کد خبر: 78679
A

روز گار غریبی است

ایران: افشین علا در یادداشتی نوشت، اوضاع به‌گونه‌ای است که اگر کسی چون من با خاستگاهی کاملا مشخص -که ترکیبی است از ادبیات، فرهنگ و کنشگری دغدغه‌مند اجتماعی و سیاسی- بخواهد از شأن و جایگاه و اعتبارش به نفع ملت مظلوم و درد کشیده ایران مایه بگذارد و نامزد مجلس شود، از چند جهت دشنام می‌شنود: یک: مردمی که زیر بار تلخکامی‌ها و تبعیض‌ها و مصائب پیاپی به تنگ آمده‌اند و راه مواجهه با این تلخی‌ها را در قهر کردن با صندوق رأی می بینند.

روز گار غریبی است

دیده بان ایران: افشین علا در یادداشتی نوشت، اوضاع به‌گونه‌ای است که اگر کسی چون من با خاستگاهی کاملا مشخص -که ترکیبی است از ادبیات، فرهنگ و کنشگری دغدغه‌مند اجتماعی و سیاسی- بخواهد از شأن و جایگاه و اعتبارش به نفع ملت مظلوم و درد کشیده ایران مایه بگذارد و نامزد مجلس شود، از چند جهت دشنام می‌شنود: یک: مردمی که زیر بار تلخکامی‌ها و تبعیض‌ها و مصائب پیاپی به تنگ آمده‌اند و راه مواجهه با این تلخی‌ها را در قهر کردن با صندوق رأی می بینند. دو: دوستانی که مرا و سابقه‌ام را و جنس دغدغه‌ها و ریشه و خاستگاهم را می شناسند، اما به بهانه حسن ظنی که به این کمترین دارند، مرا از ورود به این عرصه نهی می‌کنند و حتی این ساحت خطیر را دون شأن فرهنگی و اعتقادی‌ام می‌دانند. سه: آنهایی که مرا نمی شناسند یا به خاطر برخی گرایش‌های سیاسی‌ام با جناحی که منتسب به آن هستم دشمنی می‌ورزند و به استناد همین قرابت فکری، انکارم می‌کنند. چهار: برخی لیدرهای سیاسی همسو که تا دوره قبل، به شدت حامی امثال ما بودند، اما امروز به جای حمایت و دستگیری، از موضع قهر برخورد می‌کنند. هرچند که در علن، مردم را به شرکت در انتخابات دعوت می‌کنند! پنج: آنهایی که از ابتدا دل خوشی از نظام نداشته‌اند و بدیهی است امروز امثال ما را خائنانی می دانند که تلاش می کنیم با حضورمان همچنان به نظام مشروعیت ببخشیم. شش: و با کمال تعجب برخی عزیزانی که خود یا نزدیکان شان، داوطلب نامزدی مجلس بوده‌اند و ردصلاحیت شده‌اند و به همین دلیل، می‌گویند چون به ما ظلم شده، حمایتی نمی‌کنیم. انگار نه انگار که ردصلاحیت‌های گسترده همیشگی بوده و زمانی هم دامان ما را گرفته بود. اما عرصه را خالی نکردیم و با تمام توان از همه آنان حمایت کردیم و گفتیم و نوشتیم و تلخکامی‌ها دیدیم... بگذریم، که این فهرست طولانی‌تر از اینهاست و این مقال، مجال پرداختن به همه آنها نیست. تنها خواستم بگویم که من به عرصه آمدم، چون هیچ چاره‌ای جز حفظ امید و تلاش مستمر برای اصلاح امور نمی‌بینم. آمدم چون مصائب و مشکلات امروز این شهر و این سرزمین، همتی بلند و سرمایه‌ای گران‌تر از بضاعت سیاست پیشگان می‌طلبد. (منظورم سیاستمداران اصیل نیست) امروز هرکس ولو یک نفر بضاعت و آبرو و پشتوانه‌ای داشته باشد و ضمنا بتواند از سد رد صلاحیت‌ها بگذرد، وظیفه دارد قدم به راه بگذارد و در میدانی نابرابر، توانمندی و خیرخواهی و اثرگذاری‌اش را اثبات کند. قهر کردن آسان است اما آشتی دادن، دشوار. همان طور که خراب کردن و ساختن. من شاعرم، اما نیامده‌ام که شعر بخوانم. بلکه بر سر آنم که اصحاب سیاست را از تخیلات و توهمات (که بیشتر به کار شاعران می‌آید نه حاکمان، باز بدارم. من یک کنشگر اجتماعی و سیاسی‌ام. بنابراین نمی‌توانم به بهانه موانع دشوار و تضییقات ناروا میدان را به رقیب بسپارم و دست‌هایم را به علامت تسلیم بالا ببرم.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر