حسین مرعشی: برخی نهاده ها در درون نظام آشکارا از فعالیت اصلاحطلبان ممانعت به عمل میآورند/انتخابات ۹۸ نقطه عطفی برای بازگشت به حاشیهنشینی اصلاحطلبان شد
مرعشی :نهادهایی در درون نظام آشکارا از فعالیت اصلاحطلبان ممانعت به عمل میآورند و به همین دلیل، خواسته یا ناخواسته، هزینههایی گزاف به نظام، کشور و البته مردم تحمیل کردهاند
به گزارش دیده بان ایران؛ اصلاح طلبان بعد از حاشیهنشینی مطلقی که از سال 84 تا 92 تجربه کرده بودند، با توفیقی نسبی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و دوازدهم و همچنین مجلس دهم تا حدی قابل قبول به عرصه بازگشتند. اما آنچه در روند انتخابات مجلس یازدهم مشاهده شد و فضایی که اکنون بر سیاست داخلی کشور حاکم است نشان از محدود شدن دوباره اصلاح طلبان دارد.«دلایل محدود شدن دوباره اصلاح طلبان»، «الزامهای مورد نیاز جریان اصلاحات برای بازگشت به متن» «لزوم توجه به اصلاحطلبی و اصلاحطلبان» و... مسائلی است که حسین مرعشی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، در مصاحبه به آن پرداخته است.
متن گفت و گو را در ادامه میخوانید.
***
*میتوان گفت اصلاحطلبان بعد از متننشینی در دهه 90، دوباره به استقبال حاشیهنشینی میروند؟
همانطور که انتخابات 92 نقطه عطفی بود که منجر به حیات سیاسی جدید اصلاحطلبان شد، انتخابات 98 هم نقطه عطفی برای بازگشت به حاشیهنشینی اصلاحطلبان شد؛ یعنی از آنجا که شخصیتهای موثر جریان اصلاحات به دلیل احتمال بالای رد صلاحیت شدن ثبتنام نکردند و همچنین به خاطر خستگی جامعه، نتیجه بهدستآمده نقطه عطفی جدید برای جریان اصلاحات شد. اگر این نقطه در انتخابات 1400 هم ماندگار باشد، میتوان گفت موفقیت اصلاحطلبان دور از ذهن خواهد بود. اما نمیتوان گفت فضای انتخابات ریاستجمهوری پیش رو به چه صورت خواهد بود.
*با این ذهنیت که «اصلاحطلبان چوب حمایت از روحانی را خوردند» موافقید؟
برای تحلیل عملکرد روحانی هم باید به کارکرد شخص خودش نگاهی بیندازیم.این را هم باید در نظر گرفت که ترامپ با تصمیم عجیب زیر میز برجام زد. . البته باید به مخالفتهای مخالفان داخلی دولت هم اشاره کنیم که حتی در قالب نهادهایی موثر در مسیر دولتیها سنگاندازی کردند. باید گفت، این سه عامل دست به دست هم دادند تا امید مردم کمرنگ باشد و تاثیر رأیشان کم شود. مردم در سالهای 92 و 96 رأی دادند تا بلکه کشور به مسیر صحیح بازگردد که این سه عامل مانع شدند. به طور مشخص باید اذعان داشت، گروهی دنبال کمرنگ شدن نقش مردم هستند، چون میدانند زمانی که مردم امکان نقشآفرینی داشته باشند اصلاحات و اصلاحطلبی فرصت عرض اندام پیدا میکند.
*اینکه گفته میشود «اصلاحطلبان برای اصلاحطلبی لزوماً احتیاجی به بودن در قدرت ندارند» تحلیل درستی است یا غلط؟
حتماً غلط. اساساً گروههای سیاسی با هر دید و سلیقهای که باشند برای تاثیرگذاری به ابزارهای قدرت نیاز دارند. اصلاحطلبان هم از این قاعده مستثنی نیستند و برای اینکه بتوانند تفکراتشان را در راستای اصلاح امور به کار گیرند لازم است در نهادهای دولت و مجلس صاحب کرسی باشند؛ به عنوان مثال اگر آقای سید محمد خاتمی 2 دوره رئیسجمهوری نمیشد، به طور یقین نمیتوانست تا این حد مورد تایید جامعه باشد. البته قدرت به تنهایی کافی نیست و در قدرت باید اختیار هم باشد. همچنین باید عملکرد خوب و توأم با اصلاح داشت تا بتوان کارآمدی را در ذهن پررنگ کرد.
*با توجه به تشکیل مجلس بعدی با اکثریت مطلق اصولگرایان و احتمال اینکه دولت هم در سال 1400 در اختیار اصولگرایان قرار خواهد گرفت، اصلاحطلبان با توجه به چه الزامهایی میتوانند به بازگشت به قدرت امید داشته باشند؟
اینکه مجلس با حضور پررنگ اصولگرایان تشکیل میشود اتفاق جدیدی نیست. آنها در مجالس هفتم تا دهم اکثریتنشین بودند و برای پنجمین دوره متوالی این موقعیت را تجربه میکنند. اصلاحطلبان کار خاصی نمیتوانند انجام بدهند و در واقع باید در انتظار کنشهای سیاسی باشند تا شاید بتوانند دوباره خود را در عرصه تصمیمسازی و قانونگذاری ببینند. نکته جالب این است که اصلاحطلبان در حالی محکوم به بیرونِ گود نشستن هستند که اصولگرایان در همه دورههایی که عرصهها را در اختیار خود دیدند، عملاً نتوانستند کار خاصی انجام دهند. یعنی نه توانستند جایگاه اجتماعیشان را تقویت کنند و نه در راستای پیشرفت و توسعه کشور توفیقی به دست آوردند. به همین دلیل میتوان گفت حاشیهنشین کردن اصلاحطلبان به ضرر کشور تمام شده است.
*آیا اصلاحطلبان میتوانند کورسوی امیدی برای انتخابات 1400 داشته باشند؟
نه تنها کورسوی امید، بلکه آنها امیدوارانه به انتخابات دور بعدی ریاستجمهوری فکر میکنند تا بتوانند در عرصه اجرایی به قول معروف کار را در دست گیرند. اما مساله این است که حضور جدی جریان اصلاحات در انتخابات 1400 به عواملی بستگی دارد که بعضاً در کنترل خودشان نیست؛ مثلاً اینکه شورای نگهبان چهرههای موثر این طیف را تایید کند یا نه. به همین دلیل باید منتظر ماند و به تماشای تحولات سیاسی در سال منتهی به انتخابات نشست.
*«سرمایه اجتماعی اصلاحات به طور چشمگیری ریزش داشته است.» نظر شما درباره این تحلیل که گاه و بیگاه مطرح میشود چیست؟
اصلاً چنین چیزی را نمیتوان پذیرفت. در واقع این جامعه است که سرمایههای اجتماعیاش را از دست داده و در نتیجه مردم با صندوقهای رأی قهر کردهاند.
*حساسیت کافی نسبت به این تهدید وجود دارد؟
نظام ما نظامی است که بر اساس تکیه به مردم فعالیت میکند و به همین دلیل سیاستگذاران نظام باید به فکر بازسازی سرمایه اجتماعی باشند تا از تبعات سنگین چنین وضعیتی در امان باشیم. در غیر این صورت حتماً با موقعیتی سخت و ضررسان مواجه خواهیم شد.
*مشخصاً حاکمیت چه نگاهی به حضور اصلاحطلبان در عرصه دارد؟
خبرهایی که به ما میرسد گویای آن است که نظام همیشه اصل را بر مشارکت همگانی میگذارد، اما نهادهایی در درون نظام آشکارا از فعالیت اصلاحطلبان ممانعت به عمل میآورند و به همین دلیل، خواسته یا ناخواسته، هزینههایی گزاف به نظام، کشور و البته مردم تحمیل کردهاند. تلاش برای تحدید در شرایطی صورت میگیرد که همه میدانند با این رویه نه میتوان آرمانها را پیگیری کرد و نه میتوان به توسعه و پیشرفت و در نتیجه رضایتمندی عمومی امیدی حتی ناچیز بست.
*در سوال آخر، اساساً چرا باید به «مردم» بها داد؟
بیاعتنایی به مردم باعث میشود آنها به نظام پشت کنند که در چنین شرایطی حتماً برنامههایمان مغفول خواهد ماند. در واقع رهبری، دولت، مجلس، سپاه، قوه قضائیه و... قدرتشان را مرهون مردم هستند و اگر مردم به حاشیه رانده شوند و علاقهمند به مشارکت سیاسی نباشند، در شرایط بحرانی کشور به مشکل برخواهد خورد. با این حال متاسفانه برخی از نهادها به قول معروف «بر شاخه مینشینند و بُن میبرند» که فعالیت آنها به تحلیلی جامع نیاز دارد. بخشی از خطاها ریشه در اشتباه و تفکر تصمیمگیران این نهادها دارد که در واقع خودشان را از مردم بینیاز میبینند. البته بخشی هم به اشتباه اصلاحطلبان مربوط میشود، در واقع دوستان ما وقتی در نهادهای رسمی حضور پیدا میکنند نباید به سیاستهای کلی نظام بیتوجهی میکنند تا مخالفان فرصت سوءاستفاده از این اشتباهها را پیدا کنند.
منبع: اعتماد آنلاین