نقد عباس عبدی به دیدار فعالان سیاسی با روحانی/ سرای سالمندان سیاست
این جلسه و ترکیب آن و این عکس دو نفری، نشانهای است از فاتحه زودهنگامی که باید بر سیاستورزی پیرمحور خواند.
فراموش نشود منظورم از پیر، فقط اشاره به سن بالا نیست، به اندیشه پیر و باقیمانده در گذشته و به دور از تحولات و ارزشهای نسل جدید است.
به گزارش دیده بان ایران، عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: ارزشهایی که خوب یا بد بودنشان بحث دیگری است. ولی اگر قرار است سیاستورزی معطوف به انسان و پاسخ به مطالبات او باشد، این مجموعه محترم قادر به نمایندگی چنین مطالباتی نیست.
بیش از ۳۰ نفر از فعالان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب در دیدار با آقای روحانی شرکت داشتند. طبیعی است که نمیتوان از روی تنها یک پدیده یا نشست داوری کامل کرد، ولی به نظرم دو مورد از این جلسه را میتوان برجسته کرد که به فهم وضعیت سیاسی ایران کمک میکند.
میانگین سن این افراد چقدر است؟ بهطور متوسط آنان متولد سال ۱۳۳۲ هستند. یعنی ۶۶ سال. بد نیست توزیع تاریخ تولد آنان را با یکدیگر مرور کنیم.
- ۸ نفر متولد پیش از سال ۱۳۲۵، یعنی ۷۴ سال و بیشتر داشتند.
- ۱۴ نفر متولد ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۴، یعنی ۶۴ تا ۷۳ ساله بودند.
- ۱۲ نفر نیز زیر ۶۳ سال دارند که فقط ۲ یا ۳ نفرشان در دهه ۱۳۵۰ متولد شدهاند! کوچکترین آنان ۳۹ ساله است، یعنی همسن مکرون رییسجمهور فرانسه، هنگامی که وارد کاخ الیزه شد. اینها مستقل از نقدی است که از زاویه دیگر به این جلسات شکلی و کم نتیجه وارد میشود که موضوع بحث این یادداشت نیست. البته برخی نیروهای میانسالتر نیز عموما به دلیل تعلقات خانوادگی به ساخت سیاسی راه یافتهاند و در این جمع حضور دارند و نسبت به دیگران جوانتر؟! محسوب میشوند.
مورد دوم تصویری است که محمد عطریانفر یکی از حاضران در جلسه پس از نشست از آقای بهزاد نبوی و احمد توکلی گرفته است که هر دو پیر و فرسوده و با تکیه بر عصا، دست در دست هم دارند، دو نفری که از ابتدای انقلاب در دو جناح مخالف یکدیگر بودند و با یکدیگر اختلافات جدی داشتند و اکنون در پایان زندگی به یکدیگر رسیدهاند. (البته خداوند عمرشان را بیشتر کند، ولی حداقل مرگ سیاسی و طبیعی، حقیقتی است که از آن گریزی نیست).
ابتدا توضیح دهم که برای هر دو نفر این آقایان و سایر حاضران احترام قائل هستم. فارغ از اینکه خط و ربط آنان چگونه است، همین که تا این مرحله از پا نیفتادهاند و از فعالیت عمومی کنارهگیری نکردهاند قابل احترام است، ولی نقدی که وجود دارد ناظر به مساله دیگری است.
اگر قرار باشد به ۴۰ سال پیش یا دهه اول انقلاب برگردیم، تقریبا همه این افراد جز دو، سه نفرشان که در آن زمان کمسن و سال بودند دیگران از فعالان و کنشگران و مسوولان آن زمان بودهاند. اکنون در پایان دهه چهارم جز چند نفر را نتوانستهاند به درون ساختار خود راه دهند. اشتباه نشود، منظورم این نیست که به صورت آگاهانه یا خودخواهانه و انحصارطلبانه رفتار کردهاند.
شاید هم چنین باشد. ولی منظور بنده این وجه قضیه نیست، زیرا پدیدهای به این عمومی را نمیتوان با عوامل انگیزهای توجیه کرد. باید گفت که آنان در چارچوب ساختاری که متاثر از گزارههای ذهنی و رفتاری است، در عمل به این نقطه رسیدهاند که افراد دیگری را نتوانستهاند درون خود جذب کنند.
این وضعیت به معنای پایان خط است. بخش جوان جامعه در مسیر دیگری حرکت کرد و اتفاقا، چون نتوانست مسیر خود را درون ساختار رسمی پیدا کند، زاویه تفاوت مسیر خود را بیشتر و بیشتر کرد و به کلی از ساختار فاصله گرفت.
نسل جدیدتر که فاصلهاش بسیار بیش از آن است که قابل تصور نسل انقلاب باشد؛ نمونهاش آواز جنتلمن است که آهنگی غیررسمی و زیرزمینی است، ولی گویی همه دانشآموزان متولد دهه ۱۳۹۰ آن را همراه با حرکت موزونش بلد هستند و اگر دروس مدرسه را این قدر خوب از حفظ بودند، بعید بود که کسی کمتر از ۲۰ نمره بیاورد؟! درسهای رسمی که معلم دارد و دانشآموز برای یادگیری آنها و نیز برای یاد نگرفتن انواع جنتلمنها به مدرسه میآید و مدرک میگیرد، ولی نتیجه این میشود که میبینیم.
این جلسه و ترکیب آن و این عکس دو نفری، نشانهای است از فاتحه زودهنگامی که باید بر سیاستورزی پیرمحور خواند. فراموش نشود منظورم از پیر، فقط اشاره به سن بالا نیست، به اندیشه پیر و باقیمانده در گذشته و به دور از تحولات و ارزشهای نسل جدید است. ارزشهایی که خوب یا بد بودنشان بحث دیگری است.
ولی اگر قرار است سیاستورزی معطوف به انسان و پاسخ به مطالبات او باشد، این مجموعه محترم قادر به نمایندگی چنین مطالباتی نیست. فقط شانسی که این حکومت دارد، نابخردی محض مجموعه بزرگی از اپوزیسیون آن است که باید برای سیاستورزی ایرانی در این وضعیت گریست.
در این میان جناح غالب در ساختار رسمی نیز کوشید تا جوانان تابع خود را به میدان آورد، ولی مجموعه آن چیزی بهتر از کارگزاران دولت قبلی نشد و نخواهد شد، زیرا این نوع آوردن جوانان به سیاست ابزاری و فرصتطلبانه بود به همین دلیل نتیجهاش یا فساد گسترده شد یا افزایش بیشتر شکاف نسلی.
در این میان جناح غالب در ساختار رسمی نیز کوشید تا جوانان تابع خود را به میدان آورد، ولی مجموعه آن چیزی بهتر از کارگزاران دولت قبلی نشد و نخواهد شد، زیرا این نوع آوردن جوانان به سیاست ابزاری و فرصتطلبانه بود به همین دلیل نتیجهاش یا فساد گسترده شد یا افزایش بیشتر شکاف نسلی.