کد خبر: 64720
A

عبدالله ناصری: گفت‌وگوی ملی باید از صداو سیما شروع شود/ با تغییر یا عدم تغییر در ترکیب هیات رئیسه اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد

به نظر من مشکلات صداوسیما فراتر از آن است که چند واژه خارجی به‌کار ببریم که مثلا ادبیات خارجی و غیر اصیل فارسی را ترویج می‌کند. سازمان صداوسیما با آن چیزی که بنیانگذار جمهوری اسلامی از آن به عنوان دانشگاه یاد کرد، فاصله گرفته و دیگر حتی این چیز‌ها دغدغه مردم و کنشگران نیز نیست.

عبدالله ناصری: گفت‌وگوی ملی باید از صداو سیما شروع شود/ با تغییر یا عدم تغییر در ترکیب هیات رئیسه اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد

به گزارش دیده بان ایران؛ چندی پیش بود که رئیس‌جمهور در دیدار با فعالان سیاسی که نسبت به وی و عملکرد دولتش انتقاداتی داشتند، گفت: «در برخی از امور اختیاری ندارم». طی روزهای گذشته نیز روحانی در جمع علما و روحانیون اذعان داشت: «مانند دوران جنگ به اختیارات ویژه‌ای نیاز داریم. همین امر بس بود تا اظهارات بسیاری در این خصوص که چرا پس از ۶ سال رئیس‌جمهور از عدم اختیارات می‌گوید یا سخنان روحانی نوعی فرار به جلوست مطرح شود. این در حالی است که روند عملکردی دولت در حوزه‌های مختلف نشان داده است که اگر اختیارات بیشتری هم به رئیس‌جمهور داده شود همین روند ادامه خواهد یافت و تغییر چندانی حاصل نخواهد شد. مشروح گفت و گوی عبد‌ا... ناصری فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات را در زیر می خوانیم:

رئیس‌جمهور چندی پیش در جمع فعالان سیاسی از نداشتن اختیارات کافی صحبت کرد و دوشنبه نیز در جمع علما و حوزویان از لزوم افزایش اختیارات و داشتن اختیارات ویژه گفت. با توجه به عملکرد دولت آیا اعطای اختیارات جدید می‌تواند تاثیری در بهبود شرایط و دولت داشته باشد؟

تجربه تاریخی در 30 ساله اخیر پس از دوران امام(ره) نشان داده که عملا چنین رخدادی اتفاق شگرفی را شکل نمی‌دهد. با توجه به اعتماد مردم که در مواردی کاهش پیدا کرده، با اینگونه سخن‌ها و با فرض اینکه مورد تایید نیز قرار گیرد که من بعید می‌دانم، تغییر خاصی در ذهنیت مردم رخ نمی‌دهد. اینکه چه اختیارات فوق‌العاده‌ای رئیس‌جمهور بگیرد و مقام معظم رهبری نیز موافقت کنند، باز هم علنا تاثیر چندانی بر باور مردم نخواهد داشت. به نظر من قاطبه مردم و کنشگران سیاسی با هر گرایشی، البته جز اندکی که نفع آنها در بهم‌ریختگی و ناکارآمدی است، بر این باورند و این مساله نیز جز با یک بازنگری جدی و اساسی در قانون اساسی تغییر یافتنی نیست. لذا تجربه‌ها آنقدر آزموده شده و من به عنوان یگ کنشگر سیاسی باورم بر این است که جز تغییراتی بنیادین در قانون اساسی راهکار دیگری برای حل مشکلات کشور وجود ندارد. امروز برخی از اصول قانون اساسی مثل اصل سوم مورد توجه شایسته قرار نمی‌گیرد و مورد بی‌مهری قرار گرفته است. لذا مسائل حاشیه‌ای اتفاقی را شکل نمی‌دهد مگر اینکه اراده‌ای بر اجرای قانون اساسی باشد. اگر این دو اتفاق یعنی تغییرات بنیادین در قانون اساسی و اراده بر اجرای مر قانون اساسی صورت پذیرد به مرور باور مردم تغییر خواهد کرد، ولی با این روند و حتی تغییر اختیارات رئیس‌جمهور خیلی اتفاقی را شکل نخواهد داد.

اخیرا رئیس‌جمهور در دیدار با جوانان و دانشجویان به لزوم استفاده از اصول مترقی قانون اساسی به‌ویژه رفراندوم اشاره کرده؛ در شرایط فعلی امکان پذیرش همه‌پرسی در برخی مسائل وجود دارد؟

خیر؛ در جریانی که مقابل جریان اصلاحات قرار دارد چنین آمادگی را نمی‌بینم و باورم نیز این است که این جریان و گفتمان مبتنی بر آنکه قدرت فوق‌العاده‌ای هم دارد، شرایط اجتماعی را آنطور که اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان می‌بینند، نمی‌بیند و باور ندارد. به همین جهت نیز نسبت به تغییر در قانون اساسی و رفتار خود احساس نیاز نمی‌کند و چون نگاه متفاوتی دارد، قبول هم نمی‌کند.

اخیرا دومین سالگرد روی کارآمدن دولت دوم آقای روحانی را پشت سر گذاشتیم. با توجه به آنچه در شرایط فعلی جامعه می‌گذرد ارزیابی شما از عملکرد دولت از دید مردم و موانع پیش رو چیست؟

درست است که نهادها نسبت به دوره اصلاحات قدرتمند‌تر و موثرتر شده‌اند، اما با همین اختیارات مشخصی که رئیس‌جمهور دارد، آن اهتمام و اراده‌ای که در دولت اصلاحات برای حل مشکلات مردم و اصلاح وجود داشت اکنون دیده نمی‌شود. من عملکرد آقای روحانی و دولت دوازدهم را به مراتب ضعیف‌تر از دولت یازدهم می‌بینم چون اراده‌ای برای تغییر در کانون‌های مهم دولت وجود نداشت. تاثیر چنین موضوعی را می‌توان در سیل اخیر مشاهده کرد که سیستم اجرایی دولت و استانداران درگیر با مساله سیل چه مدیریتی از خود نشان دادند که هنوز هم سیل و مشکلات ناشی از آن مساله اصلی استان‌های سیل‌زده است. بنابراین معتقدم که اگر بخواهم نمره‌ای به دولت آقای روحانی بدهم حتما با دولت اول فاصله‌ای معنادار دارد. از طرف دیگر به نظرم افکار و عقاید رئیس‌جمهور تغییر نکرده است. آقای روحانی همان سال 92 وقتی به توصیه‌های بسیار جدی مرحوم آیت‌ا... ‌هاشمی و دیگر بزرگان توجه نکرد نشان داد که بر همین مسیر است و خیلی مشاوره‌پذیر و نصیحت‌پذیر نیست و هر پیشنهادی که توسط مشاوران و حلقه اول اطرافیان داده شود، مقبول افتاده و دنبال می‌شود. همین روند در دولت اول آقای روحانی نیز بود فقط باید توجه کرد که در دولت اول نقطه عطف تغییر جریان احمدی‌نژاد به یک جریان جدید غیر احمدی‌نژادی یعنی اصلاح‌طلبان بود و تا حدودی 50 درصد عمر دولت اول به قضیه برجام و پیشبرد آن کشیده شد که از لحاظ روانی مردم را مثبت‌اندیش و امیدوار‌تر کرد، اما خود آقای روحانی به‌جز یک مساله تغییری نکرده آن هم تغییر تاکتیکی که در دولت دوم داده و در کلیت مدیریت‌های ارشدش سمت و سوی گرایشش به جریان راست بیشتر از اصلاح‌طلبان بوده است. من فکر می‌کنم آقای روحانی در دولت اول لااقل نسبت به توانمندی و کارآمدی مدیران ارشد و وزرایش اهتمام بیشتری داشت و این توجه در دولت دوم کمتر شده و معنای این حرف نیز این است که آقای روحانی به رأی شبه رفراندوم 24 میلیونی توجه شایسته نداشته است.

گردش به راست روحانی در دولت دومش امری بدیهی است، اما اصولگرایان با این دلیل که اصلاح‌طلبان روحانی را روی کار آوردند دولت وی را منتسب به آنها می‌کنند و گردش به راست رئیس‌جمهور را نیز خواسته خود او می‌داند نه جریان راست؛ دیدگاه شما چگونه است؟

اصلاح‌طلبان این توان را داشتند که جامعه رأیی را بر جامعه رای رقیب غالب کنند. لذا این افکار که آقای روحانی را اصلاح‌طلبان روی کار آوردند مساله ثانویه است. مساله اول این است که اصلاح‌طلبان به این جمع‌بندی رسیدند که گفتمان احمدی‌نژاد، جلیلی و قالیباف برای آینده کشور خطرناک است؛ به همین دلیل پس از عدم تایید صلاحیت آیت‌ا... هاشمی با توجه به سوابق؛ آقای روحانی را بهتر از بقیه دیدند. البته بسیاری از اصلاح‌طلبان امروز پس از 6 سال به این نتیجه رسیدند. اصلاح‌طلبان تا 1400 از آقای روحانی حمایت و انتقاد می‌کنند. حال اینکه عملکرد دولت و فراکسیون امید برای اصلاح‌طلبان هزینه ایجاد کرده، اما اکنون برای اصلاح‌طلبان بحث ضرر و زیان یا افت پایگاه اجتماعی خودشان مساله ثانوی است. اکنون اصلاح‌طلبان واقعی فقط به آینده و بقای کشور فکر می‌کنند و به همین جهت نیز تمام دغدغه و توصیه‌هایشان بر این محور است که نظام مدیریت سیاسی کشور به صورت یکپارچه به سمت تغییر و تحولات اساسی برود و گرنه آینده ایران حتما در خطر خواهد بود.

چندی پیش بحثی مطرح شد که اگر رئیس‌جمهور نمی‌تواند در روند تحولات تغییری ایجاد کند باید استعفا دهد که مورد استقبال اصولگرایان واقع شد و اصلاح‌طلبان نیز واکنش‌هایی داشتند؛ از دیدگاه شما این رویکردها از پیش تعیین شده و از سوی جریان رقیب شکل گرفته یا اصلاح‌طلبان نیز بر همین موضع هستند؟

به باور من و برمبنای اطلاعاتی که دارم اصلاح‌طلبان استعفای آقای روحانی و ناتمام گذاشتن دولت را به مراتب پرخطر‌تر از ادامه کارش می‌دانند. آنهایی که بحث استعفای رئیس‌جمهور را مطرح می‌کنند اقلیت دلواپسی هستند که در دوره اصلاحات نیز تمام امیدش این بود که با بحران‌آفرینی‌ها رئیس دولت اصلاحات را وادار به استعفا کند. چون نفس استعفا و کناره‌گیری برای رئیس‌جمهوری که ساختار را می‌شناخته، برای او عقب‌نشینی بزرگ و برای جریان سیاسی رقیب موفقیت بزرگی خواهد بود. از لحاظ سیاسی هم اصلا به صلاح آقای روحانی و تیم او نیست که استعفا دهد. مهم‌تر از آن باید به صراحت اعلام کنم که نهادهای بالادستی رئیس‌جمهور نیز به وی چنین اجازه‌ای را نخواهند داد.

چندی است که جریانات سیاسی بر لزوم احیای سرمایه اجتماعی و رضایتمندی مردم تاکید می‌کنند؛ از دید شما راهکارهای احیای سرمایه اجتماعی و بازگشت اعتماد و امید مردم به دولت و جریانات سیاسی چیست؟

بازیابی سرمایه اجتماعی در حال حاضر کار بسیار سختی است که بخش اعظمی از سرمایه اجتماعی و دو جناح سیاسی کشور در جامعه مدنی جدیدی شکل گرفته و منسجم شده و فارغ از دغدغه‌های سیاسی، حزبی و جناحی منتظر تغییر و تحول در همه ابعاد هستند. به عبارت دیگر گرچه اصولگرایان و اصلاح‌طلبان در طول این سال‌ها توانستند سازمانی را شکل دهند، اما حوادث سال 96 به بعد آن پیام را به هر دو جریان سیاسی شکل داد که امروز باید به نظم جدید توجه کرد نه صرفا به اصلاح‌طلب و اصولگرا. امروز جریان اصلاح‌طلب جز روشنگری و آگاهی‌های سیاسی، اجتماعی و مدنی جامعه مخاطب خود نمی‌تواند کاری کند. اگر تحولات اساسی در حوزه مدیریتی کشور شکل نگیرد شاید برای مدت‌های مدیدی دو جریان سیاسی باید موتور خود را خاموش کرده و کنار جامعه حرکت کنند. چرا که از سال 96 به اینسو مخصوصا در ماه‌های اخیر، با بحران یا اَبَربحران شدید اقتصادی و اجتماعی به نام پسا‌سیل، معتقدم روند تحولات به‌گونه‌ای بوده که قطب قدرتمندی ایجاد شده که امروز نسبت به هر دو جریان سیاسی کشور تفوق پیدا کرده است.

چندی است که بحث گفت‌وگو‌های ملی با محوریت سیاست خارجی از سوی برخی افراد کلید خورده به نظر شما این گفت‌وگو‌ها در سطح جریانات سیاسی تا چه میزان می‌تواند در راستای حل مشکلات جامعه و کشور موثر واقع شود؟

گفت‌وگوی ملی نباید در اتاق‌های دربسته ایجاد شود بلکه باید شروع آن از صداو سیما باشد و اگر کم‌کم شکل گرفت، منجر به آشتی و همگرایی شد و جامعه باور کرد که این آشتی را هر دو جریان سیاسی و دیگر نهادها می‌خواهند، آن زمان می‌توان جامعه را امیدوار کرد و وارد فصل جدیدی شد. به‌نظر من چون در دو ساله اخیر به این بحث زیاد دامن زده شده و عملا اتفاقی نیفتاده، باورم این است که دیگر جامعه این حرف‌ها را خیلی باور نمی‌کند و فقط در حد گزاره‌های خبری می‌بیند. به عبارت دیگر جامعه این بحث را لوث شده می‌بیند و شوخی می‌داند.

هفته آینده انتخابات هیأت رئیسه مجلس در سال چهارم برگزار خواهد شد و جریانات داخل مجلس به خاطر اینکه بتوانند در انتخابات آینده نیز رأی مردم را کسب کنند دنبال تصاحب صندلی‌های هیات رئیسه هستند تا در این مدت باقی مانده اقداماتی درصدد رضایت مردم انجام دهند. ارزیابی شما از این انتخابات چگونه است؟

در انتخابات هیأت رئیسه در سال پایانی چه آقای لاریجانی ابقا شود و چه یک اصلاح‌طلب رئیس مجلس شود، شرایط کشور و برداشت جامعه به‌گونه‌ای است که تغییر یا عدم تغییر در هیات رئیسه اتفاق خاصی را شکل نمی‌دهد. یعنی اگر کل هیأت رئیسه مجلس نیز یکدست در اختیار فراکسیون ولایی و اصولگرایان باشد هم اتفاق خاصی نمی‌افتد. همانطور که در مجلس چهارم نمایندگان قانونی درباره مسائل مربوط به نظارت‌ها گذاشتند، مجلس در سال پایانی خود می‌تواند آن را دوباره بررسی کند که البته چه آقای لاریجانی رئیس باشد و چه آقای عارف، وارد شدن مجلس به چنین بحث‌های حساس و مهمی به سادگی ممکن نخواهد بود.

انتقادات بسیاری به نحوه عملکرد و رویکرد صداوسیما مطرح است و روزگذشته نیز مقام معظم رهبری گلایه‌مندی خود را از این رسانه ابراز کردند؛ عملکرد و رویکرد صداسیما را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من مشکلات صداوسیما فراتر از آن است که چند واژه خارجی به‌کار ببریم که مثلا ادبیات خارجی و غیر اصیل فارسی را ترویج می‌کند. سازمان صداوسیما با آن چیزی که بنیانگذار جمهوری اسلامی از آن به عنوان دانشگاه یاد کرد، فاصله گرفته و دیگر حتی این چیز‌ها دغدغه مردم و کنشگران نیز نیست. شاید صداوسیما جزو مواردی باشد که شایسته اصلاح در اساسنامه باشد که این مهم به قانون اساسی مربوط می‌شود. مردم بر این باورند که نهادهای انتخابی در این رسانه سهم منصفانه ندارند و این مهم، نگاه و باور دقیق مردم را می‌رساند. بنابراین تا زمانی که همه نهادها در تعیین خط و مشی و مدیریت بخش‌های مختلف صداو سیما و سیاست‌گذاری‌ها نقش نداشته باشند، اتفاق خاصی نخواهد افتاد؛ جز اینکه این رسانه روزبه‌روز مخاطبان خود را از دست می‌دهد. به عنوان مثال همین چیزی که مراجع حساسیت نشان دادند، صداوسیما قرعه‌کشی‌ها را از برنامه‌های خود حذف کرد و بلافاصله با واکنش مخاطبان روبه‌رو شد. صداوسیما هم مثل بقیه بخش‌های کشور نیازمند بازنگری و تعریفی جدید و مبتنی بر اقتضائات امروز است./ آرمان

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر