حشمت الله فلاحت پیشه: ترامپ قصد جنگ با ایران را ندارد. هدفش پذیرش شرایط جدید مذاکره است
عربستان و امارات باید بدانند که جنگ یمن با آنها یک جنگ مدیریت شده است و بخشی از این مدیریت نیز حاصل ایفای نقش ایران است. چرا که جمهوری اسلامی در چند سال اخیر کانالهای دیپلماسی خود را باز کرده که برخی بازیگران مثل اروپاییها نیز به کاهش تنش در یمن ورود کنند.
به گزارش دیده بان ایران، برای بررسی تحولات منطقه و نظام بینالملل، تقابل ایران و آمریکا، تحرک عربستان و امارات در مخالفت با ایران و رویکرد ایران نسبت به قضیه تنگه هرمز با حشمتا... فلاحتپیشه رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
اخیرا رئیس ستاد کل نیروهای مسلح اظهار کرده «اگر نفت ما از تنگه هرمز عبور نکند، نفت دیگر کشورها نیز از این تنگه عبور نخواهد کرد»، این در حالی است که وزیر امور خارجه همچنان باب مذاکره را باز میداند. این 2 نوع رویکرد را در کنار هم چگونه ارزیابی میکنید؟
من اگر بخواهم موضوع را تحلیل کنم به نظرم شرایطی که اکنون شکل گرفته در قالب نظریه توماس هابز فیلسوف انگلیسی قرن نوزدهم قابل بحث است. به هر حال وی دو وضع را تعریف میکند؛ وضع طبیعی و وضع مدنی. وضع طبیعی وضع جنگ علیه همه است وضعی که در آن امنیت و مالکیت پایدار نیست و عملا شرایطی پدید میآید که نه تنها هیچکس سودی نمیبرد بلکه همه ضرر و زیان میبینند و شرایط جنگ دائم در آن بر قرار است. این وضعی است که سیاست آقای ترامپ و پمپئو البته با همراهی دیگر بازیگران مثل رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی تحولات را به این سمت پیش میبرد و اشتباه محاسباتی مربعی خطرناک در جهان است. در نامههای ارسالی که برای همتاهای خودم در دنیا ارسال کرده و میکنم و نامهای که به سازمان ملل متحد نیز ارسال کردم گفتم مربعی شکل گرفته که متاسفانه استعداد خونین شدن بیش از این را نیز دارد. گرچه اینها هم اکنون نیز در جاهایی مثل کشورهای فلسطین و یمن دستشان به خونآلوده است. اضلاع این مربع را میتوان ترامپ، نتانیاهو، بولتون و پمپئو دانست و کشورهایی مثل عربستان سعودی نیز به آنها خدمتگزاری میکنند. یعنی با خرید تسلیحاتی از آمریکا، تضمینی که برای جایگزینی نفت ایران میدهند به این مربع خونین خدمت میکنند. اینها دچار یک تحلیل محاسباتی اشتباه هستند و فکر میکنند که اگر شرایط نا امن اقتصادی برای ایران شکل بگیرد ایران را به یک جزیره نا امن تبدیل میکنند و دیگران سود میبرند. به عنوان مثال از تنگه هرمز دیگران به راحتی نفت صادر کنند و ایران نتواند نفت خود را صادر کند. تنگه هرمزی که طبق قواعد حقوق بینالملل دو سوم مالکیتش با ایران است و در طول تاریخ امنیتش با ایران بوده و هیچ کشوری به اندازه ایران برای امنیت این خط انرژی هزینه نداده است. از طرف دیگر سردار باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح این بحث را مطرح میکند که قرار نیست که وضعیت ناپایداری و جنگ برای ایران شکل بگیرد، اما دیگران کماکان در امنیت و آرامش نفت خود را صادر کنند و حتی جایگزینی برای نفت ایران نیز باشند. لذا تحلیلی که سرلشگر باقری کرده تحلیلی مبتنی بر مولفههای واقعی است که اگر قرار بر این است که ایران در شرایط ناپایدار قرار بگیرد شک نکنید که تمامی کشورها نیز شرایط ناپایداری را تجربه خواهند کرد و نخواهند توانست از تنگه هرمز نفت صادر کنند. از سوی دیگر تحلیل دیگری نیز مطرح میشود که آقای ظریف؛ وزیر امور خارجه آن را نمایندگی میکند و آن تحلیلی است که آخرین رگههای امید به حفظ شرایط مدنی را شکل میدهد که بخش دوم نظریه هابز است. هابز میگوید زمانی که همگان از وضع طبیعی و نا امنی ضرر کنند با هم مینشینند و شرایط مدنی را شکل میدهند که این شرایط به سود همگان خواهد بود، چرا که این شرایط برای همه امنیت دارد و مالکیتشان پایدار است و کار اقتصادی خود را نیز پیش میبرند. حال بر اساس این نظریه وضعیت مطلوب در خلیج فارس این است که ایران هم مثل دیگران نفتش را صادر کند و کشورمان از این محل دچار مشکل نشود. ایران به تنهایی در سال به اندازه جمعیت کشورهای خلیج فارس به جمعیتش اضافه میشود که همان یک میلیون نفر بیش از جمعیت برخی از کشورهای منطقه است و طبیعتا نمیتوان نه تنها منافع بلکه حقوق این 83 میلیون جمعیتی را نادیده گرفت که در طول 300 سال گذشته هیچ تهدیدی را متوجه هیچ همسایهای نکردهاند. آقای ظریف در حال دفاع از آخرین رگههای امیدواری در وضع مدنی است و چراغ سبزهایی که بر زبان وی میآید این است که او به عنوان دیپلمات به وظیفه خود عمل میکند و تلاش دارد که از تصاعد و گسترش بحران میان ایران و آمریکا جلوگیری کند، مانع بشود که طرفهای ثالث از این شرایط سوء استفاده کنند و حداقلهای تنشزدایی میان ایران و آمریکا شکل بگیرد که ما بتوانیم بحران را مدیریت کنیم و وارد فازهای پرهیز از تنش شویم. لذا آقای ظریف و سردار باقری را نباید سرزنش کنیم چرا که بهخصوص در داخل کشورمان اکنون وحدتی شکل گرفته که این وحدت بر اساس حقانیت است. ما با دنیا راه آمده بودیم اما به ملت ما ظلم کردند. حتی زمانی که موضوع عراق در شورای امنیت سازمان ملل مطرح شد همان زمان قرار بر این شد که حدود 300 هزار بشکه در روز عراقیها در زمان صدام نفت بفروشند که پول گندم و جاروی عراقیها بود، اما الان آمریکا وحشیانه هیچ گونه معافیتی را قائل نشده که حتی ملت ایران دارو تهیه کنند در حالی که 700 هزار بیمار ایرانی نیازمند داروی خارجی هستند. این آمریکاییهایی که مدعی حقوق بشر هستند برای نان و داروی ایرانیها هیچ استثنایی قائل نشدند. البته وضعیت ما مثل عراق نیست چرا که ما کشوری هستیم که در بدترین شرایط یک میلیون بشکه نفت خام خود را صادر میکنیم و اگر حقانیت داشته باشیم این تحریم نیز تبدیل به فرصت میشود منتها واقعیتی وجود دارد؛ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران آمیختهای عقلانی و حقانی از مواضع سردار باقری و آقای ظریف است که وحدتگرایانه باید از آن حمایت کنیم و ما در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی از این دو سیاستی که کثرت در عین وحدت است دفاع خواهیم کرد.
برخی تحلیلگران مطرح میکنند که ایالات متحده با سمتگیریهای خاص سردمدارانش در صدد ایجاد جنگی محتوم در خاورمیانه است؛ تحلیل شما از این مساله چگونه است؟
من معتقدم که ترامپ راهبرد جنگ نظامی با ایران را ندارد. بلکه راهبردش وادار کردن ایران به پذیرش شرایط جدید مذاکره است، منتها این کار را به گونهای سختگیرانه صورت میدهد طوری که عملا در ایران واکنشی غیر از واکنش تند و جدی نمیتواند به دنبال داشته باشد. آنجاست که تحلیلگران میگویند امکان درگیری وجود دارد. ولی من معتقدم که آمریکاییها خود نیز میدانند که تبعات جنگ با ایران بسیار متفاوت از جنگ با کشورهایی مثل عراق، لیبی و افغانستان است. چرا که به هر حال ایرانیها به توان دفاع خود اتکا دارند که هیچ کشوری در جهان حتی خود آمریکا چنین توانی ندارد. چون بخشی از راهبرد دفاعی آمریکا نیز وابسته به راهبردهای کلان ناتو است، اما ما کاملا خوداتکا بوده و با تجربهای که از جنگ به دست آوردهایم به این توان رسیدهایم. تهدیدهای خود را شناسایی کردیم و امکان وارد آوردن ضربات متقابل بازدارنده در حداکثر نیم ساعت بعد از هرگونه حماقت نظامی دشمنان را نیز داریم. آمریکاییها به خوبی از این موضوع آگاهند، اما ترامپ دنبال آن است که مثلا از موضع قدرت ایران را وادار به مذاکره کند اما نتیجه آن بر عکس خواهد بود. آن چیزی مهم است که بقیه کشورهای دنیا نظارهگر آن چیزی هستند که میان ایران و آمریکا در حال شکلگیری است و حتی از ابزارهای روز بینالمللی مثل میانجیگری نیز استفاده نمیشود و نمیتوان استفاده کرد؛ چراکه این کشورها میدانند آمریکاییها به شکل غیرمنطقی چالش جدیدی با ایران به راه انداختهاند. البته من معتقدم که در نهایت آمریکاییها وادار خواهند شد که آنطور که ایران بخواهد با ایران مذاکره کنند.
آمریکا در منطقه به اعتبار جبران نفت ایران از سوی عربستان سعودی و امارات معافیتهای نفتی را تمدید نکرده؛ از دیدگاه شما این دو کشور چه نفعی از بازی در زمین آمریکا علیه ایران میبرند؟
عربستان و امارات باید بدانند که جنگ یمن با آنها یک جنگ مدیریت شده است و بخشی از این مدیریت نیز حاصل ایفای نقش ایران است. چرا که جمهوری اسلامی در چند سال اخیر کانالهای دیپلماسی خود را باز کرده که برخی بازیگران مثل اروپاییها نیز به کاهش تنش در یمن ورود کنند. اگر جنگجویان یمنی یعنی کسانی که صاحبان برحق قدرت در یمن هستند به این نتیجه برسند که در راستای سیاستهای عربستان ممکن است ایران تضعیف شود، آن زمان ضرباتی به عربستان و امارات وارد خواهند کرد که بزرگترین تبعات منفی را در طول تاریخ برای این دو کشور به دنبال خواهد داشت. به هر حال اکنون همین ملاحظات دیپلماتیکی که ایران حاکم کرده کاملا نشان میدهد که ملاحظات منطقهای برای ایران مهم است، اما عربستان باعث شده که یکسری اقدامات توسط یمنیها علیه عربستانیها صورت نگیرد. اعتقاد من بر این است که بحرانی شدن اوضاع در قبال ایران باعث شکلدهی به جنگ نفتکشها خواهد شد اما اینبار یمنیها آن را مدیریت خواهند کرد. این در زمینه صادرات نفت عربستان و امارات و هم در امور بندری و ترانزیت دریایی و هوایی عربستان و امارات دچار مشکل خواهند شد. امارات و عربستان باید این موضوع را بفهمند که تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی ایران موجب خواهد شد که متحدان ایران جنگ را وارد فازهایی کنند که مدیریت آن برای عربستانیها سنگین است. شما تصور کنید که با این توان در دسترسی که یمنیها دارند؛ اگر نفتکشهای عربستانی و اماراتی در تنگههایی که در دسترس رزمندگان یمنی است مورد حمله قرار بگیرند، آن زمان بزرگترین بحران انرژی در جهان از زمان جنگهای بین اعراب و رژیم صهیونیستی تجربه خواهد شد و در پی آن تحولی شکل خواهد گرفت که آثارش حتما فراتر از منطقه خواهد بود.
نتانیاهو و لابیهای صهیونیستی در آمریکا را یکی از مهمترین اهرمهای فشار بر آمریکا برای مقابله با تهران میدانند؛ با وجود مخالفتهای کنگره و دموکراتها هدف لابیهای صهیونیستی در حمایت از ترامپ برای فشار بر ایران چیست؟
من معتقدم هدف اصلی نتانیاهو از امنیتی کردن فضا این بود که در انتخابات زودهنگام برنده شود که به خواستهاش رسید، اما اکنون اگر معادلات به گونهای بشود که مرزهای سرزمینهای اشغالی نظامی شوند، صهیونیستها حتما دچار دغدغه و نگرانی خواهند شد. همان تحلیلی که در قبال یمن دادم خیلی جدیتر و با ریشه عمیقتر و تاریخیتر در قبال گروههای مقاومت در لبنان سوریه و فلسطین وجود دارد. میدانید که حزبا... بارها اعلام کرده که توان وارد آوردن ضربات سنگینی به تلآویو دارد، اما موضوع تلآویو مربوط به آن چیزی است که صهیونیستها تحت عنوان جنگ نهایی مطرح میکنند. اگر صهیونیستها تهدید جنگ نظامی را علیه ایران مطرح کنند تلآویو هدف جریان مقاومت قرار خواهد گرفت. این را به عنوان تحلیل میگویم؛ چرا که خود نتانیاهو میداند که این یک بلوف سیاسی نیست. حزبا... در خلال جنگهای 8 روزه، 22 روزه و 33 روزه بخش محدودی از توان عملیاتی خود را نشان داد. من معتقدم که هنوز به عنوان مسئول کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی دیپلماسی پارلمانی ما بر کاهش تنش و تنشزدایی است، اما اگر قرار بر این باشد که در منطقه غرب آسیا وضع طبیعی مورد نظر هابز حاکم و جنگ و چالش غالب شود شاهد خواهیم بود که در میان تمام این کشورها فقط ایران و خط مقاومت از آمادگی عملیاتی لازم برای حیات در این وضع طبیعی برخوردار خواهند بود و خیلی از کشورها از جمله آمریکا به خواست بازیگری مثل رژیم صهیونیستی غافلگیر خواهند شد. باز هم امیدواریم که شرایط به آنجا نکشد، اما ما از آمادگی لازم برای هرگونه شرایطی برخورداریم.
برخی بر این عقیدهاند که آمریکا در پی کلید زدن سناریوی حمله به عراق این بار در ارتباط با ایران به بهانههای واهی است اساسا این سناریو را به اشکال دیگری در قبال تهران ممکن میدانید؟
الگوی عراق در ارتباط با ایران به هیچ وجه قابلیت اجرا ندارد چون عراقیها در زمان صدام دچار یک اشتباه محاسباتی شدند بدین نحو که نوعی فضای بیاعتمادی را با آژانس بینالمللی انرژی هستهای ایجاد کردند و عملا پرونده عراق ذیل فصل هفت منشور ملل متحد رفت و علاوه بر ماده 41 ذیل ماده 42 نیز قرار گرفت. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران اجازه نداد که پروندهاش ذیل ماده 42 برود. لذا پرونده کشورمان ذیل ماده 41 بود که تحریمها و 6 قطعنامه صادر شد، اما با برجام پرونده ما از ذیل ماده 41 نیز خارج شد و چون پرونده PMD یا ابعاد نظامی احتمالی ایران بسته شده، عملا امکان بازگشایی پرونده نظامی وجود ندارد و در همین شرایط سنگینی که ترامپ ایجاد کرده، آژانس 12 بار صداقت ایران را راستیآزمایی کرده است. بنابراین به هیچ وجه امکان پروندهسازی وجود ندارد. در دنیای امروز هر چند خیلی از کشورها مرعوب راهبرد تگزاسی ترامپ شدند، اما در زمینه حقوق بینالملل همه این کشورها با ایران همراه نیستند که این یک دست برتری به ایران میدهد. البته تمام سیاستهای کشورمان نیز در قالب منشور ملل متحد صورت میگیرد و حتی قانونی که در حمایت از سپاه در مجلس شکل گرفته نیز در همین قالب است. معتقدم دغدغه ذهنی در این زمینه نداریم و بهویژه اینکه همان کاری که آقای کالین پاول در قبال عراق صورت داد در قبال عراق خودش بارها ابراز پشیمانی کرده که آن کار اشتباه بود و در نهایت نیز آمریکاییها نتوانستند به سندی دسترسی پیدا کنند که حضور آنها در عراق را توجیه کند و این را در داخل آمریکا و عرصه بینالمللی به عنوان یک رسوایی بزرگ مطرح کردند. لذا ایجاد شرایطی شبیه به عراق برای ایران ممکن نیست.
با توجه به اینکه در آیندهای نزدیک نشست آستانه را با محوریت حل بحران سوریه در پیش خواهیم داشت، این نشست چه میزان میتواند تاثیرات مثبتی در آینده سوریه داشته باشد؟
سوریه وارد روند ثباتسازی شده و علت اینکه ایران در قبال برخی اقدامات رژیم صهیونیستی سیاست مدارا را در پیش گرفته این است که نمیخواهیم تحولات سوریه وارد فضای چالشی شده و روند مثبت آن کاهش یابد.