رهامی: اصلاح طلبان باید به دنبال طراحی جدیدی برای «مانیفست اصلاحات» باشند/ به مرخصی رفتنِ اصلاحطلبان اشتباه است /اصلاحطلبان از مردم فاصله گرفتهاند/بازگرداندن اعتماد مردم کار بسیار سختی است
رهامی : همچنین طراحی جدیدی برای «مانیفست اصلاحات» پی ریزی کنند، گرچه متأسفانه هیچگاه چنین مانیفستی به درستی طراحی و ارائه نشده است، تا مردم به درستی بدانند که اصلاح طلبان چه می خواهند و چه چیزی را می خواهند اصلاح کنند و چگونه و با چه ابزار و هزینه ای می خواهند این اصلاح صورت بگیرد؟
به گزارش سایت دیده بان ایران ؛حجت الاسلام محسن رهامی، روحانیِ حقوقدان و اصلاح طلب، این روزها همچون بسیاری از چهره های اصلاح طلبِ دیگر به فضای سیاسی کشور و نوع عملکرد اصلاحطلبان در سال های اخیر حضورشان در نهادهای قدرت انتقاد دارد با این وجود علاج کار را در مرخصی رفتن این جریان و دور شدن مقطعی از قدرت نمی داند.
محسن رهامی که معتقد است ردصلاحیت اصلاح طلبان بر میزان مشارکت تاثیرگذار بوده است، این را هم گفت که، نمی توان اصولگرایان را پیروز آن انتخابات دانست؛ «مانند بازی فوتبالی بود که در غیبت رقیب می توان دهها گل زد و برنده بازی شد.»
رهامی، دولتِ اصلاحات سیدمحمد خاتمی را از نظر همه مولفه ها بهترین دولت بعد از انقلاب توصیف می کند اما معتقد است که اصلاح طلبان باید به دنبال طراحی جدیدی برای «مانیفست اصلاحات» باشند چون مردم باید به درستی بدانند که اصلاحطلبان می خواهند چه چیزی را اصلاح کنند و این اصلاح چگونه و با چه ابزار و هزینه ای می خواهد صورت بگیرد.
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با محسن رهامی را در ادامه بخوانید؛
****
*آقای رهامی! تقریبا دو ماه از انتخابات مجلس یازدهم و پیروزی اصولگرایان می گذرد، تحلیل واقع بینانه از این انتخابات و نتایجی که برای جریان اصلاحات رقم خورد از نگاه شما چیست و این کاهش مشارکت را چقدر نتیجه عملکرد دو جریان سیاسی می دانید؟
در مورد پیروزی اصولگرایان در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باید بگویم اگر اسم آنچه که در انتخابات دوم اسفند ۹۸ روی داد را پیروزی اصولگرایان بنامیم، به عوامل متعددی می توان در این خصوص اشاره کرد؛ یکی از مهمترین آنها، نبودن رقیب جدی در میدان انتخابات به علت رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح طلب بود.
در غیبت رقیب می توان ده ها گل زد و برنده بازی شد اما....
در واقع مانند بازی فوتبالی که در غیبت رقیب می توان دهها گل زد و برنده بازی شد، کاری که این بار در بررسی صلاحیتها صورت گرفت واقعا بی سابقه بود، بنابراین نمی توان اسم «پیروزی » را برای این نوع بازی به کار برد. مسأله دیگر به عدم حضور اکثریت مردم پای صندوقهای رأی مربوط میشود. در بعضی کلانشهرها، مثل تهران، که قریب یک هشتم جمعیت کشور را در خود جای داده است، میزان مشارکت حدود ۲۵٪ تا ۲۸٪ واجدین رأی گزارش شده، در واقع در غیاب اکثریت صاحبان رأی، یعنی در غیاب حدود ۷۰٪ مردم، اقلیتی در پای صندوق های رأی حضور پیدا کرده اند و به لیست اصولگرایان رأی داده اند، حال اگر کلانشهرهایی مثل اصفهان، تبریز، مشهد، شیراز، کرج و.. هم به تهران اضافه کنید، آن وقت متوجه خواهید شد چه اکثریتی از مردم ایران به پای صندوق های رأی نیامده اند، در آن صورت می توان به عمق قضیه ای که واقع شد، پی برد.
حرکت های پوپولیستی برخی نمایندگان در کاهش مشارکت تاثیر داشت
اما بحث این که چرا اکثریت مردم ، خصوصا در کلانشهرها ، پای صندوقهای رأی حاضر نشده اند، خود به زمان بیشتری و مباحث مقدماتی تحلیلی بیشتری نیاز دارد، ولی اجمالا می توان علل و عواملی را بدین شرح بر شمرد : ۱-احساس مردم در بی تأثیر بودن آرای آنها در تغییر و اصلاح امور کشور،۲- خارج از گردونه تصمیم گیری و تأثیرگذاری بودن نهادهای انتخابی، ۳- ضعف عملکرد مجلس در دوره های اخیر، ۴- عدم جدیت نمایندگان در استیفای حقوق بنیادین و آزادی های اساسی توده مردم، ۵- حرکت های عوام گرایانهٔ و به اصطلاح پوپولیستی بخشی از نمایندگان مجلس در کنار رفتارهای منفعت طلبانهٔ عده ای کثیر از آنها، ۶- خصوصا رفتار توأم با سکوت و بی تفاوتی بخش عمده ای از نمایندگان در مسائل و مشکلات ملی، مانند گران شدن ارز و افت شدید ارزش پول ملی کشور در سال ۹۷ و کاهش بسیار شدید قدرت خرید مردم و گرانی بنزین و امثال آن، که تعطیلی بخش های زیادی از کارخانجات، عدم پرداخت حقوق کارگران، اعتراضات اقشاری چون کارگران و معلمان و اعتراضات خیابانی دیماه ۹۷ و آبان ۹۸ را می توان از جملهٔ آثار این بهم ریختگی و بی برنامگی اقتصادی کشور دانست،. انتظار مردم ایفای نقش مؤثر مجلس در تمامی این مسائل و مشکلات بود، که بهرحال و بدلایل متعدد، انتظارات برآورده نشد.
به این ترتیب عوامل فوق الذکر و دهها عامل ریشه ای دیگر، مردم را به صندوق های رأی و اساس انتخابات و بلکه تا حد زیادی، به اساس مدیریت کشور و کارآمدی مسؤولین و کارگزاران نظام بی تفاوت و بلکه ناامید ساخته است.
به مرخصی رفتنِ جریان های سیاسی درست نیست
*برخی چهرههای سیاسی اصلاحطلب معتقدند که اصلاحطلبان باید مدتی به مرخصی بروند و از قدرت فاصله بگیرند؟ نظر شما در این رابطه چیست؟
در مورد جریان های سیاسی کشور، اصطلاح به مرخصی رفتن، بنظر می رسد، اصطلاح درستی نباشد، اتفاقا بنظر من برعکس ، نه تنها اصلاح طلبان، بلکه سایر جریان های سیاسی کشور نیز همت و فرصت کافی صرف کنند و در مورد علل کاهش شدید حضور مردم، خصوصا در کلانشهرهایی مثل تهران در پای صندقهای رأی در انتخابات دوم اسفند ۹۸ و همچنین مسائل و مشکلاتی که به بی تفاوتی و نا امیدی بخش عمده ای از ملت ایران به اساس انتخابات و آینده مجلس و حتی به آینده کشور، منجر شده و در سؤال قبلی به برخی از آنها اشاره کردم، دلسوزانه و بدون حب و بغض، به ریشه یابی بپردازند.
اصلاحطلبان باید به دنبال طراحی جدیدی برای «مانیفست اصلاحات» باشند
در این مسأله وظیفه اصلاح طلبان البته سنگین تر است، زیرا در انتخابات ۹۲ ،۹۴ و ۹۶ ، اکثریت مردم از این جریان بطور چشمگیر حمایت کرده و به کاندیدای معرفی شده بوسیله این جریان ، در انتخابات ریاست جمهوری ومجلس و شورای شهر، به نحو بسیار شایسته ای رأی دادند؛ بنابراین حال که تا حدی فرصت ارزیابی و بررسی بیشتر برای اصلاح طلبان فراهم شده است ، باید به اساس کار به پردازند، از جمله ریشه یابی علل و عوامل رویگردانی مردم از صندوقهای رأی، بررسی ضعف ها و اشکالاتی که به عملکرد مجموعه جریان اصلاحات مربوط میشود و برطرف ساختن آنها، سازماندهی تشکیلاتی کارآمد و مطابق با شرایط و اوضاع و احوال جدید، وخصوصا اصلاح رابطه اصلاح طلبان با مردم و نزدیکتر شدن به بدنه جامعه و اصلاح و بازنگری اهداف و آرمانهای اصلاحات، همچنین طراحی جدیدی برای «مانیفست اصلاحات» پی ریزی کنند، گرچه متأسفانه هیچگاه چنین مانیفستی به درستی طراحی و ارائه نشده است، تا مردم به درستی بدانند که اصلاح طلبان چه می خواهند و چه چیزی را می خواهند اصلاح کنند و چگونه و با چه ابزار و هزینه ای می خواهند این اصلاح صورت بگیرد؟
به نظر میرسد اصلاح طلبان از مردم فاصله گرفته اند، در حالی که باید پیگیری خواسته ها و مسائل مردم و حل مشکلات آنها با توسعه و تعمیق عدالت، به عنوان مأموریت اصلی و بنیادی اصلاحات تعریف شود و مردم به این باور برسند که اصلاح طلبان به دنبال منافع بنیادی و اساسی آنها هستند، نه بدنبال منافع خانوادگی و محفلی خودشان و پست پیداکردن برای مثلا آقازادههایشان، البته این کار هم زمان می خواهد و هم همت عالی و میدانم که بازگرداندن اعتماد مردم در شرایط فعلی کشور کار بسیار سختی است.
*منظورم این است که آیا لازم است که اصلاحطلبان بازسازی تشکیلاتی و راهبردی داشته باشند و بعد از آن به قدرت برگردند؟ آنها در دهه ۹۰ هم بعد از مدتی غیبت به کنشگری در عرصه سیاسی و اجتماعی بازگشتند. فکر می کنید آن بازگشت ایرادهایی داشت که اکنون کار به اینجا رسیده است؟
به نظر من باید میان گفتمان و جریان اصلاح طلبی و احزاب اصلاح طلب، تفاوت قائل شد، جریان اصلاح طلبی یک گفتمان سیاسی و اجتماعی در بین گفتمان های موجود و مطرح جهانی است.
این گفتمان و مشی سیاسی در همهٔ دنیا طرفداران جدی داشته و جمع زیادی از فرهیختگان را در خود جای داده است، از روشهای اصلاح طلبانه گاندی در شبه قاره هند تا رهبران آفریقایی مثل نلسون ماندلا یا قوام نکرومه، تا طرفداران و بانیان مشی اصلاح طلبانه در اروپا و آمریکا، مانند آبراهام لینکلن ، همه آنها علی رغم تفاوت شرایط و اوضاع و احوال ، به نحوی در این گفتمان قرار می گیرند.
حال اگر بخواهیم در تبارشناسی اصلاحات قدری عقب تر برویم، می توان گفتمان اصلاح و تغییر مارتین لوترکینگ و جنبش لوتریسم یک نهضت اصلاح طلبانه در مقابل قدرت مذهبی و سیاسی کلیسا و مذهب کاتولیک بود که منجر به پیدایش جنبش اصلاح طلبانه مذهبی- اجتماعی پروتسنانیسم در اروپا و آمریکا شد.
جنبش اصلاحات مشروطه خواهی سرآغاز گفتمان اصلاح طلبی بود
حتی می توان مثلا روشها و گفتمان دموکراتهای ایالات متحده و مشخصا آقای اوباما و همسر او را، به عنوان شخصیت های فرهیخته و حقوقدان و از خانواده های مهاجر و رنگین پوست آمریکا، به عنوان مشی فعلی اصلاح طلبان آن کشور، در مقابل روشها و منش های پوپولیستی و نژادگرایانه و جنگ طلبانه و در عین حال اشرافیت گرایانه آقای ترامپ و همسر او، از جمهوریخواهان آمریکا، به عنوان مشی اصولگرایان و محافظه کاران آن کشور در نظر گرفت و باهم مقایسه کرده و مورد ارزیابی قرار داد.
در ایران هم می توان گفت جنبش اصلاحات مشروطه خواهی تاحدی سرآغاز گفتمان اصلاح طلبی سیاسی- اجتماعی در یک کشور مذهبی ودر عین حال با حکومتی شدیدا فاسد و استبدادی، بوده که در عصر خود مورد اقبال وسیع مردم ، خصوصا نخبگان، روشنفکران و تحصیل کرده های ایران وحتی مورد حمایت برخی از مراجع تقلید و علمای شیعه در نجف و تهران قرارگرفت و به نتایج خوب و قابل قبولی نیز دست یافت. اما بعدا به دلایل متعدد، از جمله اختلافات داخلی و فقدان زیر ساختها و لوازم اصلاحات مانند احزاب سیاسی قدرتمند و مستقل و خصوصا بروز واقعه عظیم دو جنگ جهانی، خصوصا جنگ جهانی اول و متعاقب آن شیوع انواع امراض همچون وبا و طاعون بروز قحطی و گرسنگی و مرگ و میر وسیع ناشی از این بحران ها، که تقریبا جمعیت ایران را به نصف تقلیل داد، موتور محرکه جنبش مشروطه در ایران از حرکت باز ماند.
بهترین و کمهزینه ترین مسیر برای اصلاح اوضاع جامعه گفتمان اصلاحطلبی است
در هر صورت اساس گفتمان اصلاح طلبی، جنبشی زنده و زاینده بوده و جمعیت عظیمی از توده های میلیونی، چه در ایران و چه در سایر کشورها، حامی و طرفدار این نوع مشی سیاسی و اجتماعی هستند. در حال حاضر هم به نظر می رسد بهترین و کم هزینه ترین مسیر برای اصلاح اوضاع جامعه هایی مانند جامعه ایرانی، و رفع نگرانی ها و دغدغه های مردم، کماکان همین گفتمان باشد.
در میدان عمل و تجربه هم با اطمینان می توان گفت که دوره ۸ ساله دولت اصلاحات در ایران، در مقام قیاس و ارزیابی نسبت به دوره های قبل و بعد خود، تاکنون هم به لحاظ اجتماعی و سیاسی داخلی و خارجی و روابط بین المللی و هم به لحاظ اقتصادی و ایجاد فرصت های شغلی و هم به لحاظ سلامت و پاکدستی کارگزاران دولتی، علیرغم همه کارشکنی ها و ایجاد دست اندازهای گوناگون در مسیر، آن دولت از بالا ترین نمره در اداره کشور، برخودار بوده است.
بنابراین نباید بخاطر کاهش اقبال مردم به صندوق های رای در انتخابات اخیر و یا مشکلاتی که اکنون در اداره کشور وجود دارد، یا ضعف ها و ناکارآمدی مدیران وکارگزاران نظام، از اساس از گفتمان اصلاح طلبی و مشی سیاسی- اجتماعی مبتنی براین گفتمان دست برداشت واز آن مأیوس شد، باید حساب مدیران نظام سیاسی کشور و کارگزاران دولتی و حتی احزاب و تشکلهای اصلاح طلب را از اصل و اساس گفتمان اصلاح طلبی تفکیک کرد . کسانی که با گفتمان اصلاحات و مشی اصلاح طلبانه مخالفت می کنند، تا کنون چه بدیلی را توانسته اند در حد یک گفتمان مناسب و کم هزینه و پرفایده و منطبق با حال و اوضاع جهانی و در عین حال مورد قبول اکثریت جامعه ایرانی، به عنوان جایگزین گفتمان اصلاحات عرضه کنند؟
*با این تفاسیر فکر میکنید زمان بازسازی جریان اصلاحات فرارسیده و این بازسازی الزاما نیازمند دورشدن از قدرت است یا همپا با هم پیش برود؟
احزاب و تشکل های اصلاح طلب، همانند سایر احزاب و تشکل های سیاسی کشور، دچار مشکلات اساسی ساختاری و مزمنی هستند که از زمان مشروطه تا کنون در طول بیش از یک قرن، جامعه سیاسی ایران و به ویژه احزاب سیاسی، از آنها رنج می برند. از جمله ساختار متمرکز قدرت سیاسی، تمرکز قدرت در اشخاص و نه در نهادها، بافت اجتماعی موزائیکی جامعه ایرانی و تنوع قومیتی آن، که با کاهش قدرت مرکزی، سبب شکل گیری جریانهای واگرا و گریز از مرکز و موجب نگرانی برای وحدت ملی و تجزیه کشور می شود، مانند آنچه که در دوجنگ جهانی اول و دوم و در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، در بخش عمده ای از مناطق و استانه ای مرزی کشور پیش آمد.
احزاب در ایران قدرت نگرفتند چون...
این ها بخشی از ویژگی های جامعه ایرانی و ساختار قدرت در کشور ما بوده که در قبل از انقلاب هم مانع شکل گیری بنیادین احزاب مستقل و قوی شد. علاوه بر این موارد، مسأله جنگ تحمیلی ۸ ساله و به خطر افتادن تمامیت ارضی و استقلال کشور، از یک طرف و جنایات تروریستی در سطح کشور و تحرکات تجزیه طلبانه در بعضی مناطق در سالهای اولیه پیروزی انقلاب و همزمان با جنگ تحمیلی از طرف دیگر، سبب اولویت یافتن بیش از حد امنیت بر آزادی های سیاسی و قدرت یافتن نهادهای اداره کننده جنگ و امنیت کشور و ورود این نهادها به سایر عرصه های سیاسی و حتی اقتصادی و فرهنگی کلان شد را در نظر گرفت که در مقابل، زمینه قوت یافتن احزاب و نهادهای سیاسی مستقل و خارج از حکومت و نقش بازی کردن آنها در سرنوشت سیاسی کشور فراهم نشد .
البته گرچه جنگ تحمیلی در سال ۶۷ پایان یافت و اکنون ۳۲سال از پایان جنگ می گذرد، ولی تهدیدات امنیت در داخل و خارج مزرها کم و بیش وجود داشته و خصوصا با شکل گیری جریان هایی مثل طالبان و سپاه صحابه در شرق و داعش در غرب ایران، این وضعیت کماکان ادامه دارد.
از سویی در اول انقلاب که جمعی از یاران رهبر فقید انقلاب(ره) خصوصا روحانیون نزدیک ایشان، شامل مرحوم آیت الله بهشتی، مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، مرحوم حجت الاسلام دکتر باهنر و آیت الله خامنه ای ، با همراهی جمعی از افراد سیاسی مؤثر، در یک اقدام بسیار اساسی و بنیادین ، به تأسیس حزب جمهوری اسلامی همت گماشتند، امید فراوانی به تشکیل و توسعه احزاب سیاسی و نقش احزاب در اداره کشور، همچون سایر نظام های مبتنی بر دموکراسی و جمهوریت ایجاد شد اما متأسفانه با مسائل و مشکلاتی که بعدا پیش آمد، از جمله خیانت سازمان منافقین در بمب گذاری و منفجر کردن دفتر مرکزی حزب جمهوری و سپس ساختمان ریاست جمهوری، که سبب شهادت جمع زیادی از مسؤلین سطح اول کشور و نیز افراد کلیدی و مؤثر در عرصه فعالیت سیاسی و حزبی شد، در نهایت موتور متحرکه حزب جمهوری اسلامی از حرکت بازماند و پس از آن هم هیچگاه چنان اهتمامی و در چنان سطحی ، به ایجاد تشکیلات حزبی در کشور صورت نگرفت.
بی تفاوتی به احزاب؛ ایرادی که به طراحان و تصویب کنندگان قانون اساسی وارد است
امروزه هیچ کشوری را نمی توان در دنیا نشان داد که قانون اساسی آن مبتنی بر دموکراسی و جمهوریت باشد ولی احزاب در آن نقش اصلی را نداشته باشند. متأسفانه این اشکال به طراحان و تصویب کنندگان قانون اساسی ما وارد است که نقش و مسؤلیت احزاب را در انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل پارلمان و شورا مشخص نکرده و قوانین فعلی ما هم در این خصوص، بسیار بی رمق و بی خاصیت می باشند.
من نمی خواهم نظام حزبی و نقش احزاب ایران را با مثلا فرانسه، انگلیس، آلمان یا امریکا مقایسه کنم، که گردش قدرت سیاسی در آنها تماما بر مدار احزاب قدرتمند می چرخد ، بلکه در همین منطقه و در اطراف ما، احزاب سیاسی در کشورهایی مثل ترکیه، هندوستان، پاکستان و عراق نقش خیلی مؤثری در انتخابات و سرنوشت سیاسی کشور دارند ومردم واقعا احساس می کنند عضویت و فعالیت آنان در احزاب، در سرنوشت سیاسی کشورشان مؤثر بوده، لذا هم احزاب و هم عامه مردم با میل و رغبت فراوان به فعالیت های حزبی و تشکیلاتی و آموزش سیاسی می پردازند.
بنابراین به نظر می رسد تا احزاب نقش اساسی و تأثیرگذار در انتخابات و تشکیل پارلمان ملی ( مجلس شورای اسلامی ) وپارلمان منطقه ای ( شورای اسلامی شهر) و و انتخابات ریاست جمهوری و خلاصه اداره کشورنداشته باشند، وضع به همین منوال بوده و با افت و خیزهای این چنینی همراه خواهد بود.
۲۷۲۱۴