سردار نقدی : هفت میلیون و خردهای حقوق می گیرم ؛ قرار بود حقوم دو میلیون زیاد شود نامه زدم که نمی خواهد
سادهزیستی در دورههای مختلف تعریف مختلفی دارد. من الان زندگیام را اگر بخواهم مقایسه کنم با زندگی شهید بروجردی در اول انقلاب، زندگی من اشرافی است و سادهزیست حساب نمیشوم. ایشان جانشین قرارگاه حمزه بود، به اندازه چند لشکر نیرو زیر دستش بود، ولی محل زندگیاش یک خانه دو اتاقه بود که وسطش را نئوپان کشیده بودند و فرمانده سپاه آذربایجانغربی نیز در همین خانه زندگی میکرد. شهید بروجردی خودش قسمتی مینشست که آشپزخانه نداشت. برای آشپزی یک گاز پیکنیکی گوشه هال گذاشته بودند و روی آن غذا درست میکردند. قبل از این خانه هم وقتی در کرمانشاه ساکن بودند باز با دو تا دیگر از فرماندهان در یک خانه مشترک زندگی میکردند یعنی سه تا خانواده زن و بچهدار در یک ساختمان سه خوابه زندگی میکردند
به گزارش سایت خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ روزنامه نزدیک به سپاه با سردارمحمدرضا نقدی در باره سبک زندگی او و ساده زیستی مسئولان مصاحبه کرده است.
بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:
* یک شب زمانی که در ستاد کل نیروهای مسلح مسئول آماد و پشتیبانی بودم با مترو آمدم تا ایستگاهی که از آنجا باید تاکسی سوار میشدم و میرفتم منزل. آن زمان هنوز در رسانهها هم مطرح نشده بودم و تصورم این بود که کسی من را نمیشناسد. در آن تاریکی منتظر تاکسی بودم که یک دفعه موتورسواری جلویم ایستاد و گفت سردار بپر بالا! دیدم ظاهراً من را شناخته و کاری هم نمیشود کرد. خلاصه با تعارفات معمول، ترک موتورش نشستم. همین که سوار شدم شروع کرد تعریف کردن که من کارمند فلان جا هستم و، چون حقوقم کفاف زندگیام را نمیدهد مجبورم عصرها با موتور مسافرکشی کنم. تعریف کرد تا رسید به همین حرفهایی که الان شما نقل کردید.
*طبیعتاً بعضی جاها نتوانستهام خانوادهام را راضی کنم که از کالاهای ایرانی استفاده کنند، اما در زندگی شخصی خودم همیشه این را رعایت کردهام. برای امروز هم نیست برای حداقل ۲۰ یا ۳۰ سال پیش است. من دائم اصرار داشتم بر مصرف کالای ایرانی. در محل کار هم چه در ستاد کل چه در جاهای دیگر هیچ وقت اجازه ندادم میوه مثلاً موز که خارجی هست بخرند یا نگذاشتم چای خارجی بخرند.
*من حدود هفت و خردهای حقوقم است. البته بهتر است این را چاپ نکنید. این حقوقی که من میگیرم حقوق متعارفی است که دولت مصوب قانونی کرده است. هیچ چیزی هم اضافه نمیگیرم. نه حق مأموریت میگیرم، نه اضافه کار. همان چیزی است که مجلس مصوب کرده است. حقوقی که الان میگیرم از سرم هم زیاد است. البته حقوقم یکی دو تومان بیشتر از این بود. به خاطر جایگاه فرماندهی آنچه که روی فیش میآمد یک ضریبی میخورد و بیشتر میشد، ولی نامه زدم به فرماندهی ستاد کل و خواستم به خاطر شرایطی که کشور دارد و مشکلات اقتصادی که مردم دارند آن ضریب را حذف کنند. البته بهتر است اینها را چاپ نکنید.
*بچههایم یکیشان معلم و در مدرسه است و حقوق معلمی میگیرد. یکیشان هم که خانهدار و همسرش کارمند دولت است. یکی هم پیش خودمان در خانه است.
* ازدواج خود من در یک خانه معمولی ۱۰۰ متری برگزار شد. تازه آن موقع که ما در خانه مراسم گرفتیم خیلی هم کار تشریفاتیای بود، چون بیشتریها در مسجد ازدواج میکردند لذا برای نسل ما زندگی متعارف امروزی خیلی هم رفاه است.