کنایه سردبیر روزنامه اعتماد به روحانی؛ با برکناری دامادتان آب رفته را به جوی بازگردانید!
امروز نه تنها خبر انتصاب داماد روحانی تایید شد بلکه برای سازنده آن جعلیات اینترنتی که گفته بود روحانی وزیرش را به خاطر دامادش توبیخ کرده خط و نشان کشیدند که «بار آخرت باشد حرف توی دهان مقامات میگذاری وگرنه پیگرد قانونی دارد». البته که باید بار آخرش باشد هر کس که چنین خیالات خامی را در نیمهشب برای خودش میبافد، اما شاید هم هر که بوده میخواسته راه پیش پای رییسجمهور و دولت بگذارد و مسوولان امر را وا دارد تا هنوز صبح نشده آب رفته را به جوی عدالت بازگرداند و مهر رییسجمهور را به دل ملت برگرداند و این صدا در دانشگاهها بپیچد که روحانی متشکریم.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ سیدعلی میرفتاح سردبیر روزنامه اعتماد در این روزنامه نوشت: دیشب، خیلی دیر، رفیقی زنگ زد و از شوق در پوست خودش نمیگنجید که «روحانی وزیر صمت را توبیخ کرده، جلوی پست گرفتن دامادش را هم گرفته... خوشحال نشدی؟»
من و رفیقانم جزو گروهی از روزنامهنگارانیم که میخواهیم به هر زور و ضربی هست جلوی پیشروی ناامیدی را بگیریم و به اطرافیانمان ثابت کنیم رایی که دادهاند اهمیت فوقالعاده داشته، جلوی خیلی از بیعدالتیها گرفته شده، کشور آهسته و پیوسته دارد ضعفها و خطاها و ندانمکاریها را پس میزند و به جایش تدبیر و امید را پیش میبرد و...
ماموریت غیرممکنی که ما به عهده گرفتهایم این است که به ملت بگوییم نهتنها قبلا که رای دادید که خیلی کار خوبی کردید و تصمیم درستی گرفتید بلکه حالا حالاها باید دست به دست هم دهیم به مهر و رای بدهیم و اصلاحات را سانت به سانت پیش ببریم و جلوی سرد شدن تنور انتخابات را بگیریم. کار ما حقیقتا/ انصافا سخت است. از هر سو در محاصره ناامیدی و نارضایتی و تلخکامی و ندامت و ملامت هستیم. گوشیهای موبایل دنگ و دونگی میکنند و با خبری، شایعهای، تکه فیلمی، اغلب با جوک بیمزهای همه رشتههایمان را پنبه میکنند.
رفیقم هر کجا خبر امیدوارکنندهای میشنود بیآنکه به ساعتش نگاه کند، شمارهام را میگیرد و میگوید: «این خبر به این خوبی به درد عکس یک روزنامه فردا میخورد».
میپرسم «میفهمم خبر خوبی است اما چرا عکس یک؟» میگوید «تا مردم بفهمند که رییسجمهور شخصا جلوی پارتیبازی را میگیرد، تا همه بدانند که وزیر نباید به فامیل رییسجمهور شغل بدهد». میگوید: «من نه به داماد رییسجمهور کار دارم و نه به نفر قبلی که چنین مسوولیتی بر دوشش بوده. من به این فکر میکنم که اگر یک دانشجو بشنود خوشحال میشود که رییسجمهور شخصا وارد شده تا به مردم بگوید مناسبات فامیلی هیچ دخلی در مناصب دولتی ندارد و حتی اگر داماد من حقش باشد که معاون وزیر باشد، بهتر است دو سال صبر کند تا بیهیچ شائبه و حرف و حدیثی، در زمان رییسجمهور بعدی که یقینا پدرزنش نیست بر جای خویش بنشیند و نشست خسرویاش را جشن بگیرد...» رفیق من همان دیشب با شور و حرارت بسیار چیزهای دیگر هم گفت و خود را آماده کرده بود تا گزارشی خوب و خواندنی و امیدوارکننده فراهم آورد و مرا و شما را در این ذوق با خودش همراه کند. اما کدام ذوق؟ امروز هم او وارفت و هم من.
امروز نه تنها خبر انتصاب تایید شد بلکه برای سازنده آن جعلیات اینترنتی خط و نشان کشیدند که «بار آخرت باشد حرف توی دهان مقامات میگذاری وگرنه پیگرد قانونی دارد». البته که باید بار آخرش باشد هر کس که چنین خیالات خامی را در نیمهشب برای خودش میبافد، اما شاید هم هر که بوده میخواسته راه پیش پای رییسجمهور و دولت بگذارد و مسوولان امر را وا دارد تا هنوز صبح نشده آب رفته را به جوی عدالت بازگرداند و مهر رییسجمهور را به دل ملت برگرداند و این صدا در دانشگاهها بپیچد که روحانی متشکریم.