غلامرضا ظریفیان: دولت روحانی انتظارات مردم را برآورده و مدیریت نکرد/ دچار افول سرمایههای اجتماعی هستیم
ظریفیان گفت: سرمایههای اجتماعی اصلاح طلبان نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده اما هنوز فرصت ترمیم آن وجود دارد.
با توجه به شرایط پیش آمده در کشور شاهد شکلگیری جریان سومی در بحبوحه انتخابات مجلس هستیم که بن مایه رویکردش نقد یا نفی دو جریان سیاسی مطرح کشور (اصلاحطلبی_ اصولگرایی) است، تحلیل شما از این جریان چیست؟ آیا این جریان اقبال لازم برای انتخابات را در جامعه به دست خواهد آورد؟
مسئله جریان سوم یک مسئله تاریخی است که حتی پیش از انقلاب ظهور و بروز داشته و همواره بین دو قدرتی که وجوده داشته، شکل میگرفته است و جامعه ایران همواره به سمت چنین جریانی اقبال نشان میداده است.
بعد از انقلاب هم در زمانهایی ما این جریان سوم را در کشور داشتهایم؛ به طور مثال جریان احمدینژاد با اینکه از طیف اصولگرا ارتزاق کرد، اما به عنوان یک جریان متمایز در انتخابات شرکت کرد و به دلیل اینکه دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا آسیبهایی دیده بودند، طبیعی بود که در دور اول حضورش با اقبال جدی روبهرو شود. بنابراین این مسئله تنها مربوط به امروز نیست و یک سابقه تاریخی به دنبال خود دارد.
طبیعی است که در دنیا هم احزاب به همین شکل هستند؛ احزابی که فعال میشوند اما نمیتوانند وعدههایی را که دادهاند عملی کنند، جامعه نسبت به عملکرد حزب حاکم فاصله میگیرد. گاهی اوقات هم احزاب قوی نمیتوانند نقش فعالی را ایفا کنند در نتیجه به سمت ائتلاف با مجموعهای از جریانات سیاسی میروند.
در دنیا این موضوع سابقه تاریخی دارد و اتفاق میافتد، در ایران هم به واسطه اینکه احزاب از بلوغ کافی برخوردار نشدهاند، این مسئله، مسئلهای جناحی میشود، در فضای جناحی هم وقتی جریانی به سر کار میآید و به دلایلی نمیتواند آنگونه که شاید و باید منویات و وعدههای خودش را محقق کند، مردم به جناح دیگری اقبال پیدا میکنند یا نهایتا از میان جناحهای رسمی و تابلودار به سمتی که ناشناخته یا کمتر شناخته شده باشد، میرود.
اقبال مردم به جریانی که مسبب رونق اقتصادی بوده، بیشتر است
با این حال انتخاب مردم قطعا دلایلی دارد اما گاهی اوقات نیز به دلیل اینکه این انتخابها به سمتی ناروشن میروند که آثار، عواقب و پیامدهایی دارد که گاهی اوقات از رفتن به سمت جریان روشن موجود خطر کمتری دارد؛ حداقل یکی دو مورد از این موارد را در انتخابات 20 سال اخیر شاهد بودهایم.
در انتخاباتهای ایران و به طور ویژه انتخابات مجلس، علاوه بر جریانهای سیاسی، عوامل دیگری هم بر رویکرد مردم تاثیرگذار هستند و فقط جریانهای سیاسی بر حضور، اقبال و ادبار مردم موثر نیستند.
انتخابات مجلس به دلیل ویژگیهای قومی و محلی که دارد، باعث میشود کنش مردم فراتر از احزاب و جناحها برود مگر در برخی از مراکز مهمی مثل تهران و مراکز و شهرهای بزرگ که جناحها و احزاب نقش خیلی پررنگی دارند. اما در مناطقی با جمعیت کمتر نقش اقوام، زبان و نیروهای متشخص محلی بسیار پررنگ است و در انتخابات آینده هم از این روندی که داشتهایم، مستثنی نخواهیم بود.
یکی از چیزهایی که روی نوع رویکرد مردم، آمدن یا نیامدن و اقبال یا عدم اقبال مردم به یک جریان تاثیر میگذارد، بحث معیشت آنها است. یکی از مهمترین موضوعات جامعه ما و حتی همه جوامع به دلیل محسوس بودن آن و به این علت که همه لایههای اجتماعی از آن بهرهمند و یا نابهرهمند میشود، مسئله معیشت است و به میزانی که وضعیت و رشد اقتصادی از رونق بهتری برخوردار است، نوع اقبال مردم به جریانی که مسبب این رونق اقتصادی بوده، بیشتر خواهد بود.
مشکل اصلی مردم ناکارآمدی مسئولان و آسیبهایی ناشی از فساد، رانتخواری و ویژهخواری است
تحریمها بخشی از مشکلات مردم در شش، هفت سال اخیر بودند و با وجود اینکه نقش اصلی را نداشتند اما در معیشت مردم اثرگذار بودند اما موضوع و مشکل اصلی نوع کارآمدی، نحوه مدیریت مسئولان در اداره و مدیریت کشور بود که نقش بیشتری در بروز این مشکلات داشت و از طرفی نیز آسیبهایی ناشی از فساد، رانتخواری و ویژهخواری در دورهای به صورت انبوه افزایش پیدا کرد.
در دو دوره دولت قبلی زیرساختهای این فسادها به دلیل رهاشدگی اقتصاد، کاهش نقش نظارت و به حاشیه رفتن نخبگان موجب ایجاد عرصههایی شد که باتوجه به رونق اقتصادی خوبی که به واسطه افزایش قیمت نفت به وجود آمده بود، شاهد انحراف مسیرهای جدی بودیم که خودش را در دولت آقای روحانی نشان داد
دولت روحانی انتظارات مردم را برآورده و مدیریت نکرد
از طرفی دولت آقای روحانی هم آنگونه که باید انتظارات مردم را مدیریت نکرد و از سویی نیز به دلیل اینکه در دو دوره انتخابات آقای روحانی، اصلاحطلبان تشخیص دادند که مصلحت جامعه حمایت از آقای روحانی است، طبیعتا ضعفهایی که در این دولت بروز و ظهور پیدا کرد و مشکلاتی که معیشت مردم را هدف قرار داده است، در نوع رویکرد جامعه نسبت به اصلاحطلبان تاثیر گذاشته است.
مردم انتظار داشتند حداقل در شرایط کنونی، اصلاحطلبان کمی منسجمتر، با برنامهای روشن و یا حداقل با ارائه یک افق شفافتر از آینده به نقد روند و رویه دولت خودشان بپردازند.
دچار افول سرمایههای اجتماعی هستیم
با اینکه اصلاحطلبان به دلیل نوع گفتمانی که دارند نسبت به رقبایشان به ویژه اصولگرایان همواره در جامعه از استقبال بیشتر مردم برخوردار هستند اما به هر حال بسیاری از پیمایشها و گزارشهای میدانی نشان میدهد با افول سرمایه اجتماعی در عرصههای مختلف به خصوص در افت سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان روبهرو هستیم.
طبیعتا وقتی جریان تابلودار و شناسنامهدار دچار نوعی افت سرمایه اجتماعی میشود و مورد نقد بخش جدی از جامعه قرار میگیرد به طور طبیعی جریانهای سوم و چهارم میتوانند از این موقعیت استفاده کنند. باید دید جریانی که ظهور و بروز پیدا میکند، چقدر اصالت داشته یا اینکه از شکافهایی ایجاد شده، محرومیتها، حرمانها و آرزوهای به سرانجام نرسیده چگونه استفاده میکند.
جریانهای سوم در نبود احزاب بالغ مطرح میشوند
در فقدان احزاب بالغ و حضور تشکلهایی که نمیتوانند نقش مهمی را در سیاستورزی مردم و جامعه ما داشته باشند به طور طبیعی جریان سوم میتواند بروز و ظهور پیدا کند که در انتخابات آینده هم غیرمحتمل نیست.
جریان سوم با تحریک جریانات خاکستری میتواند نقش ایفا کنند و تا حدودی بتوانند بخشی از اقبال جامعه را به خودشان معطوف کنند، البته جامعه ما این تجربه را داشته وقتی به جریانات غیراصیل و خاکستری رجوع میکنند طبیعتا وارد یک فضایی ابهامی بیشتری میشود و نهایتا نمیتوانند تصور کنند که چه آیندهای برایش رقم میخورد.
با توجه به اینکه آقای خاتمی هم پیشتر گفتند که مردم با تکرار میکنم من دوباره به صحنه نخواهند آمد، آسیبهای جریان اصلاحطلبی را فرای وجود تحریمها و نواقص مدیریتی چه میدانید؟
من با این حرف شما که میگویید عوارض آسیبها فقط متوجه جریان اصلاحطلبی است، موافق نیستم. عوارض آسیبها خیلی کلانتر است و به نوعی سپهر کاهش سرمایه اجتماعی کلانتر از بحث اصلاحطلبی است که این موضوع نگران کنندهتر است.
آسیب سرمایه اجتماعی منحصر به جریان اصلاحطلبی نیست و عوارض عمومیتری دارد
من به عنوان یک اصلاحطلب و به عنوان کسی که به هویت این جامعه و به تمامیت ارضی و نظامی که محصول تلاشهای افراد بسیار زیادی است تعلق خاطر دارد، میگویم ایکاش آسیبها متوجه یک جناح بود اما عوارض عمومی و عامتری دارد که باید همه جریانات دلسوز به اینکه چه شد که به اینجا رسیدیم و چه عواملی شرایط کنونی را رقم زده بپردازند و از سویی باید به این موضوع بپردازیم که چگونه امید و اعتماد را به صورت جدی و بنیادیتر به مردم برگردانیم.
اما اگر بخواهم یک نقد درون گروهی کنم باید ابتدا به کلیت جریان اصلاحطلبی اشاره کنم که دیرینهای به قدمت مشروطه دارد و تا به امروز تداوم پیدا کرده است. «جریان اصلاح طلبی» یک جریان ریشهدار است که فراز و فرودها و آسیب و قوتهای تاریخی خودش را داشته است.
بین حکمت عملی و نظر اصلاحطلبان گسست وجود دارد
جریانهایی در طول تاریخ از این اصلاحطلبی ارتزاق کردند به اصلاحطلب شهرت یافتند اما باید بین جریان اصلاحطلبی با اصلاحطلبی امروز تفاوت قائل شد.
اصلاحطلبها را میتوان به عنوان یک پدیده مستقل نگاه کرد و فرصتها، تهدیدها، قوتها و ضعفهای آنها را مورد بررسی قرار داد. اگر بخواهم در عرصه اصلاحطلبان آسیبشناسی بپردازم به نظر میرسد که اصلاحطلبی با یک طیف گسترده نیرو روبرو است که این طیف گسترده از یک دریافت روشن معرفتی حداقل در بخش اجزای خود محروم است، بنابراین شعارها و پیامهای اصلی آن و میزان پایبندی به آن شعارها حداقل بر بخشی از اجزای این جریان روشن نیست.
بنابراین در بخشی از اصلاح طلبان ما با نوعی گسست و ابهام در مباحث معرفتی روبرو هستیم و همچنین بین حکمت عملی و حکمت نظری آنها گسستی وجود دارد که باعث میشود مردم احساس بکننداصلاح طلبان در فکر و عمل دوگانگی دارند.
مشخص نیست برای اصلاحطلبان ارزشهای اصلاحطلبی اصالت دارد یا حضور در قدرت؛ از سویی فاصلهای که بین این دو موضع رخ میدهد موضوع بسیار مهمی است.
اصلاحطلبی همواره دو شعار عدالت و آزادی را درون خود داشته است
نکته بعدی این است که جریان اصلاحطلبی همواره در بستر تاریخی خود واجد چند شعار بسیار مهم بوده که یکی شعار آزادی و دیگری عدالت است، این دو همیشه لازم و ملزوم یکدیگر بودهاند.
مساله عدالت، توزیع ثروت و اینکه چگونه ثروت موجب کاهش فاصله طبقاتی و نهایتا عدالت اجتماعی منجر به رفاه عمومی شود در جامعه ما بسیار مهم است.
بخشی از اصلاحطلبان موضع و نسبتشان در مورد کاهش فاصله طبقاتی و توزیع عادلانه ثروت مشخص نیست و این مسئله یکی از موضوعات مهمی است که موجب میشود جامعه نسبت خودش را با جریانات مختلف مورد توجه قرار دهد.
به میزانی که جریان یا بخشی از جریان از ارزشهای بنیادین اصلاحطلبی به شکل عملی فاصله میگیرند جامعه نسبت خودش را با این مسائل مشخص و تنظیم میکنند.
تکثر بی اندازه یکی از آسیبهای جریان اصلاحطلبی است
آسیب دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد نقد به انسجام درونی بخشی از اصلاحطلبان است. بخشی از اصلاحطلبان با تکثر نهادها و احزاب روبرو هستند در حالی که جامعه شاید به راحتی نتواند این همه تکثر را در یک جریان هضم کند و این سوال مطرح است که چرا اصلاحطلبان نمیتوانند خودشان را در سه یا چهار حزب ساماندهی کنند؟!
نوع تصویری که رقیب از جریان اصلاحطلبی ارائه میکند و فرصتهایی که دستگاههای تبلیغاتی بزرگ در اختیار اصلاحطلبان قرار میدهند از یک سو و از طرف دیگر جریان برانداز خارج نشین به دلیل اینکه جریان اصلاحطلبی را از کانونهای مهم تداوم نظام میداند، شرایطی را فراهم میکند که به این کانون وفادار آسیب برسد.
اقبال به جریان اصلاحطلبی کاهش پیدا کرده است
با توجه به همه این شرایط اقبال جریان اصلاحطلبی را در انتخابات آینده چگونه میبینید؟
انتخابات مجلس پیچیدگیهای خاص خودش را دارد و در تهران با توجه به گمانهزنیهای اولیه میشود گفت اقبال به جریان اصلاحطلبی نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است اما نوع رویکرد اصلاحطلبان در ورود به انتخابات، نقد خودشان و توجه به نیازهای جامعه خیلی میتواند در تصمیم نهایی مردم موثر باشد.
به طور کلی میتوان گفت میزان تاثیر پیام گروههای شناسنامهدار در میان جامعه و مردم کاهش پیدا کرده اما به نظر من هنوز فرصت و امکانات بازسازی وجود دارد و مردم ما هم نشان دادند که اگر ببینند جریانی با نگاه انتقادی دست به بازسازی خودش میزند، ممکن است رویکردشان متفاوت باشد.
شورای سیاستگذاری با عقل جمعی تصمیم نهایی را بگیرد
اصلاحطلبان دو رویکرد را برای حضور در انتخابات مطرح میکنند، یکی انتخابات مشروط و یکی هم چانهزنی برای تایید صلاحیت نیروهای خودشان؛ به نظر شما کدام رویکرد را باید پیش بگیرند؟
اصلاحطلبان برای تصمیمگیری و تصمیمسازی یک ساختار و سازوکاری به اسم شورای سیاستگذاری دارند و طرح رویکردهای مختلف برای گرم شدن انتخابات است.
من فکر میکنم باید این مباحث در مراکز تصمیمسازی که بخش مهمی از اصلاح طلبان در آن حضور دارند به صورت اساسی مورد گفتوگو قرار گیرد و بعد از آن یک سیاست مناسب را اتخاذ کنند، بنابراین باید به عقل جمعی و تصمیم آن سازوکار پایبند باشیم.
منبع: ایلنا