به گزارش
دیده بان ایران, نامه نیوز نوشت: برخی فعالان سیاسی و اجتماعی این روزها نگران بروز بیاعتمادی در جامعه شده اند و مدام هشدار میدهند که باید برای برون رفت از وضعیت فعلی فکری کرد. به عنوان مثال علی شکوری راد چندی قبل در کنگره حزب اتحاد ملت از «توفان پرسشگری» در جامعه سخن گفت و معتقد بود که بی پاسخ گذاشتن مسائل مطرح در ذهن نسل جوان موجب افزایش بی اعتمادی آنان خواهد شد. اگرچه برخی از جامعه شناسان سیاسی به تداوم اصلاحات باور داشته و بد به دل خود نمیآورند اما همفکران شکوری راد شمار بیشتری دارند. به عنوان مثال ابراهیم فیاض جامعه شناس اصولگرا می گوید که مشکل اصلی از روشن نبودن سوالات جامعه نشات گرفته است. به گفته او انباشت مسائل مبهم در ذهن نسل جدید و سرعت تغییرات در جهان امروز دست به دست هم داده تا بحران ها و آسیب های مختلف اجتماعی بر سر مردم آوار شود.
متن گفت و گو با دکتر ابراهیم فیاض را در ادامه می خوانید:
*آقای شکوری راد در کنگره اخیر حزب اتحاد ملت از «توفان پرسشگری» در جامعه صحبت کردند. به نظر شما به عنوان یک جامعه شناس اصلی ترین پرسش های موجود در جامعه به خصوص در ذهن نسل جوان چیست؟
به نظر من ما بیش از پرسش با مساله و مشکل مواجه هستیم. میدانید که مشکل – problem – با سوال – question – تفاوت دارد. سوال یک مقوله شناختی است و حتی می گویند اگر کسی سوال را خوب بفهمد نیمی از جواب را یافته است. متاسفانه سوالات در جامعه ما کاملا مشخص نیست و در عوض با مسائل و مشکلات بسیاری مواجه هستیم.
*مهم ترین مسائل موجود چیست؟
مهم ترین مساله قدرت است و از آنجایی که در کشور ما یک نظام حکومتی دینی حاکم است اصلی ترین مسائل حول محور رابطه دین با موضوعات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی و ... می گردد.
* مصداقی تر صحبت کنیم. دقیقا چه موضوعاتی ذهن جامعه را درگیر کرده است؟
اشرافیت را مثال می زنم. جامعه، اشرافیت، رانت خواری یا بورژوازی تجاری را در یک نظام دینی مشاهده می کند و این امر یک نظام دینی را با بحران مشروعیت مواجه می کند.
جامعه ، اشرافیت، رانت خواری یا بورژوازی تجاری را در یک نظام دینی مشاهده می کند و این امر یک نظام دینی را با بحران مشروعیت مواجه می کند.
مثال های بسیار دیگری نیز وجود دارد. مثلا رابطه دین با ساختار اجتماعی و ارزشی یکی از مسائل مهم در جامعه امروز است. بسیاری از مشکلات کنونی جوانان ناشی از حل نشدن مشکلات آنان در بخش نیازهای جنسی است. با توجه به رسانه های موجود و افزایش سطح سواد جامعه خودآگاهی نسبت به نیازهای جنسی– به خصوص در خانم ها- بالا رفته است. سوال نسل جدید این است که رابطه این نیاز با حکومت دینی موجود چیست؟ ما اما به جای پاسخگویی و حل این مساله هر جا گیر می کنیم یک گشت ارشاد ایجاد می کند.
به طور کلی معتقدم که پرسش گری های فعلی بنیادین و پیرامون رابطه دین با موضوعات مختلف از جمله غریزه، سیاست، اقتصاد و ... است.
*در مورد غریزه و اقتصاد مثال زدید. به مصداق های اجتماعی و سیاسی تر بپردازیم.
رسانه را مثال می زنم. الان کتاب به عنوان رسانه سنتی با ورود رسانه های اجتماعی و دیجیتالی با بحران مواجه شده است. در ادامه این بحران می بینیم که دانشگاه های ما با رکود شدید مواجه هستند. در حقیقت دانش به معنای حافظه ای خود در دنیا از بین رفته چون رسانه ها جای آن را گرفته اند. متاسفانه شاهدیم که در کشور ما دولت در مواجه با این مساله هیچ کار قابل توجهی نمیکند. حتی برعکس ما مدام با رسانه های جدید می جنگنیم و به دنبال فیلترینگ هستیم.
*شما معتقدید که این رویه به تشدید به مسائل دامن می زند؟
بله، مدام اشتباه می کنیم و نهایتا نیز شکست می خوریم و عقب می نشینیم. قبلا هم با رادیو، ویدئو، سی دی، ماهواره و ... جنگیده و شکست خورده بودیم. بحث رسانه یکی از جدی ترین مسائل موجود است زیرا این رسانه های جدید نسل ساز هستند. نسل جوان با این رسانه ها بزرگ می شود. حتی بچه های سه چهار ساله با موبایل و تبلت بازی میکند. مقصودم این است که دولت با مقابله با رسانه های جدید عملا با نسل می جنگد.
*پیامد این جنگ چیست؟
نسل جدید با بحران های روحی و روانی مواجه می شود. اعتماد به نفس او از بین می رود و چندشخصیتی می شود. ما سال ها است در برخورد با رسانه اشتباه کرده ایم و هنوز به اشتباه خود ادامه می دهیم. مساله این است که واقعیت ها از چارچوب ها تئوریک که باید آن ها را توضیح می داد، جلو افتاده و کسانی که با واقعیت ها می جنگنند و می خواهند خلاف جریان آب شنا کنند؛ نهایتا خسته می شوند و شکست می خورند.
نظام حاکمیتی ما سال ها است در برخورد با رسانه اشتباه کرده و هنوز به اشتباه خود ادامه می دهد. مساله این است که واقعیت ها از چارچوب ها تئوریک که باید آن ها را توضیح می داد، جلو افتاده و کسانی که با واقعیت ها می جنگنند و می خواهند خلاف جریان آب شنا کنند؛ نهایتا خسته می شوند و شکست می خورند.
*در عرصه سیاست خارجی کدام مساله موجود را از همه مهم تر می دانید؟
رابطه با غرب. بالاخره غرب تمدن مسلط امروز در جهان است. بنیانی ترین بخش این تمدن تکنولوژی است و تکنولوژی غرب بر جهان حاکم است. از سوی دیگر ساختارهای سیاسی، اجتماعی و ... تمدن غرب به واسطه همان تکنولوژی روی ما تسلط پیدا می کند. مساله اما زمانی ایجاد می شود که ما به شعار «مرگ بر آمریکا» اکتفا می کنیم و اصلا دنبال آمریکا شناسی نمی رویم.. در حالی که آمریکا امروز مرکز اقتصاد جهانی، رسانه های اجتماعی و دیجیتال جهانی و ... است. مشکل ما این است که دنبال دشمن شناسی نمی رویم. شناخت آمریکا و غرب جایی در درس های ما ندارد. اول میگوییم مرگ بر آمریکا و بعد می پرسیم دولت آمریکا یا ملت آمریکا. پاسخ این است که دولت آمریکا. مگر دولت از ملت جدا است؟ مگر دولت از ملت تشکیل نمی شود؟ مرگ ترامپ از همان ملت و بخشی از آن ملت همفکر ترامپ نیستند؟ پس به جای این شعارها باید آمریکا را شناخت. با این شیوه اصلا نمی توان عمل کرد. دانشگاه های ما باید به آمریکا شناسی و نحوه برخورد با آمریکا کار کنند. حوزه های علمیه باید شاخص های اسلام آمریکایی را مشخص کند. ما هیچ یک از این کارها را نمی کنیم و این طور به مشکل دامن می زنیم.
*به مسائل اصلی اشاره کردید؛ فکر می کنید ادامه رویه بی توجهی به این مسائل و عدم پاسخگویی به پرسش های جامعه چه پیامدی خواهد داشت؟ بیشترین آسیب از این وضعیت متوجه کیست؟
نسل آینده که باید خلاقیت داشته باشد و مملکت را بسازد و جلو برود. تا زمانی که به سوالات جامعه پاسخ داده نشود و تا زمانی که مسائل در ابهام بماند؛ جامعه دچار درون گرایی و افسردگی می شود. همین افزایش آمار خودکشی یکی از پیامدهای جدی این وضعیت است. بچه دبیرستانی داریم که خود را از طبقه سوم به پایین می اندازد. در همین دانشگاه دختر داریم که برای تامین مواد مخدر خود تن فروشی می کند. همه این ها نشان می دهد که نسل آینده به سوی افسردگی می رود.
*یعنی آسیب های اجتماعی موجود را ناشی بی پاسخ ماندن پرسش ها و حل نشدن مسائل جامعه می دانید؟
بله، برخورد غیر عقلانی و غیرعلمی با موضوعات جامعه این وضعیت را ایجاد می کند. در جامعه ما به دانش نیز اهمیتی داده نمی شود. توجه داشته باشید که جامعه امروز جهان یک جامعه ایده محور است. چین ، ژاپن و همه دنیا در حال ایده پروری هستند و رسانه های جدید جهان را به سوی ایده پروری می پردازند لذا کسانی که با رسانه های بی مرز و بی کنترل امروزی می جنگند خود را خسته و زمان و امکانات را از دست می دهند.
*غیر از توقف جنگ با رسانه، چه توصیه ای دارید تا از این شرایط خارج شویم؟
امکانات اینترنت بسیار بالا است. نباید با آن جنگید و برعکس باید آن را آموزش داد. لازم است که دانشگاه ها و دبیرستان های ما منطبق با اینترنت باشد. در شرایط فعلی زمان ، امکانات و آینده خود را از دست می دهیم. به این معنی که همان جوانی که امکان دسترسی به رسانه جدید را به او نمی دهیم، دچار بحران هویت، افسردگی و خودکشی می شود یا از مملکت فرار می کند. فرار مغزها برای همین پیدا شده است. کار به جایی رسیده که ایرانیان مقیم کانادا به من می گفتند که خودت هیچی اما بیا اینجا و حداقل بچه هایت را نجات بده!
*شما اراده ای برای خروج از این وضعیت مشاهده می کنید؟ به بهبود اوضاع امیدوار هستید؟
نه اصلا. آموزش و پرورش ما حافظه محور است و رسانه دیجیتال این سیستم را نابود کرده است. رسانه دیجیتال از نظر قدرت پردازش حافظه ای فراتر از انسان است. خود وزیر آموزش و پرورش می گوید که این کتاب ها زیاد است. صد سال است که رشته های ریاضی فیزیک، علوم تجربی و ... را به همین شکل آموزش میدهیم و ادامه این روش در دنیای امروز مسخره است.
*حالا که اینقدر از اصلاح شرایط ناامید هستید، بفرماید ادامه وضعیت بعد از مرحله بحران ها و آسیب های اجتماعی به کجا می رسد؟
خیلی وحشتنانک تر از این حرف ها خواهد بود. حتما بحران های عمیق تر و فراگیرتری بروز خواهد کرد. مساله عقب ماندگی نیست ما به پس رفتگی دچار خواهیم شد. تکنولوژی به شدت خود را ارتقا میدهد و دانشگاه رفتن بی معنا می شود. الان طوری شده است که بچه ها در دانشگاه های خوب درس نم خوانند و دچار بحران های روانی شدند.
حتما بحران های عمیق تر و فراگیرتری بروز خواهد کرد. مساله عقب ماندگی نیست ما به پس رفتگی دچار خواهیم شد. تکنولوژی به شدت خود را ارتقا میدهد و دانشگاه رفتن بی معنا می شود. الان طوری شده است که بچه ها در دانشگاه های خوب درس نمی خوانند و دچار بحران های روانی شدند.
من فکر میکنیم که همجنس گرایی در آینده به شدت رواج می یابد زیرا بعد عاطفی در جامعه به شدت نقصان می یابد.
*خانه آخر این افزایش و انباشت بحران ها کجاست؟
فروپاشی اجتماعی شدید که قطعا تهدیدات خطرناک سیاسی و امنیتی را به دنبال دارد. این مسائل به هیچ وجه تعارف ندارد. شما بگویید وقتی سی درصد جامعه معتاد باشد یا ایدز در جامعه 50 درصد رشد پیدا کرده باشد، چه کار می توان کرد؟! همین قدر انحطاط برای فروپاشی کافی است.
*به فرض اینکه اراده ای شکل بگیرد و بخواهیم از این شرایط خارج شویم، چه کسی مسئول این کار است ؟ کار باید از کجا شروع شود.
نظام حکومتی مسئول است. ما به آموزش نیاز داریم و این آموزش به قدرت بر می گردد. قدرت نیز در هیات حاکمه است. آقایان باید به این برسند که ما باید خود را با جهان تطبیق دهیم نه اینکه با جهان بجنگیم. باید درک کنند که به نظام آموزشی مناسب نیاز داریم. الان دانشگاه های ما با مقاله محوری از آموزش به پژوهش رسیده و دچار انحطاط شده است. همه دانشگاه های ما تبدیل به دانشگاه تک محصولی یعنی مقاله ISI شده اند. مشکل وقتی مضاعف می شود که بدانیم چقدر تقلب و حقه بازی در این دانشگاه ها رواج دارد.
*جایگاهی برای احزاب یا جامعه مدنی قائل نیستید؟ آن ها وظیفه ای ندارند؟
آموزش اول به نظام حاکمیتی و در مرتبه دوم به جامعه برمی گردد. آموزش از مقوله فلسفه می آید. به این معنی که ما باید فلسفه جهان امروز را بدانیم و داشته باشیم. یعنی یک نظام کلان دانشی میخواهیم که در دانشگاه ها و حوزه ها بررسی و تدریس شود. فلسفه جامعه آینده و امروز را باید بدانیم و تدریس کنیم. نظام آموزشی در واقع باید از این فلسفه استخراج شود. به همین خاطر تاکید می کنم که حکومت باید از دانشگاه ها و دانشگاه ها بخواهد که فلسفه جامعه آینده را مشخص کنند.
*پس به اعتقاد شما روشن کردن فلسفه جامعه آینده و آموزش بر مبنای آن راه نجات است.
بله، اولین قدم برای حل مساله تعریف مساله آن است. الان سوالات جامعه ما تعریف نشده است. مسائل کلانی وجود دارد که می توان سه ، چهار ساعت در مورد آن صحبت کرد اما مجموعه سوالات مشخص نیست. برای همین هم با مشکل مواجه هستیم. این مشکل همه به لایه کل نخبگان حاکمیتی برمی گردد. شما نگاه کنید که الان در ایران پیرمردها حکومت می کنند و رها هم نمی کنند و بروند. اصلا جوان متهم است و هیات حاکمه از جوانان می ترسد. این ترس از جوانان همان ترس از آینده است. در حالی که در غرب این طور نیست. مثلا مکرون الان به عنوان یک جوان بسیار پرکار ، خوب کار می کند و در حال نجات دادن جامعه فرانسه است. اما ما از نسل جوان میترسیم و اجازه چرخش نخبگان نمی دهیم.
در ایران پیرمردها حکومت می کنند و رها هم نمی کنند و بروند. اصلا جوان متهم است و هیات حاکمه از جوانان می ترسد. این ترس از جوانان همان ترس از آینده است. در حالی که در غرب این طور نیست. مثلا مکرون الان به عنوان یک جوان بسیار پرکار ، خوب کار می کند و در حال نجات دادن جامعه فرانسه است. اما ما از نسل جوان میترسیم و اجازه چرخش نخبگان نمی دهیم.
حرف من این است که اولین قدم کسب دانش و آموزش است. به قول مولوی هم سوال از علم خیزد هم جواب / همچون خار و گل از خاک و آب. یعنی باید همه چیز به دانش برگردانیم. این مشخصه یک جامعه فرهیخته است. این وظیفه دانشگاهیان و حوزویان است که مسائل را تعریف کنند.
*به این ترتیب تعریف صورت مساله و فهرست سوالات به عهده دانشگاهیان و حوزویان و حل و فصل مشکلات و پاسخگویی به سوالات به عهده نظام حاکمه و قدرت مستقر است. در مورد شیوه حل مشکلات و پاسخگویی به توفان پرسش ها چه نظری دارید؟
اولی قدم برای حل مساله ، روش شناسی است. ما روش شناسی نداریم. روش شناسی از معرفت شناسی که ما نداریم ، می آید. معرف شناسی نیز از کل دانش بشری از جمله دین حاصل می شود. باید روش شناسی با حوزه های مطالعاتی بسیار گسترده طراحی شود و نتیجه مطالعات آن را در نهاد های آکادمیک تبدیل به سیاست گذاری کرد. متاسفانه هیچ یک از این ابزارها را نداریم. این سند الگوی اسلامی که ارائه شده یک شعر رومانتیک برای پیشرفت یا نوعی خیال پردازی است. این وضعیت به شدت فاجعه آمیز است. همین یعنی آینده نداشتن. این سند دوگانه های واقعی مثل هوش و حافظه ، تاریخ و آینده، تکنولوژی و زندگی، فرهنگ و طبعیت و ... را لحاظ نکرده است. در حالی که ما وقتی می خواهیم رو به آینده حرکت کنیم به روش شناسی و معرف شناسی نیاز داریم. روشن است که با این سند غیرواقعی و رومانتیک به جایی نمی رسیم. همیشه نتیجه رومانتیسم و غیرواقع گرایی افسردگی ، خودکشی و انحطاط است. کار به جایی میرسد که بگوییم تا بوده چنین بوده و دیگر کاری نمی توان کرد. آینده از آن کسی است که بتواند داده ها را پردازش و به اطلاعات تبدیل کند. همین اطلاعات است که خود به خود قدرت را افزایش می دهد. ما اما متاسفانه با داده پردازی و دانش فرمایشی مواجه هستیم. نتیجه این وضعیت واقع گرایی نیست و نمی توان بر اساس آن کار کرد. همان وقتی که چشم انداز بیست ساله ارائه شد در دانشکده علوم اجتماعی گفتم که آخرش فروپاشی و شکست است.
*جامعه امروز را یک جامعه فروپاشیده می دانید؟
شما به رشد سریع ایجاد شده و رتبه اول شدن در همه چیز در خاورمیانه نگاه کنید. چه نتیجه ای داشت؟ فروپاشی خانواده. افزایش فساد. مثلا فساد اقتصادی کلان. کار به جایی رسیده که بلافاصله اعدام می کنیم و مردم هم از این اعدام ها خوششان نمی آید. نه کسی از اعدام مه آفرید خوشحال شد و نه از اعدام مظلومین. اتفاقا مظلوم هم به نظر می رسد. به هر کس می رسیم میگوید چرا اعدام کردند، مگر او مقصر بود. او همه همان کاری را می کرد که دیگران می کنند. فروپاشی اجتماعی همین است که هر کس را اعدام می کنید یکی دیگر جای او را می گیرد.
فروپاشی اجتماعی همین است که صدا و سیما دیگر مرجعیت ندارد. یک سری افراد تکراری در صدا و سیما هستند و این همه متفکر و متخصص موجود در کشور به این رسانه اهمیتی نمی دهند. این ساختار نشانه فروپاشی اجتماعی است.
*در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد؟
مرجعیت گفتمانی از بین می رود . مثل همین حالا که طرف را اعدامی میکنیم و مردم می گویند چرا اعدام می کنید؟! حتی در شبکه های اجتماعی دیدیم که مردم در مورد اعدام او شک کرده اند. همه این ها معنا دار است . البته مردم پای نظام ایستاده زیرا امنیت می خواهند.
*در چنین شرایطی، برقرار بودن امنیت چقدر مردم را حفظ می کند؟
ایران یک کشور با تمدن است. بعد از بحران مشروطه ،جنگ جهانی اول و حتی حمله مغول هم این مردم سر برآورده اند. مشکل این است که نظام حاکمیتی همیشه از مردم عقب تر است. همین عقب تر بودن هم باعث می شود که مشروعیت از دست می رود و مردم دوباره آن را ایجاد می کند. این انقلاب را مردم کردند نه نهادهای حاکمیتی. خود مردم بودند که جنگیدند و شهید دادند . بنابراین در شرایط مقتضی بار دیگر نیز این کار می کنند زیرا کشورشان به آن نیاز دارد. مشکل امروز عقب ماندگی نظام حاکمیتی از مردم است. عقب ماندگی در فهم تکنولوژی، در سوالات جامعه و ... بنابراین راهی نیست غیر از اینکه نظام حاکمیتی خود را بالا بکشد و برای نسل ها و گفتمان های جدید راه باز کند. تنها در این صورت است که نظام می تواند جلو برود و موفق بشود.
کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام