آیا امام مخالف ادغام ارتش و سپاه بود؟
رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه برای چندمین بار گفته است که هاشمیرفسنجانی به دنبال ادغام ارتش و سپاه بود. او دیروز هم گفته است: «در سیام بهمن ماه سال ۱۳۶۲ حضرت امام(ره) حکم فرماندهی جنگ را به آقای هاشمی داد و از سال ۶۲ تا پایان جنگ ایشان فرماندهی را عهده دار بود. در ۱۲ خرداد سال ۶۷ هم حضرت امام حکم بسیار قویتری را به مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی دادند که ایشان با آن حکم به دنبال ادغام ارتش و سپاه بود؛ جلسات فراوانی را نیز برگزار کرد و از آنجایی که آقای شیخ عبدالله نوری تجربه ادغام ژاندارمری، شهربانی و کمیته در یکدیگر و تشکیل نیروی انتظامی را داشت، مسئولیت ادغام ارتش و سپاه نیز از طرف آقای هاشمی به ایشان محول شده بود. در آن زمان حضرت آقا رئیسجمهور بودند و من نیز به عنوان قائم مقام فرمانده کل سپاه در بسیاری از این جلسات حضور داشتم...».
به گزارش دیده بان ایران؛ رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه برای چندمین بار گفته است که هاشمیرفسنجانی به دنبال ادغام ارتش و سپاه بود.
او دیروز هم گفته است: «در سیام بهمن ماه سال ۱۳۶۲ حضرت امام(ره) حکم فرماندهی جنگ را به آقای هاشمی داد و از سال ۶۲ تا پایان جنگ ایشان فرماندهی را عهده دار بود. در ۱۲ خرداد سال ۶۷ هم حضرت امام حکم بسیار قویتری را به مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی دادند که ایشان با آن حکم به دنبال ادغام ارتش و سپاه بود؛ جلسات فراوانی را نیز برگزار کرد و از آنجایی که آقای شیخ عبدالله نوری تجربه ادغام ژاندارمری، شهربانی و کمیته در یکدیگر و تشکیل نیروی انتظامی را داشت، مسئولیت ادغام ارتش و سپاه نیز از طرف آقای هاشمی به ایشان محول شده بود. در آن زمان حضرت آقا رئیسجمهور بودند و من نیز به عنوان قائم مقام فرمانده کل سپاه در بسیاری از این جلسات حضور داشتم...».
رحیم صفوی سال 91 هم گفته بود: «اواخر عمر شریف حضرت امام، یک خط سیاسی به دنبال ادغام ارتش و سپاه بود. در رأس این خط سیاسی، آقای هاشمیرفسنجانی بود که بعد از ادغام جهاد کشاورزی و وزارت کشاورزی، نیروهای انتظامی، ژاندارمری و شهربانی و کمیته به دنبال ادغام ارتش و سپاه بودند که خطر بسیار بزرگی بود و همه ما بهشدت مخالف بودیم. البته در سپاه بعضی از فرماندهان موافق بودند، ولی من جزء مخالفان بودم و میگفتم این، هم به ضرر سپاه است، هم به ضرر ارتش و هم به ضرر انقلاب».
با این حال نظر دریابان شمخانی متفاوت از نظر رحیم صفوی است. او درباره موضوع ادغام سپاه و ارتش پس از پایان جنگ گفته است: «شاید در آن زمان تغییر ساختار تصمیم درستی بود. از کجا میدانید که اگر آن تغییر ساختار رخ میداد وضع بهتر نمیشد؟ آیا ادغام وزارت دفاع و وزارت سپاه اشتباه بود؟ حتما این مورد درست بود. آیا ادغام شهربانی و کمیته و ژاندارمری غلط بود؟ البته در یک فرایند ادغام دو مرحله قابل بررسی است: 1- اصل تصمیمگیری 2- درستی انجام. من در مرحله اول، ادغام سپاه و ارتش را رد یا تأیید نمیکنم، فقط میگویم که نمیشود گفت با این ادغام وضعمان بدتر یا بهتر میشد. در آن زمان فقط بحث بررسی ساختار بود. آقای هاشمی تجارب جنگ هشتساله را داشت که در قسمت اعظم آن از جانب حضرت امام(ره) نقش فرماندهی را بر عهده داشت و در این بحث هم میخواست ساختار نوینی به نیروهای مسلح بدهد».
اما واقعیت چه بود؛ آیا هاشمیرفسنجانی برخلاف میل امام به دنبال ادغام این دو نیروی نظامی بود؟ جعفر شیرعلینیا نویسنده کتاب «زمانه و زندگی آیتالله هاشمی» در ارتباط با طرح ادغام سپاه و ارتش به مصاحبه خود با مرحوم هاشمیرفسنجانی در سال 94 اشاره میکند و میگوید که از هاشمی سؤال کردم واقعا شما بهدنبال این بودید که این دو نیرو را تبدیل به یک نیرو کنید؟ هاشمی به شیرعلینیا پاسخ میدهد که: «واقعا اینگونه بود. این اقدام به دستور امام (ره) بود و در حکم جانشینی فرمانده کل قوای من نیز آمده بود. ما در جنگ هم به این نتیجه رسیده بودیم. آنموقع جراحی آن سخت بود و واقعا مشکل بزرگی در جنگ داشتیم. آرزو میکنم که هیچوقت جنگی اتفاق نیفتد. با دو ارتش و دو نیروی مسلح که رقیب همدیگر هستند، چگونه میتوان جنگید؟ هر چند انسانها و نیروهای خوبی باشند».
با این حال شمخانی معتقد است که موضوع ادغام به مرحله تصمیمگرفتن امام(ره) نرسیده بود. او گفته بود که حتی فکر نمیکند به مرحله گزارشدادن به امام(ره) هم رسیده باشد. شمخانی با بیان اینکه این موضوع بعد از فوت امام متوقف شد، گفته بود: «اما فکر نمیکنم درست باشد که بگوییم جلوی ادغام گرفته شد، بلکه باید گفت با تغییرات جدید و حضور رهبر انقلاب به عنوان فرمانده معظم کل قوا، آن مسیر نمیتوانست ادامه یابد و مسیر دیگری برای کارآمدساختن دنبال شد که نتایج مثبت آن به ظهور رسیده است».
بحث ادغام ارتش و سپاه ریشهای طولانی داشت و به اختلافات فرماندهان ارتش و سپاه در سالهای جنگ برمیگردد. در سالهای جنگ ادغام یگانهای عملیاتی ارتش و سپاه تجربه شده بود؛ گاه موفق و گاه ناموفق. تا جایی که بحث ارتش نوین و ادغام دو نیروی مسلح نیز از سال۶۵ به بعد مطرح بود.
در خاطرات 14 اردیبهشت سال 65 هاشمی آمده است: «عصر [مسئولان] کمیتههای تبلیغات جنگ آمدند. برای آنها مفصلا صحبت کردم2 با دیگر سران قوا با اتومبیل به قم رفتیم. شب مهمان آقای منتظری بودیم. ایشان طرحی برای ادغام نیروهای مسلح و ارتش و سپاه و ژاندارمری و کمیتهها و شهربانی ارائه داد3 اصل ایده مورد قبول همه بود ولی در زمان و کیفیت آن، نیاز به مطالعه بیشتر دیده شد».
هاشمی در روزنوشت خاطرات ۲۳ شهریور۶۷ هم مینویسد: «خدمت امام رفتم... درباره ادغام نیروهای مسلح مذاکره شد. با ادغام امکانات پشتیبانی موافقاند اما در حال حاضر ادغام ارتش و سپاه را صلاح نمیدانند و بهطور جزم میگویند جنگ تمام شده است دیگر تجدید نمیشود و ادغام را مایه دعوا و نزاع و نارضایتی میدانند».
در خاطرات دوم فروردین ۶۸ او هم آمده است: «عصر به زیارت امام رفتم. وضع ارتش و سپاه را گفتم و مشکل دوگانگی نیروهای مسلح و مخارج گزاف سازمانها و نیروهای تکراری و ضرورت انسجام را توضیح دادم، ولی امام نگرانند که ادغام ارتش و سپاه، باعث خشم آنها و درگیری شود؛ گرچه قبول دارند که سرانجام باید یکی شوند، ولی زمان را مناسب نمیدانند. اما با ادغام دو وزارتخانه دفاع و سپاه مخالفتی ندارند». در حکم فرماندهی هاشمی (۱۲ خرداد ۶۷) برای فرماندهی کل قوا به اصلاح ساختار نیروهای مسلح اشاره شده بود و هاشمی میگوید با امام نیز دراینباره گفتوگو کرده بود. هاشمی، عبدالله نوری نماینده امام در سپاه را هم مأمور تشکیل جلساتی دراینباره کرده بود. جعفر شیرعلینیا، پژوهشگر تاریخ جنگ معتقد است که شاید هاشمی میخواست با طرحی آماده با امام بحث کند. شیرعلینیا میگوید این جلسات همچنان ادامه داشت که امام از دنیا رفت و پس از رحلت امام این جلسات تعطیل شد./ شرق