کد خبر: 80244
A

خاطره آیت الله «شیخ محمد یزدی» از مرگ دخترش

با جناق‌ ما که‌ فرد پرتلاش‌ و فعالی‌ بود و او هم‌ به‌ تازگی‌ فوت‌ شد، علاقه‌ زیادی‌ به‌ بنده‌ داشت‌ و در خلال‌ مدتی‌ که‌ من‌ در سفر بودم‌، مراقب‌ وضع‌ دخترام‌ بود و حتی‌ می‌گفت‌: وقتی‌ به‌ حال‌ احتضار درآمد، من‌ دعا کردم‌ که‌ خدایا! اگر هم‌ می‌خواهی‌ این‌ دختر را ببری‌، طوری‌ شود که‌ بعد از مراجعت‌ پدرش‌ از سفر، از دنیا برود.

خاطره آیت الله «شیخ محمد یزدی» از مرگ دخترش

به گزارش دیده بان ایران؛ آیت الله شیخ محمد یزدی رئیس اسبق قوه قضاییه در بخشی از خاطرات خود به مرگ ناگوار دختر خویش اشاره می کند.

متن این خاطره بدین شرح است:

خداوند متعال‌، به‌ دنبال‌ قضیه‌ ازدواج‌ به‌ بنده‌ دختری‌ عنایت‌ کرد؛ منتها این‌ دختر پس‌ از مدت‌ کوتاهی‌ مبتلا به‌ حالت‌ «غشوه‌» شد و ما هم‌ به‌ ناچار درگیر معالجه‌ شدیم‌ و این‌ امر غیر از فشار روحی‌، برای‌ ما فشار اقتصادی‌ را هم‌ در پی‌ داشت‌؛ چون‌ با زندگی‌ طلبگی‌، پرداخت‌ وجه‌ دکتر و دارو کار آسانی‌ نبود.
به‌ هر تقدیر بنده‌ پیگیر معالجه‌ دختر بودم‌ و کارهایش‌ به‌ عهده‌ من‌ بود.

به‌ همین‌ جهت‌ علاقه‌ عاطفی‌ شدیدی‌، بین‌ ما ایجاد شد و بنده‌ هم‌ از پول‌ شهریه‌ و درآمد مربوط‌ به‌ ایام‌ تبلیغ‌، در ابتدا هزینه‌ معالجه‌ او را برمی‌داشتم‌ و کنار می‌گذاشتم‌.

به‌ تدریج‌ که‌ این‌ دختر بزرگ‌ شد، از خانه‌ بیرون‌ می‌آمد و مشکل‌ دو چندان‌ گشت‌.هر بار که‌ کسی‌ به‌ او تنه‌ می‌زد، در میان‌ کوچه‌ و خیابان‌، می‌افتاد و غش‌ می‌کرد.چند بار که‌ این‌ منظره‌ پیش‌ آمد، من‌ خیلی‌ منقلب‌ شدم‌.

چند بار او را برای‌ معالجه‌ به‌ تهران‌ بردم‌ و تلاشم‌ این‌ بود که‌ وظایف‌ شرعی‌ام‌ را در خصوص‌ معالجه‌ او به‌ خوبی‌ انجام‌ دهم‌.
و در این‌ مورد همسرم‌ بسیار صبور و حلیم‌ برخورد می‌کرد و هر بار که‌ من‌ تحملم‌ را از دست‌ می‌دادم‌، به‌ من‌ دلداری‌ می‌داد که‌ باید این‌ وضع‌ را تحمل‌ کنیم‌ و به‌ نحوی‌ تقسیم‌ کار کنیم‌ که‌ به‌ هیچ‌ کدام‌ فشار نیاید.
گهگاه‌ در منزل‌ اجاره‌ای‌ و منازل‌ این‌ و آن‌ که‌ مدتی‌ را در آنها گذراندیم‌، برخوردها و تنش‌هایی‌ میان‌ بچه‌هایم‌ به‌ وجود می‌آمد و موجب‌ اوقات‌ تلخی‌ می‌شد.

تا این‌ که‌ برای‌ بنده‌ مسافرت‌ به‌ خانه‌ خدا پیش‌ آمد.

وقتی‌ به‌ حج‌ رفتم‌، در ذهنم‌ بود که‌ می‌گویند در اولین‌ سفر زیارتی‌ به‌ بیت‌الله، سه‌ حاجت‌ از حوائجی‌ که‌ زائر از خدا بخواهد، قطعاً روا می‌شود.

این‌ مطلب‌ را هم‌ از زبان‌ بزرگان‌ و هم‌ در کتاب‌ شرایع‌ در فصل‌ مربوط‌ به‌ حج‌ خوانده‌ بودم‌.
به‌ هر حال‌ وقتی‌ به‌ کنار دیوار خانه‌ خدا رسیدم‌، در حجر اسماعیل‌، نخستین‌ حاجتم‌ را از خدا خواستم‌، عرض‌ کردم‌: خدایا! این‌ دختری‌ که‌ به‌ ما داده‌ای‌، از آنجا که‌ بنده‌ به‌ لحاظ‌ طلبگی‌ تعلق‌ به‌ امام‌ زمان‌(عج‌) دارم‌، این‌ هم‌ ناموس‌ امام‌ زمان‌ محسوب‌ می‌شود.

لذا برای‌ من‌ ناگوار است‌ که‌ این‌ دختر در کوچه‌ زمین‌ بخورد و بیهوش‌ شود و رهگذران‌ او را به‌ این‌ وضع‌ ببینند.

بنابر این‌ اگر قابل‌ شفا یافتن‌ است‌، او را حفظ‌ کن‌ و گرنه‌، خیر.
بعد از گفتن‌ این‌ جملات‌ حوائج‌ دیگرم‌ را هم‌ مطرح‌ کردم‌.
بعد از سفر حج‌ نیز به‌ عراق‌ سفر کردم‌ و پس‌ از آن‌ به‌ ایران‌ بازگشتم‌.
وقتی‌ به‌ خانه‌ آمدم‌، مشاهده‌ کردم‌ که‌ بچه‌ نیست‌.
ابتدا خبر را به‌ ما ندادند و شاید کمتر از 24 ساعت‌، ما را سرگردان‌ کردند و بعد گفتند که‌ از دنیا رفته‌ است‌.

نکته‌ای‌ که‌ حائز اهمیت‌ است‌، این‌ است‌ که‌ لحظه‌ای‌ که‌ حال‌ دختر به‌ هم‌ می‌خورد، دقیقاً مقارن‌ با همان‌ لحظه‌ای‌ بوده‌ که‌ بنده‌ حاجت‌ اولم‌ را در کنار حجر اسماعیل‌ از خدا خواستم‌.

با جناق‌ ما که‌ فرد پرتلاش‌ و فعالی‌ بود و او هم‌ به‌ تازگی‌ فوت‌ شد، علاقه‌ زیادی‌ به‌ بنده‌ داشت‌ و در خلال‌ مدتی‌ که‌ من‌ در سفر بودم‌، مراقب‌ وضع‌ دخترام‌ بود و حتی‌ می‌گفت‌: وقتی‌ به‌ حال‌ احتضار درآمد، من‌ دعا کردم‌ که‌ خدایا! اگر هم‌ می‌خواهی‌ این‌ دختر را ببری‌، طوری‌ شود که‌ بعد از مراجعت‌ پدرش‌ از سفر، از دنیا برود.

دکتر معالج‌ دختر که‌ به‌ طور مداوم‌ بالای‌ سرش‌ بود، از مرگ‌ ناگهانی‌ او اظهار تعجب‌ می‌کرد و می‌گفت‌: با وجودی‌ که‌ مراقبتها شدیدتر بود و داروهایش‌ را به‌ موقع‌ مصرف‌ نمی‌کرد، نمی‌دانم‌ چرا این‌ اتفاق‌ افتاد؟ بعد از فوت‌ دختر و در واقع‌ اتمام‌ امتحان‌ صبر و تحمل‌ ما، زندگی‌ بنده‌، رنگ‌ دیگری‌ پیدا کرد و به‌ موفقت‌هایی‌ نائل‌ شدم‌ گاهی‌ اوقات‌ به‌ دوستان‌ عرض‌ می‌کردم‌ و می‌کنم‌ که‌ گرفتاریهایی‌ که‌ بعضاً در درون‌ خانواده‌ پیش‌ می‌آید، گاه‌ نعمت‌ الهی‌ است‌ و مقدمه‌ پیروزی‌ است‌.

خداوند موسی‌(ع‌) را در بیابان‌ گرفتار کرد و ناچار شد به‌ کار چوپانی‌ بپردازد.

این‌ در واقع‌ مرحله‌ پرورش‌ روح‌ این‌ انسان‌ بود و خداوند می‌خواست‌ او را آماده‌ کند و بیاموزد تا بتواند مسؤولیت‌های‌ بزرگ‌ را به‌ عهده‌ بگیرد.
به‌ نظر من‌، مصیبت‌ آن‌ دختر ناکام‌، یک‌ امتحان‌ الهی‌ بود تا بنده‌ و خانواده‌ ظرفیت‌ و حوصله‌ و بردباری‌مان‌ بیشتر شود.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر