محمدعلی ابطحی: فضای بینالملل از پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس استقبال نمیکند/ آسیب اخیر انتخاباتی به لاریجانی بیشتر از آسیب به اصلاح طلبان در ۸۸ بو
شرایط حکایت از آن دارد که افراطیون دوباره در حال قدرت گرفتن هستند و پیشروی خودشان را آغاز کردهاند اما من موفقیت آینده را برای آنها در سطحی که امروز تبلیغ میکنند، متصور نیستم. یعنی فکر میکنم به چیزی کمتر از آنچه فکرش را میکنند برسند. ضمن اینکه اینها برنامهای هم برای فردای پیروزی احتمالی خود ندارند.
به گزارش دیده بان ایران؛ محمد علی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید هر چند در شهرهای بزرگ یا حوزههایی که در آبان ماه در آنها شاهد اعتراض بودهایم افت مشارکت قطعی است اما مشارکت در باقی حوزههای انتخابیه این افت را جبران خواهد کرد.
ابطحی البته در ادامه گفتگوی خود هشدار داد که افراطیون دوباره در حال قدرت گرفتن هستند و فضای بین المللی نیز از پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس استقبال نمیکند!
گزیده ای از گفتگوی مسئول دفتر خاتمی در دوران ریاست جمهوری با روزنامه ایران را میخوانید:
* انتخابات مجلس بهلحاظ ساخت و فضایی که دارد از انتخاباتهای دیگر متفاوت است. در شرایط فعلی عمده نگرانیها از مشارکت برای انتخابات پیش رو ناظر به مسائل سیاسی و حوزه سیاسی است که من معتقدم در حوزههای انتخابیه کوچک بروز و نمود چندانی ندارد. چون در آن حوزهها مسائل بومی، قومی و طایفهای یا در سطح مسائل سیاسی یا حتی پر رنگتر از آن دارای تأثیر است. بههمین دلیل معتقدم که در شهرستانها و خصوصاً حوزههای کوچکتر چندان تفاوت مشهود و جدی را در بحث مشارکت با دورههای قبل تجربه نخواهیم کرد. مسأله اصلی ناظر به شهرهای بزرگ است که دقیقاً وضعیتی متفاوت از این دارند. در دورههای قبلی انتخابات هم حتی بر سر ترکیب مجلس اگر تفاوتهایی ایجاد میشد عموماً به بحث تغییر نوع مشارکت در همین شهرهای بزرگ و کلانشهرها بر میگشت تا شهرهای کوچک و شهرستانها.
* ما اصلاً فضای سال 94 را نداریم و در کلانشهرها آنقدر هم نباید منتظر صفهای طولانی آن سال باشیم. اما اگر رقم مشارکت همان دو انتخابات 90 و 94 را نگاه کنید میبینید که حوالی عدد 60 درصد است و آنقدر تفاوت فاحشی ندارد. من فکر میکنم چیزی شبیه انتخابات مجلس نهم را داشته باشیم که در کلانشهرها و جایی که مردم سیاسی تصمیم میگیرند، شور انتخاباتی دیده نشود. البته همان انتخابات مجلس نهم هم تأثیر چندانی در ارکان قدرت در ساختار سیاسی ما نداشت و اینگونه نبود که خلوت بودن صفوف در کلانشهرها باعث تغییر رفتار حاکمیت شود.
* حاکمیت قطعاً برای نرخ مشارکت اهمیت قایل است اما من در سطح سیاسی چند گروه را میبینم که از افت مشارکت سود میبرند و خوشحال میشوند. یک مجموعه کسانی هستند که اپوزیسیون خارجی و برانداز محسوب میشوند و دست در دست تحریمکنندگان ایران هستند و ماههاست شعارهایی نظیر «دیگه تمومه ماجرا» و «رأی بیرأی» را تبلیغ میکنند. اینها تصور میکنند آنقدر قدرت دارند که بتوانند یک حرف معناداری را بهدنبال نرخ پایین مشارکت در انتخابات به افکار عمومی تحمیل کنند. تاکتیک آنها هم در طرح مسائلی مثل شعار دیگه تمومه ماجرا یا زدن صندوق رأی در واقع زدن ابعاد اصلاحطلب نظام و ساختار سیاسی است چون میدانند که انسداد در این بخش است که میتواند برای آنها موقعیتسازی کند. یعنی موقعیت وقتی برای آنها فراهم میشود که جامعه داخل ایران مسیر اصلاحات را مسدود بداند. متأسفانه جریان افراطی اصولگرا هم در این قضیه با این جریان به اشتراک عمل رسیدهاند و همین مسیر را میروند؛ یعنی هم در انسداد مسیر اصلاحات و هم خوشنودی از بالا نرفتن نرخ مشارکت در انتخابات یک همگرایی عملیاتی پیدا کردهاند با این گروه اپوزیسیون خارج نشین. کما اینکه جسته و گریخته هم شنیدهایم که برخیها گفتهاند اگر مشارت از یک سطحی بالاتر نرود، جریان خودشان یعنی اصولگرایان افراطی پیروز میدان خواهند شد و این جریان از شور انتخاباتی سودی نخواهد برد.
* شرایط حکایت از آن دارد که افراطیون دوباره در حال قدرت گرفتن هستند و پیشروی خودشان را آغاز کردهاند اما من موفقیت آینده را برای آنها در سطحی که امروز تبلیغ میکنند، متصور نیستم. یعنی فکر میکنم به چیزی کمتر از آنچه فکرش را میکنند برسند. ضمن اینکه اینها برنامهای هم برای فردای پیروزی احتمالی خود ندارند. یعنی یک برنامه عموماً تخریبی تا انتخابات با هدف پیروزی دارند اما برای بعدش ما میبینیم چیزی نیست و اگر هم هست چیزی شبیه همان راه و رسم آزموده شده دولت احمدینژاد است و حتی شاهد شعار جدید و متفاوتی هم از این گروه نیستیم. بعداً هم البته باید پاسخگو باشند.
* اینها (اصولگرایان) که اساساً در بحث پاسخگویی بهنظر میرسد خیلی جاها اعتقادی هم ندارند. اما مسأله کشور امروز چیزی نیست که اینها در آن زمان درگیرش بودند. مسأله و گره کشور سیاست خارجی است که اتفاقاً اینها در بهترین وضعیت آن را تحویل گرفتند و در بدترین وضعیت آن را تحویل دادند. یعنی این گره خودش حاصل کارنامه همین جریان است. فضای بینالمللی قطعاً استقبال نخواهد کرد از حضور این جریان در قدرت ایران و این جریان هم برای باز کردن این گره اساساً راهکار و برنامهای ندارد به جز تکرار چند تا شعار. آن شعارها شاید سالهای 84 و 85 برای برخی مردم جذاب بود اما امروز دیگر همان کارایی را هم ندارد.
* این بار اصولگرایان میانهرو(علی لاریجانی و دوستانش) همانقدر آسیب دیدند که اصلاحطلبان دچار آسیب شدند. بلکه حتی بیشتر. جریان اصلاحطلبی ضربه اصلی را سال 88 خورد و در عین حال یک مجموعه ساکت ولی دارای انسجام و رهبری مشخص است و کم و بیش پایگاه اجتماعی اختصاصی خود را هم دارد. اما جریان اصولگرای میانهرو این را هم ندارند. من البته چندان خطری در حضور افراطیون در ساختارهای قدرت نمیبینم. آنها هرچه بیشتر از این فضاهای آزاد وارد فضاهای محدود و قانونمدار شوند به نظر کشور سود بیشتری میبرد. ببینید آنچه که خطرناک است بیتوجهی مردم نسبت به آینده است نه کم و زیاد شدن وزن افراطیون در نهادهای حکومتی. اما این کم و زیاد شدن وزن آنها در نا امیدی مردم تأثیر دارد. یعنی این ناامیدی نتیجه همین نوع حضور آنهاست و این یعنی خطر آنها در ساختارهای رسمی از خطرشان در کف خیابان بیشتر است.
* مجموعه فشارهایی که در یک دهه اخیر روی اصلاحطلبان بوده در وضعیت امروز آنها بیتأثیر نیست. مثلاً در رشد اصلاحطلبی بدلی، بستن صدای اصلاحطلبی واقعی و هم فعالیت متوازن و بیدغدغه اصلاحطلبان و ارتباطگیری با پایگاه اجتماعیشان. مسأله دیگر هم موضوع دولت است؛ همانطور که اصولگرایان هیچگاه نمیتوانند از زیر بار مسئولیت دولت احمدینژاد شانه خالی کنند، اصلاحطلبان هم نخواهند توانست این کار را با دولت آقای روحانی بکنند. یعنی عملکرد ایشان هر چند به اصلاحطلبی ربط کاملی ندارد اما تأثیر قابل ملاحظهای روی وضعیت اصلاحطلبی خواهد گذاشت. ما باید در اصلاحطلبی مسأله اصلاحات را از مسأله احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب جدا کنیم. این اولین کاری است که باید بشود. اصلاحطلبی یک راه و روشی است که علیرغم کند بودن، سالمترین راه برای بهبود شرایط است. از نظر من شاید در مقطع کوتاه پیش رو تا انتخابات، جریان اصلاحطلب نتواند خیلی کار جدی انجام دهند و ورق را برگرداند. کاری که باید انجام شود این است که روزنه امید به اصلاحات همچنان باز بماند که کار سختی است.