باید منتظر رشد «راست افراطی» در جهان پساکرونا باشیم!
علی اکبر فرازی: یکی از آسیبهای جدی شیوع بیماری کووید- 19 سختتر شدن معیشت مردم و بدتر شدن وضعیت اقتصادی است. این موضوع باعث میشود که نگاه مردم به دولتمردان و امر سیاست تغییر کند. آثار سوء ناشی از بین پاندمی سبب خواهد شد از یکسو گرایش به گروههای ملیگرا و گروههایی که در چارچوب نگاه ملی وعده رسیدگی به اقشار محروم را میدهند، افزایش یابد و از سوی دیگر نوعی افراطگری راست در قالب تاکید بر حمایت از اقشار آسیبپذیر و ملیگرایی رشد پیدا کند.
به گزارش دیده بان ایران؛ علیاکبر فرازی، سفیر اسبق ایران در رومانی و مجارستان میگوید اگر دیگر کشورها در برابر یکجانبه گرایی آمریکا نایستند، آفت این موضوع دامن آنها را نیز خواهد گرفت. او معتقد است اروپا برای حفظ برجام بهعنوان توافقی برد - برد باید قاطعانه در برابر بدعت جدید آمریکا موضعگیری کند. این گفتو گو را در ادامه میخوانید.
شیوع بیماری کووید- 19 در جهان سبب شده تا کارشناسان گمانهزنیهای زیادی درباره سرنوشت اتحادیه اروپا در پساکرونا داشته باشند. به عقیده شما این پاندمی چه تاثیری بر آینده اتحادیه اروپا خواهد گذاشت؟
از ابتدای شیوع ویروس کرونا در جهان، همه تحلیلگران در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تصریح کردند که دوران پساکرونا دورانی متفاوت با گذشته خواهد بود. به عقیده من این پیشفرض صحیح است و بهطور کلی اثرات ویروس کرونا بر همه شئونات فردی، اجتماعی و حتی روابط بینالملل اثر جدی خواهد گذاشت، اما چگونگی، عمق و پراکندگی این اثر در نقاط مختلف کره زمین قابل بررسی است و باید با نگاه ریزبینانهتری به آن نگریست. یکی از تبعات جدی شیوع این بیماری همهگیر، تاثیرگذاری بر روابط اقتصادی اروپا و آمریکاست که همین امر میتواند بر آینده اتحادیه اثرگذار باشد. واقعیت امر آن است که از پیش از شیوع ویروس کرونا، روابط تجاری کشورهای عضو اتحادیه اروپا با ایالات متحده دچار چالشهایی بود که از جمله آن میتوان به عدم تمایل کشورهای اروپایی به درهمتنیدگی بیشتر از نظر اقتصادی و سیاسی با آمریکا اشاره کرد. خصوصا با اقدامات یکجانبهگرایانه و نگاه از بالا به پایینی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا طی این مدت از خود نشان داده، اتحادیه اروپا بر آن شده بود تا در زمینههای مختلف - دست کم در حوزه نظری - بر آن شده بود تا وابستگی خود را به اقتصاد آمریکا کاهش دهد. با این وجود واقعیتهای میدانی نشان میدهد که اقتصاد کشورهای اروپایی و آمریکا آن چنان درهم تنیده است که با اقدامات ضربتی و شعارهای تند، اروپا نمیتواند یک شبه وابستگی خود را کاهش دهد. ویروس کرونا این فرصت را ایجاد کرد که کشورهای اروپایی به پساکرونا و بحرانها بینالمللی بیندیشند که آمریکا نمیتواند اقدامی در راستای مهار آن داشته باشد، اما این به معنای چشمپوشی اروپاییها از تجارت وسیع خود با آمریکا نخواهد بود. یکی از دلایل رشد اقتصادی اروپا، سرمایهگذاری عظیم در آمریکا بوده و گذار به اقتصاد اروپا محور در کوتاهمدت چندان ممکن بهنظر نمیرسد. یکی از مسائل تاثیرگذار در آینده اتحادیه اروپا همین موضوع تجارت با آمریکاست؛ چراکه خیلی از سرمایهگذاریهایی که اروپا در آمریکا یا آمریکا در اروپا انجام داده، دو طرف را به یکدیگر وابسته کرده و نشان داده است که حرکت به سمت کاهش این وابستگی، حرکتی دفعی و زمانبر خواهد بود.
چین در قرن بیست و یکم خود را بهعنوان یک قدرت اقتصادی به اثبات رسانده و این موضوع نگرانیهایی را برای اروپا و آمریکا به وجود آورده. این موضوع چه تاثیری بر آینده خواهد گذاشت؟
اروپا و آمریکا هر دو در پی آن هستند که زیانهای ناشی از وابستگی به زنجیره ارزش جهانی را که بسیار تحت تاثیر چین است، کاهش دهند. شاخصهای اقتصادی بسیاری وجود دارد که نشان میدهد اقتصادهای وابسته به یکدیگر، در طول بحرانها به شدت از یکدیگر تاثیر میپذیرند. چین یکی از تاثیرگذارترین بازیگران زنجیره ارزش اقتصاد جهان است و به همین دلیل چین میتواند بر اقتصاد آمریکا و اروپا تاثیرگذاری جدی داشته باشد. حتی پیش از شیوع کرونا، دونالد ترامپ چند بار به صاحبان صنایع آمریکایی هشدار داد و وابستگی صنایع آمریکایی نظیر داروسازی، تکنولوژی و... به واردات از چین را خطرناک خواند. در پساکرونا این نگرانی برای اروپا و آمریکا تشدید خواهد شد. اکنون این اروپاییها و آمریکاییها هستند که باید تلاش کنند راهی برای کاهش آسیبپذیری خود پیدا کنند. به عقیده من اتحادیه اروپا که اکنون نیاز به استقلال اقتصادی از آمریکا را بیش از گذشته حس میکند، در ابتدا در پی رفع این نگرانی خواهد بود که چگونه از وابستگی به اقتصاد چین خلاصی یابد. گزارش بانک جهانی که پیش از شیوع بیماری کووید- 19 منتشر شد نشان میداد که بیش از دو سوم تجارت جهانی، از طریق زنجیره ارزش جهانی انجام میپذیرد. به آن معنی که بیش از دو سوم اقتصاد جهانی از مبدأ و مقاصد گوناگونی صورت میگیرد که منبع اصلی این تجارت، اقتصاد چین است. این اقتصاد چین است که بر کل اقتصاد دنیا اثر میگذارد. بنابراین برای جمعبندی موضوع باید گفت وابستگی اقتصاد آمریکا و اروپا و همچنین شرکتهای مادر در این دو منطقه آنچنان به یکدیگر زیاد است که جدایی آنها از یکدیگر در کوتاهمدت بعید و دور از ذهن بهنظر میرسد. به عقیده من اولین اولویت پساکرونایی اروپا و آمریکا، کاهش وابستگی نسبت به اقتصاد صادرات محور چین خواهد بود.
پیش از شیوع بیماری کووید- 19، راست افراطی رشد عجیبی در اروپا داشت، امروز اما انتقادات زیادی نسبت به سیاستهای سرمایهداری نظیر بیتوجهی به بهداشت و درمان و وضعیت کارگران مطرح میشود. فکر میکنید جریانهای سیاسی چه فراز و فرودهایی را در دوره پساکرونا تجربه خواهند کرد؟
یکی از آسیبهای جدی شیوع بیماری کووید- 19 سختتر شدن معیشت مردم و بدتر شدن وضعیت اقتصادی است. این موضوع باعث میشود که نگاه مردم به دولتمردان و امر سیاست تغییر کند. آثار سوء ناشی از بین پاندمی سبب خواهد شد از یکسو گرایش به گروههای ملیگرا و گروههایی که در چارچوب نگاه ملی وعده رسیدگی به اقشار محروم را میدهند، افزایش یابد و از سوی دیگر نوعی افراطگری راست در قالب تاکید بر حمایت از اقشار آسیبپذیر و ملیگرایی رشد پیدا کند. در دهه 1920 و پس از بحران اقتصادی عظیمی که در جهان رخ داد، در کشورهای سرمایهداری این وضعیت مشاهده شد. بهنظر میرسد که کشورهای مختلف سرمایهداری، بیش از آنکه بخواهند به شعارهای جهانی توجه کنند، به ملیگرایی رجوع کرده و با وعدهها و برنامههای اقتصادی در پی جذب آرای مردمشان باشند. بهطور کلی احتمالا پس از این شرایط ناسیونالیسم افراطی رشد قابل توجهی پیدا خواهد کرد.
یکی از چالشهای کرونایی این روزها، نقش سازمانهای بینالمللی در کمک به دولتهاست. برای نمونه ایران درخواست وام اضطراری از صندوق بینالمللی پول کرده است که سرنوشت این وام هنوز نامشخص است. ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟
درخواست وام ایران از صندوق بینالمللی پول حدود دو هفته پیش ارائه شد. در این مدت گرچه پاسخ رسمی از صندوق واصل نشده اما از اخبار جسته و گریخته همچنین موضعگیریهای مقامات آمریکایی مشخص میشود که فشارهای سیاسی از جانب آمریکاییها باعث شده تاکنون از اعطای این وام به کشور خودداری شود. برخورد آمریکاییها با درخواست ایران از صندوق بینالمللی پول دوگانه است؛ از یک طرف ایران تحت شدیدترین تحریمها قرار گرفته و از سوی دیگر تحت فشارهای بینالمللی اعلام میشود که اقلام بهداشتی، دارویی و درمانی مشمول این تحریم نمیشوند. بنابراین اگر این گفته صحیح باشد و آمریکاییها در اظهارات خودشان صادق هستند، نباید در جهت اعطای وام که حق دولت ایران است، کارشکنی کنند، چراکه درخواست ایران بهعنوان یکی از قدیمیترین اعضای این صندوق، منطقی است. واقعیت این است که ایران با گستره وسیع جغرافیایی و جمعیت بیش از ۸۰ میلیونی، به رغم اینکه کادر درمانی و ساختارهای بهداشتی و درمانی قوی دارد، اما با تنگناهای مالی مختلفی نیز دست و پنجه نرم میکند و تزریق چنین رقمی، آینده برنامههای حمایت درمانی را متحول خواهد کرد. لازم به یادآوری است که جلوگیری از شیوع بیشتر یک امر بینالمللی است. مبارزه با شیوع کرونا ممکن نیست مگر اینکه همه جانبه باشد و همه بتوانند در آن مشارکت کنند. با وجود اینکه ایران قدمهای مثبتی در این راستا برداشته، اما برای ادامه کار و ریشهکن کردن آن، وام از صندوق میتواند اثرگذار باشد. لازم است در این خصوص به نکته دیگری نیز اشاره کرد و آن نقش مثبت یا منفی سازمانهای بینالمللی و کشورهاست. قطعا توقع ایران عدم کارشکنی کشورها مخصوصا آمریکاییها در اعطای این وام است. این توقع نیز بجا است بهگونهای که نه تنها ایران بلکه بسیاری از کشورهای همراه و متحد آمریکا نیز معتقدند در حال حاضر، نباید به واسطه کارشکنیها از رنج مردم بهره سیاسی برد و باید فارغ از مسایل سیاسی به این موضوع نگریست. امیدواریم که هرچه زودتر شاهد اعطای این وام ضروری که حق ایران است به کشور باشیم. در حال حاضر میتوان ابراز امیدواری کرد که صندوق تسلیم فشارهای سیاسی نشود، چراکه اگر هر سازمان بینالمللی بخواهد تحت تاثیر شرایط سیاسی تصمیم بگیرد استقلال خود را خدشهدار کرده است. صندوق بینالمللی پول حالا با آزمون بزرگی روبهروست و باید دید که با توجه به شرایط و ضوابطی که دارد اعطای وام را بررسی کرده و در خصوص آن تصمیمگیری میکند و تحت تاثیر مداخلات سایرین قرار نمیگیرد یا خیر.
اروپا از سوی آمریکا تحت فشار است تا تحریمهای تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران تمدید شود. این فشارها چه تاثیری در آینده سیاسی روابط ایران و اروپا خواهند داشت؟
حجم مبادلات تجاری با ایران، اهمیت زیادی برای اروپا ندارد و از نگاه اقتصادی منطقا اروپا آمریکا را به ایران ترجیح خواهد داد، اما آنچه شرایط را تغییر میدهد موقعیت استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه و بهویژه حوزه خلیج فارس است. نگاهی به تجربه گذشته نشان میدهد که احتمالا فشار آمریکاییها بر اروپا جواب خواهد داد؛ چراکه اهرمهای فشار واشنگتن برای تغییر دادن سیاستهای بروکسل بسیار قوی و موثر است. از طرفی در موضوع تحریمها نیز شاهد بودیم که اروپا نه خواست مقابله با آمریکا را داشت و نه توانش را. به همین دلیل پیشبینی من این است که اروپاییها از آمریکا تبعیت خواهند کرد؛ هرچند با کمی تاخیر.
این امیدواری وجود دارد که با شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو شرایط تغییر کند. با توجه به این موضوع، تاخیر اروپا در تبعیت از آمریکا میتواند حائز اهمیت باشد. با توجه به این موضوع 6ماهه باقی مانده تا انتخابات آمریکا شاهد چه روندی خواهیم بود؟
کشورهای اروپایی نیز مانند سایر دولتهای جهان، به نوعی کجدار و مریز با دولت کنونی آمریکا طی میکنند؛ چرا که معتقدند اثرات ناشی از شیوع کرونا میتواند نقشی موثر در شکست خوردن ترامپ ایفا کند. این امیدواری وجود دارد که دولتی میانهرو در آمریکا بر سر کار بیاید و به همین دلیل کشورهای اروپایی احتمالا در پی آن خواهند بود که با وقت کشی و مواضع دو پهلو، تا آن زمان برای خود زمان بخرند. انتخابات آمریکا مولفهای بسیار موثر در تحولات بینالمللی سال آینده خواهد بود و میتواند روند اتفاقات جهان را تا حد قابل توجهی تغییر دهد. از همین رو است که دولت ترامپ بسیار برای از بین بردن برجام و افزایش فشار به ایران عجله دارد و میخواهد در اندک زمان باقی مانده، کار توافق هستهای را یک سره کند.
رفتارهای آمریکا نه فقط فشار بر ایران که زیر سوال رفتن نهادهای بینالمللی را در پی داشته است. از جمله این رفتارها بیاعتبار کردن قطعنامههای شورای امنیت و تلاش برای شناخته شدن بهعنوان عضوی از برجام است. چرا واکنش دیگر کشورها تا این اندازه ضعیف است؟
دولت کنونی آمریکا نه تنها نظم جهانی را از بین برده بلکه صراحتا اعلام کرده با ساختارهای بینالمللی که بعد از جنگ جهانی دوم در دنیا مقبولیت پیدا کرده مخالف است. زیان این اتفاق تنها متوجه ایران نیست و در آینده تمام کشورها از این شرایط متضرر خواهند شد. یکجانبهگرایی به نفع هیچکس نیست؛ چراکه با تضعیف قوانین، موضوعات و مقرراتی که بعد از جنگ جهانی دوم در روابط بینالملل برای برقراری صلح و آرامش در جهان به وجود آمده بود، جهان به سمت بیقانونی خواهد رفت. حرکت آمریکا در خصوص برجام منافقانه و مبتنی بر ریاکاری بود. آمریکا که مدعی بود با قدرت از برجام خارج شده اکنون در برابر افکار عمومی جهان مدعی بازگشت به برجام است؛ بازگشتی برای نابود کردن برجام. آنها میخواهند به توافق بازگردند تا مکانیزم ماشه را برای افزایش فشار علیه ایران فعال کنند. به عقیده من دیگر این رفتار یکجانبه گرایانه را نمیپذیرند و به راحتی تسلیم آمریکا نخواهند شد.
ایران باید چه سیاستی را در این وضعیت اتخاذ کند؟
سیاست ایران تا امروز صبورانه و مبتنی بر پرهیز از تنشزایی بوده است. به رغم آنکه کشورهای اروپایی اقدام عملی و مثبتی در راستای تامین منافع ما انجام ندادند، جمهوری اسلامی با صبری مثال زدنی به رایزنی و تلاش برای حل مسائل از طریق گفتوگو مشغول است. بهنظر من این رایزنیها باید ادامه یابد و به شرکای اروپایی گفته شود که اگر میخواهند برجام بهعنوان یک توافق برد-برد ادامه پیدا کند، اکنون زمانی است که باید با قاطعیت موضعگیری کنند./ روزنامه آرمان