کد خبر: 78698
A

«چینِ بی خدا» نمی‌تواند الگوی «انقلابی به نام خدا» باشد، آقای رائفی‌پور!

چین در هر چه الگو باشد از حیث سلطۀ یک حزب بر شهروندان دیگر نمی‌تواند و اگر هم بتواند اخلاقی و حتی دینی نیست. صریح‌تر این که «چینِ بی خدا، نمی‌تواند الگوی انقلابی به نام خدا باشد». به تئوریسین جوان متولد بعد از انقلاب باید یادآور شد طی 113 سال گذشته در ایران دو انقلاب بزرگ رخ داده تا مردم حاکمیت و در قدرت مشارکت داشته باشند و حالا ایشان می خواهند این حق را سلب کنند که الگوی چین را ارایه می کند؟

«چینِ بی خدا» نمی‌تواند الگوی «انقلابی به نام خدا» باشد، آقای رائفی‌پور!

به گزارش دیده بان ایران؛  مهرداد خدیر در عصرایران نوشت: «اعضای حزب کمونیست چین 80 میلیون نفرند و این 80 میلیون، یک میلیارد و 380 میلیون نفر را دارند مدیریت می‌کنند و گفته بودند تا سال 2020 یک نفر هم زیر خط فقر ندارند. می‌دانید چرا؟ چون حاکمیت، یگانه است... یا این حاکمیت را قبول دارید سلّمنا یا قبول ندارید برو گم‌شو بیرون.»

اینها بخشی از سخنان آقای "علی‌اکبر رائفی‌پور" است که خود را «پژوهش‌گر آخرالزّمان و رسانه و صهیونیسم» و مدیر «پژوهش‌کدۀ مصاف» معرفی می‌کند.

اولین بار است که دربارۀ گفته‌ای از او یادداشتی می‌نویسم. واقعیت این است که پیش از این چهره‌ای چندان جدی در حد آقای رحیم‌پور ازغدی یا حتی حسن عباسی درنظرم نمی‌آمد. اما چون جوان است و بر جوانانی هم اثر‌گذار و حامیانی هم دارد و به لطف فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی چه از سر ستایش و چه سرزنش، بیشتر دیده می‌شود، بر این سخن می‌توان قدری تأمل کرد و  این که تریبون هایی به او سپرده می شود.

این ویدیو هرچند تازه منتشر شده اما ممکن است مربوط به قبل باشد چون در آن می‌گوید «تا سال 2020». حال آن که اکنون در سال 2020 هستیم.

نشانۀ دیگر، دالّ بر این که مربوط به قبل است این است که پس از شیوع ویروس «کرونا» کمتر کسی چین را مثال می‌زند چون گرفتار بیماری «کرونا ویروس»‌اند که تا کنون قریب هزار قربانی گرفته و به اقتصاد و پرنسیب چین در جهان، بسیار آسیب رسانده است.

انگیزۀ این نوشته این هم نیست که یادآور شوم همان حرف خانم مجری شبکۀ افق سیمای جمهوری اسلامی را با الفاظ زننده تکرار کرده است.

همان که گفته بود «هر که مدل زندگی سلحشورانه را نمی پسندد از ایران برود» و بعد در واکنش به موج انتقادات گفت «به نظر می‌رسد باید عذرخواهی کند».

چون از یک منظر و بر خلاف ظاهر ، از سخنان مجری افق نرم‌تر است. او گفته بود از این کشور بروید (و برندۀ سیمرغ بلورین جشنوارۀ فیلم فجر هم پاسخ داد "کسی می‌رود که آمده باشد. حال آن که ما نیامده‌ایم، بوده‌ایم") و این می‌گوید «از حاکمیت بروید». هر چند مشخص نیست که چه جایگاهی در حاکمیت دارد که از جانب «حاکمیت» سخن می‌گوید.

نکتۀ مورد نظر این نوشته و البته شگفت‌آور این است که «چینِ بی خدا» را به عنوان الگوی «انقلابی به نام خدا» معرفی می‌کند. (انقلابی به نام خدا یا انقلابِ به نام خدا یا در جست و جوی معنی یا معنویت، مهم ترین توصیفی است که 40 سال قبل از انقلاب اسلامی و در تفکیک آن با انقلابات دیگر ارایه می‌شد.

میشل فوکو فیلسوف معاصر فرانسوی در اوج انقلاب 57 به ایران آمد و چنان تحت تأثیر معنویت‌جویی انقلاب ایران قرار گرفت که گفت این انقلابی در جست و جوی معناست و البته آن قدر شیفته آن شد که آمار یکصد نفری شهدای 17 شهریور 57 را 4 هزار نفر اعلام کرد و همین هم مورد استناد قرار گرفت. او 26 سال پیش درگذشت و تصور کنید زنده می‌ماند و می‌دید الگوی حزب کمونیست معرفی می‌شود)

«چینِ بی خدا» نمی‌تواند الگوی «انقلابی به نام خدا» باشد، آقای رائفی‌پور!

سال هاست که در سیاست، آرمان‌گرا نیستم و نیک می‌دانم چین به دومین اقتصاد جهان تبدیل شده و رقیب جدی آمریکاست و این هم هرگز شوخی نیست و گزاره‌ای کاملا درست است. اما این آقا نه «اقتصاد چین» که الگوی حزب کمونیست چین در ادارۀ کشور را به جمهوری اسلامی پیشنهاد می‌کند. یا می‌خواهد بگوید برای رشد اقتصادی باید حاکمیت را مانند چین در اختیار اقلیتی قرار دهیم.

اما آیا می دانند همین چین، آمریکا ستیزی را کنار گذاشته و در عمل و بی سر و صدا با امریکا رقابت می‌کند و مانند تحت الحمایۀ خود کره شمالی، منزوی نیست و با تمام دنیا رابطه دارد؟

به عبارت دیگر در این سرزمین، نیاکان ما 113 سال قبل برای تبدیل سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه و تأسیس پارلمان و عدالت‌خانه انقلاب کردند (انقلاب مشروطه / 1285 خورشیدی) ونسل ما و قبل ما 41 سال قبل برای تبدیل سلطنت مشروطه اما عملا مطلقه شده شاه به جمهوری با محتوای اسلامی انقلاب دیگری برپا کردند ( انقلاب اسلامی/ 1357 خورشیدی) و یکی از شعارها هم این بود: «چین، شوروی، آمریکا/ دشمنان خلق ما».

حالا آیا این جوانِ متولدِ چند سالِ پس از آن انقلاب و برخوردار از تریبون‌های مختلف، شیوۀ حزب کمونیست چین را به عنوان الگوی کشورداری معرفی می‌کند: 80 میلیون، یک میلیارد و 300 میلیون نفر دیگر را! یا با حساب خودشان یک میلیارد و 380 میلیون جمعیت را.

بدین ترتیب در ایرانِ 80 میلیونی هم لابد یک حزب 8 میلیونی باید دیگران را اداره کند. به عبارت دیگر اعتراف به کفایت 10 درصد با وعده رفع فقر. 

«چینِ بی خدا» اما چگونه می‌تواند در کشورداری الگوی انقلابی شود که «به نام خدا» برپا شده بود؟

آخر یکی از این تریبون دار بپرسد: آیین ما کنفوسیوسی است، یا تک حزبی هستیم یا نوع حکومت به جای جمهوری اسلامی، جمهوری خلق است که تئوریسین جوان، چنین موضوعی را مطرح می کند؟ تا جایی که یادمان می آید هیچ یک از رهبران انقلاب از شخص امام خمینی تا طالقانی و شریعتی چنین الگویی معرفی نمی‌کردند.

به یاد آوریم که امام خمینی در نخستین پیام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 23 بهمن 1357 هدف از انقلاب اسلامی را چنین توصیف کرد: «ساختنِ ایران اسلامیِ آزاد و آباد که مایۀ غبطۀ جهانیان باشد.» عیناً با همین کلمات.

حالا آقای رائفی‌پور دارد الگو معرفی می‌کند: ادارۀ کشور به شیوۀ حزب کمونیست چین: 80 میلیون عضو حزب، یک میلیارد و 380 میلیون نفر را!

آیا این قدر از معنویت و جوهرۀ انقلاب، تهی شده‌ایم؟ این جوان البته سال انقلاب اساساً به دنیا نیامده بوده و هرگز طالقانی را و احتمالا امام را از نزدیک ندیده اما دیگران که بوده‌اند چرا تماشا می‌کنند؟

لابد می‌گویید او را نباید جدی گرفت. آزادی بیان دارد. او می گوید و شما هم می نویسید. اما تریبون‌هایی که به او سپرده می‌شوند و مستمعان جوان و نوجوان چه می شوند؟ مهم تر این که به مرور نمایندۀ گفتمان رسمی می‌شود.  وگرنه از جانب خود و احیاناً حزب خود که مشکلی ندارد.

شاید هم گفته شود منظور اصلی در ارایه این الگو موفقیت چین در رفع فقر است. بله، این همان چین است که مردم در احوال‌پرسی از هم می پرسیدند: غذا خورده‌ای؟ اینها را می‌دانیم اما اگر این است اتفاقا موفقیت‌های اقتصادی چین از زمان «دنگ شیائو پینگ» و بها دادن به رقابت در اقتصاد و ایجاد مناطق آزاد و اتخاذ سیاست‌های متفاوت شروع شد و ربطی به اندیشه‌های کمونیستی و نوع ادارۀ کشور ندارد. مرحوم هاشمی رفسنجانی هم با همین الگو توسعه اقتصادی را بر توسعه سیاسی مقدم می دانست اما اتفاقا نقد شد.

رائفی‌پور صریح و روشن خواستار تعطیل انتخابات و مردم‌سالاری است حال آن که قانون اساسی بر برگزاری انتخابات در همۀ عرصه ها تأکید دارد. به عبارت دیگر به مردم گفته می شود: نان اگر می خواهید راه این است. حال آن که در خاور دور و کشورهایی چون چین و ژاپن و هر دو کره،نظم حرف اول را می‌زند و ما مشهوریم به بی نظمی! سال‌ها پیش خبرنگار خارجی در توصیف جامعۀ ایرانی گفته بود: در نهایت نظم، در حال بی نظمی اند!

در چین مورد نظر آقای پژوهش‌گر آخرالزمان، البته انتخاباتی برگزار نمی‌شود.  اما با رشد طبقۀ متوسط و رفع فقر و بر اساس «هرم مازلو» دیر یا زود چینی‌ها هم مطالبات دیگر خود را طرح خواهند کرد و این وضع که 80 میلیون نفر بر یک میلیارد و 380 میلیون و اگر خودشان را جدا کنیم یک میلیارد و 300 میلیون نفر دیگر حکومت کنند قابل دوام نیست چرا که جلوه ای از آپارتاید است.

جدای اینها مگر در برخی امور ترجیح عده‌ای بر عده‌ای دیگر در گزینش و استخدام، انجام نمی‌شود؟اگر قرار بود با ترجیح عده ای بر عده ای دیگر، امور بسامان شود، شده بود دیگر و نیاز به این راهکار نبود و کار به جایی نمی رسید که یک سوم مجلس حاصل نظارت استصوابی، رد صلاحیت شوند. 

پیش‌رفت‌های چین قابل انکار نیست و شخصاً معتقدم اگر چین نبود بسیاری از دستاوردها و محصولات فنی در اختیار همگان قرار نمی‌گرفت اما جایی ندیده و نخوانده بودم که کسی حزب کمونیست را الگوی کشورداری قرار دهد.

شاید یکی باید به این تئوریسین جوان و پر سر و صدا یادآوری کند چین در هر چه الگو باشد از حیث سلطۀ یک حزب بر شهروندان دیگر نمی‌تواند و اگر هم بتواند اخلاقی نیست. صریح‌تر این که «چینِ بی خدا، نمی‌تواند الگوی انقلابی به نام خدا باشد».

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر