کد خبر: 72548
A

سلیمی نمین : نسل جدیداصول گرایان مقابل نسل قدیم قیام کرده است / آغاز اختلافات سال ۸۴ و کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی بود

سلیمی نمین درباره شکاف بین نسل قدیم و جدید سیاسیون می‌گوید:علی‌رغم این‌که مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی می‌توانست نقش بسیار سازنده‌ای را در عرصه انتقال تجربه ایفا کند، مرتب ایشان را در این وادی تهییج کردند که وارد میدان انتخابات سال ۸۴ شود و با وارد میدان‌شدن ایشان یک تقابلی بین دو نسل ایجاد شد، در واقع یک تخاصم ایجاد شد و متاسفانه هنوز هم ما این تخاصم را شاهد هستیم.

سلیمی نمین : نسل جدیداصول گرایان مقابل نسل قدیم قیام کرده است / آغاز اختلافات سال ۸۴  و کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی بود

به گزارش سایت خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ گلایه دارد از رابطه تخاصمی بین نسل قدیم و نسل جدید سیاسیون اصولگرا و تاکید دارد باید به سمت تعادل برقرار کردن بین این رابطه حرکت کرد آنهم نه با سازوکارهای مقطعی و لحظهای. گریزی به انتخابات سال ۸۴ می زند و می گوید اگر مرحوم هاشمی رفسنجانی آن سال تهییج به کاندیداتوری نمی شد و همانطور که رهبری خواسته بودند میدان به جوانان داده می شد این پرخاشگری نسل جدید نسبت به قدمای سیاست پایه گذاری نمی شد.

وقتی سوال به کمرنگ شدن جایگاه شیخوخیت در جریان اصولگرا خاصه بعد از فوت آیت الله مهدوی کنی می رسد، عباس سلیمی نمین به صراحت می گوید اینگونه نبود که در دوره حیات آیت الله همه تن به شیخوخیت ایشان بدهند، مصداق این حرفش را هم انتخابات ۹۲ می داند و کاندیدایی که حتی پاسخ تلفن آن مرحوم را نداد.

پیش بینی اش از مشارکت در انتخابات اسفندماه خوب است و البته توصیه می کند که جریانات سیاسی با فریبکاری و جنگ روانی به دنبال کسب رأی نباشند.

مشروح گفتگوی خبرانلاین با عباس سلیمی نمین، فعال سیاسی اصولگرا و مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران را در ادامه بخوانید؛

****

آقای سلیمی نمین! در این چند سالی که از فوت آیت‌الله مهدوی کنی می‌گذرد، با توجه به آن بُعد شخصیتی ایشان که به نوعی انعکاس دهنده جایگاه شیخوخیت و میانجی‌گری در جریان اصولگرا بودند، شما این نقش را چقدر کمرنگ‌شده می بینید و خلاء آن را حس می کنید؟ واقعا جایگاه شیخوخیت در جریان اصولگرا وابسته به اشخاص است که در فقدانشان این خلاء ایجاد می شود؟

یکی از معضلات کشور، بی‌توجهی به شخصیت‌هایی است که در کوران حوادث، آزمایش‌های نسبتا قابل قبولی از خودشان به ثبت رسانده‌اند. در واقع یک نوع بی‌توجهی نسبت به گذشتگان در جوانان رشد کرده، یک نوع طغیانگری. 

رابطه نسل قدیم و جدید سیاستمداران، رابطه خوبی نیست

این‌که چرا در این چند سال اخیر ما رابطه‌ای بین نسل قدیم و نسل جدید را نتوانستیم رابطه سازنده قرار دهیم، چه عاملی و چه عواملی موجب شد که به نوعی احساس رقابت بین نیروهای کهنسال و نیروهای جوان ایجاد شود و...مباحثی هستند که بررسی دلایل آن نیاز به بحث مبسوطی دارد. قطعا چنین چیزی خسارت جدی است، چرا که نه جوانان بی‌نیاز از تجربه کهنسالان هستند و نه کهنسالان بی‌نیاز از انرژی، توانمندی، ابتکار عمل و خلاقیت جوانان.

تنظیم این رابطه یک مقداری کار دشواری است. باید به تدریج و در حالتی مسالمت آمیز، نیروهایی که سنی از آن‌ها می‌گذرد، جای خودشان را به نیروهای جوان بدهند. متاسفانه این رابطه در حال حاضر رابطه خوبی نیست. شاید نزدیک دو دهه قبل رهبری تمهیداتی برای این امر اندیشیدند و دعوت کردند که نیروهای با سابقه خودشان با ابتکار عمل خودشان زمینه این انتقال را فراهم کنند تا مورد تکریم قرار بگیرند. رهبری در آستانه انتخابات سال ۸۴ و حتی قبل از این‌که کاندیداها مشخص شوند، این موضوع را مطرح کردند و تاکید کردند که جریانات سیاسی نیروهای جوان خودشان را به عرصه بیاورند و به نیروهای جوان خودشان فرصت دهند، ولی متاسفانه این امر شاید به نظر من عامدانه با تحریک بعضی نیروها عملیاتی نشد و یک صف‌آرایی در برابر رهنمود رهبری صورت گرفت.

با کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۸۴، یک تخاصم بین نسل قدیم و جدید ایجاد شد

علی‌رغم این‌که مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی می‌توانست نقش بسیار سازنده‌ای را در عرصه انتقال تجربه ایفا کند، مرتب ایشان را در این وادی تهییج کردند که وارد میدان انتخابات شود و با وارد میدان‌شدن ایشان یک تقابلی بین دو نسل ایجاد شد، در واقع یک تخاصم ایجاد شد و متاسفانه هنوز هم ما این تخاصم را شاهد هستیم. 

برخی اصولگرایان به خاطر زیاده خواهی تن به شیخوخیت آیت الله مهدوی کنی ندادند

در مورد جایگاه شیخوخیت هم باید بگویم، شخصیت‌هایی مثل مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی یک سرمایه بودند، این نبود که آقای مهدوی کنی مثلا در عرصه مدیریتی هیچ ایرادی نداشته باشد، اما در عین حال یک شخصیتی بود که واقعا صداقت و سلامت خودش را طی سال‌های طولانی ثابت کرده بود و همین قضیه او را تبدیل به یک سرمایه ساخته بود. اما اینگونه هم نبود که باز هم همه به شیخوخیت آقای مهدوی کنی تن دهند.

فراموش نمی‌کنیم که در انتخابات سال ۹۲ اکثریت اصولگرایان مکانیزیمی را که در رأس آن آیت‌الله مهدوی کنی بود را پذیرفته بودند ولی وقتی قرار بود در یک مقطعی بقیه کاندیداهای اصولگرا به نفع کسی که رأی بیشتری دارد کنار بروند، افرادی مثل آقای دکتر ولایتی حتی به تماس‌های ایشان جواب ندادند و اینگونه تن به نظر کارشناسی آیت الله و توافقی که صورت گرفته بود، ندادند. بنابراین در دوران حیات ایشان هم اینطوری نبود که بعضی‌ها در عرصه زیاده‌طلبی‌ها تن به آن شیخوخیت ایشان بدهند، اما در عین حال بسیاری از افراد جامعه از این شیخوخیت بهره مناسبی می‌بردند و جامعه منتفع می‌شد. این‌که آیا به سهولت ما می‌توانیم جای این شخصیت‌ها را پر کنیم، خیر؛ این امکان ندارد، چرا که در واقع این جایگاه‌ها در طول زمان شکل می‌گیرد، یعنی این اعتمادها در طول زمان به وجود می‌آید. بنابراین می‌بایست ما یک تغییر رویکرد در این وادی بدهیم، یعنی هم به جوانان باید فرصت داد و هم آن‌ها را از وادی پرخاشگری علیه نیروهای مجرب و آبدیده در کوران مسائل باز داشت تا ما بتوانیم یک تعادلی در جامعه ایجاد کنیم.  الان این تعادل و توازن به هم ریخته است و متاسفانه حالت رقابت به وجود آمده است. طبیعتا در چنین شرایطی ما نسبت به سرمایه‌های خودمان چه در نیروهای جوان و چه در نیروهای مسن، به نوعی قادر نخواهیم نبود توازن ایجاد کنیم.

اگر من اشتباه متوجه نشده باشم، شما یک سر این اشکالی که در این چند سال به وجود آمده را این می‌دانید که نسل قدیم تن نداد به اینکه وارد عرصه کادرسازی یا میدان‌دادن به نسل جوان شود و نتیجه‌اش این حالت پرخاشگری یا به قول شما تخاصم نسل جدید نسبت به نسل قدیم شده و ...

برخی ائمه جمعه خودشان کنار بروند و فرصت را به جوانان بدهند

بله همینطور است. شما ببینید طرح کنار رفتن نیروهای بازنشسته با چه سرنوشت شومی مواجه شد. انقدر آمدند و رفتند و استثنائاتی گذاشتند تا اصلا اصل قضیه کمرنگ شد، در حالی که دستور رهبری این بود که حتما نیروهای بازنشسته کنار بروند. فرصت دادند تا خودشان کنار بروند اما اینکار صورت نگرفت. مثلا بسیاری از ائمه جمعه می‌توانند تبدیل به یک سرمایه‌های معنوی شوند، اگر خودشان کنار بروند و فرصت برای جوان ایجاد کنند. خیلی از شخصیت‌ها، در عرصه سیاست و مسائل اجرایی، اگر در زمان مقتضی یعنی زمانی که خودشان احساس می‌کنند می‌توانند هنوز کار فکری کنند، می‌توانند کار اجتماعی کنند، کنار بروند، در واقع خودشان را تبدیل به یک سرمایه فکری کرده اند و از سوی دیگر فرصت برای جوانان هم ایجاد می کنند، اصلا خودشان پیشنهاد دهند که این نیروی جوان هست و از او استفاده شود.

به جای احترام، شاهد پرخاشگری و تخریب نسل قدیم توسط نسل جدید هستیم

این احساس را به جوان دهند که به او اعتماد کردند، نه این‌که به زور از سمت کنار بروند، مثلا مرگ آن‌ها را در بر بگیرد یا بیماری آنچنانی آن‌ها را در بر بگیرد که نتوانند هیچ بازدهی داشته باشند و مجبور به کناره گیری شود.در این شرایط نیروی جوان احساس نمی کند که بخاطر توانایی یا انرژی و خلاقیتش به کار گرفته شده. است. باید تلاش کرد یک رابطه مثبت و سازنده‌ای بین دو نسل ایجاد ‌شود، احترام ایجاد ‌شود، ولی وقتی که الان احساس رقابت هست، پرخاشگری شکل می‌گیرد، یعنی تخریب شکل می‌گیرد. آن جوانی که فرد کهنسال را رقیب می‌داند، سعی می‌کند با روش تخریب پیش برود تا او صحنه را مجبورا ترک کند و به جای او بیاید. جوانان آن کهنسالان را در واقع غاصب جایگاه خودشان می‌دانند، بنابراین وقتی غاصب می‌دانند، به خودش اجازه می‌دهند که هر نوع پنجه‌اندازی را انجام دهد، یعنی پنجه بیندازد به چهره افراد دیگری که رقیب می‌داند. بنابراین روابط خیلی خوبی الان برقرار نیست، باید فکر عاجلی در این زمینه کرد.

آقای سلیمی نمین! راهکار خود شما برای کنار زدن این روحیه تخریبی، تخاصمی و پرخاشگری بین دو نسل، چیست؟ اشاره کردید که شیخوخیت حتی آن زمانی هم که آیت‌الله مهدوی کنی یا آقای عسگراولادی بودند، بازهم یک جاهایی زیر سوال می‌رفت.فکر نمی کنید دوره تغییر مدل مدیریت در جریان اصولگرا رسیده است؟ مثلا جامعه روحانیت در کنار شورایی از احزاب یا چهره های شاخص سیاسی اصولگرا نقش مدیریتی ایفا کند؟ 

این معضل منحصر به جریان اصولگرا نیست، اصلاح‌طلبان هم این مشکل را دارند. این یک مشکل کلی در سطح مدیریت کشور است، بحث به عملکرد احزاب برمیگردد. احزاب وقتی روی کار می‌آیند، به هیچ وجه مثلا رابطه منطقی‌ را در وزارتخانه‌ها حاکم نمی‌کنند که فرد احساس کند که بر اساس یک فرمولی رشد خواهد کرد. مثلا در مدیریت کشور ما، شما اگر مثلا دو سال در یک جایی کار کردید، نمونه ای نداریم که بعد یک پله بالا بروید، باز دو سال دیگر در آن‌جا بودید، یک  پله بالاتر ب‌روید و در نهایت شما به بالاترین مقام هم بدون رابطه حزبی، بدون رابطه گروهی و باندی بررسید. این حالت الان وجود ندارد، این نسل جدید احساس می‌کند که حقش ضایع شده، بنابراین دست به تخلف می‌زند، دست به کارهای بسیار ناشایست می‌زند، چون احساس این را دارد که یکدفعه یک حزبی فردی را از یک جای دیگری بدون هیچ تجربه‌ای مثلا معاون وزیر یا مدیر کل فلان نهاد کرده است در حالی که کسانی که رشد کرده‌اند و باتجربه هستند و باید طبق یک قاعده‌ای رشد می کردند کنار زده شده اند.

سرخوردگی نسل جوان باعث طغیانگری آنها خواهد شد

متاسفانه این رفتارها این یک حالت درهم‌ریختگی را ایجاد می‌کند. سوال این است که آیا احزاب تن به این رویه صحیح می دهند؟ نه. چون احساس می‌کنند وقتی به قدرت رسیدند، باید بیشترین بهره‌برداری از شرایط به دست آمده را ببرند. این رویه در نیروهای جوانی که می‌خواهند با تلاش و کوشش خودشان، با نوآوری خودشان و با استعدادهای خودشان رشد کنند، سرخوردگی ایجاد می‌کند و این سرخوردگی‌ها در نهایت منجر به طغیانگری‌ها می‌شود. البته بازهم تاکید می کنم که بررسی این موضوع و ریشه های آن یک مقدار بحث گسترده‌ای می‌طلبد.

سازوکارهای انتخاباتی نمی توانند حلال مشکل رابطه نسل جدید و قدیم اصولگرا باشند

پاسخ صریحی به سوالم ندادید، مثلا شما فکر می‌کنید همین سازوکارهای ایام انتخابات، مثل شورای وحدت یا جمنا و ...سازوکارهایی هستند که در نهایت آن حالت تعادل بین دو نسل را ایجاد کنند؟ وحدت ایجاد کنند؟ مثلا در همین شورای وحدت قرار بود چهره های شاخص دور یک میز باشند ولی هم چهره ها همگی نبودند هم در ابتدا جایگاهی به جامعه روحانیت نمی داد. سوالم این است که مشخصا میشود به جای شیخوخیت فردگرا، شیخوخیت شورایی را ایجاد کرد؟ ترکیبی از رهبران سیاسی در جریان اصولگرا؟

افرادی مثل آیت الله مهدوی کنی یا مرحوم عسگراولادی را واقعا و قلبا اکثریت جریان اصولگرا قبول داشتند، یعنی یک رابطه معنوی بینشان وجود داشته و الان این رابطه معنوی کمرنگ شده است. وقتی این رابطه معنوی کمرنگ می‌شود، صرف تشکیلات علی‌القاعده آن هم وقتی در آستانه انتخابات شکل بگیرد، خیلی استحکام ندارد، یعنی خیلی باورمندی نسبت به آن شکل نمی‌گیرد. حالا اگر همان تشکیلاتی که به وجود می‌آید، یک تشکیلات مستمر و دائمی باشد، بله، می‌شود یواش یواش جایگاهی را پیدا کند، اما این‌که در آستانه انتخابات یک فرمولی ایجاد شود، آن هم نه بر اساس اعتقاد، بلکه بر اساس یک رابطه‌مندی، طبیعتا انتظار نباید داشت که این مطلب بتواند حلال این مشکلی که عرض کردم که عمیق و بسیار ریشه‌دار است، بشود.

افراد برای رسیدن به قدرت فرصت طلبی نکنند

این از جمله مسائلی است که بین همه سلایق باید نشست و فکر کرد که چگونه ما می‌توانیم مشکل مقاومت بین دو، سه نسل را حل کنیم و اگر حل نکنیم، به نظر من خسارت زیادی به منافع ملی می‌خورد. هر دو جریان سیاسی باید این معضل را حل و فصل کنند.افراد برای رسیدن به قدرت نباید فرصت طلبی کنند، نباید افراد باصلاحیت را به نوعی خسته، ملول و ناامید کرد. اگر این مطلب بین هر جریان سیاسی مورد بحث قرار بگیرد، به نظر من ما می‌توانیم امیدوار باشیم که به تدریج این مشکل حل شود.

یعنی گام اول این‌که یک آشتی سیاسی بین نسل قدیم و جدید صورت بگیرد و حالا بقیه گام‌ها در ادامه برداشته شود؟

بله.

 

آقای سلیمی نمین! رصدی که شما از فضای سیاسی کشور می کنید، پیش‌بینی شما برای انتخابات اسفند، هم در بحث مشارکت چیست؟ و  این‌که دست برتر را با کدام جریان می‌دانید؛ ممکن است از وسط این شرایط چنددستگی و اختلافی که هم جریان اصولگرا وجود دارد هم جریان اصلاح‌طلب، یک جریانی روی کار بیاید که حالا یا به نفع کشور باشد یا خطر باشد؟

من فکر می‌کنم مشارکت خوبی خواهد بود، چون جریان سیاسی الان مدتی است سرمایه‌گذاری زیادی کرده‌اند و خود این موجب خواهد شد که در آستانه شکل‌گیری فضای انتخاباتی ما یک فضای پرشوری را شاهد باشیم. اگر فضای انتخاباتی به گونه‌ای باشد که جریاناتی که موتور محرکه هستند، خیلی به صحنه نیایند، طبیعتا جامعه هم متاثر از آن خواهد بود، ولی الان فضا نشان می‌دهد که جریان های سیاسی خیلی روی انتخابات سرمایه‌گذاری کرده‌اند و در حال کار هستند. بنابراین این موجب خواهد شد که فضای انتخابات باز پرشور شود، اما این‌که چه کسی و چه جریانی قادر خواهد بود رأی مردم را از آنِ خودش بسازد، این بستگی به عوامل مختلف دارد. برخی از عوامل سازنده هستند، برخی از عوامل غیرسازنده هستند. این‌که جریانات سیاسی تا چه حد در مسیر فریبکاری قرار بگیرند و چقدر از تاکتیک‌های جنگ روانی استفاده کنند، این‌ها عوامل مختلفی است که بعضا خوب است، بعضا بد.

کار فکری کردن در آستانه انتخابات بسیار خوب است، اما استفاده از کارشناسان جنگ روانی بسیار بد است و هزینه کردن برای فریب جامعه بسیار بد است. حالا امیدواریم که هم جریانات سیاسی فکر این باشند که منافع جامعه مقدم بر منافع خودشان است و چنین کاری را نکنند. در آستانه انتخابات گذشته مجلس متاسفانه فریبکاری‌های زیادی صورت گرفت و نتیجه تلخش را ما امروز در مجلس می‌بینیم که خود آقایانی که نمایندگانی به مجلس فرستادند، خودشان نمی‌توانند امروز به عملکرد خودشان افتخار کنند و خودشان را پنهان می‌کنند و حاضر نیستند با مسئولیت این افرادی را که به مجلس فرستادند و عملکردشان را بپذیرند.

این به خاطر این بود که می‌خواستند صرفا قدرت را به دست بیاورند، نه واقعا خدمت. امیدوارم این رشد در جریان سیاسی ایجاد شود که حتی اگر قدرت را هم می‌خواهند، در درازمدت دنبال کنند، نه در کوتاه‌مدت. در درازمدت، قدرتی که بر مبنای یکسری اصول شکل بگیرد، ماندگار است، ‌ولی این قدرت‌های اینچنینی که بر اساس زیر پا گذاشتن اصول شکل می‌گیرد، به هیچ وجه ارزش ندارد و ماندگاری نخواهد داشت. این اگر فهم شود، به نظر من جریانات سیاسی به دنبال این نخواهند بود که مردم را در غفلت قرار دهند یا خواستار این باشند که مردم چشم‌بسته رأی دهند، بگویند فقط به حرف ما توجه کنید که ما یکسری آدم‌هایی را برای شما دیکته کردیم و شما آن‌ها را به مجلس بفرستید. نه، اگر در هر دوره از انتخابات، جریانات سیاسی یک گام مردم را به جلو ببرند، این خیلی ارزش‌اش بیشتر است که مردم را در انتخابات با غفلت از آنِ خودشان بسازند. این بستگی به عملکردها دارد و من خیلی نمی‌توانم الان بگویم که چگونه دارند عمل می‌کنند؛ هنوز کار جریان‌های سیاسی پنهان است و آشکار نیست. اگر آشکار شد تاکتیک‌ها و روش‌هایشان، آن وقت می‌شود بهتر نظر داد.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر