مهدی مطهرنیا: ترامپ ادامهدهنده برنامههای بوش پدر، پسر و اوباماست
مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بینالملل، گفت: ترامپ ادامهدهنده برنامههای بوش پدر، بوش پسر و اوباماست و فعالیتهایش در راستای برنامههای از پیش تعیینشده است.
به گزارش دیده بان ایران، مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بینالملل، در توضیح اینکه «برخی دونالد ترامپ را فردی عجیب میدانند و عدهای دیگر میگویند واقعاً با برنامه پیش میرود و کارهایی را که لازم است انجام میدهد»، گفت: ترامپ در حال ایفای نقش هنری کسینجر دیوانه است. او در سپهر سیاسی ایالات متحده آمریکا، در حالی به رهبری ایالات متحده رسید که این کشور در آستانه ورود بشر به هزاره سوم و 230 سالگی حیات خود قرار دارد.
شکلگیری آمریکا با مهاجرت اروپاییهای فرهنگپذیر
این کارشناس بینالملل در گفتوگو با اعتمادآنلاین ادامه داد: در واقع ایالات متحده آمریکا کشور قدرتمند و ابرقدرتی است که گویی قدرت امپراتوریهای بزرگ جهان را در خود ذخیره کرده و امروزه به عنوان قدرت برتر نظام بینالملل در عرصه جهانی وارد عمل میشود. این قدرت برتر 230 سال سابقه تشکیل دولت و حکومت دارد. کشوری که تاسیس آن بر اساس مهاجرت اروپاییهایی است که به عنوان مهاجران فرهنگ گریز از اروپا به ایالات متحده آمریکا وارد شدند و توانستند فرهنگ و تمدنی جدید در ایالات متحده آمریکا بنیان بگذارند.
این استاد دانشگاه همچنین با بیان اینکه «عدهای میگویند ترامپ به واسطه رفتارها و کنشهایی که از خود نشان میدهد از عدم تعادل برخوردار است»، تاکید کرد: این در حالی است که ترامپ در چارچوب پارادایم آشوب رفتار میکند. به همین دلیل ترامپی که وارد عرصه انتخابات شد، علیه ژنرالهای جمهوریخواه سخن گفت. ژنرالهای جمهوریخواه علیه او وارد عمل شدند، اما در نهایت نه تنها بر جمهوریخواهان پیروز شد، بلکه به مدد کارتهای الکترال توانست در رقابت با هیلاری کلینتون مجرب در صحنه سیاست برنده شود و نقش بازیگر دیوانه هنری کیسینجر را در یک موقعیت مناسب و متناسب تاریخی برای ایالات متحده آمریکا ایفا کند.
ترامپ با پارادایم آشوب مطرح میشود
مطهرنیا همچنین در پاسخ به این پرسش که «دونالد ترامپ بهشخصه توانسته این موفقیت را به دست آورد یا یک نظام فکری و سپهر اندیشگی در پشت این انتخاب و انتخابهای دیگر آمریکا نهفته است»، پاسخ داد: من معتقد به تئوری توهم توطئه نیستم، اما به تئوری آیندهاندیشی و برنامهریزی برای ساخت آینده مطلوب و پیدا کردن مرجح ناموجود در بین این مطلوبیتها در ایالات متحده آمریکا عقیده دارم که توسط اتاقهای فکر بزرگی شکل میگیرد.
او همچنین عنوان کرد: در واقع متخصصان بزرگ رشتههای گوناگون بر ستون فقرات آیندهاندیشی و با حمایت سرمایهداری جهانی زمینههای شکلگیری آیندههای مرجح را در میان آیندههای مطلوب شکل و محتوا میبخشند. از این رو ترامپی که از ایام جوانی در حوزه بیزینس فعالیت داشت و آرزوهای سیاسی را در ذهنش میپروراند، پرورشیافته دستگاه فکری مستحکمی است که با هدف اوجگیری قدرت اقتصادی آمریکا در صحنه بینالمللی، از نخبگان متفاوت در راستای پیادهسازی نقشه راه و استراتژیهای معین خود برای ایجاد هژمونی بینالمللی بهره میبرد. نه تنها او، بلکه اوباما قبل از او و قبل از اوباما، بوش اول و بسیاری از روسای جمهور آمریکا، تحت تاثیر همین بافت بودند.
ترامپ ادامهدهنده نقشهراه روسای پیشین آمریکاست
مطهرنیا با یادآوری آنچه در دولتهای پیشین ایالات متحده رخ داده است، گفت: بوش اول، یا بوش پدر، وقتی روی کار آمد از نظم نوین جهانی سخن گفت و مقطعی از تاریخ آمریکا شروع شد که در آن ایالات متحده باید به طرف هژمونی وسیع ولفورث با قدرت حرکت میکرد تا به هژمونی مرکب جوزف جوف نایل آید. به هر ترتیب، بوش اول این معنا را در ذهنها از منظر نظری شکل داد و بوش دوم یا بوش پسر به آن عینیت بخشید و با حمله به افغانستان، جنگ با عراق و شروع حرکت آمریکا برای حضور در آسیا با تمرکز بر خاورمیانه، زمینههایی ایجاد کرد تا ورود ایالات متحده به این منطقه، شکلدهی به نظم نوین جهانی را توجیهپذیر کند. اوباما آمد تا چهره آمریکای ضربهخورده در دوران بوش اول را ترمیم کند و آنچه را که او تاسیس کرده بود تحکیم بخشد و اکنون ترامپ آمده است تا این وضعیت تحکیمیافته را، با چهره مثبتی که اوباما از آمریکا در دو دوره رهبریاش ایجاد کرد، تثبیت ببخشد.
او اضافه کرد: در مرحله تثبیتی، نه شخصی مانند اوباما، بلکه شخصیتی مانند ترامپ لازم بود تا بتواند در صحنه بینالمللی ایالات متحده را به سمت و سوی ایجاد یک وضعیت هژمونیک، با بالا بردن هیبت این کشور در برابر متحدان غربی خود یعنی اتحادیه اروپا و تشویق یا هول دادنشان به عرصه شکل دادن به نظم نوین جهانی با رهبری آمریکا و همکاری آنها، سوق دهد که در واقع تئوری نظام تکچندقطبی به عنوان یکی از سناریوهای مطلوب ایالات متحده آمریکا برای اداره آینده جهان را شکل میبخشد.
نیاز تثبیت آمریکا به ترامپ
مطهرنیا گفت: ترامپ هماکنون در خاورمیانه حضور دارد و توانسته است بالاترین حجم از نیروی نظامی در طول تاریخ را به حد فاصل تنگه هرمز و خلیج عدن بیاورد؛ یک نظام ائتلافی جدید در بحرین تشکیل دهد که در آن کشورهای قابل توجهی از جهان به بهانه برقراری امنیت دریانوردی، رهبری ایالات متحده آمریکا در منطقه را رسماً پذیرا شوند و این منطقه چیزی نیست جز منطقهای که من آن را نوعی هارتلند مینامم و هلال بین هارتلند بزرگ و ریمند بزرگ محسوب میشود که آن تنگه هرمز تا خلیج عدن و تنگه بابالمندب است.
این تحلیلگر نظام بینالملل در ادامه یادآور شد: پس بنابراین، ایالات متحده آمریکا رهبری دارد که به ظاهر خود را دیوانه نشان میدهد. توییتهایی ارسال میکند که در آن جامعه جهانی و نظام بینالملل را در بحرانهای متفاوت قرار دهد و در درون این بحرانها وضعیت سرد و گرم ایجاد میکند. اما در نهایت موجب میشود استقرار آمریکا در صحنه جهانی یک امر توجیهپذیر، و نهتنها توجیهپذیر بلکه تثبیتپذیر، تلقی شود.
ترامپ به ظاهر خود را دیوانه نشان میدهد
مطهرنیا همچنین گفت: از این رو اکنون میبینیم که ایالات متحده آمریکا به نفت خاورمیانه نیاز دارد ولی دیگر نفت برایش کالای استراتژیک نیست، همچنان در منطقه حضور دارد و حضورش در منطقه توسط کشورهای منطقهای و فرامنطقهای توجیهپذیر و متکی به قراردادها و توافقات بینالمللی است که به بهانه درگیری با ایران یا ایجاد ثبات در منطقه خلیجفارس شکل میگیرد.
مطهرنیا در ادامه اظهاراتش با تاکید بر اینکه «ترامپ رهبر و رئیسجمهوری دیوانه نیست»، عنوان کرد: در ایالات متحده آمریکا روسای جمهور نماینده طرز تفکر خاصی هستند که بر اساس این طرز تفکر خاص، برای رسیدن آمریکا به اهداف و گفتمانهای حاکم بر کشورشان پیش میروند و تلاش میکنند به تحکیم و تثبیت قدرت ایالات متحده آمریکا دست پیدا کنند.
او ادامه داد: از این رو ترامپ بر اساس پارادایم آشوب، دکترین بازیگر دیوانه، سیاست کلان پیچیدگی و ابهام و استراتژی «جوجیتسویی» عمل میکند. تاکتیک تحریک کردن، جا خالی دادن و پرتاب کردن را دنبال میکند و با استفاده از تکنیک رسانهای و صبر در صحنه عملیات، زمینههای ایجاد فضای مثبت برای حرکت روبهجلوی آمریکا به سمت آسیای شرقی را رهبری میکند.
ترامپ؛ فردی متعادل است که در حال ایفای نقش نامتعادل است
مهدی مطهرنیا در پایان سخنانش گفت: به طور قطع نمیتوانیم ترامپ را یک شخص دیوانه و خارج از تعادل بدانیم، بلکه باید او را فرد بسیار متعادلی بدانیم و بخوانیم که نقش نامتعادل خود را به خوبی ایفا میکند.