آیا سپهبد رزم آرا واقعا توسط فدائیان اسلام ترور شد؟
شاید چندان نیازی به این تذکر نباشد که مطالبی که این روزها در صفحه تاریخ در باب کارنامه مبارزاتی فدائیان اسلام منتشر میشود، از چه روی است. در یکماهه اخیر، جریان موسوم به «انحرافی» در طرح مجدد خویش دستاویزی بهتر از شبههپراکنی درباره این جریان اسلامی نیافته است. از سوی دیگر غفلت و سوءتفسیر برخی مورخان خارجنشین نیز به کمک این طیف آمده و به ابهامآفرینی مدد رسانده است. یکی از محورهای قابل ردیابی در این موج تبلیغی، طرح مجدد یک ادعای قدیمی در باب شبههناک بودن اعدام سپهبد حاجیعلی رزمآراست. مقالی که هم اینک پیشروی دارید، درصدد است تا ابعاد گوناگون این ماجرای تاریخی را بکاود. امید آنکه مقبول افتد. برخی تاریخنگاران اعدام سپهبد سابق حاجیعلی رزمآرا را از مرموزترین قتلهای تاریخ سیاسی ایران دانستند. مرموز بودن آن مثل بسیاری از قتلهای سیاسی دیگر معلول پیچیده بودن معمای سیاست و بازی سیاسی در ایران است. با این حال، دو دیدگاه در باره قتل رزمآرا مطرح است: ۱- دیدگاهی که ترور رزمآرا را مربوط به فدائیاناسلام میداند. ۲- دیدگاهی که آن را به تلاش دربار منتسب میکند.
به گزارش سایت خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ روزنامه جوان نزدیک به سپاه نوشت ؛ شاید چندان نیازی به این تذکر نباشد که مطالبی که این روزها در صفحه تاریخ در باب کارنامه مبارزاتی فدائیان اسلام منتشر میشود، از چه روی است. در یکماهه اخیر، جریان موسوم به «انحرافی» در طرح مجدد خویش دستاویزی بهتر از شبههپراکنی درباره این جریان اسلامی نیافته است.
از سوی دیگر غفلت و سوءتفسیر برخی مورخان خارجنشین نیز به کمک این طیف آمده و به ابهامآفرینی مدد رسانده است. یکی از محورهای قابل ردیابی در این موج تبلیغی، طرح مجدد یک ادعای قدیمی در باب شبههناک بودن اعدام سپهبد حاجیعلی رزمآراست. مقالی که هم اینک پیشروی دارید، درصدد است تا ابعاد گوناگون این ماجرای تاریخی را بکاود. امید آنکه مقبول افتد.
برخی تاریخنگاران اعدام سپهبد سابق حاجیعلی رزمآرا را از مرموزترین قتلهای تاریخ سیاسی ایران دانستند. مرموز بودن آن مثل بسیاری از قتلهای سیاسی دیگر معلول پیچیده بودن معمای سیاست و بازی سیاسی در ایران است. با این حال، دو دیدگاه در باره قتل رزمآرا مطرح است: ۱- دیدگاهی که ترور رزمآرا را مربوط به فدائیاناسلام میداند. ۲- دیدگاهی که آن را به تلاش دربار منتسب میکند.
داعیههای ۲ گفتمان رایج درباره اعدام رزمآرا
در این میان، دیدگاه اول مربوط به اعضای «فدائیان اسلام» و طرفداران آنهاست که اصرار دارند قتل به دست خلیل طهماسبی صورت گرفته است و هیچ نقشی را برای عوامل دیگر قائل نیستند. محمدمهدی عبدخدایی، دبیرکل فعلی جمعیت فدائیان اسلام در این مورد بر این باور است:
«متأسفانه بعد از انقلاب، نویسندگانی به صحنه آمدند... خواستند در مرگ رزمآرا خدشه به وجود بیاورند. از قول مرحوم آیتالله کاشانی هم نقل قول کردند. خود آیتالله کاشانی زنده نیست که بگوید این نقل قولها دروغ است، مکتوب هم چیزی از آیتالله کاشانی ندارند...»
دیدگاه دوم مربوط به نویسندگانی است که سعی دارند مخالفت ضمنی شاه با رزمآرا را- به استناد بعضی مدارک و نوشتجات- به عنوان مهمترین عامل قتل ذکر کنند. «محمد ترکمان» نویسنده اثر «اسرار قتل رزمآرا» از این دسته است. سراسر کتاب او نیز مملو از حرف و حدیثهایی است که این دیدگاه را تقویت میکند: «فقدان دلایل روشن مبنی بر قتل رزمآرا توسط خلیل طهماسبی و وجود دلایل آشکاری که حکایت از قتل رزمآرا توسط محافظان نامبرده...»
چند و چون تهیه اسلحه اعدام رزمآرا رهیافتی به واقعیت ماجرا
با وجود این دو دیدگاه، اینجا سعی میشود بر اساس دسترسی به اسناد و مدارک، به بررسی زوایای مختلف قتل پرداخته شود. اولین نکته در باب «اسلحه» است که اتفاق نظری در مورد چگونگی تهیه آن در دست نیست. بر اساس پروندههای دادگستری، مرحوم «نوابصفوی» در جریان بازجویی مورخه۱۹/ ۱۰ /۱۳۳۴ اظهار میدارد اسلحه، هفتتیر بلژیکی بوده است و حدود ۱۴، ۱۵ فشنگ داشته که آن را به مبلغ ۲۵۰ تومان از شخصی به نام حسن لشکری در محل خیابان خراسان و منزل اجارهای خویش دریافت نموده است. در مقابل، خلیل طهماسبی اظهارات دیگری دارد. او در جریان بازجویی مورخه ۱۷/ ۱۲/ ۱۳۲۹ بیان میدارد که اسلحه را همراه ۱۰ عدد فشنگ از شخصی خریده و در محل «صفاییه» تحویل گرفته و همانجا آزمایش نموده است. در تاریخ ۳۰ /۸/ ۱۳۳۱ یعنی پس از فراغت و آزادی از زندان نیز این اقاریر را حین مصاحبه با مجله «تهران مصور» تکرار مینماید، اما در بازجویی ۱۷ /۱۰ /۱۳۳۴ اظهار میدارد اسلحه را از آقای «نواب» تحویل گرفته است.
مسئله دیگر، مربوط به گلولههای مؤثر در قتل است، در حالی که در پرونده به کرات ادعا میشود گلولههای وارد شده به بدن رزمآرا مربوط به اسلحه طهماسبی است، نظرات دیگری نیز وجود دارد که خلاف آن را ادعا میکند. حمید سیفزاده از فعالان حزب زحمتکشان ملت ایران نقل میکند: «یکی از سیاستمداران پرتحرک آن روز که در ضمن از مخالفان رزمآرا نیز بود، برای اینجانب بیان میکرد که هنگام ترور رزمآرا جسد او را به پزشکی قانونی - که فاصله کمی تا محل ترور داشت- بردند و رئیس پزشکی قانونی شخصاً جسد را کالبدشکافی نمود و به طور خصوصی به من گفت با دو نوع اسلحه به رزمآرا تیراندازی شده که اثر مرگزایی گلوله خلیل طهماسبی در مقام دوم بوده است و شاید اگر آن تیر غیبی نبود، رزمآرا کشته نمیشد! در واقع او اعتقاد داشت که احتمالاً یکی از محافظان رزمآرا به او تیراندازی نموده است...»
همایون کاتوزیان نیز در بیانی مشابه به نقل از قاضی محکمه میپردازد: «سه فشنگی که در بدن رزمآرا پیدا شد، مشابه یکدیگر نبودند و سه تیر از سه جهت و فاصله متفاوت به سوی وی شلیک شد و همزمان با طهماسبی، یک گروهبان نیز به سوی رزمآرا شلیک کرده بود.»
سعید فاطمی نیز در بحثی در این مورد، بر آن است که «من هنوز هم بعد از ۴۰ سال میتوانم قسم بخورم که رزمآرا به دست عوامل دربار کشته شده است!» فاطمی بدون اینکه به نقش فدائیان اسلام و برنامهریزی آنها برای قتل رزمآرا بپردازد، صرفاً به ذکر این نکته اشاره میکند که شلیک طهماسبی مؤثر واقع نشده است! وی در بخش دیگری از بحث خود، گلولهای که مغز رزمآرا را متلاشی کرد، مورد اشاره قرار داده و اظهار میدارد: «گلولهای که مغز رزمآرا را متلاشی کرد و اکنون در موزه جنایات شهربانی نگهداری میشود، گلوله کلت است، در حالی که خلیل طهماسبی اسلحه براونینگ بلژیکی داشت و هنگامی که خبرنگاران را جمع کردند، آن اسلحه را با چشم خودمان دیدیم البته ما آن موقع متوجه نبودیم که شلیک طهماسبی مؤثر واقع نشده بود. بعد از ۵۰ سال، اکنون آشکار شده است گلولهای که مغز رزمآرا را متلاشی کرد، از اسلحه گروهبان دربار اللهوردیشلیک شد.»
ابوالفضل لسانی- وکیل طهماسبی- بحث امکان شلیک طهماسبی در سه زوایه مختلف را که آثار آن در بدن رزمآرا بود، مورد بررسی قرار داد و بیان کرد: «در گوشه زندان، خلیل باز هم اقرار میکرد که خودش این کار را کرده است، ولی من با دلایل فنی اثبات کردم که یک نفر هر قدر هم ورزیده باشد، نمیتواند به این نحو در سه نقطه مختلف تیراندازی کند. خلیل جواب میداد که من خیلی زرنگم، خیلی جلد و چابکم و برای صحت ادعای خود دلیل میآورد روزی که قوم و خویشها سراغ من آمدند، طوری به سرعت میدویدم، همه را میبوسیدم و با سرعت برمیگشتم که افسر نگهبان از چابکی من متعجب شده بود.» وی در ادامه میگوید: «خلیل ادعا میکرد من با همین چابکی در مسجدشاه، رزمآرا را زدم و او را به درک فرستادم.»
آیتالله کاشانی در جریان بازجویی مورخه ۲۷ /۱۰/ ۱۳۳۴ میگوید: «من نمیدانم قاتل او چه کسی بود، ولی از قراری که پرونده خلیل حکایت میکند، او قاتل نبوده است، آن... برای افتخار به ریش گرفته...» ایشان در تاریخهای سیام دی و هفتم بهمن ۱۳۳۴ و نیز ۱۹ /۶ /۱۳۳۵ طی سه فقره بازجویی بر نظرهای قبلی خویش تأکید مینماید.
دکتر مظفر بقایی هم که از مطلعان این قضیه بوده و همواره در فرصتهای مختلف درصدد طرد رزمآرا از عرصههای سیاسی بود، بر آن است که «خلیل طهماسبی قاتل رزمآرا نبوده است!» ابوالفضل لسانی نیز بر آن است که «در پرونده، همه دلایل موجود است که خلیل طهماسبی قاتل نیست جز اینکه خودش اعتراف کرده است.»
اظهارات آیتالله کاشانی و لسانی را از آن جهت که میخواستهاند طهماسبی را از مرگ نجات دهند، میتوان تعبیر کرد، ولی نقطه نظرات دکتر بقایی که سالها پس از مرگ طهماسبی صورت گرفته است، مسائل را باز هم پیچیده میکند.
دفاعیهای از فدائیان اسلام در برابر منکران اعدام رزمآرا از سوی این گروه
با همه این تفاصیل، محمدمهدی عبدخدایی به گونهای دیگر به این قضیه نگاه میکند. وی بر این عقیده است:
«قتلهای سیاسی با قتلهای غیرسیاسی تفاوت دارد. در قتلهای سیاسی، آن گروهی که مسئولیت کار را برعهده میگیرد و بازتابهای آن قتل سیاسی که سایهاش را بر سر آن گروه میاندازد، در تاریخ مشخص میشود. اعلامیههایی که میدهند، الان هم در دنیا همین طور است. اقدامی که میشود، گروههایی که مسئولیت آن را به عهده میگیرند، آنها مسئولش هستند. در این دیگر هیچ کس خدشه نکرده که مسئولیت مرگ رزمآرا را فدائیان اسلام به عهده گرفتند. همان روزی که رزمآرا کشته شد، فردای آن روز، اعلامیه فدائیان اسلام صادر شد. روزنامه نبردملت نوشت که رزمآرا به جهنم رفت و سایر خائنان هم به دنبال آن رهسپار میشوند.»
مروری بر انگاره دخالت دربار در اعدام رزمآرا
آخرین مسئله، مربوط به ادعای «نقش دربار در قتل» است. در اینباره ابتدا باید به این نکته توجه کرد که فدائیان اسلام بدون شک چه به خاطر تلافی تظلماتی که رزمآرا علیه آیتالله کاشانی روا داشته و چه به خاطر ملی شدن صنعت نفت، در پی آن بودند که رزمآرا را از میان بردارند و مدارک و اسناد مختلف حاکی از آن است که قبل از قتل رزمآرا جلساتی برای از میان بردن وی از سوی گروههای مذهبی و ملی برگزار شد و آخرین جلسات، جلسهای بود که در منزل یکی از طرفداران فدائیان اسلام برگزار شد و در آن سران جبههملی، فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی با یکدیگر هم قسم شدند که رزمآرا را از میان بردارند. همچنین خلیل طهماسبی هم از چندین روز پیش به دنبال قتل رزمآرا بود. در واقع از روزی که رزمآرا در مجلس جمله توهینآمیز «ایرانی خودش لولهنگ هم نمیتواند بسازد» را بر زبان جاری ساخت، زمزمه قتل وی در محافل مختلف در جریان بود.
البته در این مورد هم نمیتوان شک نمود که بعد از ترور شاه در دانشگاه تهران در پانزدهم بهمنماه ۱۳۲۷، شاه نسبت به رزمآرا نگران بود. روش خاص دخالت رزمآرا در سیاست، اعم از ارتباطش با سفارتخانههای خارجی، فراری دادن زندانیان تودهای، قتل احمد دهقان، مسائل دوران نخستوزیری که تقریباً مستقل از نظرات شاه صورت میگرفت، تقاضای انحلال مجلس و... همگی حکایت از نگرانی شاه داشت که البته طبیعی هم بود. در واقع روش رزمآرا تقریباً همان روش برخورد رضاخان با احمدشاه بود، به گونهای که حتی دکتر بقایی هم در روزنامه «شاهد» در اولین روزهای حکومت رزمآرا به مقایسه فرمان نخستوزیری وی و رضاخان پرداخت. بنابراین، این فرض نمیتواند چندان بیراه باشد که شاه مایل بود در قتل رزمآرا دخیل باشد، زیرا قتل یا برکناری وی به نفع او بود. با این حال، حتی دخیل بودن دربار، به ویژه در این حالت که بسیار مبهم است نمیتواند نافی نقش فدائیان اسلام باشد.
در همین راستا استدلالهای نه چندان محکمی مطرح شده است که دربار، دورادور، امیدوارانه و البته همراه با نگرانی بسیار منتظر اقدام فدائیان اسلام بود و قصد داشت به طور غیرمستقیم ترور را پوشش دهد و مخفیانه پشتیبانی نماید تا دقیقاً به سرانجام برسد. پایه و مبنای این بحث و استدلال از آن جهت تقویت میشود که تصور شود اگر ترور موفق نمیشد، چه پیش میآمد؟ به طور یقین همانند واقعه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ رزمآرا «فعال مایشاء» میشد و با برقراری حکومت نظامی، تمام احزاب و گروهها را غیرقانونی میساخت. یک موقعیت مسلط نظامی میتوانست این فرصت را برای دیکتاتوری رزمآرا فراهم نماید تا لبه تیز کینه خود را متوجه شاه کند و سلطنت پهلوی را منقرض سازد. با دقت نظر بیشتر به جریان فرار شاه در مرداد ۱۳۳۲ میتوان به این تصور حقیقت بخشید که اساساً ترس بیش از حد شاه، وی را بر آن داشت که از وجود رزمآرا و اینکه ممکن است او در سرنگونی وی بکوشد در هراس باشد. همچنین باید دقت داشت که در عالم سیاست، هراس، ترس، شک، بدبینی و... امری طبیعی است و حتی یک ترس واهی هم میتواند این نگرانی شاه را توجیه کند.
در مورد نقش دربار در قتل، غلامرضا مصوررحمانی به بیان خاطرات خود در اینباره میپردازد: «وقتی شاه از طریق امامجمعه تهران و پارهای از اطرافیان آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی شنید که خلیل طهماسبی خیال ترور رزمآرا را دارد، بسیار خشنود شد. چه به خوبی میدید که منظور او از دفع شر رزمآرا به دست دیگری در شرف انجام است، بدون آنکه آلودگی برای او به وجود آورده شود. او کافی دانست که منتظر بماند تا کار خود به خود صورت گیرد. اطرافیان شاه او را متوجه کردند که این انتظار کشیدن و جریان را به طبیعت واگذار کردن غلط است، چراکه اگر خلیل طهماسبی صددرصد در کار خود موفق نشود و رزمآرا با وجود تیراندازی وی زنده بماند، بهترین بهانه به دست او خواهد افتاد که تحت عنوان توجیهآمیز حفظ انتظامات، تمام مخالفان خود و موافقان شاه و حتی خود او را به سرعت دستگیر کند و کودتای مورد نظر خود را از قوه به فعل درآورد. شاه کاملاً درک کرد که ترور رزمآرا حکم شمشیر دو لبه را دارد که یک طرف آن متوجه رزمآرا و طرف دیگرش متوجه خود اوست، یعنی اگر بر اثر آن رزمآرا از بین نرود، خودش نابود خواهد شد. به همین جهت درصدد برآمد نیت خود را در نابود کردن رزمآرا با قصد خلیل طهماسبی در ترور وی تلفیق کند، یعنی از اعتقاد دینی خلیل طهماسبی در نابودی رزمآرا سود جوید تا سوءظنی متوجه او نشود. [به همین دلیل]یکی از گروهبانهای ارتش در لباس غیرنظامی مأمور انجام کار شد که همواره با علم- وزیرکار- بلافاصله پشت سر رزمآرا حرکت کند. او مأمور بود همین که طهماسبی مبادرت به تیراندازی کرد، با گلوله کلت، رزمآرا را مورد اصابت قرار دهد و بکشد. این طرح دقیقاً به موقع اجرا شد...»
یکی از کسانی که صحت این ادعا را تأیید میکند، سیدضیاءالدین طباطبایی است. وی که آن موقع نزد شاه بود، میگوید: «اسدالله علم شتابان سر رسید و با شادی به شاه گفت او را کشتند، راحت شدیم!»
نتیجهگیری نهایی درباره یک اعدام انقلابی
در تحلیل نهایی نقش فدائیان اسلام در ترور رزمآرا باید گفت که شواهد و قرائن تاریخی نشان میدهد افراد این جمعیت- به خصوص سران آن- چه در اثر تجربه ارتباط با دیگر احزاب و گروهها و چه در اثر ارتباط ایدئولوژیکی نزدیک با آیتالله کاشانی- که سالیان درازی در کنار مردم عراق علیه استعمار انگلیس در سالهای دهه ۱۹۲۰ جنگیده بود و سبک ایدئولوژی جهادی خاص داشت- از لحاظ ایدئولوژیکی، سیاسی و سازمانی به بلوغ تشکیلاتی رسیده بودند و توان تشخیص مسائل سیاسی داخلی و بینالمللی را داشتند. از این رو، انتخاب رزمآرا به عنوان «خائن» نتیجه تواناییها و ترورهای مستقل این جمعیت محسوب میشد. نکته دوم اینکه قصد ترور رزمآرا را به طرق مختلف از جمله صدور اعلامیههای تند، جلسات سخنرانی مخالف دولت، اظهارات صریح ضد رزمآرا و... نشان دادند. نکته سوم، انجام قتل توسط شخص خلیل طهماسبی بود. به رغم تردیدهایی که وجود داشت و معیار و رویه سیاسی موجود در باره قتلهای سیاسی که پیشتر در بیان محمدمهدی عبدخدایی مطرح شد، حتی اگر گلوله مؤثر در قتل رزمآرا از اسلحه طهماسبی شلیک نشده باشد، باز هم به دلیل تیراندازی طهماسبی به طرف رزمآرا نمیتوان در کار طهماسبی تشکیک کرد. به این ترتیب و بر اساس قرائن و شواهد تاریخی که در صفحات پیشین ارائه شد، این نتیجه حاصل میشود که خلیل طهماسبی، ضارب رزمآراست و به علت مرگ رزمآرا در این حادثه خودبهخود قاتل وی محسوب میشود، هر چند کسی دیگر نیز شرکت کرده باشد. همچنین جمعیت فدائیان اسلام به عنوان گروه مجری ترور مطرح شدند و مسئولیت آن را نیز برعهده گرفتند. علاوه بر این در پرونده باقیمانده از دستگیری و بازجویی فدائیان اسلام و گواهی پزشکی قانونی همه ادله و قرائن گواهی میدهد رزمآرا در اثر گلوله طهماسبی کشته شده و گلوله دیگری در کار نبوده است و ادعای قتل رزمآرا توسط شاه شباهت زیادی به شایعات قتل هژیر و ترور شاه به دست رزمآرا دارد.
و کلام آخر
شهید استاد خلیل طهماسبی پس از آزادی از زندان درباره چند و، چون اعدام انقلابی حاجیعلی رزمآرا چنین گفته است:
«خیانت رزم آرا به وطن، بر ما (جمعیت فدائیان اسلام) محرز شده بود و من برانداختن او را برعهده گرفتم. پیش از انجام ترور، خانوادهام را از محل سکونتشان نقل مکان دادم، زیرا اطمینان داشتم که پس از این رویداد، آنان را زجر و شکنجه میدادند. شب قبل از آن به خانه نرفتم و روز حادثه به مسجدی رفتم که قرار بود رزمآرا برای شرکت در مراسم ترحیم آیتالله فیض به آنجا بیاید. هنگام ورود رزمآرا به مسجد، مأموران انتظامی مردم را از مسیر او دور ساختند. یک مأمور پلیس مرا برای دور شدن هل داد و دست بر سینهام گذاشت. دستش به سلاح کمری من که در جیب بغل بود خورد ولی متوجه آن نشد. من همچنان در صف اول بودم که رزم آرا به سه قدمیام رسید و رد شد که به سویش دویدم و سه گلوله به او زدم. گلوله چهارم در لوله تپانچه گیر کرد، مأموران بر سرم ریختند و مرا که قصد مقاومت نداشتم زیر مشت و لگد قرار دادند که از حال رفتم و تا دو روز چیزی نفهمیدم. پس از بههوش آمدن، نگرانی من از این بود که رزمآرا زنده مانده باشد و دیکتاتور شود که روز بعد با اخباری که به گوشم رسید، این نگرانیام رفع شد. من خودم را آماده مردن کرده بودم و باکی از اعدام شدن نداشتم و حتی جملاتی را که میخواستم زیر چوبه دار بگویم، در ذهن آماده کرده بودم. در زندان بودم که ملت پیروز شد و نمایندگان آن (مجلس) مرا از مجازات معاف و آزاد کردند.»