آزادی پوشش را بپذیریم یعنی آزادی عریانی و برهنگی را قبول کردیم/ اصولگراها به احکام دینی بیشتر اهمیت میدهند تا اصلاح طلبان
علی مطهری معتقد است که اگر امروز شهید مطهری در قید حیات بود، بسیاری از حوادث انقلاب به شکل دیگری اتفاق میافتاد، قانون اساسی غنیتری داشتیم و قضیه دولت موقت، تسخیر سفارت آمریکا و مسئله بنیصدر به شکل دیگری پیش میرفت چون ایشان شناخت خوبی از این افراد داشت.
به گزارش دیده بان ایران؛ علی مطهری گفت: شهید مطهری از دیرباز معتقد بودند که خلوص فکری نهضت اسلامی باید حفظ شود. از حدود سال ۵۳ و ۵۴ ایشان بیان کردند که باید راه ما از راه مجاهدین خلق جدا شود و نمیتوانیم بگوییم یک هدف واحد، سرنگونی شاه، داریم و پس از سرنگونی شاه، با هم به توافقی میرسیم. آن زمان بزرگانی بودند که چنین تفکری داشتند و میگفتند باید با مجاهدین خلق وحدت داشته باشیم و حتی عدهای بودند که میگفتند باید با مارکسیستها وحدت داشته باشیم و بعد از سقوط شاه فکری درباره ادامه راه میکنیم. شهید مطهری اما از همان زمان بیان میکرد که باید راهمان را جدا کنیم.
وی افزود: جلسهای در سال ۵۵ یا ۵۶ در قم تشکیل شده بود که جامعه مدرسین حوزه و جامعه روحانیت تهران در آن حاضر بودند و میخواستند بیانیهای در جهت تبیین اهداف نهضت منتشر کنند. در آن جلسه اختلاف پیش میآید و شهید مطهری میگوید باید در همین بیانیه مطرح کنیم که راه ما غیر راه مجاهدین خلق است ولی آنجا کسانی مانند شهید بهشتی مخالفت میکنند و میگویند الان نباید این وحدت را از بین برد تا رژیم شاه را سرنگون کرد و تقریباً دو گروه شکل میگیرد. مرحوم آقای طاهری خرمآبادی تعریف میکند که من در آن جلسه مأمور شدم که نزد امام(ره) به نجف بروم و نظر ایشان را جویا شوم. وقتی به امام(ره) موضوع را توضیح دادم و نظرات دو گروه را بیان کردم امام با صراحت فرمودند که حق با آقای مطهری است و ما باید از همین حالا راه خود را از مجاهدین جدا کنیم.
شهید مطهری در واقع نگاهی ایدئولوژیک داشت و به خلوص فکری نهضت اسلامی اهمیت زیادی میداد و به همین دلیل هم امام(ره) بیشترین اعتماد را به ایشان داشت و به هیچکس چنین اعتمادی نداشت و حتی مسئولیت تشکیل شورای انقلاب را برعهده ایشان گذاشت تا افراد را معرفی کند چون مطمئن بودند شهید مطهری افراد دارای انحراف فکری را معرفی نمیکند. اتفاقاً پس از شهادت ایشان بود که چند نفر دارای گرایشهای چپ وارد شورای انقلاب شدند یا زمانی که امام(ره) حکم مرحوم لاهوتی را برای ریاست کمیتههای انقلابی نوشتند وقتی شهید مطهری متوجه میشود این حکم را از آقای لاهوتی میگیرد و نزد امام(ره) میرود و بیان میکند آقای لاهوتی در دو سال آخر حضور در زندان گرایشهایی در مورد مجاهدین خلق پیدا کرده و اگر مسئولیت کمیتهها به ایشان سپرده شود، به دست مجاهدین میافتد. امام(ره) هم نظر شهید مطهری را میپذیرند و میفرمایند چه کسی را پیشنهاد میکنید که شهید مطهری، مرحوم مهدوی کنی را معرفی میکنند که ایشان هم بعداً بیان کردند که من حکم خودم به ریاست کمیتههای انقلاب را به خط شهید مطهری و امضای امام(ره) دارم.
نایب رئیس مجلس گفت: حتی در روز ورود امام(ره) به تهران و سخنرانی در بهشت زهرا قرار شده بود مادر رضاییها [احمد، رضا و مهدی رضایی از کشتهشدگان مجاهدین خلق درسالهای ۵۰ و ۵۱]، پیام خانوادههای شهدا را در حضور امام(ره) قرائت کند که شهید مطهری اجازه نداد در حالی که ظاهراً امام(ره) هم قبول کرده بود و به همین خاطر زمانی که امام(ره) در پاریس بودند، شهید مطهری به همین جهت در گفتوگوی تلفنی با حاج سید احمد آقا با حالت عتاب بیان کرد که مراقب باش بیت امام(ره) مانند بیت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی نشود و با نوعی تهدید گفت از قول من به امام (ره) بگو اگر شما این مسئله را پذیرفتید از این تاریخ من دیگر با شما نخواهم بود که چند دقیقه بعد این پیغام رسید که هر چه آقای مطهری میگوید عمل شود که بالاخره اجازه اجرای آن برنامه داده نشد.
وی افزود: منظور این است که شهید مطهری به شدت مراقب بود که مسیر انقلاب منحرف نشود و عدهای در آن نفوذ نکنند. به نظر من مهمترین دلیل اینکه ایشان به عنوان اولین هدف ترور انتخاب شد همین مسئله بود. چون فکر میکردند اگر ایشان را ترور کنند راه برای نفوذ و انحراف انقلاب باز میشود. حتی در جلسات خصوصی خودشان میگفتند که امام(ره) خیلی با ما مخالف نیست، اما شهید مطهری نمیگذارد که ما وارد شویم هرچند این طور نبود (و امام(ره) هم با اینها مخالف بود
اهم اظهارات مطهری به شرح زیر است:
* ایشان در زمان تدوین قانون اساسی زنده نبود، ولی معتقدم اگر بود، قانون اساسی قویتر و غنیتری داشتیم و بسیاری از حوادث انقلاب به شکل دیگری اتفاق میافتاد و قطعاً با حضور ایشان قضیه دولت موقت، تسخیر سفارت آمریکا، مسئله بنیصدر به شکل دیگری پیش میرفت چون ایشان شناخت خوبی از این افراد داشت. به اعتقاد من با اعتمادی که امام(ره) به ایشان داشت بسیاری از حوادث به نحو دیگری اتفاق میافتاد.
*درباره نگاه ایشان به روند امروز کشور در صورت حیات، باید گفت ایشان بر روی مسئله آزادی بیان تأکید زیادی داشت و حتی بیان میکرد که احزاب غیراسلامی در جمهوری اسلامی آزادند، منتهی به شرطی که با تابلوی خودشان فعالیت کنند و از اسلام استفاده ابزاری نکنند و با همان تابلوی مارکس و لنین تظاهرات کنند و دیگر عکس امام را وارد تظاهرات خود نکنند و مردم را فریب ندهند، اما این مسئله در قانون اساسی نیامده است. در همان حدود دو ماه پس از انقلاب اسلامی بارها تأکید میکند که جوانانی که میخواهند از انقلاب دفاع کنند تصور نکنند راه دفاع از انقلاب، جلوگیری از اظهارنظر مخالفان است. باید اجازه داد که مخالفان اظهارنظر کنند ولی باید جواب آنها را داد.
* اگر ایشان بودند با بسیاری از سختگیریهایی که در مورد منتقدان و مخالفان اعمال میشود موافق نبودند ودر جاهایی قطعاً سبک و روش متفاوتی داشتند. برای نمونه شهید مطهری ولایت فقیه را به معنی نظارت کلی بر امور میداند نه به معنی حکومت کردن.
* مواضع فرهنگی و اجتماعی من هیچ تناقضی با مواضع سیاسی من ندارد. اینکه میگویم بیان و تفکر باید آزاد باشد درست در راستای رعایت حجاب است. تأکید بر آزادی بیان از این جهت است که قوای انسانی و استعدادهای انسان باید آزاد باشد. انسان قوه تفکر و بیان دارد و باید شکوفا شوند. در واقع قوای انسانی انسان در مقابل قوای حیوانی او باید آزاد باشد و قوای حیوانی مانند خشم و شهوت باید تحت اراده و تسلط قوای انسانی مانند عقل باشد. اگر قوه تفکر به انسان داده شده لذا باید در تفکر و بیان آن آزاد باشد و از این منظر به آزادی بیان در نهایت درجه قائل هستیم مگر اینکه توأم با دروغ، نیرنگ، فریب و توهین باشد و الا هیچ محدودیت دیگری ندارد.
* تأکید بر رعایت حجاب به خاطر همین است که قوای حیوانی باید در اختیار قوای انسانی باشد. غریزه جنسی انسان نمیتواند کاملاً آزاد باشد زیرا امر مشترک بین انسان و حیوان است و لذا باید تحت تسلط عقل و اراده باشد. به همین خاطر اسلام تمهیداتی مانند پوشش اسلامی و احکام نگاه کردن را قرار داده که به خاطر مصلحت خود انسانهاست. پس این دو نگاه با هم هیچ تناقضی ندارد و اینگونه نیست که اگر قائل به آزادی بیان و تفکر هستیم پس باید در مسئله حجاب هم قائل به آزادی پوشش باشیم. چون اگر قائل به آزادی پوشش شویم یعنی آزادی عریانی و برهنگی را قبول کردیم و این به معنی تقویت استعدادهای حیوانی انسان است که باید کنترل شود. در حالی که تأکید به آزادی بیان توجه به تقویت استعدادهای انسانی انسان است. لذا هر کدام در جای خودش باید رعایت شود.
* بعضاً میگویند مواضع فرهنگی من به اصولگراها و مواضع سیاسی من به اصلاحطلبها نزدیکتر است که این حرف تا حدی درست است. چون اصولگراها به احکام دینی بیشتر اهمیت میدهند و اصلاحطلبها اهمیت بیشتری برای آزادیهای سیاسی و اجتماعی قائل هستند.
*در مورد وضعیت دینداری جوانان من چندان به این مسئله بدبین نیستم و ظواهری که در جامعه مشاهده میشود دلیل بر این نیست که اکثریت جامعه به سمت دیگری در حال حرکت هستند. در زمان انقلاب هم اقلیتی بودند که شروع به حرکت کردند و نهضت اسلامی را آغاز کردند و بعدها اقشار دیگری به آن پیوستند. در همان دوره تظاهرات در سال های ۵۶ و ۵۷ جوانان بیتل، با موهای بلند و تیپهای آن روز بودند که ممکن بود اهل مسائل دیگری هم باشند ولی به خاطر فطرت ظلمستیزی که داشتند کم کم جذب انقلاب شدند و دچار تغییر و تحول شدند. همیشه یک هسته اولیه و اقلیتی برای شروع کارها وجود دارد و امروز هم لزومی ندارد که تمام ۸۰ میلیون جمعیت ایران حزباللهی باشند و این درجهبندی دارد، اما اکثریت مردم ایران همچنان فطرت دینی شان زنده است و اسلام را دوست دارند منتهی شدت و ضعف دارد؛ عدهای کاملاً مقیدند و عدهای دیگر به درجات مختلف اعتقاد دارند./ ایکنا