وقتی صداو سیما، سفرهای استانی احمدینژاد با آهنگ سریال امام علی می کرد!
دولت در ایران در واقع نماینده کلیت ساختار قدرت و ملت محسوب نمیشود بلکه بخشی از قوای حکومتی است که به واسطه نزدیکی یا دوری با عوامل فرادولتی معنا و تعریف میپذیرد.
به گزارش دیده بان ایران، مهدی مطهرنیا در روزنامه اعتماد نوشت: دولت در ایران در واقع نماینده کلیت ساختار قدرت و ملت محسوب نمیشود بلکه بخشی از قوای حکومتی است که به واسطه نزدیکی یا دوری با عوامل فرادولتی معنا و تعریف میپذیرد.
از این جهت دولت یک جایگاه حداقلی در ساختار حکومت دارد و این جایگاه حداقلی زمانی که رییسجمهور و کابینه با سازمانهای فرادولتی و نهاد حکومت لبههای اصطکاک یا زاویه داشته باشند، بسیار محدودتر و حتی در معرض تهاجم قرار میگیرد.
زمانی که رییسجمهور و دولتی در تهران بر سر کار میآید که با نهادهای حکومتی بهطور کامل همسو نیست و زوایا و اختلاف سلیقههایی دارد، مجموعه سازمانهای فرادولتی به سخنگویان طبقههای متوسط و پایین جامعه و مطالبهگر دولت تبدیل میشوند.
زمانی که دولتی همسو با ساختارهای قدرت وجود دارد، این ساختارهای فرادولتی هستند که به حمایت از دولت همسو میپردازند. این وضعیت در مقایسه نحوه رفتار صدا و سیما در قبال دولتهای محمود احمدینژاد و سیدمحمد خاتمی قابل ردیابی است. زمانی که دولت اصلاحات روی کار بود، صدا و سیما به عنوان یک سازمان فرادولتی به دستاوردهای دولت او توجه چندانی نداشت. در حالی که حدود 33 درصد تورم دولت قبل از آن در دوره خاتمی به حدود 13 درصد رسید. این دستاورد مهم به هیچوجه مورد توجه واقع نشد اما در زمان محمود احمدینژاد با وجود بالا رفتن میزان تورم، فیلم سفرهای استانی او با آهنگ امام علی(ع) از تلویزیون پخش میشد!
این نشان میدهد که ملاک حمایت از دولت در رسانه ملی، نه عملکرد آن بلکه میزان نزدیکی نگاه و سلیقه آن به بافت و ساخت قدرت است. به عبارتی، غیرهمسو بودن با سیستمهای حکومتی و سازمانهای فرادولتی از نظر رسانهای دولتهای ایران را دچار محدودیت خواهد کرد. این محدودیت در سازمان صدا و سیما به گونهای است که دولت غیرهمسو نهتنها مورد حمایت این رسانه قرار نمیگیرد، بلکه این سازمان در مقاطع مختلفی نشان داده است که خود به عامل تهاجم به دولت مستقر تبدیل میشود.
با توجه به قدرت نهادهای فرادولتی در ایران و جایگاه آنها در بافت موجود، هیچگاه دولتها نتوانستند به یک سازمان رسانهای فراگیر که ویژه دولت باشد، دست یابند، چراکه وجود چنین سازمان رسانهای، شکاف دولت- حکومت را آشکار میکند. این شکاف خود را در شکاف مردم با کلیت حاکمیت نشان خواهد داد. دلیل ممانعت صدا و سیما از انعکاس صدای دولتهای غیرهمسو این است. گرچه چنین ممانعتهایی با توجه به وجود شبکههای اجتماعی و رسانههای سانسورناپدیر یا سانسورگریزی که اکنون در جهان در حال گسترش هستند، کارکرد گذشته را نخواهد داشت و دیر یا زود رسانههای جدید بسیاری از این تمهیدات صدا و سیما برای بازدارندگی را بیاثر خواهد کرد.
همه دولتهای مختلفی که بعد از انقلاب روی کار آمدند، از داشتن رسانهای درخور بیبهره بودند. مرحوم هاشمیرفسنجانی نیز با وجود برخورداری از جایگاه رفیعی که در حاکمیت داشت، دولتش دچار همین مشکل بود. همینطور محمد خاتمی به عنوان رییس دو دوره دولت اصلاحات، همواره از نداشتن یک رسانه فراگیر شکوه و گلایه داشت. محمود احمدینژاد نیز به عنوان رییسجمهور محبوب ساختارهای حکومت در نهایت همین مساله را پیدا کرد و همین معنا را مورد توجه قرار داد. حالا هم دولت حسن روحانی، پاشنه آشیلش وضعیت رسانهای است و دوست و دشمن او بر این نکته صحه میگذارند. غالب روسای جمهور در ایران از آنجایی که حضور خود در این مقام را هشتساله دیده و به ماندگار بودن و پایا بودن نظر داشتهاند، برای برخوردار شدن از رسانهای فراگیر و در این بحث شبکهای تلویزیونی، خود را درگیر اصطکاک با ساختار قدرت نمیکنند و هزینهای نمیپردازند.قدر مسلم هواداران جناحی و حزبی رییسجمهور و رایدهندگان به او هستند که باید با هدایت شخص رییسجمهور در درون مجلس هماهنگ، این معنا را دنبال کنند و هزینههای آن را بپردازند.
تاکنون هیچکدام از این عاملیتها و ساختارها هزینهای در این ارتباط نپرداختهاند، چراکه پرداختن به موضوع برخورداری دولت از شبکه تلویزیونی، به معنای نزدیک شدن به خط قرمز اساسی سازمانهای فرادولتی است.