دلایل مذاکره با طالبان در گفتوگو با سفیر سابق ایران در افغانستان
منافع ایران دقیقا به منافع افغانستان گره خورده است. ما کشوری هستیم که حدود ۲-۳ میلیون مهاجر افغان در ایران داریم، سالهای سال است که ارتباط داریم و غیر از اینها مشترکات فرهنگی عمیقی هم در میان است
مذاکرهی ایران با طالبان در تهران خبری بود که اخیرا توسط سخنگوی وزارت خارجه تایید شد و واکنشها و سوالاتی را در پی داشت. مذاکرهای که با اطلاع کلی دولت افغانستان صورت گرفته و به زودی در سفر یکی از مذاکره کنندگان به کابل، به اطلاع دقیق آنها خواهد رسید.
به گزارش دیده بان ایران؛ انصاف نیوز نوشت: فداحسین مالکی، سفیر اسبق ایران در افغانستان با استقبال از این مذاکرات میگوید که نقش ایران باید پررنگ باشد تا صحنهی سیاسی افغانستان زمین بازی کشورهایی که به دنبال منافع خود هستند نشود.
او با اشاره به اشتراکات مرزی، فرهنگی و زبانی میان دو ملت ایران و افغانستان این مذاکرات را گامی مثبت در جهت ایجاد صلح و ثبات در افغانستان میداند.
متن کامل گفتوگوی انصاف نیوز با فداحسین مالکی را در ادامه بخوانید:
ارزیابی شما از مذاکره با طالبان و دلایل آن چیست؟
مقدمتا در این مورد موضوعی را عرض میکنم؛ جمهوری اسلامی ایران چون بهلحاظ ارتباطات فرهنگی، همسایگی و تاریخ مشترکی که با افغانستان دارد همیشه در کنار مردم افغانستان بوده و ارتباط خوبی هم با دولتهای آن از گذشته که دورهی مقاومت و جهاد بود تا به امروز داشته.
این حساسیت را جمهوری اسلامی ایران در طول سه دههی گذشته نسبت به همسایهی شرقی خود داشته است که به هر طریقی صلح و ثبات در این کشور برقرار شود. حتی در سال ۸۹ با مقامات ارشد افغانستان صحبت شد، خود من در آن زمان سفیر بودم، که بر اساس اعتقاداتی که هم ما داشتیم و هم دولتمردان افغانستان و رهبران جهادی و سیاسی داشتند، صلح تنها باید توسط خود افغانها انجام شود و هیچ فشار و دخالت بینالمللی وجود نداشته باشد. با هماهنگی آنها قرار بود که اجلاس در تهران برگزار شود. یادم هست که آن زمان من با برادر عزیزم سردار سلیمانی هم هماهنگی کردیم و حتی قرار شد که با نظر خود استاد ربانی، رییس جمهور اسبق که رییس شورای عالی صلح بود، هیاتی از طالبان هم در این اجلاس در تهران شرکت کنند.
من این مقدمه را از این جهت عرض کردم که تاکیدی باشد بر اینکه این حساسیت بر صلح و ثبات افغانستان همیشه در دستور کار جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است.
اما سفر آقای شمخانی به کابل و نگرش جدیدی که بوجود آمده به این قضیه شتاب داد که این حساسیت بیشتر شود. به چه دلیل؟ چون اعتقاد ما این است که بازیگران و کشورهای جدیدی مثل عربستان و قطر و… که امروزه دم از صلح در افغانستان میزنند، در نگرش برخی از اینها صداقت وجود ندارد و حتی آن نگاهی که ایران دارد، مبنی بر اینکه باید بر سر میز مذاکره صرفا خود افغانها حضور داشته باشند، چنین اعتقادی در ذهن آمریکاییها نیست، اگر بود در این ۱۷ سال این کار را میکردند و میتوانستند هم به صلح کمک کنند و هم با تروریست مقابله کنند.
اما شرایط فعلی به گونهای است که بنده اعتقاد دارم حتما این نیاز وجود دارد که حضور ایران در این معادلات پررنگ باشد. اینکه گفته شده است که این مذاکرات با هماهنگی دولت افغانستان بوده است نکتهی بسیار مثبتی است و ما نباید اجازه دهیم که صحنهگردان این بازی سیاسی در آنجا قدرتهایی باشند که بهدنبال منافع خودشان هستند.
باید توجه کرد که افغانها به صداقت ایرانیان بیش از صداقت آمریکاییها و عربها اعتقاد دارند و این هم نکتهی مثبت دیگری است و ما باید شتاب کار را در این مورد بیشتر کنیم.
این مذاکره در حالی انجام شده است که افکار عمومی داخلی ایران دید منفی نسبت به طالبان دارند که در طی سالها شکل گرفته است، از طرفی میبینیم که آمریکاییها هم با اینکه حادثهای مثل ۱۱ سپتامبر را در گذشتهی خود دارند اما با طالبان مذاکره میکنند، چه نفعی در مذاکره با طالبان وجود دارد؟
ببینید، منافعی که ما داریم با آنچه که آمریکاییها میخواهند متفاوت است. اصلا حضور آمریکاییها از سال ۲۰۰۱ در افغانستان به معنای مبارزه با تروریست نبوده، یعنی برخلاف آن قولی که به سازمان ملل دادند عمل کردند.
حضور آمریکاییها در افغانستان معانی دیگری داشت؛ هم خط و نشانی بود برای روسها و هم میخواست از این طرف به ایران نزدیک باشد یا به هرحال یک نگرش سیاسی نسبت به تحرکات چین و هند به عنوان دو قدرت اقتصادی داشته باشد و همچنین به موقعیت چابهار لطمه بزند که میتواند کرویدوری مطمئن برای مبادلات تجاری و خط ترانزیت اقتصادی باشد. یعنی آمریکاییها به دنبال چنین مسایلی بودند.
اما منافع ایران دقیقا به منافع افغانستان گره خورده است. ما کشوری هستیم که حدود ۲-۳ میلیون مهاجر افغان در ایران داریم، سالهای سال است که ارتباط داریم و غیر از اینها مشترکات فرهنگی عمیقی هم در میان است و از این بابت جا برای حضور پررنگ ایران وجود دارد.
اما اینکه گفته میشود که ممکن است دوستانی در افغانستان یا در خود ایران ناراحت باشند و یا واکنش نشان دهند که چرا ایران با طالبان مذاکره میکند؛ این از یک منظر حرف درستی است و ممکن است این انتظار وجود نداشته باشد، اما باتوجه به پیچیدگی که در منطقه وجود دارد، بعد از شکست سیاسی و نظامی که آمریکاییها در سوریه خوردند و بصورت علنی باقی ماندهی داعش را به افغانستان منتقل کردند، این کشور آبستن حوادث سنگینی شده است. باتوجه به مرز گستردهای که با افغانستان داریم این حوادث سنگین قطعا به ضرر ایران خواهد بود و احتمال تعرضات به جمهوری اسلامی ایران را بالا میبرد.
پس حساسیتی که ما داریم را هیچ زمانی آمریکاییها یا روسها ندارند؛ البته چین به این دلیل که ۹۰ کیلومتر با افغانستان مرز دارد ممکن است این دغدغهها را داشته باشد.
بنابراین، این حق به ایران داده میشود که با هماهنگی دولت افغانستان (که رهبران سیاسی در آنجا هستند) بتواند به صلح و ثبات در این کشور حساس کمک کند.
انتقال داعشیها به افغانستان چقدر جدی است؟
این موضوع کاملا جدی است. حدودا شش ماه است که این اتفاق افتاده؛ حتی در صحبتهای آمریکاییها هم علنی شنیدیم که حضور داعش را در جلالآباد افغانستان (مرکز ولایت ننگرهار) که هم مرز با پاکستان است، اعلام کردند و حتی در مقطعی فرماندهان داعش در افغانستان را که در معرض خطر بودند، نیروهای آمریکایی نجات دادند. این موضوعی است که تمام کشورهای منطقه از آن مطلع هستند و حتی واکنش روسها به حضور داعش در افغانستان و حمایت آمریکا از آنها کاملا علنی شد.
گفته میشود که طالبان بر ۵۰ درصد افغانستان حکمفرماست، در داخل خود افغانستان دیدگاهها درمورد این گروه چگونه است؟
این آمار ۵۰ درصدی که میدهند مورد قبول خود افغانها نیست؛ من هم فکر میکنم که به این اندازه نیست. در بعضی مناطق طالبان حکمفرماست اما در برخی مناطق ممکن است تنها حضور شبانه داشته باشد و روز در اختیار دولت باشند. پس این آمار خیلی منطبق بر واقعیت نیست.
آنچه مسلم است این است که افغانها نگران این هستند که طالبان اگر موقعیتی کسب کند همان اتفاقات گذشته و دیدگاههای بستهای که نسبت به حکومتداری داشتند را در پیش گیرند؛ اما آنچه مسلم است این است که طالبانِ امروز، طالبانِ گذشته نیست، به هرحال تحولات و اتفاقاتی در درونشان رخ داده.
نکتهی دیگر این است که علیرغم اینکه طالبان گروهی تمامیتخواه در کشور است اما شرایط به گونهای است که این اجازه را به طالبان نمیدهد که تمامی حکومت را در اختیار بگیرد. بحثی که الان وجود دارد مشارکت طالبان در دولت است و این نکتهای است که در بین مردم افغانستان هم قابل هضم است؛ یعنی اینکه در افغانستان مثلا چند وزارتخانه داشته باشد، در انتخاباتهای پارلمانی و ریاست جمهوری شرکت کند و مشارکت سیاسی داشته باشد، این نگاه پررنگتر است.
اما برخی شاخههای طالبان نگاه افراطی دارند و میگویند ما تمام حکومت را میخواهیم؛ متاسفانه بعضی کشورها هم از این نگاه افراطی حمایت میکنند که طالبان حاکمیت مطلق کشور باشد، اما نگاه مردم افغانستان این نیست.
آیا این دست از مذاکرات میتواند گروههای تروریستی را تحت کنترل دربیاورد، اصلا چه نتایجی میتواند داشته باشد؟
این مذاکره اگر به معنای صلح باشد نتیجهاش این است که دولتهای دیگر اجازهی دخالت نخواهند داشت؛ یعنی خود افغانها هستند که پس از صلح همگی دست به دست هم میدهند و برای ثبات، امنیت و توسعهی کشورشان کار میکنند. اما همانطور که عرض کردم برخی از کشورها این نگاه را ندارند، آنها میخواهند مذاکرات وجود داشته باشد و آن گروه دراختیارشان باشد و هروقت که میخواهند به عنوان ابزار از آن استفاده کنند.
اما از منظر مردم افغانستان موضوع شکل دیگری است؛ آنها ۳۰ سال است در جنگ و گریز هستند، این همه کشته دادهاند، این همه بدبختی و ویرانی را پشت سر گذاشتهاند و دیگر خسته شدهاند، حداقل دو نسل در افغانستان از بین رفته است و مردم متعرض این شرایط هستند. از این بابت بدنبال این هستند که هرچه سریعتر این صلح و ثبات حاصل شود.
قطعا هم مذاکرات باید در راستای دستیابی به صلح انجام شود، نه اینکه مذاکراتی انجام شود و این گروه در اختیار باقی کشورها قرار گیرد. تا بحال هم همین بوده، همین الان هم چنین است؛ طالبان در اختیار آمریکاییها است، با پاکستان روابط تنگاتنگی دارد و در واقع ابزاری برای آنها است. نمونهاش را چندسال قبل خود من شاهد بودم؛ طالبان به زندان قندهار حمله کرد و ۵۰۰ تن از جنگجویان خود را خارج کرد، در حالیکه در ۷۰۰ متری این زندان پایگاه آمریکاییها و ناتو قرار داشت؛ معنی این اتفاق این است که آمریکا به طالبان چراغ سبز نشان داده بوده است. از این اتفاقات به کرات در افغانستان رخ داده و به همین دلیل مردم افغانستان به دخالت آمریکا خیلی خوشبین نیستند.
همانطور که عرض کردم بواسطهی حدود نیم قرن ارتباط و منافع مشترک میان ایران و افغانستان، اعتماد مردم افغانستان به ایران بیشتر است و در نتیجه آنها فکر نمیکنند که این مذاکرهای که در تهران صورت گرفت بر اساس حفظ منافع ایران است، تصور آنها این نیست؛ بلکه آنها فکر میکنند که ایران کشوری مستقل و قدرتمند است که میخواهد هرچه سریعتر این صلح صورت گیرد تا بهانهای دست کشورهای دوردست مثل آمریکا و ناتو ندهد. یعنی اگر صلح در افغانستان انجام شود و ایران هم انشاالله همین مسیر را طی کند و به این روند صلح شتاب دهد و کمک کند، فردا دیگر نباید شاهد حضور آمریکاییها و پایگاههای آنها در افغانستان باشیم.
در حال حاضر آنها به بهانهی مبازه با تروریسم در افغانستان حضور دارند، ولی فردا اگر صلحی انجام شود و طالبان هم در کنار دولت و ملت افغانستان قرار گیرد، دیگر جایی برای حضور آمریکاییها نخواهد بود.