علیرضا محجوب: درباره تایید صلاحیت «قالیباف» حرف نمی زنم!
یک نماینده مجلس گفت: در گذشته وقتی کسی به ماموریتی میرفت و بیش از حد حق ماموریت میگرفت مابقی حق ماموریت خود را باز میگرداند. الان اگر شما بخواهید بگویید من میخواهم مازاد حق ماموریت خود را برگردانم به شما میخندند. درهمین نزدیکی سفری (ماموریتی) پیش آمد و مبلغی مازاد به حساب من آمد و خواستم آن را بازگردانم که به من خندیدند. در صورتی که من همیشه این کار را میکردم و الان هم میکنم و ابایی هم ندارم که به من بخندند.
به گزارش دیده بان ایران، علیرضا محجوب در گفتوگویی به تشریح آثار امکان حضور مفسدان در انتخابات پرداخت و به راهحلهایی در این زمینه اشاره کرد. او در این رابطه گفت: عدهای حقوقها و املاک نجومی را بد نمیدانند که حضور این افراد در انتخابات تاثیر بسیار زیاد و منفی دارد، باید باور داشته باشند که ندارند، آیا میشود باور افراد و جریانات را تغییر داد؟
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
نافعانِ اقتصاد منفعتی، به «املاک نجومی» و «حقوق نجومی» یکدیگر میتازند
*** برخی موضوعات و پروندهها در کشور هستند که مطرح میشوند اما به سرانجام نمیرسند، در رابطه با برخی پروندههای اقتصادی به طور مثال املاک نجومی اگر رسیدگی جدی صورت میگرفت، فکر نمیکنید باعث میشد امروز یک جریانی اینقدر حق به جانب در انتخابات ظاهر نشود؟
چرا، اما باید در نظر داشت که این مستلزم تجدیدنظر در مبانی است یک عدهای به موضوعات، پوپولیستی نگاه میکنند یعنی در هر مقطعی مطابق با آن مقطع اعلامنظر میکنند، میتوانند از ماورای چپ تا ماورای راست در اقتصاد واقع شوند. اما ما به عنوان خانه کارگر مواضعمان با بسیاری از کسانی که طرفدار اقتصاد منفعتی و مبتنی بر اقتصاد خصوصیسازی شده هستند، متفاوت است. بنابراین به این جهت ما میگوییم حتما همینطور است که شما میگویید. ولی ما میگوییم همه را با هم ببینید، حقوقهای نجومی هم مهم هست همه را باید با هم دید.
به طور مثال اگر ما میگوییم در مسئله خصوصیسازی تحقیق و تفحص شود، میگوییم از بانکهای خصوصی از جمله بانک شهر و بانک رفاه هم تحقیق و تفحص صورت بگیرد و میگوییم از سازمان خصوصیسازی و شرکتهای واگذار شده و از هپکو و از ماشینسازی هم تحقیق و تفحص انجام شود. چرا اینها را امضا میکنیم و میگوییم؟ برای اینکه اینها بخشی از اعتقادات ما است. اما بسیاری با این اعتقادات همعقیده نیستند و شاید ممکن است عکس این عقاید را معتقد باشند اما جرأت ابرازش را نداشته باشند؛ یا مواضعی داشته باشند که اقتضای این موضوع را نمیکند و میگویند این بخشی از اقتصاد منفعتی است و حقوقها و املاک نجومی را بد نمیدانند.
سر تا پای اقتصادِ مبتنی بر اقتصادِ منفعتی تناقض است
*** تاثیر آن در انتخابات چیست؟ این چه تاثیری بر جامعه دارد که اگر کسانی اقتصاد منفعتی و حقوق و املاک نجومی را بد نمیدانند بتوانند خود را در معرض رای مردم قرار دهند و شاید هم وارد مجلس شوند.
تاثیر بسیار زیاد و منفی دارد، باید باور داشته باشند که ندارند، آیا میشود باور افراد و جریانات را تغییر داد؟ اینها از نظر خودشان این کار را یک کار محدود و بدون بنیاد میدانند ولی ما میگوییم این کار بنیاد دارد و باید ریشه آن را از بیخ سوزاند. معلوم است سقف و کف چقدر است. در حالی که اوایل انقلاب حداقل حقوق ۱۴۵۰ تومان بود شهید رجایی گفت سقف دریافت حقوق یک وزیر ۷ هزار تومان است. یعنی کارگران به میزان ۱۶۵۰ تومان حقوق دریافت میکردند و بعد نزدیک به دو هزار تومان حقوق میگرفتند و آن حقوق ۷ هزار تومانی یک وزیر یعنی سه و نیم برابر حقوق یک کارگر. یعنی سه و نیم برابر حقوق حداقل در کشور. هرچند که کارگران زیادی بودند که بیش از ۶ و ۷ هزار تومان هم حقوق میگرفتند. بنابراین آن دیدگاه برای پول کار نمیکرد و برای نخست وزیر شأن خاص و شأن مادی قائل نبود بلکه شأن و کسوت معنوی برایش قائل بود.
بنابراین آنهایی که الان رئیس بانک شدند و حقوق نجومی گرفتند و یا آنهایی که مسندی داشتند و میگویند ما حق و اختیارمان بوده و از اختیارمان استفاده کردیم و دیگران هم طبق اختیارشان خرید کردهاند، اینها فهم و درکشان مشکل دارد و کسانی هم که حتی از آنها انتقاد میکنند دارای فهمی شبیه به آنها هستند. سر تا پای اقتصادِ مبتنی بر اقتصادِ منفعتی تناقض است و این از تناقضات و تعارضات است، وگرنه خط ثابتی نیست و نمیتوان جواب تودههای مردم را داد و چون نمیتوانند جواب تودههای مردم را بدهند درنتیجه مواضع متناقض و متضاد اتخاذ میکنند و یکدیگر را متهم میکنند، یکی به مسکن نجومی و دیگری به حقوق نجومی دیگری میتازد. این نتیجه تعارضات است. اصل موضوع هضم نشده است، باید اصل موضوع هضم شود. منفعت باید از تصدی بیرون برود و متصدی باید باور کند فقط بر اساس دلسوزی تصدیگری کند، اگر اینگونه شد کارمند هم خدمتگزار میشود.
بسیاری خودشان را اول خادم خانواده خود و خادم آینده خود میدانند بعد خادم بقیه
سِمَت دادن به برخی افراد مثل شمشیر دادن به دست زنگی مست است
وقتی «رعایت اخلاق» میشود «ضد ارزش»
*** شما به نکته خوبی اشاره کردید و گفتید برخی باور ندارند. چرا کسانی که باورمند به عدالت نیستند وارد تصدیگریهای کلان میشوند؟ وقتی کسانی به عدالت باور ندارند چرا این امکان وجود دارد که بتوانند وارد عرصه قانونگذاری شوند؟ چه کسی باید جلوی آنها را بگیرد؟ حل این مشکل چگونه ممکن است؟
افلاطون وقتی راجع به نجبا و فضلا حرف میزند میگوید جامعه باید آریستوکراسی باشد، جامعه باید جامعه فضلاباشد. میگوید باید این فضلا و نخبگان و برگزیدگان تحت شرایط خاصی تربیت شوند. باید از خانوادههایشان جدا شده و دولت هزینه آنها را بپردازد و آنها نیز خود را مستخدم دولت بدانند. اینها اینطور و با این تفکر تربیت شدهاند؛ اما بسیاری خودشان را اول خادم خانواده خود و فرزندانشان و خادم آینده خود میدانند بعد خادم بقیه و نتیجهاش این میشود که میبینید. هر وقت همه خودمان را در عمل و نه در شعار خادم جامعه و کارگران دانستیم، این موضوع نیز درست میشود.
در گذشته وقتی کسی به ماموریتی میرفت و بیش از حد حق ماموریت میگرفت مابقی حق ماموریت خود را باز میگرداند. الان اگر شما بخواهید بگویید من میخواهم مازاد حق ماموریت خود را برگردانم به شما میخندند. بنده خودم شاهد بودم. درهمین نزدیکی سفری (ماموریتی) پیش آمد و مبلغی مازاد به حساب من آمد و خواستم آن را بازگردانم که به من خندیدند. در صورتی که من همیشه این کار را میکردم و الان هم میکنم و ابایی هم ندارم که به من بخندند.
عرض من این است که این باور وجود ندارد و اصل آن دچار مشکل است و آنچه که شما میگویید تبعات آن است و اصل موضوع نیست، اگر ما حتی مفهوم آریستوکراسی افلاطونی را هم قبول داشته باشیم اینگونه نمیشود؛ اگر مفهوم اسلامی آن را هم قبول داشته باشیم باز هم اینطور نمیشود. امام راحل(ره) میگوید افراد باید مهذب باشند یعنی پاک شده باشند و (به برخی صفات ناپاک درآمیخته نباشند)، اگر دیدیم کسی آراسته نیست باید بگوییم برو کنار و به او بگوییم تو برای این کار نیستی، چرا که سِمَت دادن به این افراد مثل شمشیر دادن به دست زنگی مست است. با این ملاک عده زیادی باید خودشان کلاه خود را قاضی کنند و ببینند آیا جایشان اینجاست؟ و جایشان در این نقطه است؟ آیا تصمیاتی که گرفتهاند همان تصمیماتی است که باید گرفته میشده است؟
اما چرا اینگونه شد؟ با مفهوم سرمایهداری؛ یعنی اقتصاد منفعتی، یعنی برادر به برادر رحم نکرد. به نحوی که وقتی کسی به برادر خود پول داد به او گفت بانک اینقدر سود میدهد تو چقدر میدهی؟ وقتی این منطق راه بیفتد تبدیل به فرهنگ میشود و اگر کسی بخواهد ضد آن حرف بزند میشود ضد فرهنگ و ضد ارزش و ضد آنچه در جامعه شایع و رایج است.
یک غلط ابتدا رایج شد و جا انداخته شد و راه انداخته شد و با جا بنداز و راه بنداز این منطق سرمایهداری را در کله همه مدیران کردند و گفتند شما باید به این شکل باشید و انتخابهایشان را بر این اساس گذاشتند و بعد به محض اینکه دیدند این تعارض خیلی بزرگ است بعضی از سر رقابت و بعضی از سر حسادت دست به کار شدند. این که میگویم رقابت و حسادت به این خاطر است که اصل آن تفکر را باور دارند. کسانی حق دارند راجع به املاک نجومی و حقوقهای نجومی حرف بزنند که خودشان صادقانه در این مقوله نباشند و از پایه به آن معتقد نباشند. بله، باید این موضع را به هر کسی که میخورد جمع کرد، به من یا دیگری؛ باید جمع کرد.
این دیدگاه که میگوید « به کسانی که پول کسب میکنند احترام بگذارید» باید اصلاح شود
*** آنگونه که بنده از صحبتهای شما برداشت کردم راهحل این مشکل را اصلاح این تفکرِ نادرست از پایین به بالا میدانید یعنی از بطن جامعه به بالا. آیا درست است؟
این موضوع باید در همه ابعاد از گرایش و قوانین درست شود، ما در کدام جهت هستیم؟ میگویند به کسانی که پول کسب میکنند احترام بگذارید این باعث شده ما به راه آن کسی هم که در حال کسب ثروت است، کاری نداشته باشیم. الان اگر کسی یک دفتر سیاسی تاسیس کند و فعالیت سیاسی کند همه تیز میشوند که از داخل آن اطلاعات کسب کنند اما اگر کسی یک دفتر تجاری حتی تجارت خارجی هم تاسیس کند و حتی اگر کانون جاسوسها هم باشد کسی کاری ندارد و میگویند کسی مزاحم سرمایه و پیشرفت سرمایه نشود، حتی میگویند اگر سرمایهگذار خارجی هم هست که چه بهتر؛ در حالی که این دیدگاههایی است که باید اصلاح شود تا آن وضعیت اتفاق نیافتد وگرنه مابقی آن نمایش میشود.
آیا دوست داریم در نمایش با حقوق نجومی و مسکن نجومی روبرو شویم؟ یا واقعا میخواهیم در بطن با آن مواجه شویم؟ فلسفه تهذیب اسلامی و فلسفه امام راحل(ره) و فلسفه انقلاب که این ایام به آن تعلق دارد این بوده که در این مسائل از بنیان ریشه آن را بسوزانیم.
آدرس درست است اما ممکن است من راه را پیدا نکنم
*** آقای کدخدایی گفتند یکی از نمایندگان به این دلیل رد صلاحیت شدهاند که از یک فردی که قاچاق انجام میداده حمایت کرده است. اگر بررسیها اینقدر دقیق انجام شده که بنده نیز معتقدم این میزان دقت لازم و مفید است، اما از سوی دیگر میبینیم که معاون آقای قالیباف در زندان است، این سوال پیش میآید که آقای قالیباف چرا به راحتی تایید صلاحیت شدهاند.
بنده احدی از کاندیداها هستم، راجع به مصادیق حرف نمیزنم بلکه راجع به کلیات حرف میزنم.
*** ما میخواهیم درباره رویکرد شورای نگهبان صحبت کنیم.
من راجع به مصادیق حرف نمیزنم. به هر حال او رقیب من است و خوب نیست که من الان رقیب خود را تضعیف یا تقویت کنم، الان به هر دلیل رقیب من است و قاعدتا کلیات همان کلیاتی است که گفته شد و منطق همان منطق است و ممکن است همه هم اشتباه کنند. ممکن است این اشتباه راجع به من اتفاق بیفتد. این معنیاش این نیست که ما بگوییم چیزی را قبول داریم و یا رد میکنیم. ما گفتیم این مسیر، این نگاه و این زاویه دید و این فلش صحیح است. آدرس درستی است، حالا ممکن است من راه را پیدا نکنم و آدرس دیگری را بروم و خودم را گم کنم.
بازگشت به نظام پارلمانی نیاز به رفراندوم دارد
*** برخی معتقدند نتیجه انتخابات پیش روی مجلس از الان مشخص است، آیا به این موضوع عقیده دارید؟ و اگر اینطور باشد با این وجود آیا درست است که بگوییم احتمالا مجلس آینده در پی احیای پست نخست وزیری بر بیاید؟
مقام معظم رهبری هم در دوره قبل بازگشت به نظام پارلمانی را به شکل امکان برگشت، پذیرا بودند، اما این موضوع نیاز به رفراندوم دارد و هنوز حتی هیچ ابزاری در این مورد تهیه نشده است. حتی آن جمعی که باید تشکیل دهند و چنین خواستی را مطرح کنند هم دیده نمیشود. دیده نمیشود که این موضوع مطرح شده باشد و دنبال این موضوع باشند، بنابراین با اینکه امکان آن وجود دارد اما الان چشم اندازی برای آن قابل رویت نیست مگر اینکه بعدا چشماندازی دیده شود.
نمیتوان گفت چون عدهای ردصلاحیت شدهاند پس نتیجه مشخص است
انتظار داریم شورای نگهبان اجازه دهد تنور انتخابات گرم شود
*** آیا همچون برخی، این را قبول دارید که نتیجه انتخابات از هماکنون مشخص است؟
باتوجه به اینکه از نمایندگان موجود به شمارگان عدد دادهاند و عدد وجود دارد درنتیجه نمیشود این را الان به عنوان مأخذ قضاوت در نظر گرفت. در گذشته رد صلاحیتها بیشتر برای یک طرف صورت میگرفت و به ندرت برای طرف دیگر بود اما در حال حاضر تقریبا به نسبت جمعیت و علیالسویه انجام شده و نمیتوان گفت که حتی اتفاقی مهندسی کردهاند. آنچه الان میتوان گفت این است که نتیجه انتخابات را کسی نمیتواند حدس بزند. این هم احتمالات درستی نیست که چون عدهای ردصلاحیت شدهاند پس نتیجه مشخص است، چرا که ممکن است افرادی تایید شوند بلافاصله رای بیاورند یا افراد دیگر رای نیاورند و یا حتی افرادی هم تایید شوند رای نیاورند. ولی انتظار ما این است که شورای نگهبان افرادی را که تا امروز در این رقابت نبودهاند و برای اولین بار ثبت نام کردهاند را اگر فصل مالی ندارند تایید کنند و اجازه بدهند که تنور انتخابات گرم شود.
تغییر در وضعیت اقشار ضعیف با انتخاب عملگرایان ممکن است
زخم مردم را باید التیام داد و جبران کرد، نباید بر زخم نمک پاشید
*** در موضوع افزایش قیمت بنزین آن چیزی که الان مردم تحمل میکنند گران شدن آن و تاثیری است که بر سایر قیمتها میگذارد، اقشار پایین جامعه چطور باید صدایشان شنیده شود؟ میبینیم که در مجلس همه درخصوص وضعیت اقشار حاشیهنشین جامعه تذکر میدهند یا همه سیاسیون در صحبتهایشان نسبت به وضعیت اقشار ضعیف هشدار میدهند اما اینها حرفهایی است که پشت تریبون گفته میشود، در عمل چطور میتوانیم به وضعیتشان رسیدگی کنیم، همانطور که در عمل گرانی را تحمل میکنند.
با انتخاب افراد عملگرا، با انتخاب افرادی که به اقتصاد منفعتی معتقد نباشند و منفعت مردم و منفعت عمومی و اجتماعی را ارجح بر منافع خودشان بدانند، مردم و به خصوص اقشار ضعیفتر را محترمترین اقشار بدانند و همه کوشش خود را برای آنها انجام دهند، قطعا این تغییر دیدگاه میتواند سبب پیشگیری و بلکه خنثی کردن اثرات این ضایعه بزرگ و جبران این ضایعهای شود که به پیکره فقیرترین و ضعیفترین بخش جامعه وارد شده، باشد. حاشیهنشینها بیشترین ضربه را از این حرکت خوردهاند. زخم را باید التیام داد و جبران کرد، نباید بر زخم نمک پاشید، انتظار داریم کسانی که انتخاب می شوند برای التیام بنیادی به این زخمها به میدان بیایند./ ایلنا