کد خبر: 82522
A

اعتراف حسام الدین آشنا به افزایش اختلاف ها : مسئولان کشور گاهی حفظ ظاهر می کنند، اما اختلافات زیادی پشت صحنه است

حسام الدین آشنا: دو بار این را از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم که گفت من در دوره اول ریاست جمهوری تقریباً هیچ مشکل جدی درون حاکمیت نداشتم، بلکه باید می‌رفتم مسائل را حل کنم، نه اینکه در درون مشکلی داشته باشم. در تعارض، ناهماهنگی و در اختلافات درون یا بین قوا، آنچه نابود می‌شود و کاهش پیدا می‌کند، توان حل مسأله دولت، توان حل مسأله قوه مقننه و توان حل مسأله قوه قضائیه است.

اعتراف حسام الدین آشنا به افزایش اختلاف ها : مسئولان کشور گاهی حفظ ظاهر می کنند، اما اختلافات زیادی پشت صحنه است

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ حسام الدین آشنا مشاور رئیس جمهور در باره موضوعات مختلف سیاسی ،فرهنگی و... مصاحبه ای انجام داده است.

بخشی از مصاحبه را می خوانید:

ارزیابی شما از انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی چیست؟

تحلیل انتخابات، پیش از انتخابات یک وضعیت دارد و پس از انتخابات وضعیت دیگری. نگاه پیش‌بینانه به انتخابات، قبل از برگزاری انتخابات، به ما می‌گفت نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد میزان مشارکت نسبت به سال‌های گذشته بسیار کمتر خواهد بود. این مسأله هنگام انتخابات روشن شد و اکنون که انتخابات پایان یافته و آمارها دقیق‌تر شده،مشخص است که ما کاهش میزان مشارکت را درانتخابات مجلس تجربه کردیم.تحلیل‌های متعدد و متفاوتی می‌توان داشت، اما من از زاویه‌ای شروع می‌کنم که شاید کمتر به آن پرداخته می‌شود. به باور من،ما بخشی از ویژگی‌های نظام پارلمانی را گرفتیم، اما درمقابل بخش مهمی از مختصات نظام پارلمانی را جدی نگرفتیم و نتایج جدی نگرفتن اموری که باید جدی گرفته شوند را بتدریج می‌بینیم.

اشاره کردید که کاهش مشارکت مردم در انتخابات قابل پیش‌بینی بود. اگر بخواهیم یک نگاه تاریخی به مسأله‌ای به‌نام صندوق رأی داشته باشیم، به نظر شما نگاه امروز مردم به صندوق رأی چگونه است؟ با توجه به اینکه در سال‌های 76 تا 96 ما شاهد حضور گسترده مردم در پای صندوق‌های رأی بودیم، آنان امروز به قابلیت‌ها و ظرفیت‌های این سازوکار چطور نگاه می‌کنند؟

 از جهت ساختاری تفاوت ما با نظام پهلوی در این است که ما از نظام سلطنتی موروثی وارد نظام جمهوری شدیم. اما معنی جمهوریت در انتخابات مجلس نبود، زیرا از لحاظ ساختاری، قانونی و حقوق اساسی، انتخابات مجلس در زمان شاه هم بود، آنچه به ساختار حقوقی اضافه شد، انتخابات ریاست جمهوری بود. به‌صورت دقیق، منظور من این است که نظام جمهوری اسلامی با ریاست جمهوری معنا پیدا می‌کند. همه کسانی که به جای انتخابات مستقیم مردم دنبال نظام پارلمانی هستند، دارند جمهوریت نظام را کم بها تلقی می‌کنند. مردم با امید و با انتخاب شروع کردند، اما همواره اینگونه بوده است که ما انتخاب رئیس قوه‌مجریه و مجموع قوه مقننه در جمهوری اسلامی ایران را ذیل ولایت فقیه در نقش رهبری، نقش تقدس و جلوه‌ای از دینی بودن حکومت داشتیم. اتفاقی که در این سال‌ها افتاد، این است که ما از مقام ریاست جمهوری معمولاً توقعاتی داشتیم که این توقعات بتدریج تعدیل شده است. خود رؤسای جمهور هم از خودشان تصوراتی داشتند که بعداً تعدیل شده است.

 
اگر بخواهیم از درون به نظام جمهوری اسلامی ایران نگاه کنیم، جمهوری اسلامی نظامی است که تقریباً در همه مواردش جز با وفاق، جز با همدلی و همراهی همه قوا هیچ کاری در آن انجام نمی‌شود. به صراحت می‌گویم که هیچ رئیس قوه مجریه‌ای یا رئیس قوه قضائیه‌ای، نمی‌توانند هیچ کاری در کشور انجام دهند که دیگری نتواند در کارش اخلال کند. تجربه من به من می‌گوید اگر سه قوه و نیروهای مسلح با هم هماهنگ باشند، همه کار می‌شود کرد و اگر هماهنگ نباشند، هیچ کدام نمی‌توانند هیچ کاری انجام دهند.
 
ما تجربه‌های متعددی از ناهماهنگی‌ها در کشور را دیدیم و آثار آن را هم مشاهده کردیم. بنابراین اگر رئیس جمهوری بتواند همراهی قوای دیگر را داشته باشد، اگر بتواند همراهی نیروهای مسلح را داشته باشد، اگر بتواند در چارچوبی عمل کند که مجموع دیدگاه‌های رهبری را بتواند دنبال کند، از نظر سطح بالای حکومت مشکلات کمی خواهد داشت. این امری است که ما در دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد شاهد هستیم، یعنی یک نوع هماهنگی، همراهی و پشتیبانی وجود داشت. دو بار این را از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم که گفت من در دوره اول ریاست جمهوری تقریباً هیچ مشکل جدی درون حاکمیت نداشتم، بلکه باید می‌رفتم مسائل را حل کنم، نه اینکه در درون مشکلی داشته باشم. در تعارض، ناهماهنگی و در اختلافات درون یا بین قوا، آنچه  نابود می‌شود و کاهش پیدا می‌کند، توان حل مسأله دولت، توان حل مسأله قوه مقننه و توان حل مسأله قوه قضائیه است. زیرا درصورت فقدان هماهنگی، این ارکان بیشتر به هم می‌پردازند تا اینکه به حل مسائل بپردازند. اما مردم چه می‌بینند؟ مردم ناکارآمدی می‌بینند. وقتی ناکارآمدی مشاهده شد، اگر تحلیلگران، رسانه‌ها و حتی خود مسئولان حکومتی، مسائل را آنگونه که هست به مردم بگویند، مردم می‌توانند تصمیم بگیرند. یعنی در انتخابات بعدی این فرد یا آن فرد را انتخاب کنند یا نکنند، این دولت را انتخاب کنند یا نکنند و درنهایت اینکه قضاوت کنند.
 

مشکلی که اینجا وجود دارد، آلودگی اطلاعاتی است. آلودگی اطلاعاتی یکی از بحران‌های جدی در کشور ما است، یعنی یک نوع تعارف و رودربایستی در میان مسئولان و نهادهای حاکمیتی وجود دارد که اجازه نمی‌دهد مسائل کاملاً مشخص و دقیق بیان شود. در ظاهر همه حفظ ظاهر می‌کنند،اما در پشت صحنه، می‌بینید که اختلافات زیادی هست. درنظام‌های دیگر،به خاطر نظام حزبی این مسائل کاملاً شفاف و اختلافات روشن می‌شود، به این معنی که معلوم می‌شود اختلافات سر چیست، هر کسی به چه چیزی استناد می‌کند و نتایج سیاستش هم قابل ارزیابی است. اما وقتی نه به روشنی گفته می‌شود که هر کس چه می‌خواهد، نه به روشنی گفته می‌شود که چرا آن را می‌خواهد و نه به روشنی گفته می‌شود که طرف مخالفش واقعاً کیست و در نهایت اینکه گفته نشود که اگر این کار انجام نشود، چه اتفاقی می‌افتد، می‌بینید که در یک ابهام گفتمانی زندگی می‌کنیم و این ابهام گفتمانی، ناکارآمدی را تشدید می‌کند.

‌قطعاً این ابهام گفتمانی کارکردی داشته است که در 40 یا 30 سال گذشته ادامه داشته است، به این معنی که جریان‌ها یا افراد حاضر در قدرت از این ابهام گفتمانی نفعی بردند.

با توضیحات شما، می‌توان گفت کاهش مشارکت در انتخابات، ناظر بر دلسردی مردم از سازوکارهای صندوق رأی و اینکه می‌شود از دل صندوق سازوکار تازه‌ای بر حاکمیت اعمال کرد نیست، بلکه ناشی از دلسردی از جریان‌ها یا پایان افراد صاحب سرمایه سیاسی است؟

ما با دو نوع دلسردی مواجه هستیم، یک نوع دلسردی، دلسردی روشنفکرانه و جناح‌های سیاسی است، یعنی کسانی که وظیفه داشتند افراد و فهرست معرفی کرده و مشارکت نامزدها در انتخابات را افزایش دهند. مسأله دیگر، مردم است. نظرسنجی‌های ما نشان می‌دهد بحث سر این نیست که اصلاً صندوق مهم است یا خیر، بحث بسیار روشن این است به این معنی که مردم دیگر افراد را نمی‌شناسند، مردم چندان به فهرست‌ها اعتماد ندارند.

صریح بگویم؛ قدرت مجلس در جمهوری اسلامی ایران بسیار بالا است. هرچیزی که مجلس نخواهد، در کشور نمی‌شود، هرچیزی هم که مجلس بخواهد، از نظر حقوقی باید بشود و هر دولتی که آن را انجام ندهد، متخلف است و مجلس قدرت این را دارد که با سؤال، استیضاح یا اینکه اساساً با رأی به عدم کفایت رئیس جمهوری دولت را مجازات کند. بنابراین از نظر ساختار حقوقی، نه قدرت مجلس کاهش پیدا کرده و نه توان آن مشکلی پیدا کرده است، مسأله این است که این مجلس یا آن مجلس برای حل مسأله چه ایده‌ای دارد یا برای شناخت مسأله چه توانی دارد. مشکل اینجا است. مشکل این است که آیا مجلس می‌تواند طرحی را تصویب کند که قدرت حل مسأله را داشته باشد؟ یا اینکه مجموع طرح‌هایی که مجلس تصویب کرده است، در بسیاری از موارد باعث پیچیده‌تر شدن مسائل شده است؟ هنوز در جمهوری اسلامی عملکرد مجلس ارزیابی نشده است. باید بررسی کرد که عملکرد مجلس یا تبعات مصوبات و تصمیمات آن در 40 سال گذشته بر واقعیات سیاسی و اجتماعی ما چه بوده است.

منبع: ایران

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر