفتیم و این رئیس بانک دیگر نمیتواند تخلف کند؛ اما باز هم میبینیم بعد از مدتی تخلف از جای دیگر به وجود میآید و رئیس بانک دیگری اختلاس کرده است
به گزارش دیده بان ایران؛ تنها 10 ماه دیگر تا انتخابات ریاست جمهوری 1400 زمان باقی مانده و برخی تصمیمات در سطح کلان، واکنشهای زیادی را در فضای سیاسی ایران بههمراه داشته است. یکی از این تصمیمات، انتخاب رئیس دیوان محاسبات کشور بود که انتقادات زیادی را متوجه رئیس مجلس شورای اسلامی کرد. برخی از سیاسیون بهویژه در طیف اصولگرا، تندرویهای اخیر مجلس را زودهنگام و آفتی برای نظام دانسته و واکنشها و تصمیمات نمایندگان نسبت به موضوعات مختلف را تأیید نکردهاند. از سوی دیگر، یکی از موضوعاتی که مورد توجه هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگراست، حل نشدن پرونده تحقیق و تفحص از شهرداری در زمان مدیریت محمدباقر قالیباف است که منتقدان، مسکوت ماندن آن را نیز به نفع مجلس یازدهم نمیدانند. در این میان غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی نماینده مردم رشت در مجلس دهم، معتقد است: «آقای قالیباف از پرونده شهرداری برای خود پاشنه آشیل درست کرده است و هر چه زودتر باید این پاشنه آشیل را از بین ببرد؛ وگرنه در دوره چهار ساله مجلس تحت شکنجه خواهد بود.»
مشروح گفتوگو با غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی را در ادامه می خوانید. در این گفتوگو عملکرد مجلس یازدهم، انتخاب رئیس دیوان محاسبات، عملکرد قوه قضاییه و نیز رفع حصر بررسی شده است.
بسیاری از اصولگرایان بهطور قطعی خود را پیروز انتخابات 1400 میدانند و معتقدند عملکرد اصلاحطلبان در سالهای حضور در قدرت، فضایی را برای مردم ایجاد کرده که دیگر اقبالی به آنها نخواهند داشت. پیروزی اصولگرایان را تا چه اندازه قطعی میدانید؟ البته بسیاری از تحلیلگران اصلاحطلب نیز اعتقاد دارند پرونده انتخابات 1400 را باید از همین حالا بسته شده بدانیم و پیروزی از آن اصولگراهاست.
در کشور ما بهدلیل نداشتن حزب، مشکلی اساسی وجود دارد و آن مشکل این است که جریاناتی در ۷۲ ساعت مانده تا انتخابات میتوانند موجسازی و همهچیز را عوض کنند؛ اما در کشوری مثل آمریکا میبینیم که از هماکنون رقبای انتخاباتی مشخص هستند. این وضع در خیلی از کشورهای دیگر دنیا نیز حاکم است؛ اما در کشور ما با وجود اینکه زمان زیادی تا انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده (حدود ۱۰ ماه) هنوز نمیدانیم چه کسانی برای انتخابات کاندیدا شدهاند و این مسئله بهدلیل نبودن تحزب در کشور است.
فکر میکنم تا زمانی که جریان اصلاحطلبی منفعل و خسته باشد، جریان اصولگرایی میتواند یکهتازی کند؛ اما اگر جریان اصلاحطلبی بتواند پوستاندازی خوبی کند و از انفعال و شکستی که برای خود متصور است، خارج شود حداقل دستاوردش این است که کار را برای جریان اصولگرایی بسیار سخت خواهد کرد؛ بهویژه اینکه مردمی که از شیوه انتخابات مجلس یازدهم ناراحت بودند یا قهر کردند و پای صندوق رأی نیامدند و حالا نمادی هم از عملکرد مجلس دیدهاند و مورد رضایت آنها نبوده، احتمال اینکه برای سرنوشت خودشان ارزش جدی قائل شوند وجود دارد؛ به شرط اینکه جریان اصلاحات، اعتدال، کارگزاران و احزابهای جدی و قدیمی بتوانند کاندیداهای بسیار خوبی را به مردم معرفی کنند.
در جریان اعتدال، آقای نوبخت، در جریان کارگزاران، آقایان هاشمی و جهانگیری پتانسیل حضور در انتخابات 1400 را دارند. شخصاً به آقای کرباسچی بسیار علاقهمندم. در جریانات دیگر هم آقای لاریجانی را داریم.
دیگر نمی توانیم با شعار و کلید، مردم را به حضور در انتخابات ترغیب کنیم
این کاندیداها باید چه شاخصههایی داشته باشند تا بار دیگر مردم با حضور حداکثری پای صندوقهای رأی بیایند؟
طبیعتاً بزرگترین مشکل مردم در حال حاضر، اقتصادی است و معتقدم کاندیداها باید معرف «دولت رفاه» باشند. تفاوتی نیز این دفعه با دفعات قبل وجود دارد و آن سطح هوشیاری و آگاهی مردم است. دیگر نمیتوانیم با حرف و شعار و کلید، مردم را ترغیب کنیم. مردم از کاندیداها، برنامه و تضمین اجرای آن را میخواهند.
خواهشم از کاندیداهایی که ورود میکنند این است که برنامه به همراه ضمانت اجرایی آن را ارائه دهند و بگویند که چطور برنامههایشان تحقق پیدا میکند. مردم، ضمانت اجرایی میخواهند مثل فیلمی که از وزیر مسکنی در فضای مجازی منتشر شد. او گفت: «اگر تعداد مشخصی مسکن نسازم، فلان کار را میکنم.» باید رئیس جمهور بعدی ما هم ضمانت اجرایی به مردم بدهد. نمیگویم روی خودش بنزین بریزد؛ اما بگوید: «اگر به وعدهها عمل نشد استعفا میدهم» یا چیزی بگوید که مردم قانع شوند. نمیتوان شعار داد و بعد گفت: «ما این بخش را پیشبینی نکرده بودیم.»
به نظر شما امسال فضای انتخاباتی سردتر از سالهای گذشته است؟
همانطور که گفتم چون حزب نداریم، هفته آخر یا دو هفته آخر مانده به انتخابات، فضای رقابت گرم میشود.
بارها مسئولان و رجال سیاسی کشور به این نکته اشاره کردهاند که یکی از مشکلات فضای رقابت در انتخابات، نداشتن حزب است. چرا برای داشتن احزاب قوی، اقدامی صورت نمیگیرد؟
ما در گذشته احزابی قوی در هر دو جناح داشتیم مثل حزب مشارکت یا حزب جمهوری اسلامی؛ اما به لحاظ فرهنگی، تحمل پذیرش احزاب برای ما سخت است و هنوز به جامعهای دموکراتیک نرسیدهایم که احزاب بتوانند عملکرد خوبی داشته باشند. فارغ از آن بسترسازی های سیاسی، واقعاً از لحاظ فرهنگی در جریانات حزبی بسیار عقب افتادهایم؛ یعنی مردم ما آموزش جریان حزبی را ندیدهاند.
اصولگرایان درباره لاریجانی، خطای بزرگ استراژیک انجام دادند
مهدی چمران، رئیس سابق شورای شهر تهران گفته: «شاید اصولگراها تا 20 کاندیدا برای انتخابات ریاست جمهوری داشته باشند.» از طرفی اصلاح طلبان هم گفتهاند: «ما در این دوره قطعاً قصد داریم با کاندیدای اختصاصی وارد شویم، نه فردی که برچسب اصلاحطلبی داشته باشد و نمیخواهیم با سایر جریانها ائتلاف کنیم.» به نظر میرسد جریان اعتدال که از حامیان دولت است قصد ورود جدی به انتخابات را دارد و دولت نیز میخواهد کاندیدای خود را در انتخابات داشته باشد. مهمترین چهرهها و افرادی که فکر میکنید پتانسیل حضور در انتخابات را دارند، چه کسانی هستند؟
در جریان اعتدال، آقای [محمدباقر] نوبخت، در جریان کارگزاران، آقایان [محسن] هاشمی و [اسحاق] جهانگیری پتانسیل حضور در انتخابات 1400 را دارند. شخصاً به آقای [غلامحسین] کرباسچی بسیار علاقهمندم. در جریانات دیگر هم آقای [علی] لاریجانی را داریم. فکر میکنم اصولگرایان درباره آقای لاریجانی، خطای بزرگ استراتژیک انجام دادند. اصولگرایان در بسیاری از جاها، دافعههای وحشتناکی داشتند و نیروهای خود را از دست دادند. آقای لاریجانی اصولگراست و اصولگرا به معنای واقعی کلمه است. فکر میکنم او هم گزینه مناسبی برای انتخابات ۱۴۰۰ باشد.
فکر میکنید شورای نگهبان، انتخابات 1400 را به سه یا چهار کاندیدا محدود میکند یا فضا را باز میگذارد تا مثل سال 84، تعداد کاندیداها بیشتر باشد؟
من به نظارت استصوابی اعتقاد دارم؛ اما نظارت استصوابی که جریانی باشد، خوب نیست و فکر میکنم مجلس یازدهم حاصل تفکر شورای نگهبان است. نمیگویم عصاره شورای نگهبان؛ اما آن را حاصل تفکر شورای نگهبان میدانم. امیدوارم در جاهایی مثل ریاست جمهوری، تفکر عدهای خاص، کشور را مدیریت نکند و اجازه بدهند فضا بازتر شود. شورای نگهبان به افرادی که سابقه و سبقه خوبی برای خدمت به نظام جمهوری اسلامی دارند، ولایتمداری و اطاعتپذیری آنها از رهبری ثابت شده است و همواره در چارچوب قانون اساسی حرکت کردهاند، کمک کند به انتخابات ورود کنند. نکته قابل توجه این است که درصد کم شرکت مردم در انتخابات مجلس یازدهم باعث شد صهیونیستها گستاخ شوند و مواردی مثل «نطنز» را برای کشور پیش بیاورند یا حتی «ترامپ» گستاخ شود و تهدیدها را بیشتر کند. نباید خوشحال باشیم که انتخابات ما مثل فرانسه خواهد شد؛ چرا که این اتفاق، خسران است. باید درصد مشارکت بالایی داشته باشیم؛ چون دنیا در پی افزایش درصد مشارکت، روی ایران حساب باز کرده و باور میکند ایران پشتوانه مردمی دارد.
اگر مشارکت مردمی برای ما مهم نباشد، دشمن گستاخ خواهد شد؛ در صورتی که مردم با تمام ناراحتیها دوست ندارند هیچ خاری به پای جمهوری اسلامی و نظام برود. مردم میدانند کوچکترین خسارت به انقلاب و نظام، مملکت را 100 یا 200 سال به عقب میبرد. میخواهند همین حالت را حفظ کنند؛ بنابراین با نگاهی بازتر اجازه بدهیم دیگران هم به عرصه رقابت بیایند. واقعاً در انتخابات ریاست جمهوری باید مشارکت بالا برود. انتخابات مجلس یازدهم، انتخابات خوبی نبود.
آنچه در مجلس یازدهم وجود دارد، این است که خودزنی زیاد است. رئیس دیوان محاسبات کشور، درست یا غلط انتخاب شد که من معتقدم غلط انتخاب شد و اگر میتوانستم آقای بذرپاش را ببینم، به او میگفتم: «کنار برو».
مجلس باشگاه سیاسی نیست
شما از حامیان جدی علی لاریجانی در فراکسیون مستقلین مجلس دهم بودید و در دوگانه عارف-لاریجانی، از مدافعان لاریجانی محسوب میشدید. این روزها نقدهای جدی به شیوه مدیریت لاریجانی وارد شده و یکی از دلایلی که مردم به جمعبندی رسیدهاند مجلس، نهادی معتبر و تصمیمگیرنده نیست را ناشی از رفتارهای لاریجانی میدانند؛ مثل داستان تحقیق و تفحص از شهرداری که شما پیگیری کردید؛ اما گفته میشود لاریجانی مخالف تحقیق و تفحص بود یا در ماجرای استیضاح وزیر کشور و گرانی بنزین. آیا این انتقادات را قبول دارید؟
این قضاوتها را عاقلانه، منصفانه و منطقی نمیدانم. حرف منتقدان را میپذیریم و میگوییم: «آقای لاریجانی در سه دوره، اینگونه ریاست کردهاند و ثمرهاش، این بوده است»؛ ولی ما میگوییم: «اگر لاریجانی نبود، چه میشد؟» برخی دیگر اعتقاد دارند چون آقای لاریجانی و امثال او بودند، اینگونه شد؛ اما در همین مدت کوتاه، عملکرد آقای لاریجانی را با ریاست برادر خوبمان آقای قالیباف مقایسه کنید. تاریخ، قضاوت خوبی در مورد آقای لاریجانی خواهد کرد. نمیخواهم بگویم نمره او 100 بود. آقای لاریجانی هم مثل هر مدیر دیگری عمل کرد؛ اما با انصاف و آنچه میدیدیم بسیار عالی، مجلس را مدیریت کرد؛ هم در هماهنگی با رهبری و هم در هماهنگی بین قوا عملکرد بسیار خوبی داشت و عاقلانه و منطقی، مجلس را اداره کرد. مجلس، جایی نیست که شما بخواهید سیاسی رفتار کنید، با وجود اینکه حالا گمان میکنند مجلس، باشگاه سیاسی است؛ اما نمیتوان آن را سیاسی اداره کرد.
کاری که در مجلس یازدهم انجام شد و اجازه بدهید همینجا نسبت به آن انتقاد کنم، کار خوبی نبود. آینده قضاوت خیلی خوبی درباره مدیریت آقای لاریجانی خواهد داشت؛ ضمن اینکه تصور نمیکردیم در این مدت کوتاه به این نتیجه برسیم. گمان میکردیم زمان بیشتری برای ارزیابی مدیریت آقای لاریجانی نیاز داریم؛ ولی همین مدت کوتاه نشان داد که آقای لاریجانی، یکی از ذخایر انقلاب و نظام است.
عملکرد قالیباف تا بهاینجا خوب نبوده است
در حال حاضر چه انتقادی به سیاستگذاری و نحوه مدیریت مجلس یازدهم دارید؟
آقای قالیباف، مدیر اجرایی خوبی است. شاید اگر در ابتدا به جای آقای [حسن] روحانی می بودم حتماً او را به عنوان وزیر راه و شهرسازی انتخاب میکردم؛ چون واقعاً مدیر اجرایی خوبی است؛ اما رئیس مجلس، ویژگیها و خصوصیات منحصر به فرد خود را دارد. فکر میکنم آقای قالیباف تا بدین جای کار موفق نبوده است؛ مگر اینکه تلاش بیشتری کند. اولین اشتباه آقای قالیباف، دست بردن در آییننامه اجرایی تعیین رؤسای کمیسیونهای مجلس و انتخاب افراد است. روز اول آمدند و پنج بند آییننامه را تغییر دادند و نتیجه این شد که فلانی رئیس کمیسیون اصل ۹۰، فلانی رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و آن یکی رئیس کمیسیون امنیت ملی و بهترتیب مهرههای خود را در مجلس چیدند و آییننامه را به نفع خودشان تغییر دادند. اتفاق تلخی نیز در دیوان محاسبات کشور افتاد. 20 سال سابقه مدیریتی برای دیوان محاسبات لازم بود، نه ۲۰ سال سابقه کار؛ اما دیدیم کلمه مدیریتی در این کمیسیون تغییر کرد، اینگونه تخلفات، موجبات را فراهم میکند که مجموعهای اینچنینی چیده شود. من به آقای [علیرضا] زاکانی ارادت دارم و با او کار کردهام. مرکز پژوهشهای مجلس، اندیشکده راهبردی استراتژیک کشور است و باشگاه سیاسی نیست. کاش فردی محقق و پژوهشگر بر منصب ریاست مرکز پژوهشهای مجلس مینشست.
فکر میکنم چیدمان مجلس، تخصصی نیست و بیشتر نوعی توزیع غنایم است که اتفاقی خوب محسوب نمیشود، این هم به خاطر دست بردن در آییننامه اجرایی مجلس پیش آمد. همان شب اول در روز شنبه بدون حضور بخش اعظمی از اعضای کمیسیون تدوین آیین نامه، تغییر پنج بند و لحاظ کردن آن، مجلس را از کارآیی و تخصصگرایی دور میکند.
در مجلس یازدهم خودزنی زیاد است
مهرداد بذرپاش در توییتی اعلام کرد از این به بعد، تمام اقدامات دیوان محاسبات کشور بهمنظور شفافسازی، در توییتر منتشر میشود. نظر شما در این باره چیست؟
ابتدا نکتهای را به مجلسی ها بگویم؛ آنچه در مجلس یازدهم وجود دارد، این است که خودزنی زیاد است. رئیس دیوان محاسبات کشور، درست یا غلط انتخاب شد که من معتقدم غلط انتخاب شد و اگر میتوانستم آقای بذرپاش را ببینم، به او میگفتم: «کنار برو»؛ اما به هر حال رئیس دیوان محاسبات شد. حواسمان باشد رئیس دیوان محاسبات کیست. دیوان محاسبات، این دولت و هر دولت بعدی را باید حسابکشی کند. هرقدر مجلس، رئیس دیوان محاسبات را بزند و تضعیف کند، او نمیتواند از دولت حسابکشی کند. این نکته را فارغ از هرگونه نگاه سیاسی میگویم. خودم با آقای بذرپاش موافق نیستم؛ اما در حال حاضر رئیس دیوان محاسبات است و طبق قانون، بازگشت هم ندارد؛ پس باید به او کمک کرده و حمایتاش کنیم. نکته بعدی درباره دیوان محاسبات این است که تا وقتی گزارشی به اثبات نرسد و از مستشاری تا دادستانی و مراجع قضایی دیوان محاسبات روی آن نظر ندهند، دفاعیات مدیر مقابل را نشنوند و رأی صادر نکنند؛ نمیشود آن را به نظر عموم رساند؛ مگر اینکه در رأی گفته باشند قابلیت رسانهای شدن دارد. این شرع دین و اسلام است و نباید با آبروی مردم بازی کرد.
در دیوان محاسبات، جایی برای شوآف نیست
دیوان محاسبات، پایگاه اطلاعات و آمار سن ازدواج و عقد نیست. این قبیل صحبتها شوآف است. میخواهم بگویم شفافسازی، یک داستان است و این رفتار، داستانی دیگر. باید مقداری عاقلانه رفتار شود. اگر دیوان محاسبات به وظیفه اصلی خود عمل کند، حتی یک ریال در کشور جابجا نخواهد شد.
البته در صورتی که برنامه خود را از مچگیری کنار بگذارد و راهنما باشد و کمک کند. دیوان محاسبات خیلی مهم است، باید از شوآف خارج شود و کارایی خوبی داشته باشد. اولین پیشنهاد من به آقای بذرپاش و تیماش این است که بودجه ۱۴۰۰ در حال آماده شدن است؛ تیمی کارشناسی در نظر بگیرند و اشکالات پنج سال گذشته را بررسی کنند و به دولت بگویند این موارد دیگر در لایحه بودجه ۱۴۰۰ تکرار نشود، به مجلس هم تذکر دهد و بگوید این موارد برای شما هم تکرار نشود. میخواهیم دیوان محاسبات از پنج سال آخر، تجربیات لازم را برای سال 1400 کسب کند. این یک کار منطقی، عقلانی و علمی است به جای شوآف، این کارها را انجام دهند.
هر ماه در کشور میشنویم که موردی از اختلاس انجام شده است. دیگر گوشهایمان هم به اختلاس عادت کرده است. وقتی اختلاس سه هزار میلیاردی در کشور عنوان شد، فردای آن روز در خیابان راه میرفتم، خیلیها میگفتند: «ما دیشب تا صبح نخوابیدیم»، در صورتی که حالا اینقدر رقم بالا رفته که برای همه عادی شده و اگر یک ماه، موردی از اختلاس نشنوند، میگویند: «این ماه چه خبر شد؟ حتماً خودشان سر و ته آن را بستند.»
تحقیق و تفحص از شهرداری پاشنه آشیل قالیباف است
اصولگرایان بعد از مدتها برای لیست انتخاباتی خود در مجلس یازدهم، با ساز و کارهایی که در اختیار داشتند به وحدت رسیدند؛ اما با تشکیل مجلس، اختلاف سید مصطفی میرسلیم و قالیباف از یک سمت و اختلاف بزرگان جناح راست سنتی مثل احمد توکلی با بذرپاش و قالیباف از سوی دیگر، این شائبه را ایجاد کرده که بین اصولگرایان سنتی و اصولگرایان جدید، اختلاف به وجود آمده است. آیا این اختلاف در مجلس به شکاف دوباره اصولگرایان خواهد انجامید و هرکدام در انتخابات ریاست جمهوری نمایندگان خود را خواهند داشت؟ تعریف شما از اختلاف بین جریان اصولگرایی چیست و آیا معتقدید تشکیل مجلس یازدهم باعث تشدید اختلافات خواهد شد یا خیر؟
اگر جای آقای قالیباف بودم، اجازه میدادم تحقیق و تفحص از شهرداری انجام شود. وقتی در کفشی، ریگ نیست، چرا فضایی ایجاد کردند که تا خواستند با موضوعی مخالفت کنند، فوری بحث تحقیق و تفحص از شهرداری را پیش بکشند؟
چرا آقای قالیباف از این پرونده برای خود پاشنه آشیل درست کرده است. باید این پاشنه آشیل را از بین ببرد. تا زمانی که این موضوع را حل نکند، چهار سال تحت شکنجه و تحت فشار خواهد بود.
در جریان اصولگرایی، مشکل این است که مجتهد سیاسی زیاد داریم و این لیدرها هر کدام برای خودشان، حساب و کتابی قائل هستند. قصد نقد آنها را ندارم؛ چون خیلی مایل نیستم وارد داستان آنها شوم. گله من از دوستان اصلاحطلب است که چرا منفعل هستند؟ مگر با یک بار زمین افتادن باید دراز کشید؟ بالاخره اصلاحطلبان از سال ۷۶ سختیهای زیادی کشیدهاند؛ بنابراین فکر میکنم اگر جریان اصلاحات منفعل و خسته باشد و هر دردی به آن وارد شد، بخواهد بخوابد، وضع همین است؛ اما اگر جریان اصطلاحات بخواهد بلند شود و امثال آقای [سید محمد] خاتمی بخواهند حرکت کنند، داستان خیلی تغییر خواهد کرد.
اصلاحات میتواند در انتخابات 1400، تنه خوبی به اصولگرایی بزند
اما به نظر میرسد سید محمد خاتمی اجازه ندارد بهصورت رسمی وارد جریان انتخابات شود.
خیلی اجازه نمیخواهد، ندا میخواهد. البته من به مردم حق میدهم که خسته باشند. یکبار اعتماد کرده و در نهایت مشکلات زیادی را تحمل کردند. میخواهم که دولت آقای روحانی را نقد کنم؛ اما مردم مزایا و محاسن دولت را هم ببینند، اشکالات و مشکلاتی که بر سر راهش بود را ببینند؛ ولی با همه این اوصاف فکر میکنم که اگر جریان اصلاحطلبی از انفعال خارج شود و بتواند پوستاندازی کرده و کاندیدای خوب با برنامه و مخصوصاً دولت رفاه و اقتصاد را معرفی کند، شک نکنید در انتخابات ۱۴۰۰ میتواند اقدامی اساسی انجام دهد. نمیخواهم بگویم که 100 درصد پیروز است؛ ولی تنه سختی به دوستان اصولگرا خواهد زد و کار برای آنها راحت نخواهد بود؛ اما تا اینجای کار ندیدم که جریانهاس کارگزاران، اعتدال و... هم خیلی امیدوار باشند. چندان امیدوار نیستند و خستهاند. باید روحیه آنها بازیابی شود و انرژی جدید بگیرند؛ این چیزی است که میتواند بر تن جریانات تندرو لرزه بیندازد.
مجلس یازدهم، امید و برنامه دارد که یکی از جریان اصولگرایی به انتخابات ۱۴۰۰ ورود کند و پیروزی را نیز از آن خود میدانند. شما چه نظری در این باره دارید؟
باید بگویم این اشتباه است. عمدتاً وقتی مردم به یک نفر برای چهار سال رأی می دهند، او باید تلاش کند که چهار سال در مجلس بماند؛ ضمن اینکه اگر منظور شما آقای قالیباف است، فکر میکنم اتفاق خوبی نیست. ضمن اینکه شنیده بودم به این شرط به او ریاست مجلس را دادند که برای ریاست جمهوری کاندیدا نشود. قانون هم مخالفتی با این موضوع ندارد. اگر هم بخواهد حضور پیدا کند، مشکلی در آن نمیبینم.
اما قالیباف زمان بسته شدن لیست ائتلاف، میثاقنامه عدم حضور در انتخابات 1400 را امضا نکرد و به نظر میرسد در حال حاضر قصد دارد با چند اقدام اقتصادی، نظر مردم را برای آمدن به پای صندوق رأی جلب کند.
برنامه هر کاندیدا، ضمانت اجرایی میخواهد. مردم زیر بار شعار و حرف نمیروند و کسانی هم که این ضمانت را میدهند باید کارنامه داشته باشند. کارنامهشان هم باید کنار دستشان باشد.
دیگر گوشهایمان به شنیدن رقم اختلاسها عادت کرده است
موضوع مهم دیگر بحث مبارزه با فساد است. عملکرد مجلسی که خود را داعیهدار مبارزه با فساد میداند، چگونه ارزیابی میکنید؟
در مورد فساد، واقعیت امر این است که ما سلطان مرغ، سلطان سکه، سلطان قیر و ... داشتیم و همه سلطانها را اعدام کردند؛ آیا فساد برچیده شد؟ خیر، حتی بدتر هم شد. چرا؟ چون برای مبارزه با فساد، برنامه وجود ندارد. در این باره مثالی ساده بزنم؛ شما برای اینکه خانه را دزد نزند، برای آن حفاظ میزنید و همه راههای باز آن را میبندید. اگر روزی به این خانه دزد زد، میگویند فلان پنجره یادمان رفته بود و آن را هم میبندید؛ اما اگرهیچ حفاظی برای خانه نگذاشتید، ماه اول دزد میزند، ماه دیگر هم دزد میآید، سه ماه دیگر هم دزد میزند و مرتب به این خانه دزد میزند، یعنی خودتان هم تمایل دارید به این خانه دزد بزند، غیر از این نمیتواند باشد.
هر ماه در کشور میشنویم که موردی از اختلاس انجام شده است. دیگر گوشهایمان هم به اختلاس عادت کرده است. وقتی اختلاس سه هزار میلیاردی در کشور عنوان شد، فردای آن روز در خیابان راه میرفتم، خیلیها میگفتند: «ما دیشب تا صبح نخوابیدیم»، در صورتی که حالا اینقدر رقم بالا رفته که برای همه عادی شده و اگر یک ماه، موردی از اختلاس نشنوند، میگویند: «این ماه چه خبر شد؟ حتماً خودشان سر و ته آن را بستند.» اگر ارادهای برای مبارزه با فساد وجود داشته باشد، میروند بسترسازی میکنند.
در سندی برای آقای لاریجانی نوشتم که به هر پارلمانی در دنیا رفتم، قاطبه پارلمانها، کمیسیونی داشتند به نام کمیسیون مبارزه با فساد و در قوانین و اقداماتی که انجام می دادند، میگفتند: «باید در این جاها، این درها را ببندیم. اگر نبندیم میشود رانت، اگر نبندیم میشود فساد»؛ اما این اتفاق در کشور ما نمیافتد.
اینکه ما فرد فاسد را بگیریم، از پا فلک کرده و بعد سه بار اعدامش کنیم، هنر نیست؛ مهم این است که مثل بعضی از کشورها که نام میبرم، بتوانیم بگوییم زندانهای کشور ما خالی است و زندان کشورم را برای کارهای دیگر اجاره میدهم؛ این هنر است. اینکه بگوییم امشب این تعداد سارق را دستگیر کردیم، هنر نیست. این خود زنگ خطر بسیار بدی است. مبارزه با فساد باید ریشهای و اساسی باشد و تمام روزنهها بسته شود. زمانی مردم اغنا میشوند که دیگر تکرار نشود.
اگر فساد در کشور تکرار شود این شائبه به وجود میآید که گویی خودتان تمایل دارید این اتفاقات در کشور بیفتد و فساد ایجاد شود. مثلاً میگویند در فلان بانک، رئیس بانک اختلاس کرد، برای این کار باید چهار کارشناس آورد و از آنها پرسید چطور این اختلاس صورت گرفته است. باید راههای اختلاس و فساد را ببندند و بگویند از این به بعد، ما این درز را گرفتیم و این رئیس بانک دیگر نمیتواند تخلف کند؛ اما باز هم میبینیم بعد از مدتی تخلف از جای دیگر به وجود میآید و رئیس بانک دیگری اختلاس کرده است. این اتفاقات نشان میدهد که تمایلی برای بستن راههای فساد وجود ندارد.
در مبارزه با فساد، پیشگیری بهتر از برخورد است
مبارزه با فساد یک داستان و برخورد با مفسدان، داستان دیگری است؛ همانطور که در سلامت میگوییم پیشگیری بهتر از درمان است، در اینجا هم باید بگویم پیشگیری بهتر از برخورد است و باید اول پیشگیری شود.
یکبار به یکی از وزرا پیشنهاد دادم کمیته مبارزه با فساد تشکیل دهد. او گفت: «ما تیمی درست کردیم و گفتیم بروید مطالعه کنید که راههای فساد از کجاست.» در این وزارتخانه ۶۳ روزنه پیدا کردند و گفتند: «اگر در این جاها تدبیر نشود و آدم دیگری بگذاریم، با این کار میتواند فلان فساد را ایجاد کند. ما ۶۳ روزنه را بستیم و این کار باید در تمام وزارتخانهها صورت بگیرد و کمیتههای مبارزه با فساد و رانت تشکیل شود.»
در مورد قوه قضاییه، ضمن احترامی که برای آقای [سید ابراهیم] رئیسی قائلم و انصافاً از او تقدیر میکنم؛ چرا که نسبت به گذشتهها، تا اینجای کار بهتر عمل کرده است؛ اما رئیس قوه قضاییهای را دوست دارم که از خودش حکم صادر نکند و فقط یک عبارت سر زبان رئیس قوه قضاییه باشد که «اگر ما در اینجا متخلفی را گرفتیم، مطابق قانون با او رفتار میکنیم.» ما قانون داریم. رئیس قوه قضاییه یا قاضی یا هر فردی در دادگستری، حق ندارد و نمی تواند بیاید پای دوربین و خودش بدون تشکیل دادگاه، رأی صادر کند.
قوه قضاییه نشان دهد بین مردم و حاکمیت، بیطرف است
قوه قضاییه دستگاه تظلمخواهی و عدلیه است. رئیس قوه قضاییه باید نشان دهد که بین حاکمیت و مردم یا بین دولت و مردم، بیطرف است.
رئیس قوه قضاییه وقتی پای دوربین میآید باید این اطمینان را به مردم بدهد که اینجا دستگاه تظلمخواهی است و او وارد جانبداری از مجموعه، فرد یا گروه و جریانی نمیشود و هر فردی که شکایت دارد با مراجعه به دستگاه قضا، شکایتاش عادلانه و بهدور از جانبداری، بررسی و رسیدگی میشود.
رئیس قوه قضاییه نباید در تلویزیون بگوید: «من فلان کار را میکنم یا فلان کار را نمیکنم.» رئیس قوه قضاییهای درست انجام وظیفه میکند که بگوید: «در هر داستانی مطابق قانون عمل کرده و قول میدهم قانون اجرا شود. برای من فرقی بین لباسها، کُتها، جایگاهها، مقامها و افراد وجود ندارد. هر انسانی و هر ایرانی که به من مراجعه کند، مطابق قانون عمل میکنم.» این حرف باید از زبان رئیس قوه قضاییه شنیده شود.
وقتی ببینم اظهار نظر یا جانبداری از هر فرد و هر جایی میکند، نظریه دستگاه عدلیه و دستگاه تظلمخواهی دیگر از ذهن من خارج میشود و گمان میکنم او از همان ابتدا جانبدار فلان مجموعه یا حکومت یا دولت است. اینکه هیچکس حق ندارد هیچ کارخانهای را تعطیل کند، بهظاهر خوب است؛ اما باید با کارخانهداری که پول ملت را گرفته، خرج کرده و پس نداده و با آن برجسازی و سفتهبازی کرده، برخورد شود. نباید بتواند کارگران را اهرم قرار دهد تا کشور را بدوشد. این اظهارنظرها پخته و کامل نیست.
رئیس قوه قضاییه باید تظلمخواه و بیطرف باشد و عدم جانبداری به هر طرف چه دولت، چه حاکمیت و چه ملت را اعلام کند و بگوید: «دستگاهی هستم که مطابق قانون، عمل و همه تلاشم را میکنم بدون هرگونه مداخله، زیرمیزی و رومیزی، سفارش و توصیه با واسطهگری، قانون را اجرا کنم.»
خواهش من از رئیس قوه قضاییه، مجریه و مقننه این است که هرچه میخواهند بگویند، بگویند؛ ولی باید عمل به این گفتهها در جامعه دیده شود.
با همه اقدامات خوبی که در دستگاه قضایی صورت گرفته، اگر به دادگاه و دستگاهی مراجعه کنیم آیا خواهیم دید که همه چیز خوب است؟ آیا به وعده ها عمل شده است؟ تا حدود زیادی این اتفاق افتاده؛ اما هنوز خیلی دیگر مانده است. بهجای حرف زدن، اینقدر خوب کار کنید که مردم بهجای شما تبلیغات کنند، این حرف من به سران هر سه قوه است.
ما اکنون برنامهای داریم به نام «تکریم ارباب رجوع»، در صورتی که در هیچ اداره و دستگاهی چیزی به نام تکریم ارباب رجوع وجود ندارد. مردم دوست ندارند فردی برایشان دولا و راست شود؛ ولی برایشان خیلی مهم است که وقتشان و احترامشان برای آن دستگاه ارزشمند باشد که متأسفانه نیست.
دنیا هزینه میکند تا اپوزیسیون داشته باشد؛ ولی ما نمیتوانیم یک مخالف را تحمل کنیم
با توجه به صحبتهای شما درباره عملکرد قوه قضاییه، در حال حاضر مطالبهگری مردم در جامعه به چه سطحی رسیده است؟
مردم کمی خسته شدهاند و حق هم دارند. ۴۲ سال اقدامات خوبی در کشور صورت گرفته و از طرفی همه برای زدن ما بسیج شدهاند و با همه سختیها به اینجا رسیدهایم.
اتفاقات بسیار خوبی در کشور افتاده است و بعضاً یکسری ناشکریها و ناسپاسیها میبینم که اینها را هم درست نمیدانم. یکمقدار کم لطفی نسبت به جمهوری اسلامی شده است؛ اما مردم نیز بهلحاظ اداره حاکمیت به خستگی رسیدهاند و درگیر نان روز و شب و خود هستند. ما نمیتوانیم این موضوع را منکر شویم و همین اتفاق باعث شده روحیه مطالبهگری مردم کاهش پیدا کند و خیلی از این اتفاقات دیگر برای مردم تفاوتی ندارد. این نقطهای است که باید غصه خورد؛ چرا که دنیا خرج میکند تا اپوزیسیون داشته باشد؛ اما نمیتوانیم یک مخالف را تحمل کنیم؛ علی مطهری، محمود صادقی، پروانه سلحشوری و ... چه مشکلی داشتند؟
اجازه دهید مردم چهار بار مخالفت هم انجام دهند؛ ضمن اینکه نگاه کنیم، ببینیم چه کسانی مخالفت کردند؟ کسانی که وقف نظام و انقلاب بودند. میتوانید بگویید امثال ما خدای نکرده ضد انقلاب هستیم؟ این موارد چیزهای خوبی نیست. اینقدر با مخالفان و کسانی که دلسوزانه حرف میزنند، بد برخورد نکنیم، اتفاقاً چون ریگی در کفش ندارند، آزادانه و شجاعانه حرف میزنند. اینها دوستداران نظام و انقلاب هستند و وقتی همه آنها خانهنشین شوند، دیگر صدایی در جامعه وجود نخواهد داشت. آدم کف خیابان که فقط کار میکند تا نان خانوادهاش را تأمین کند.
بزرگان و رجل سیاسی و اتفاقاً منتقدان نظام، همان وفاداران به جایگاه ولایتفقیه هستند؛ اما برخوردهای تنگنظرانه باعث میشود عدهای دیگر، دلسوزی هم نکنند و زیرزمینی حرف بزنند که این خوب نیست. اینها بچههای انقلاب و نظام هستند و وقتی این افراد سکوت میکنند، شما از کف خیابان هم انتظار نداشته باشید؛ ولی یکدفعه جایی ظهور و بروز میکند که جمع کردن آن مثل آبان سال گذشته برای کشور هزینه خواهد داشت.
از آقای رئیسی انتظار میرفت غدههای چرکی داخل کشور را جمع کند
در 2 دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری، برخی کاندیداها قبل از برگزاری انتخابات، وعدههایی برای رفع حصر دادند. به نظر شما ریاست جدید قوه قضاییه چه موضعی باید در قبال این موضوع بگیرد؟
انتظاری که از آقای رئیسی میرفت این بود که یکسری غدههای چرکی که در کشور مانده را جمع کند، به هر شکلی که خودش صلاح میداند. در حال حاضر در شرایطی هستیم که انسجام داخلی ما باید خیلی بیشتر از این باشد. منافقینی که جرئت نمیکردند از انگلیس و فرانسه جلوتر بیایند، بعضاً سر و صدای آنها در شهرهای ما شنیده میشود؛ حتی اخیراً خبری شنیدم که در یکی از وزارتخانهها، تعدادی از این افراد هم دستگیر شدند. این خبر خیلی بدی است. سؤال این است که چطور آنها جسور میشوند؟ وقتی اینجا چنددستگی وجود داشته باشد، این اتفاقات رخ میدهد. هر آن کس که پرچم جمهوری اسلامی، قانون اساسی و جایگاه ولایت فقیه را قبول دارد، با سلایق مختلف زیر چتر بزرگ رهبری جمع شود. میتوانند رؤسای سه قوه با همدیگر این مسائل را حل کنند.
میخواهم بگویم باید هر کاری کنیم که انسجام کشور ما بیشتر شود. اختلاف، خوب نیست مخصوصاً در این مقطع که ترامپ هم به انتخاباتش نزدیک شده است. قولهایی داده و اگر اشتباه نکنم سه بار در کنگره حاضر شده و سه تاریخ برای سرنگونی جمهوری اسلامی تعیین کرده که هر سه بار به لطف خدا و برکت خون شهدا به سرانجام نرسیده است.
جمهوری اسلامی با همه کم و کاستیها، با همت مردم رو به جلو پیش میرود. از طرف دیگر ترامپ به انتخاباتش نزدیک شده؛ اما وعدههایاش عملیاتی نشده و جمهوری اسلامی قویتر از گذشته ورود کرده و نهتنها به کوری چشم دشمنان سقوط نکرده؛ بلکه قوی تر هم شده است. حالا در این شرایطی که به لطف خدا، پیروزیها یکی پس از دیگری برای نظام حاصل میشود، ناراحتیهای داخلی را میشود با کمی وسعت دید بیشتر جمع کرد. حرف من این است و میگویم: «جمعاش کنید.» نباید موضوعی ۱۰ سال در این کشور که ادعا دارد میتواند مسائل کلان دنیا را جابجا کند، مسئله باشد. این مسائل باید جمع شوند.
در این راستا مسلماً از فرصتها به نحو احسن استفاده نکردهایم و منکر آن نیستیم. خیلی از جاها در خیلی از موضوعات فرصتسوزی هم کردهایم؛ اما به هر حال تجربهای داریم که میتوانیم از هر تهدید، فرصتی بسازیم. در شرایطی که کرونا دنیا را زمینگیر کرده، عدهای گمان میکردند کرونا عاملی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی خواهد بود؛ اما در ایران به کمک وزیر بهداشت و کادر سلامت، این مسئله تا حد زیادی مدیریت شده است. نمیتوان گفت این اتفاق، کامل و خیلی خوب افتاده؛ اما همین پیک بیماری که در ایران هست، در خیلی از کشورهای دنیا هم وجود دارد. اتفاق خوبی که افتاده، این است که کشور رو به جلو حرکت میکند. سعی کنیم مسائل ریز خانوادگی را داخل کشور حل کنیم
به این نکته توجه کنیم که ۲۰ تا ۳۰ نفر در حال حاضر مدعی کاندیداتوری ریاست جمهوری هستند و از طرف دیگر هزار و ۲۰۰ نفر برای مجلس ثبت نام میکنند؛ بنابراین فرصتها و ظرفیتهای خوبی در کشور وجود دارد؛ به همین دلیل خوب نیست بعضی از مسائل کشور روی زمین بماند و فکر میکنم باید قوه قضاییه ورود کرده و این مسئله را حل کند.
ما اهل مذاکرهایم و حرف برای گفتن داریم
سؤال آخر درباره سیاست خارجی است؛ اکنون چقدر ایران باید روی پیروزی «جو بایدن» در انتخابات سرمایهگذاری کند و اگر در انتخابات آمریکا، تغییری ایجاد و رئیس جمهور آمریکا عوض شد، سیاستهای ایران در قبال آمریکا باید چگونه باشد؟ چطور میتواند از این فرصت و شکاف ایجاد شده استفاده کرد؟
واقعیت امر این است که آنها استراتژی دارند و استراتژیهای خود را تعقیب میکنند و بعید میدانم که با تغییر افراد، استراتژی آنها تغییر کند که بخواهیم بگویم به نفع ما یا به ضرر ماست. امکان دارد شدت آن کم یا زیاد شود. فردی مثل ترامپ هیچ منطقی ندارد و قاتل شهید سلیمانی ماست. تمام راههای مذاکره با ترامپ را بستیم و میبندیم؛ چون قاتل است و داستاناش فرق میکند. من از جمله افرادی هستم که مخالف مذاکره نیستم. ما اهل مذاکرهایم و حرف برای گفتن داریم؛ اما وقتی میرسیم به ترامپ، دیگر دوست نداریم با او مذاکره کنیم؛ چون قاتل عزیزترین فرد کشور ماست که هنوز هم مردم دوستاش دارند، به او اعتقاد دارند و الگوی ماست.
اما آن طرف قصه، هر فردی که بخواهد رئیس جمهور آمریکا شود، استراتژی واحدی دارند که برای ما خیلی فرق نمیکند؛ اما به خاطر قاتل بودن ترامپ تمایل دارم که حتماً ترامپ نشود؛ چون برخی میگویند فرقی نمیکند که چه فردی انتخاب شود؛ اما من میگویم فرق میکند. ترامپ قاتل است. انتقادی هم به بعضی از فیلمسازان کشورمان دارم. اخیراً فیلمی آمریکایی دیدم که شخصیت اصلی آن، فردی فاسد است که به خاطر پول، مزدور ارتش آمریکا می شود و در نیروی دریایی ارتش آمریکا آموزشهای سخت میبیند و در نهایت به تکتیرانداز تبدیل می شود. در طول فیلم، دختربچه میکُشد و جنایتها و قتلهایی را در عراق انجام میدهد؛ پس آدمی فاسد را به مخاطب نشان میدهند؛ اما آنقدر این فیلم هنرمندانه ساخته شده که در آخر وقتی از عراق به آمریکا میآید توسط کهنهسربازی آمریکایی کشته میشود؛ حتی در عراق هم کشته نمیشود. بعد این فرد میشود اسطوره مردم آمریکا.
وقتی این فیلم را دیدم خیلی غصه خوردم. اصلاً دوست ندارم شعاری حرف بزنم؛ اما مدافعان حرم ما و از همه مهمتر شهید سلیمانی از سوژههای فیلمسازان کشور جا ماندهاند.
التماس میکنم فیلمسازان، کارگردانها و هنرمندان کشورمان به افراد قهرمان در کشور توجه کنند. خیلی از خاطرات شهید سلیمانی میتواند الگوی مدیریتی نظام باشد. ما چنین الگویی داشتهایم. شهید سلیمانی بدون هرگونه چشمداشت مادی و با نگاه مردمی برای بچه روستاهای ساده کرمان، بچه کوچک سوری ولبنانی دل میسوزاند؛ فردی که جان میلیونها نفر را نجات داد؛ اما چه فیلمی از شهید سلیمانی داریم؟ خواهش میکنم هنرمندان سینما ورود کنند و چنین کاری را انجام دهند.
منبع: پیام نو